شناسه خبر : 28578 لینک کوتاه

ناکارآمدی بوق سحرآمیز

چرا رسانه‌ها به‌تنهایی نمی‌توانند افکار عمومی را از سرگشتگی نجات دهند؟

کسانی که اهل رسانه نیستند، آن را شبیه نیِ سحرآمیزی می‌دانند که با نواختنش می‌توان افکار عمومی را مسخ و با خود همراه کرد. ولی حاکمانی که ادعای شناخت رسانه دارند، بیشتر آن را شبیه بوق می‌بینند که هرچه صدایش بلندتر، تاثیرش بیشتر. در حالی که امروزه کاملاً مشخص شده برای تاثیرگذاری یک پیام باید عوامل جانبی بسیار زیادی را سنجید. عواملی که کنترل آن به این سادگی نیست.

  علی شاکر/ دانشجوی دکترای ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی

کسانی که اهل رسانه نیستند، آن را شبیه نیِ سحرآمیزی می‌دانند که با نواختنش می‌توان افکار عمومی را مسخ و با خود همراه کرد. ولی حاکمانی که ادعای شناخت رسانه دارند، بیشتر آن را شبیه بوق می‌بینند که هرچه صدایش بلندتر، تاثیرش بیشتر. در حالی که امروزه کاملاً مشخص شده برای تاثیرگذاری یک پیام باید عوامل جانبی بسیار زیادی را سنجید. عواملی که کنترل آن به این سادگی نیست. این عوامل در زمینه یا بافتاری عظیم به نام فرهنگ جای می‌گیرند. بافتار (Context) شرایط حول یک پیام است که می‌تواند شکل و موقعیت ارزش‌های آن جامعه باشد. اینجاست که گذشته از پیام، مخاطب و شرایط مجرای ارتباطی بسیار اهمیت پیدا می‌کند.

 معمولاً کسانی که پیام‌ها را می‌خواهند درون آمپول بریزند و به جامعه تزریق کنند، از این منظر به ارتباطات می‌نگرند. یعنی من پیامی مشخص (و البته درست و مثبت) دارم و باید مراقب باشم و تمامی شرایط را بسنجم تا این پیام بی‌کم‌وکاست به شمای مخاطب برسد تا مناسب‌ترین پس‌فرست را اعلام کنید و هر آنچه من می‌خواهم انجام دهید. اما این همه ماجرا نیست. رویکرد دیگری نیز وجود دارد. از منظر آیینی، ارتباط نحوه شکل‌گیری معنا در بافتار فرهنگ است. ارتباط، پیش از اینکه ابعاد انتقالی داشته باشد، واجد ابعاد آیینی است. در این وضعیت، «ارتباط» نه به گسترش پیام‌ها در بعد مکان، بلکه به حفظ جامعه در بُعد زمان معطوف است. «ارتباط، نه عمل ابلاغ اطلاعات، بلکه بازنمود باورهای مشترک است. ما در الگوی پیشین در پی انتقال جغرافیایی پیام خود هستیم تا افکار عمومی را کنترل کنیم ولی در الگوی دوم ارتباط مراسم مقدسی است که انسان‌ها را با رفاقت و اشتراک گرد هم می‌آورد» (کری،1376:48). ما همان‌قدر که می‌توانیم الگوها و اعتقادهای مشترک دینی، مذهبی، ایدئولوژیک و خیالی داشته باشیم، می‌توانیم با ترس‌های مشترک نیز گرد هم آییم. از این نظر پاسخ به این پرسش که سرگشتگی افکار عمومی جامعه امروز ایران چه درمانی دارد، به این راحتی نیست.

رسانه‌ها و گفتمان‌های افکار عمومی

تجارت- فردا- ناکارآمدی بوق سحرآمیز

ابتدا از رویکرد نخست یعنی منظر انتقالی بیایید به افکار عمومی جامعه امروز ایران نگاه کنیم. دل‌مشغولی این رویکرد کارایی و صحت است. ارتباط از این منظر روندی است که شخص از راه آن بر رفتار یا ذهنیت دیگری تاثیر می‌گذارد. اگر اثر از آنچه مورد نظر بود متفاوت یا کمتر از آن باشد، این مکتب مایل است از آن در چارچوب شکست ارتباط حرف بزند و پی دلیل این شکست می‌رود. (فیسک، 1386: 11). شاید بتوان گفت سه گفتمان در شکل‌دهی به فکر شهروندان موثرند:

زمانی «ژودیت لازار» این سه گفتمان درهم‌پیچیده را از عوامل شکل‌دهنده به افکار عمومی می‌دانست. هریک از این گفتمان‌ها نمی‌توانند با رسانه‌ها در ارتباط نباشند. از متخصصان و کارشناسانی که رسانه‌های تخصصی دارند، تا دولتمردانی که نمی‌توانند بدون رسانه‌ها با مردم صحبت کنند و گفتمان هشدار را برای «بسیج» افکار عمومی راه بیندازند. با شکل‌گیری رسانه‌های اجتماعی البته این گفتمان‌ها باز هم شکل پیچیده‌تری به خود گرفته‌اند. اکنون متخصصان و دولتمردان علاوه بر اظهارنظرهای رسمی در صفحه شخصی خود (مثلاً توئیتر) درباره اتفاق‌های روزمره نیز اظهارنظر می‌کنند. آنان رسانه‌های جریان اصلی را با این کار به چالش کشیده‌اند و ارتباطی به ظاهر بی‌واسطه با وب‌وندها (کاربران) دارند. اینجاست که هر خطایی در جریان ارتباط می‌تواند کار را مختل کند مثل غلط‌های املایی در توئیت وزیر آموزش و پرورش پیشین. در واقع به جای اینکه مردم پیام این مسوول را تجزیه‌وتحلیل کنند، از او غلط املایی می‌گیرند.

حال هر یک از کاربران خود تولیدکننده محتوا هستند. آنان الزامی ندارند که برای خبردهی آن را با دو منبع موثق چک کنند و اینجاست که خواسته یا ناخواسته جامعه امروز چاره‌ای جز دست و پنجه نرم کردن با اخبار جعلی ندارد. البته پیش از شکل‌گیری رسانه‌های اجتماعی هم عرصه‌های موازی برای پخش شایعه‌ها و اخبار جعلی وجود داشت و روابط میان‌فردی در بسیاری از مواقع می‌توانست رسانه‌های رسمی را به‌ راحتی شکست دهد، ولی اکنون این حرف‌های بی‌اساس، به‌راحتی امکان پخش گسترده پیدا کرده‌اند. در اینجا نیز موضوع بافتار ارتباطی بسیار مهم است. چون نمی‌توان از کاربران انتظار داشت در حالی که ثروت‌شان به یک‌سوم و یک‌چهارم تقلیل پیدا می‌کند، به وعده‌های مسوولان دلخوش باشند و ترس به دل راه ندهند. در موقعیت‌های بحرانی افکار عمومی یکی از سرچشمه‌های پمپاژ نگرانی و بدتر شدن اوضاع است. اگر می‌خواهیم چنین نشود، به زخم‌های افکار عمومی نباید بیش از این نمک بپاشیم. جامعه نیازمند آرامش است. در حالی که قیمت‌ها روزبه‌روز بالاتر می‌رود و خبر می‌رسد که حتی خصوصی‌ترین مایحتاج مردم دیگر در بازار نیست، چطور می‌توان از رسانه برای آرامش افکار عمومی استفاده کرد؟

ترس‌های وحدت‌بخش

از منظر دوم یعنی رویکرد آیین، ماجرا پیچیده‌تر هم می‌شود. آیین و ارتباط نزدیکی زیادی با هم دارند. آنها از نظر منطقی به هم وابسته‌اند و ویژگی‌های مشترکی دارند. پس ارتباط شکلی از آیین است و آیین صورتی از ارتباط. آیین اجرای داوطلبانه رفتار الگویی‌شده به شکل متناسب، برای تاثیرگذاری به صورت نمادین یا مشارکت در زندگی جدی است (میرعابدینی، 1387: 7). بگذارید به شوخی بگویم که اگر آیین‌ها را رفتارهای منظمی بدانیم که حالتی تکرارشونده دارند، شاید بتوان بااحتیاط بحران‌ها را نیز نوعی آیین در جامعه ایران به حساب آورد. در اینجا پیام‌های به‌ظاهر آرام‌بخش ساختی از نشانه‌هاست که از راه کنش متقابل میان اعضای جامعه، معنا تولید می‌کند. بیش از اینکه تاکید روی نویسنده یا فرستنده پیام باشد، روی خوانشِ فرآیندِ فهم معناست که به هنگام کنش متقابل یا گفت‌وگو با متن برای خواننده رخ می‌دهد. از این منظر باید بررسی کرد که چرا خواننده پیام معنایی متضاد را برداشت می‌کند؟ چرا بافتار فرهنگی و تجربه زیسته به ما می‌گوید وقتی اعلام می‌شود «برای تامین بنزین سوپر هیچ مشکلی نداریم»، حتماً باید دانست که دیگر بنزین سوپر در جایگاه‌ها نیست. چرا حرف‌های به‌ظاهر آشتی‌جویانه و آرام‌بخش رئیس‌جمهوری در مجلس لحظه‌به‌لحظه قیمت دلار و سکه را در بازار بالاتر می‌برد؟ اما این ترس‌ها با خودش رفتارهایی جمعی می‌آورد که از جنبه‌ای مثبت‌گرایانه می‌تواند به همبستگی داخلی منجر شود. یعنی همان‌طور که ما شهروندان به هر سختی بود سر صف‌های نفت دهه 60 با هم کنار می‌آمدیم، در ماجرای سهمیه‌بندی بنزین نیز چنین کردیم و اکنون نیز با این ترس‌ها هم کنار می‌آییم. پس با این حساب تکلیف هدایت افکار عمومی چیست؟ راستش را بخواهید هیچ! چون باید زمینه‌های بحران‌زای کنونی را تا حدی مدیریت کرد و جامعه را به شکل واقعی به سمت آرامش برد. وگرنه موج بحران چنان به کشتی افکار عمومی می‌کوبد که تخته‌تخته بشکافد. این کشتی شکسته نیازمند باد شُرطه است، نه بوق سحرآمیز برخی مسوولان؛ کسانی که فکر می‌کنند اگر در رسانه‌های غالب، بِدَمَند همه‌چیز آرام است، جواب می‌دهیم: ما چقدر خوشحالیم! 

منابع:
- کری، جیمز (1376). «ارتباطات و فرهنگ: جستارهایی درباره رسانه‌ها و جامعه»، مترجم: مریم داداشی، تهران: نشر نقطه
- فیسک، جان (1386). «درآمدی بر مطالعات ارتباطی»، مترجم: مهدی غبرایی، تهران: دفتر مطالعات و توسعه رسانه‌ها
- لازار، ژودیت (1383). «افکار عمومی»، مترجم:‌ مرتضی کتبی، تهران: نشر نی، چاپ دوم
- میرعابدینی، احمد، کاظم معتمدنژاد (1387). «ارتباطات آیینی و قدرت سیاسی در ایران» فصلنامه علوم اجتماعی، دوره 15، شماره 41

دراین پرونده بخوانید ...