بذر تردید
ریشه بدبینی به هر چه نشان داخلی دارد چیست؟
حمایتهای بیدریغ از برخی صنایع و محصولات خاص که به شکل وضع تعرفههای سنگین و اعمال محدودیت بر واردات کالاهای مشابه صورت گرفته در کنار اعطای انواع یارانهها با ادعای تلاش برای تقویت تولید داخل طی سالیان اخیر راه بهجایی نبرده است. دخالتهای مکرر در بازار و قیمتگذاری دستوری هم که به نام حمایت از مصرفکنندگان رخ میدهد، رضایت مصرفکنندگان را جلب نکرده و نفعی برای تولیدکنندگان و صنعتگران بخش خصوصی به همراه نیاورده است.
فاطمه شیرزادی: حمایتهای بیدریغ از برخی صنایع و محصولات خاص که به شکل وضع تعرفههای سنگین و اعمال محدودیت بر واردات کالاهای مشابه صورت گرفته در کنار اعطای انواع یارانهها با ادعای تلاش برای تقویت تولید داخل طی سالیان اخیر راه بهجایی نبرده است. دخالتهای مکرر در بازار و قیمتگذاری دستوری هم که به نام حمایت از مصرفکنندگان رخ میدهد، رضایت مصرفکنندگان را جلب نکرده و نفعی برای تولیدکنندگان و صنعتگران بخش خصوصی به همراه نیاورده است. در این بازار همچنان، اگر سودی است بعد از کاسبان رانت و حمایت، با عرضهکنندگان کالاهای خارجی است. مصرفکنندگان ایرانی چنان مقهور جذابیت کالاهای تولیدشده در کشورهای غربی هستند که اغلب ترجیح میدهند اختلاف قیمتهای شدید حاصل تعرفههای سنگین گمرکی را هم بپردازند اما برند خارجی را از بازار به خانه ببرند. نتیجه آنکه حاصل کار برخی تولیدکنندگان ایرانی هم برای به فروش رسیدن به نشان فرنگی آذین و به نام خارجی عرضه میشود بلکه جایی در سبد خرید مشتریان پیدا کند. این همه در حالی است که تا همین چند دهه پیش کالاهای ایرانی هم مورد توجه بودند و برندهای داخلی در مرکز خانهها و آشپزخانههای ایرانی جای داشتند؛ بعضی از این کالاها هنوز در گوشه خانه مادربزرگها نشستهاند، خط تولید آنها اما مدتهاست خوابیده است. روزی که چرخ این کارخانهها میچرخید روشنفکران به طعنه آنها را مونتاژی میخواندند و جلال آلاحمد که رهبر فکری بسیاری از آنها بود از ماشینزدگی و غربزدگی مینوشت. گذشته از عوامل مختلفی که صنعت ایران را دچار مشکل کرد و دلایل عدیدهای که برندهای قدیمی ایرانی را از سبد خرید خانوادهها حذف کرد، چه چیزی مصرفکنندگان ایرانی را به کالاهای داخلی بدبین کرد؟ افکار و تبلیغات روشنفکرانه چگونه بذر این تردید و بدبینی را در ذهن ایرانیان کاشت؟
بدبینی به نام و نشان داخلی منحصر به صنعت و کالاهای تولیدی نیست. به تولیدات داخلی اعم از کالا، خدمات یا حتی ایده و تفکر با بدبینی یا به دیده تردید نگریسته میشود. گاهی به نظر میرسد در نگاه برخی شهروندان ایرانی هرچه در داخل است بد و نامطلوب و هرچه در خارج باشد یا از خارج بیاید کامل و بینقص است. مدیر خارجی، مربی خارجی، کالای خارجی، خدمات خارجی، فرهنگ خارجی، ایدهپرداز و نظردهنده خارجی، کتاب و فیلم و موسیقی غربی همه و همه در ذهن و عمل شهروندان ایرانی با اختلاف، برتر از معادل داخلی است. چه کسی مسبب این وضعیت است؟ کیفیت پایین برخی محصولات که اعتماد به تولید داخلی را به کلی کاهش داده، حاکمیت که با سیاستگذاریهای نادرست راه را در عمل بر تقویت تولید داخلی بسته یا شهروندان که حاضر نیستند حاصل کار هموطنان خود را بپذیرند؟ چه چیز ارزش فکر، فرهنگ و تولید داخل را در ذهن شهروندان کمرنگ کرده است؟ گذشته از اینکه کیفیت بسیاری از تولیدات داخلی در اندازهای نبوده که نظر مصرفکننده را جلب کند، در مواردی هم که کیفیت بالاست اعتماد نیست. نقش روشنفکرانی که همه چیز را سیاه یا سفید کردهاند در این میان چیست؟