ایران ناشکیبا
حسین جوشقانی پاسخ میدهد: برای اینکه اقتصاد رشد کند، مردم باید چه خصوصیاتی داشته باشند؟
حسین جوشقانی میگوید: وقتی به شاخص صبر نگاه میکنیم، میبینیم که در کشورهای توسعهیافته، کشورهایی که رشد اقتصادی بالایی را تجربه کردهاند، عدد این شاخص بیشتر از متوسط جهانی است. از طرف دیگر در کشورهای کمترتوسعهیافته، عدد این شاخص کمتر از میانگین جهانی است. به طور خاص در مورد ایران، عدد شاخص صبر به شدت کمتر از میانگین جهانی است.
مرتضی مرادی: ما به عنوان مردمانی عجول و ناشکیبا شناخته میشویم. خصیصهای که از سوی دادههای یک بررسی جهانی در مورد ویژگیهای فردی و اجتماعی مردم کشورهای مختلف تایید میشود. به طوری که شاخص صبر در ایران نسبت به میانگین جهانی بسیار پایین است. البته در کنار ضعف ایران در این شاخص، مردم ما در دیگر شاخصهای مورد بررسی این مطالعه جهانی وضعیت بسیار خوبی دارند. به طوری که سطح اعتماد، مقابله به مثل مثبت و منفی، نوعدوستی و ریسکپذیری در ایران نسبت به میانگین جهانی بالاتر است. تا جایی که شاخص اعتماد و نوعدوستی در ایران نسبت به میانگین جهانی بسیار بیشتر است. اما نکته آنجاست که مطابق نتایج این بررسی جهانی، مهمترین شاخص برای رشد و توسعه اقتصادی همان مساله صبر و شکیبایی است. حسین جوشقانی، اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه شریف معتقد است که ناشکیبایی در مردم ایران غالباً به مساله یادگیری بازمیگردد و دو عامل آموزش و وضعیت فضای کسبوکار میتواند سطوح شکیبایی را در مردم ایران افزایش دهد. او همچنین اذعان میدارد که وضعیت خوب ایران در پنج شاخص دیگر و به طور ویژه در اعتماد بینفردی و نوعدوستی، بستر مناسبی را برای سیاستگذاریهای کارا و اثربخش فراهم میکنند.
♦♦♦
مقاله «شواهد جهانی در مورد رجحانهای اقتصادی» اساساً به چه میپردازد، چگونه این کار را انجام میدهد و چرا مهم است؟
در ابتدا به نظرم مهم است که مقداری در مورد روششناسی این مقاله صحبت کنیم. این مقاله دستاورد بزرگی در علم اقتصاد دارد که به آن خواهیم پرداخت. اما از این مهمتر، مقاله مورد نظر در روششناسی علوم اجتماعی بسیار حائز اهمیت است. در ایران، علوم اجتماعی به طور سنتی، علومی کیفی و توصیفی هستند که با استفاده از یکسری از فرضیات به مطالعه میپردازند. یا اینکه تحت سلطه بحثهای فلسفی قرار دارند؛ به این صورت که با مجموعهای از استدلالها، نتیجهگیری میکنند. اما علم تجربی امروز دنیا به سمتی حرکت کرده است که با استفاده از واقعیتهای موجود صحبت کند و بسیار کمیسازی شده است، به طوری که اعداد و ارقام به بخش جداییناپذیر از آن تبدیل شدهاند. مقاله مورد نظر ما نشان میدهد که این روش کمی، میتواند در بسیاری از رشتههایی که در گذشته کیفی بودهاند، از جامعهشناسی گرفته تا روانشناسی، مورد استفاده قرار گیرد.
همانطور که در مقاله توضیح داده شده است، نمونهبرداری آن طوری بوده است که بتواند با یک نمونه 80 هزارنفری در 76 کشور، نماینده بدون اریب از بخش عظیمی از دنیا باشد. از اینرو میتوان نتایج آن را با دقتی که نویسندگان آن ادعا کردهاند، به کشورهای مورد بررسی و تمام جهان تعمیم داد. یکی از نقاط قوت این مطالعه، همکاری تیم نویسنده آن با تیم موسسه گالوپ است؛ موسسهای که سابقه طولانی در نظرسنجیهای اینچنینی دارد. از اینرو نتایج این مقاله نیز از دقت بسیار بالایی برخوردار است. یکی از دلایلی که این مقاله در QJE که معتبرترین ژورنال اقتصادی آکادمیک است به چاپ میرسد نیز همین دقت بالاست.
یک نمونه از مواردی را که نشاندهنده دقت بسیار بالای این مقاله و نتایج آن است میتوان در ترجمه سوالات دید. به این صورت که برای اینکه افراد در کشورهای مختلف با زبانهای متفاوت بتوانند به سوالات یکسان پاسخ دهند، یکبار سوالات از زبان مبدا به زبان مقصد ترجمه شده است. به عنوان مثال یکبار سوالات از زبان انگلیسی به زبان روسی ترجمه شده و سپس متن روسی سوالات به زبان انگلیسی مجدداً بازترجمه شده که از این طریق بتوان به این نتیجه رسید که آیا ترجمه سوالات درست انجام شده است یا خیر. این دست از ظرافتها منجر به بالا رفتن اعتبار این مطالعه شده است. البته جزئیات این ظرافتها بسیار بیشتر از اینهاست که میتوان با مطالعه مقاله و ضمایم آن، به آنها پی برد.
این مقاله به شش خصلت اجتماعی و فردی به عنوان رجحانهای اقتصادی مینگرد. چه چیزی این خصلتها را در گروه رجحانهای اقتصادی قرار میدهد؟
در ادبیات اقتصاد و مدلهایی که به طور عرف در اقتصاد استفاده شده است، اقتصاددانان برای مدلسازی رفتار افراد، باید یکسری از خصوصیتها را در مدلهایشان مورد استفاده قرار دهند که یکی از این خصوصیتها در بحث ترجیح زمانی است. اینکه افراد تا چه حد کنشهای خود را به تاخیر میاندازند و تا چه اندازه، مصرف در آینده را نسبت به حال تنزیل میکنند. این یکی از پارامترهای بسیار مهم در مدلهای اقتصادی است و به شدت نتایج را تغییر میدهد. به عنوان مثال اگر یک مدل اقتصادی را یکبار با یک فرد بسیار صبور آزمایش کنیم، یک نتیجه میدهد و اگر بار دیگر همان مدل را با یک فرد بسیار ناشکیبا آزمایش کنیم، ممکن است نتیجه کاملاً متفاوت باشد.
به طور سنتی با یکسری از اعداد و ارقام (ضرایب و وزندهیها) مدلهای اقتصادی را برای کشورهای مختلف به کار میبردند تا آن مدل با وضعیت آن کشور خاص تطبیق پیدا کند. در اصطلاح به این روش کالیبره کردن مدل برای کشور خاص گفته میشود. اما جدای از این، شواهد علمی محکمی وجود نداشت که نشان دهد چرا هنگام استفاده یک مدل در کشورهای مختلف، پارامترهای آن باید تغییر کند. نوآوری مقاله مورد نظر این است که آن دسته از خصوصیتهای اجتماعی و فردی را که بیشتر در مدلهای اقتصادی استفاده شدهاند در سطح درونکشوری و بینکشوری کمیسازی کرده است تا بتوانیم اطلاعات دقیقتری از خصوصیات مردم هر یک از کشورها داشته باشیم. در نتیجه میتوان بهتر از قبل، مدلهای اقتصادی را که نظریهپردازان اقتصادی آنها را طراحی کردهاند یا در آینده ارائه میکنند، مورد استفاده قرار داد.
با توجه به نتایج این مقاله، مردم برای رشد اقتصادی باید چه خصوصیاتی داشته باشند؟ رابطه رجحانهای اقتصادی با رشد و توسعه اقتصادی چیست؟
این سوال همان سوال اصلی مقاله است که پاسخ بسیار مفصلی هم دارد. بگذارید ابتدا این شش رجحان را به طور خلاصه معرفی کنیم. اولین رجحان بحث صبر و شکیبایی است. صبر به این معنا که افراد یک کشور به طور میانگین و مردم یک کشور نسبت به مردم کشوری دیگر، چقدر حاضر هستند پاداشی را که میتوانند امروز دریافت کنند، به تاخیر بیندازند. بررسی صبر با این تعریف نیز از طریق یک سوال کمی و یک سوال کیفی انجام شده است. سوال کمی به این صورت است که به افراد گفته میشود به جای دریافت مبلغ X در امروز، چقدر بیشتر از این مبلغ میخواهند که آن را در آینده دریافت کنند. هرچقدر افراد انتظار پاداش بیشتری را در ازای این تاخیر داشته باشند، یعنی آن افراد صبر کمتری دارند. اما اگر برای افراد چندان فرقی نکند که مثلاً یک میلیون تومان را امروز دریافت کنند یا یک سال دیگر، یعنی آن افراد صبورتر هستند. البته لازم به ذکر است که فرض سوال، وجود نداشتن تورم است.
اما چرا صبر به این معنا مهم است. زیرا یکی از مسائل اصلی در اقتصاد، بحث تولید و سرمایهگذاری است. ما برای اینکه بخواهیم در آینده تولید بیشتری داشته باشیم، باید امروز از مصرف خود کم کنیم و آن را سرمایهگذاری کنیم. در شاخص کیفی صبر نیز از افراد پرسیده شده است که «شما چقدر تمایل دارید که چیزی را از دست دهید تا در آینده چیزی را به دست آورید که برایتان سودمندتر است» و پاسخ این سوال نیز در یک طیف کیفی قرار دارد که با روشهای آماری کمیسازی شده است. در نهایت نیز نویسندگان مقاله مورد نظر، با میانگین وزنی گرفتن از این بررسی کمی و کیفی، شاخص صبر را ساختهاند. یکی دیگر از نوآوریهای مقاله نحوه ساختن وزنها برای این میانگینگیری است که افراد علاقهمند میتوانند به مقاله مراجعه کنند.
وقتی به این شاخص نگاه میکنیم، میبینیم که در کشورهای توسعهیافته، کشورهایی که رشد اقتصادی بالایی را تجربه کردهاند، عدد این شاخص بیشتر از متوسط جهانی است. از طرف دیگر در کشورهای کمترتوسعهیافته، عدد این شاخص کمتر از میانگین جهانی است. به طور خاص در مورد ایران، عدد شاخص صبر به شدت کمتر از میانگین جهانی است. به احتمال خیلی زیاد، همین پایین بودن سطح شکیبایی در مردم ایران یکی از بیشترین توضیحدهندگیها را در مورد این موضوع دارد که ما در ایران، رشد اقتصادی بلندمدت را تجربه نکردهایم.
جالب است که دکتر همایون کاتوزیان، جامعهشناس ایرانی نیز در کتاب خود با عنوان در جستوجوی جامعه بلندمدت، ادعا میکنند که ما جامعه کوتاهمدت هستیم و غالب مناسبات ما بر اساس قراردادهای کوتاهمدت تنظیم شده است و نتایج مقاله مورد بررسی ما به طور ویژه در مورد صبر، میتواند تاییدی باشد بر نتایجی که جامعهشناسهای ما قبل از این به آن رسیده بودند.
دومین شاخص، ریسکپذیری است. اینکه افراد تا چه حد حاضر هستند ریسک را تحمل کنند. ریسکپذیری از آن جهت مهم است که افراد برای سرمایهگذاریهای مختلف باید درجات مختلفی از تحملپذیری ریسک را داشته باشند. شاخصهای بعدی شاخصهای اجتماعی هستند: مقابله به مثل مثبت و مقابله به مثل منفی. شاخص بعدی نوعدوستی و شاخص آخر نیز اعتماد است. تمامی این شاخصها نرمال و استاندارد شدهاند و برای کشورهای مختلف به دست آمدهاند.
با توجه به نتایج این مقاله، در همه این شاخصها (به جز شاخص صبر) کشور ایران وضعیت نسبتاً مناسبی دارد. نکته جالب اینکه خلاف آنچه معمولاً در رسانهها گفته میشود، میزان اعتماد افراد به یکدیگر در ایران طبق نتایج این مطالعه، نسبت به میانگین جهانی بالاست. همه اینها نشان میدهند که در ایران به جز شاخص صبر، رجحانهای لازم برای رشد اقتصادی پایدار فراهم است و میتوان از این بستر که همان سرمایه اجتماعی است استفاده کرد. البته باید اشاره کرد که بحث صبر که ما در آن ضعیف هستیم بهشدت مهم است که در ادامه در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
یکی دیگر از کارهای جالبی که این مقاله انجام داده است این بوده که بعد از محاسبه این شاخصها، با توجه به رشد اقتصادی و توسعه کشورها، همبستگیهای مختلف را محاسبه کرده است. به عنوان مثال اینکه آیا کشورهایی که مردم آن نسبت به میانگین جهانی صبر بیشتری دارند، توسعهیافتهتر هم هستند یا خیر و آیا رابطه معناداری میان آنها وجود دارد یا نه. نتیجه این همبستگیها نیز نشان میدهد که از میان این شاخص که به عنوان رجحانهای اقتصادی معرفی شدهاند، مهمترین عامل برای توسعهیافتگی همان بحث صبر و شکیبایی است. این نتیجه به ما کمک میکند که درک بهتری از جامعه ایران چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی داشته باشیم.
نتایج مقاله نشان میدهد که برای مثال مردم آمریکای شمالی به شدت صبور هستند و حاضرند پاداش یا دریافتی امروز خود را به تعویق بیندازند، به این امید که در آینده منفعت بیشتری کسب کنند اما در ایران اینطور نیست. حال سوالی که مطرح میشود این است که چرا در ایران صبر و شکیبایی کم است؟ و چرا جامعه ایران به طور طبیعی به این سمت حرکت نکرده که صبورتر شود؟ آیا اینطور بوده است که این ناشکیبایی ژنتیک بوده و از ابتدا ایرانیها افراد کمتحملتری بودهاند؟ یا اینکه ما اینطور یاد گرفتهایم که کمصبرتر باشیم؟
آیا رابطهای میان مطالعات پیشین بهخصوص در حوزه اقتصاد رفتاری با نتایج این مقاله وجود دارد که اهمیت صبر را نشان دهد؟
ادبیات گستردهای در اقتصاد رفتاری تحت عنوان تورش زمان حال (present bias) در مورد صبر وجود دارد. اینکه افراد آینده را به زمان حال تنزیل میکنند. این تورش تا حدودی توضیح میدهد که اساساً چرا بعضی افراد صبر کمتری دارند. در اقتصاد رفتاری یک آزمایش بسیار معروف تحت عنوان آزمایش مارشمالو وجود دارد که اهمیت صبر را در موفقیتهای افراد نشان میدهد. در این آزمایش به گروهی از کودکان یک شیرینی داده میشود و از آنها خواسته میشود که پنج دقیقه با شیرینی در اتاقی تنها بمانند. اگر بعد از این پنج دقیقه شیرینی را نخورده باشند به آنها یک شیرینی دیگر هم جایزه داده خواهد شد. نتایج بلندمدت این آزمایش نشان داد که کودکانی که صبر بیشتری داشتهاند و در پنج دقیقه شیرینی اول را نخوردهاند، در آینده طبق شاخصهای رفاه، بهداشت و آموزش، به طور میانگین زندگی بهتری داشتند. این مقاله در واقع پایههای خرد آن دسته از مطالعات است که نشان میدهد کشورهایی که افراد صبورتری دارند، بیشتر توسعه یافتهاند.
چرا در ایران، ناشکیبایی بالاست و مردم غالباً تحمل کمی دارند؟
این فراخوان به جامعهشناسان و اقتصاددانان داده میشود که با مطالعات و تحقیقات بیشتر به این سوال بپردازند. آن چیزی که در چارچوب مدلهای اقتصادی و نوشتههای جامعهشناسان به ذهن من میرسد این است که مساله صبر بیشتر مربوط به حوزه یادگیری است تا ژنتیک. در واقع به نظر من اینکه ایرانیها غالباً کمتحمل هستند و مردمان آمریکای شمالی غالباً از سطح شکیبایی بالایی نسبت به میانگین جهانی برخوردارند به مساله یادگیری در طول زمان و طی دوره زندگی افراد برمیگردد که البته میتوان مطالعاتی در این مورد انجام داد و به نتایج کمی محکمتری از طریق آزمایش رسید.
به نظر من دو عامل عمده روی شاخص صبر تاثیرگذار هستند: عامل آموزش و عامل فضای کسبوکار. اینکه افراد یاد بگیرند که صبر داشته باشند تا به مرحله بالاتر برسند یکی از مهارتهای غیرشناختی (non cognitive) افراد است که متاسفانه این مهارت در ایران به دانشآموزان از سنین پایین و در یک چارچوب علمی یاد داده نمیشود. در عوض نظام آموزشی ایران به شدت روی توسعه مهارتهای شناختی افراد متمرکز شده است. بنابراین خیلی بیجا نیست که انتظار داشته باشیم وقتی یک جوان ایرانی وارد بازار کار میشود و نیاز به تصمیمگیریهای اقتصادی دارد، مهارتهای غیرشناختی همچون صبر با آن معنایی را که پیش از این بدان اشاره شد نداشته باشد. برخلاف این در نظام آموزش غرب و بهویژه آمریکای شمالی، به مهارتهای غیرشناختی اهمیت بیشتری داده میشود و این مهارتها از سنین پایین به دانشآموزان آموخته میشود.
در کنار عامل آموزش، بحث فضای کسبوکار مطرح است. به این صورت که به خاطر نااطمینانیهایی که در فضای کسبوکار ایران وجود دارد مردم ایران یاد گرفتهاند که رفتار بهینه ناشکیبا بودن است. این نااطمینانیها پدیدهای بسیار بلندمدت بوده و زمان کافی برای این یادگیری را در نسلهای مختلف به وجود آورده است. اگر به چندین نسل گذشته خود نگاه کنیم میبینیم که انواع نوسانات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همواره در جامعه ایران تا همین امروز وجود داشته است. بزرگترین سم برای بلندمدت فکر کردن نااطمینانی است. از اینرو در ایران شکیبایی مردم به طور طبیعی کمتر و کمتر شده است. از همینرو یک درس سیاستگذاری این مقاله برای ایران این است که اگر توسعه بیشتر و پایدار را مدنظر داریم، لازمهاش این است که مردم شکیباتر باشند.
از طرفی برای اینکه مردم بتوانند بلندمدتتر فکر بکنند دو راه به ذهن من میرسد که باید به طور همزمان پیگیری شوند: یکی بحث آموزش که نتیجهبخشی آن مسالهای بلندمدت است که باید روی نسل آینده کار شود؛ دوم هم بحث بازگرداندن آرامش و ثبات به فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران است. اینها را میتوان مهمترین دستاوردهای سیاستگذاری این مقاله برای ایران دانست.
علاوه بر موارد فوق، دستاوردهای دیگر این مقاله چیست؟
دستاورد مهم دیگر مقاله این بود که نشان داد تمام این اختلافات بینکشوری در رجحانهای مهم اقتصادی از قبیل اعتماد، صبر و چهار شاخص دیگر، تنها حدود 10 درصد از تغییرات این شاخصها را میتواند توضیح دهد و حدود 90 درصد دیگر از تغییرات این شاخصها ناشی از تفاوتهای افراد در داخل هر کشور است. از اینرو لازم است این تفاوتها هم بررسی شوند.
از اینرو در کنار سوالاتی که از حدود 80 هزار نفر در 76 کشور جهان برای ساختن شش شاخصی که به آنها اشاره شد پرسیده شده است، یکسری دیگر از خصوصیتهای مصاحبهشوندگان همچون سن، جنسیت و تواناییهای شناختی آنها نیز جمعآوری شده است. به همین جهت دادههای حاصل از این مطالعه میتواند به خیلی دیگر از سوالاتی که قبلاً وجود داشته اما به دلیل نبودن داده کافی و متقن بیپاسخمانده است، جواب دهد.
به عنوان مثال، نتایج حاصل از تجزیهوتحلیلهای دادهها که در مقاله نیز به آنها اشاره شده نشان میدهد که در همه این شش شاخص، خانمها نسبت به آقایان تفاوت معنیداری دارند. به طور خاص خانمها کمصبرتر از آقایان بوده و ریسکپذیری به مراتب کمتری دارند. در مقابل خصوصیات اجتماعی مثبت زنان نسبت به مردان بیشتر است. به طوری که اعتماد زنان به سایر افراد بیشتر از اعتماد مردان به سایرین است. همچنین نوعدوستی در میان زنان بیشتر از مردان است. جالب است که در بحث مقابله به مثل، نوع مثبت آن در زنان بیشتر از مردان و نوع منفی آن، در زنان کمتر از مردان است. به عبارت دیگر زنان تمایل بیشتری به مقابله به مثل مثبت و تمایل کمتری به مقابله به مثل منفی نسبت به مردان دارند.
تفاوتهایی که میان زنان و مردان در این شاخصها وجود دارند از چه نظر حائز اهمیت هستند؟
یک بحث جدی که همواره میان اقتصاددانان بازار نیروی کار مطرح بوده، شکاف جنسیتی در دستمزدهاست که گاهی اوقات از آن به عنوان تبعیض جنسیتی یاد میشود. بسیاری از اقتصاددانان سعی کردهاند به این سوال پاسخ دهند که چقدر از شکاف جنسیتی مشاهدهشده در دستمزد به خاطر تبعیض جنسیتی و چه مقدار از آن به خاطر تفاوتهای بهرهوری ناشی از تفاوت ذاتی زنان و مردان است.
یکی از توضیحاتی که در ادبیات اقتصاد نیروی کار وجود دارد این است که خانمها به طور میانگین کمتر از مردان با کارفرمایان خود سر دستمزد و یافتن کار جدید چانهزنی میکنند و اینکه خانمها به طور میانگین کمتر از مردان حاضر به ترک شغل فعلی خود و وارد شدن به کار دیگر هستند. نتایج حاصل از تجزیهوتحلیلهای دادههای مقاله مورد نظر ما نیز تا حد بسیار زیادی با موضوعی که در بالا ذکر شد تطابق دارد. به این صورت که وقتی زنان به طور میانگین نسبت به مردان ریسکگریزتر هستند (ریسکپذیری کمتری دارند)، کمتر از مردان حاضر میشوند شغل فعلی خود را رها کنند و به دنبال کار جدید باشند. یا وقتی اعتماد زنان به افراد بیشتر است و نسبت به مردان مقابله به مثل مثبت بیشتر و مقابله به مثل منفی کمتری دارند، به مقدار کمتری حاضر میشوند که با کارفرمای خود چانهزنی و بحث کرده تا دستمزد خود را افزایش دهند.
آیا این رجحانهای اقتصادی هستند که رشد و توسعه اقتصادی را به وجود میآورند، یا اینکه سیاستگذاریهای نشاتگرفته از نظریات اقتصادی که منجر به رشد و توسعه شدهاند، به دنبال خود رجحانهای اقتصادی را به همراه دارند؟
به سادگی نمیشود به این سوال پاسخ داد و این مقاله نیز به این سوال نپرداخته است. اما به نظر میرسد که رابطهای دوطرفه میان آنها وجود داشته باشد و هر دو روی هم اثرگذار هستند. این سوال همان داستان مرغ و تخممرغ است. چرا یکسری از کشورها توسعهیافتهترند؟ زیرا صبورتر بودهاند، مردم آنها اعتماد بیشتری به هم داشتهاند و ریسکپذیرتر بودهاند و از همین رو توسعه یافتهاند. در مقابل چرا مردم یکسری از کشورها صبورتر هستند، اعتماد میان افراد در آنها بالاست و ریسکپذیری بیشتری میان مردم آنها دیده میشود؟ زیرا توسعهیافتهتر هستند و از همین رو به دلیل ثبات و آرامش ناشی از این توسعهیافتگی و همچنین توسعه آموزش، مردم به این خصوصیات دست یافتهاند.
همانطور که پیش از این گفتید، وضعیت ایران در پنج تا از این شش شاخص نسبت به میانگین جهانی بیشتر است و تنها در شاخص صبر و شکیبایی، ایران نسبت به میانگین جهانی در وضعیت پایینتری قرار دارد. در مورد اهمیت شاخص صبر و راهکارهای بهبود آن توضیح دادید؛ اما آیا میشود به پنج شاخص دیگر به عنوان پتانسیلهای توسعه نگریست و از آنها در سیاستگذاری بهره برد؟
به نکته بسیار مهم و خوبی اشاره کردید. همانطور که گفتید از میان شش شاخص، پنجتای آنها نشان میدهند که ما ظرفیتهای بالقوهای داریم که میتوانیم از آنها استفاده کنیم. به عنوان مثال در بحث نوعدوستی، نتایج مقاله نشان میدهد که جامعه ایران به شدت نوعدوست است و میانگین این شاخص برای ایران بسیار بالاتر از میانگین جهانی است. از همینرو ما میتوانیم روی این نوعدوستی برای سیاستگذاریها حساب کنیم. اما به این خاطر که زیرساختهای ما سنتی هستند و غالباً نیز ناکارآمدند، تاکنون نتوانستهایم از این خصیصهای که میان مردم ایران وجود دارد برای رشد و توسعه اقتصادی بهره ببریم.
دولتهای ما با شعار رفع فقر و نابرابری هزینههای بسیار زیادی به صورت مستقیم و غیرمستقیم کردهاند. به طور ویژه بعد از انقلاب بودجههایی که صرف کمک به فقرا شده است بسیار زیاد و غالباً غیراثربخش بوده است. تا جایی که امروزه ضریب جینی ایران با ایالات متحده آمریکا تفاوت بسیار کمی دارد و این ناکارآمد بودن هزینههای صورتگرفته در ایران برای مبارزه با فقر بسیار خطرناک است. زیرا توجیه تمام مداخلات مضری که دولتهای ما برای مبارزه با فقر انجام دادهاند، از یارانههای مستقیم گرفته تا یارانههای غیرمستقیم مانند یارانه حاملهای انرژی، به بحثهای عدالت اجتماعی برمیگردد. حالا نکته این است که جامعه ایران ذاتاً نوعدوست است و اگر مکانیسمهایی برای ساختار یافتن و اثربخش شدن این نوعدوستی شکل بگیرد، دولت میتواند سطح مداخلات مستقیم خود را کاهش داده و به جای اینکه منابع دولتی صرف کاهش فقر و توسعه عدالت اجتماعی شود، تولید و اشتغال با استفاده از این منابع تحریک شوند.
چرا خصوصیتهای فردی و اجتماعی در مدلهای اقتصادی خیلی استفاده نمیشود؟ و آیا درست است که بگوییم با توجه به اهمیت این شاخصها، باید مدل توسعه اقتصادی هر کشور، با کشور دیگر متفاوت باشد و اگر اینگونه است، آیا مدلهای جامع بیکاربرد هستند؟
اگر نگوییم همه اقتصاددانان، اما غالب اقتصاددانان به اهمیت این شاخصها در توسعه اقتصادی کشورها واقف هستند. به طور خاص آدام اسمیت که پدر علم اقتصاد است در کنار کتاب ثروت ملل، کتابی با عنوان نظریه احساسات اخلاقی دارد که در آن، خصوصیتهای اخلاقی افراد را بررسی میکند و اهمیت آنها را متذکر میشود. در واقع فلاسفهای که علم اقتصاد را ساختند، آگاه بودند که خصوصیتهای اخلاقی و فردی مهم هستند. اما دلیل اینکه از این خصوصیات در مدلهای اقتصادی چندان استفاده نشده، بحث سادهسازی است. ما در مدلهای خود سعی میکنیم سادهترین مدل را انتخاب کنیم که در نتیجه بتواند بیشترین توضیحدهندگی را داشته باشد. اگر نگاه ما به مدلسازی اینگونه باشد، آنگاه صرفنظر کردن از این خصوصیات را چندان عیب نمیبینیم.
از این نظر که به دلیل متفاوت بودن خصوصیتهای فردی و اجتماعی در کشورهای مختلف، باید مدلهای اقتصادی خاص هر کشور طراحی شود با شما موافقم. اما این به آن معنا نیست که مدلهای اقتصادی جامع و کلی به هیچ دردی نمیخورند و باید آنها را کنار گذاشت. زیرا آنها مبنای مدلهای پیچیدهتری هستند که این خصوصیات فردی و اجتماعی را نیز از طریق توسعه مدل و بهکارگیری ضرایب مناسب در نظر میگیرند.
دولت اخیراً نرخ 4200تومانی را برای دلار در نظر گرفته است. آیا سیاستگذاریهایی از این دست یا سیاستگذاریهایی که منجر به توزیع رانت میان عدهای خاص میشود، یا حمایت از تولیدکنندگان داخلی خودرو طی چند دهه و ادامه دادن به این کار بهرغم تغییر نهچندان قابل توجه در کیفیت خودروسازی و مواردی از این دست، اعتماد مردم را از بین نمیبرد؟
قطعاً سیاستگذاریهای دولت روی خصیصههای فردی و اجتماعی مردم اثرگذار هستند. به عنوان یک مثال دیگر در کنار مثالهایی که در سوال به آنها اشاره کردید، میتوان گفت که شایع بودن فسادهای مالی و عدم برخورد مناسب با این فسادها روی اعتماد مردم اثرگذار هستند. اما باید توجه داشت اعتمادی که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است، اعتماد افراد به یکدیگر است و نه اعتماد مردم به حاکمیت. بحثی که شما مطرح کردید در حوزه اعتماد مردم به سیاستگذار است. حدس من این است که اگر در کشور ما یک نظرسنجی انجام میشد در مورد اینکه مردم چقدر به عملکرد نهادها و دستگاههای دولتی اعتماد دارند، ایران یکی از ضعیفترین شاخصها را در این مورد کسب میکرد.
اما همانطور که قبل از این گفتیم، این توهم در جامعه وجود دارد که در ایران افراد به یکدیگر اعتماد ندارند. اما نتایج مقاله مورد نظر ما نشان میدهد که در ایران اعتماد مردم به یکدیگر نسبت به میانگین جهانی بسیار بالاتر است. لااقل این گزاره در سال ۱۳۹۱ که دادههای این تحقیق جمعآوری شدهاند درست بوده است.
روششناسی این مقاله که قبل از این به آن اشاره کردید، چه نکتهای را برای محققان حوزه علوم انسانی در ایران دارد؟
رشتههای علوم انسانی دیگر از رشتههایی که تنها به فلسفه و حرفهای کیفی متکی باشند خارج شده است و روشهای کمی جای خود را در این رشتهها باز کردهاند. همچنین باید دقت داشت که در این مقاله اگرچه شاخصها بر اساس سوالات کمی و کیفی ساخته میشوند، اما همین سوالات کیفی نیز در نهایت کمی میشوند. در واقع دیگر اینطور نیست که محققان یک خصوصیتی را بین افرادی که نزدیک آنها هستند ببینند و آن خصوصیت را به کل جامعهای که در آن زندگی میکنند تعمیم دهند و بر اساس این مشاهدات محدود نتیجهگیری خود را مورد تایید قرار دهند؛ کاری که در کشور ما به کرات انجام میشود.
برای مثال حتماً شنیدهاید که خیلی وقتها گفته میشود که هوش ریاضیاتی ایرانیها به طور میانگین بیشتر از سایر کشورهاست اما این نتیجهگیری بر چه اساسی انجام میشود؟ چه مطالعهای انجام شده که ما بتوانیم بر اساس آن ادعا کنیم که هوش ریاضیاتی ایرانیها به طور معناداری بیشتر یا کمتر از بقیه کشورهاست؟ از اینرو ما به عنوان محققان علوم انسانی باید تلاش کنیم هر پدیدهای را اگرچه صرفاً با گزارههای کیفی بررسی میکنیم، آن را با روشهای آماری کمیسازی کرده تا بتوانیم در مورد آن در سطح کشور حرف بزنیم.
خیلی وقتها این توجیه آورده میشود که چون این کمیسازیها مشکل است نمیتوان این کار را انجام داد. اما مقاله مورد بررسی ما نشان میدهد که این کار اگرچه مشکل ولی شدنی است. شاید صبر محققان ما هم در رسیدن به نتیجه نسبت به صبر محققان سایر کشورها کمتر است! بنابراین نیاز است که اگر میخواهیم درستتر به بررسی خصوصیات جامعه خود بپردازیم، از متدولوژی جدید علوم اجتماعی و انسانی در کنار متدولوژی گذشته، استفاده کنیم.
آیا میتوان از دادههای این مقاله برای مطالعات بعدی در ایران استفاده کرد؟
نکته بسیار جالبتوجهی که وجود دارد این است که قرار است دادههای مربوط به این مقاله به صورت آنلاین و رایگان در اختیار عموم قرار گیرد و علاوه بر این، دادههای مربوط به هر کشور و هر شاخص، قابل ادغام با سایر دادههایی است که موسسه گالوپ جمعآوری کرده است. انتظار من این است که بعد از منتشر شدن این دادهها، در سال آینده ما چندین مقاله خوب و کمی در مورد خصوصیتهای فردی و اجتماعی مردم کشورمان داشته باشیم و از این طریق بتوانیم به سوالاتی که در این مورد وجود دارد پاسخهای بهتر و قویتری ارائه کنیم.
برای مثال نمودارهایی در ضمیمه مقاله مورد نظر ما وجود دارد که نشان میدهد کشورهای مختلف در هر یک از مناطق جهان، از نظر شاخصهای مورد بررسی چه جایگاهی دارند. برای مثال در یکی از این نمودارها به صورت کمی نشان داده میشود که در حالی که ایران از نظر ریسکپذیری نسبت به میانگین جهانی در سطح بالاتری است، از نظر شاخص صبر نسبت به میانگین پایینتر است. این در حالی است که در کشورهایی همچون الجزایر و عربستان سعودی، مردم در کنار ریسکپذیری حتی بالاتر از ایران، بسیار شکیباتر هستند و شکیبایی آنها نهتنها نسبت به ایران بلکه از میانگین جهانی نیز بالاتر است.
بنابراین این سوال پیش میآید که آیا رابطهای بین ریسکپذیری و شکیبایی وجود دارد و آیا این رابطه بین کشورهای مختلف متفاوت است؟ و در نهایت اینکه پتانسیلهای سیاستگذاری وجود این روابط بین رجحانها چیست؟ مطالعاتی که میتوانند با استفاده از دادههای این مقاله در مورد ایران انجام گیرد و همچنین مطالعات بیشتری که بتوانند خصوصیات فردی و اجتماعی را در ایران کمیسازی کنند، پاسخ به این سوالات را ممکن خواهند کرد.