شناسه خبر : 27273 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نمی‌توان روی زمین بهشت ساخت

مهشید معیری از زیر و بم و پیام روایت‌های کتاب «سرانجام انسان طراز نوین» می‌گوید

مهشید معیری می‌گوید: ماهیت انسان را نمی‌توان تغییر داد، پروژه ساختن انسان طراز نوین یعنی موجودی که با فدا کردن زندگی شخصی خود صرفاً در خدمت جمع قرار می‌گیرد خیالی باطل و ناممکن است. اقدام برای این کار ناممکن الزاماً ناممکن نیست و اغلب در عمل تبدیل به پروژه‌ای بسیار پرهزینه و فاجعه‌بار می‌شود.

نمی‌توان روی زمین بهشت ساخت

می‌گوید به مناسبت یکصدمین سالگرد انقلاب اکتبر، کتاب سوتلانا الکسیویچ را همراه با دکتر غنی‌نژاد ترجمه کرده است و هدفش از این کار نشان دادن واقعیات جامعه کمونیستی از منظر کسانی بوده که آن را زندگی کرده‌اند. کتاب را اثر درخشانی می‌داند که در آن، نویسنده با امتناع از پیش‌داوری و با زبانی جذاب و هنرمندانه واقعیت زندگی مردمان عادی شوروی در جریان ساختن بهشت کمونیستی را روایت کرده است. مهشید معیری، مترجم کتاب سرانجام انسان طراز نوین، جای نویسندگان متعهد به انسان واقعی و ارزش‌های انسانی واقعی، نه متعهد به ایدئولوژی‌های انتزاعی و آرمانگرایی خیال‌پردازانه را در کشور خالی می‌داند و می‌گوید پیام کتاب برای دولتمردان این است: ماهیت انسان را نمی‌توان تغییر داد، پروژه ساختن انسان طراز نوین یعنی موجودی که با فدا کردن زندگی شخصی خود صرفاً در خدمت جمع قرار می‌گیرد خیالی باطل و ناممکن است.

♦♦♦

  تا پیش از اعطای جایزه نوبل، سوتلانا الکسیویچ نه‌تنها در ایران که در دنیا کمتر شناخته شده بود. چه انگیزه‌ای سبب شد به سراغ ترجمه کتاب او یعنی «سرانجام انسان طراز نوین» بروید؟

خانم الکسیویچ در واقع پنج کتاب نوشته است که چهارتای آنها قبلاً به فارسی ترجمه و چاپ شده بود. حتی برخی از آنها را چند ناشر با ترجمه‌های متفاوت منتشر کرده‌اند. پس از ترجمه کتاب سه‌گانه هایک (قانون، قانونگذاری و آزادی) در پی کتاب خوبی برای ترجمه بودم که این امر مصادف شد با یکصدمین سالگرد انقلاب اکتبر در روسیه، از این‌رو درصدد برآمدم کتابی در این زمینه پیدا کنم که به کتاب الکسیویچ برخوردم. در صحبتی که با یکی از دوستان (آقای دکتر خاوند) داشتیم که این کتاب را قبلاً خوانده بود، ایشان شدیداً ما را به این کار تشویق کرد. بعد از تهیه کتاب و خواندن آن تصمیم قطعی را گرفتم و در مدت شش ماه کتاب را به اتفاق همسرم ترجمه کردم.

  نام کتاب الکسیویچ در واقع «عصر دست دوم» است. برای تغییر نام آن دلیل خاصی داشتید؟

اصل این کتاب به زبان روسی نوشته شده و البته در زمان کوتاهی به زبان‌های متعددی، از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده بود. مبنای ترجمه ما از این کتاب نسخه فرانسوی است که مترجم عنوان آن را «پایان انسان سرخ» گذاشته بود و این الهام‌بخش ما شد برای انتخاب عنوان برای ترجمه فارسی کتاب. در واقع سرخ در اینجا صفتی است که به کمونیسم و کمونیست‌ها نسبت می‌دهند. رنگ پرچم کمونیسم سرخ است که نمادی از انقلاب خونین به شمار می‌رود. مترجم فرانسوی با هوشمندی دریافته بود که این کتاب روایت روند و سرانجام درست کردن جامعه‌ای متشکل از انسان‌های جدید یا کمونیست‌هاست، از این‌رو چنین عنوانی را برای کتاب اختیار کرده بود. در ادبیات سیاسی چپ در کشور ما که «حزب توده ایران» نقش اصلی و تعیین‌کننده داشت این انسان نو یا کمونیست را «انسان طراز نوین» می‌نامیدند که هدف نهایی نهضت کمونیستی در جهان به شمار می‌رفت. با این ملاحظات به نظر می‌رسید انتخاب عنوان «سرانجام انسان طراز نوین» برای خوانندگان فارسی‌زبان کتاب گویا و معنی‌دار باشد.

  الکسیویچ کتابش را برمبنای 30 سال گفت‌وگو با شاهدان عینی فروپاشی شوروی و رویدادهای قبل و بعد از آن نوشته است. این ساختار روایت‌گونه چه وجه متمایزی با کتب تاریخ‌نگاری دارد؟

این کتاب به‌رغم اینکه روایت‌های آن کاملاً مستند و واقعی است اما اثر تاریخی به معنای متعارف کلمه نیست بلکه بیشتر اثر ادبی و هنری است. نویسنده کتاب، خانم الکسیویچ، روزنامه‌نگار حرفه‌ای است اما آثاری که خلق کرده به لحاظ ادبی آنقدر ارزشمند بودند که جایزه نوبل ادبی را برایش به ارمغان آورده است. خلاقیت نویسنده در واقع در شیوه روایت او از تجربه زندگی واقعی انسان‌هاست که او در گفت‌وگو با آنها و از زبان خود آنها می‌نویسد. تنها با خواندن کتاب می‌توان متوجه شد که نویسنده چه کار سترگی انجام داده و تا چه اندازه شهامت اخلاقی به خرج داده که توانسته روایت‌های موافق و مخالف با برخی رویدادها و آرمان‌ها را با امتناع از پیش‌داوری با زبانی جذاب و هنرمندانه انعکاس دهد.

  آن‌گونه که در روایات کتاب آمده، شوروی پیش از فروپاشی و پس از آن، چه مولفه‌های بارزی دارد؟

آرمانگرایی شدید و بریده از واقعیت ویژگی اصلی جامعه شوروی پیش از فروپاشی نظام کمونیستی است که رهبران انقلاب اکتبر آن را مطرح ساخته و در سطح گسترده‌ای در میان توده‌های مردم تبلیغ می‌کردند و البته توانستند طرفداران نسبتاً پرشماری هم در ابتدای امر برای این آرمانگرایی ایجاد کنند. رهبران سیاسی و طرفداران کمونیسم برای رسیدن به آرمان خود از هیچ کاری از زندان و شکنجه گرفته تا فرستادن «مخالفان» به اردوگاه‌های کار اجباری و اعدام روی‌گردان نبودند. بگذارید این را از زبان یکی از راویان کتاب که طرفدار آرمان کمونیستی بود بشنویم: «ما می‌خواستیم دنیای جدیدی بنا کنیم، می‌خواستیم همه را خوشبخت کنیم. فکر می‌کردیم این کار ممکن است. به آن اعتقاد داشتم، صادقانه اعتقاد داشتم! به قدر کافی زندگی کرده‌ام که آینده‌ای را که رویایش را در سر می‌پروراندیم ببینم. آینده‌ای که برایش جان دادیم و جان دیگران را گرفتیم.» ویژگی اصلی شوروی پس از فروپاشی نظام کمونیستی، بر اساس روایات متعدد این کتاب، فقر شدید، به‌هم‌ریختگی نظم و انسجام اجتماعی، رشد نژادپرستی روسی و غیر آن در کشور کثیر‌المله‌ای است که در آن حدود 70 سال کمونیست‌ها دم از برابری و برادری ملت‌ها و اقوام مختلف می‌زدند. آنچه پس از فروپاشی شکل گرفت حکایت از ایجاد نوعی خودکامگی جدید با ظواهر آزادیخواهانه دارد.

  به جرات می‌توان گفت تمام کتاب برگرفته از احساسات، آمال و آرزوها، شادی و خشم، و طغیان و عصیان آدم‌های معمولی جامعه است. روایت‌هایی که می‌توان آن را غیرقابل استناد در تاریخ دانست. تصور می‌کنید نقطه قوت این کتاب در چیست که نه‌تنها تاثیرگذار، که باورپذیر و متقن است؟

همان‌گونه که پیش از این اشاره شد این کتاب اثر تاریخی به معنای متعارف کلمه نیست و چنین ادعایی هم ندارد اما آینه تمام‌نمایی است از آنچه شما به درستی «احساسات، آمال و آرزوها، شادی و خشم، و طغیان آدم‌های معمولی» عنوان کردید. این اثر روایت تجربه واقعی زندگی انسان‌های معمولی است و نه پیروزی و شکست سیاستمداران حاکم، «قهرمانان انقلابی» یا حتی «قربانیان قهر انقلابی». اهمیت این کتاب در به تصویر کشیدن واقعیت زندگی مردمان عادی در جریان برساختن آرمان دست‌نیافتنی یا برپاساختن بهشت کمونیستی است. این کتاب به زیبایی و به گونه‌ای هنرمندانه نشان می‌دهد که تحقق بخشیدن به آرمان بریده از واقعیت یعنی تغییر دادن ماهیت انسان یا ایجاد انسان طراز نوین ناممکن است اما اقدام برای رسیدن به هر آرمان ناممکنی امکان‌پذیر است، گرچه هزینه‌های انسانی که باید برای این اقدام بیهوده پرداخت احتمال دارد بسیار سنگین باشد. نقطه قوت این کتاب به نظر من در این نکته نهفته است و اینکه به صرف دست کشیدن از این آرمان هم، مسائل به‌جامانده از آن اقدام به راحتی از بین نمی‌رود.

  در روایت‌ها، تقریباً همه بر این اتفاق نظر دارند که دگرگونی‌های رخ داده پس از فروپاشی شوروی و آزادی که در پی آن نصیب جامعه شد نتوانست ریشه بگیرد و به آمال و آرزوهای جویندگانش پاسخ دهد. بر اساس تاریخ شفاهی که در این کتاب ذکر شده چه اتفاقاتی رخ داد که سبب شد، رهایی از کمونیسم به آزادی و استقرار دموکراسی واقعی منجر نشود؟

کمونیسم ایدئولوژی نامربوط و ناسازگار با طبیعت انسانی است. شعار جامعه کمونیستی که کارل مارکس در جمله معروفی بیان کرده این است: «از هرکس به اندازه توانش، به هرکس به اندازه نیازش.» بلشویک‌ها که در سال 1917 قدرت سیاسی را تصاحب کردند به‌زعم خود درصدد بنا کردن چنین جامعه‌ای برآمدند. اما مارکس سازوکار رسیدن به چنین جامعه‌ای را توضیح نداده بود و صرفاً بر این تصور بود که گویا در جریان تحول تاریخی و گذار از جامعه سرمایه‌داری به جامعه سوسیالیستی، انسان تغییر ماهیت می‌دهد و به جای اینکه بخواهد با کمترین زحمت بیشترین خواسته‌هایش را برآورده کند، تبدیل به موجودی می‌شود که با بیشترین توانی که دارد کار می‌کند و تنها در پی برآورده شدن صرفِ نیازهای خود برمی‌آید و نه بیشتر. این در واقع همان انسان طراز نوین آرمانی است. مارکس می‌گفت این انسان در جریان تحول تاریخی به وجود خواهد آمد اما انقلابیون بلشویک یا همان کمونیست‌های روسی که قدرت سیاسی را به دست گرفته بودند و به اصطلاح سوار بر تاریخ شده بودند دیگر نمی‌خواستند منتظر تاریخ بمانند بلکه می‌خواستند آن را بسازند. پروژه‌ای که آنها در عمل به دنبالش رفتند این بود که همه مردمان شوروی را وادار کنند تا با بیشترین توان کار کنند، و از سوی دیگر، همه دسترنج یا محصولشان را در اختیار دولت قرار دهند تا آن را بر حسب «نیاز» اتباع شوروی توزیع کند. زمانی که کولاک‌ها، دهقانان مستقل روسی، از تحویل تمام و کمال محصول خود به نمایندگان سیاسی حزب کمونیست حاکم یا دولت خودداری کردند، انقلابیون، به توصیه لنین، درسی از شقاوت به آنها دادند تا برای دیگران عبرت شود. برخی از صحنه‌های رقت‌انگیز این رفتار را الکسیویچ در کتاب خود به نقل از شاهدان عینی آورده است. زمانی که در جریان فروپاشی و پس از آن تعداد هرچه بیشتری از اتباع شوروی از واقعیات پشت پرده پروژه بنا کردن جامعه کمونیستی و انسان طراز نوین آگاه شدند قادر نبودند چنین حجم سنگین فاجعه‌ای را که اتفاق افتاده بود درک و هضم کنند. عده قلیلی به انکار واقعیات برخاستند و فروپاشی را توطئه دشمنان خواندند و با اعلام وفاداری به کمونیسم و آرمان‌های لنین و استالین تلاش کردند حزب کمونیست را بازسازی کنند. عده قلیل دیگری که عمدتاً در دستگاه‌های امنیتی رژیم کمونیستی بودند رنگ عوض کردند و با فرصت‌طلبی در سیستم حکومتی جدید صاحب منصب شدند و در جریان غیردولتی کردن اقتصاد شوروی، خود یا نزدیکانشان، صاحب ثروت‌های کلان شدند. اما اکثریتی از مردم گیج و آشفته نظاره‌گر ماجرا بودند و تصور می‌کردند با فرو ریختن کمونیسم جامعه آزاد به سبک و سیاق جوامع پیشرفته صنعتی خود به خود به وجود خواهد آمد. امید آنها با سر برآوردن مافیای جدید قدرت و ثروت از سوی عوامل فرصت‌طلب رژیم سابق و نیز نیروهای «زرنگ» جدید نقش بر آب شد. مضافاً اینکه بسیاری از توده‌های مردم که در رژیم سابق به مواجب گرفتن از دولت عادت کرده بودند به سختی می‌توانستند خود را با شرایط جدید وفق دهند و کسب‌وکار مستقلی از آنِ خود برپا سازند. نیروهای مخرب ایدئولوژی‌های توتالیتر، حتی پس از درهم شکستن، به سادگی اجازه استقرار رژیم‌های آزاد را نمی‌دهد.

  الکسیویچ در این کتاب نشان داده است که زندگی هیچ انسانی بی‌تاثیر از بستر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه نیست و از سوی دیگر هر فرد خود جهان کوچکی است که تاریخ یک کشور را رقم می‌زند. این زاویه نگرش را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بله، درست است. به موضوع بسیار مهمی اشاره کردید. هر فرد به نوبه خود تاریخ جامعه‌اش را رقم می‌زند و هیچ‌کس نمی‌تواند از خود در برابر آنچه در جامعه اتفاق می‌افتد سلب مسوولیت کند. یکی از هنرهای خانم الکسیویچ در این کتاب باز کردن این مساله است و اثر خود را به زیبایی و شهامتی تحسین‌برانگیز، با شریکِ جرم خواندنِ خود آغاز می‌کند. او در جای جای کتاب خود از سیاه و سفید کردن ماجرا می‌پرهیزد و حتی بر نقش و مسوولیت قربانیان نیز در رویدادهای فاجعه‌بار پروژه کمونیسم تاکید می‌کند و با هنر بی‌نظیر ادبی خود آن را به خوبی و با مهارت به خوانندگان کتاب نشان می‌دهد.

  همان‌گونه که اشاره کردید بی‌طرفی نویسنده در سطر به سطر روایت‌ها مشهود است. آکادمی نوبل، جایزه او را با این عبارت اعطا می‌کند: «روایت چندصدایی‌اش، که مظهر رنج و شجاعت در روزگار ماست.» با این حال شما در بین خطوط کتاب می‌تواند ردپای انزجار نویسنده از هر نوع خودکامگی را حس کنید.

توصیف آکادمی نوبل در خصوص خانم الکسیویچ بجا و بر‌حق است. بله، او روایتگر همه صداهاست و در روایت‌های خود تلاش می‌کند از داوری شتابزده بپرهیزد اما در عین حال دلبستگی خود به آزادی فردی انسان‌ها و مسوولیت ناشی از آن را پنهان نمی‌کند. او از خودکامگی بیزار است ولی تنها خودکامگان را مقصر نشان نمی‌دهد بلکه مسوولیت مردمان عادی و حتی قربانیانی را که با خودکامگی کنار می‌آیند یا آن را توجیه می‌کنند نیز برملا می‌سازد.

  شما قبلاً کتاب قانون، قانونگذاری و آزادی هایک را هم ترجمه کرده‌اید. در کتاب اخیر فجایع یک کشور بلشویک به تصویر کشیده شده و در کتاب قبلی مسیر درست برای رسیدن به آزادی تصویر شده است. فصل مشترک این دو کتاب را چه می‌دانید؟

این دو کتاب به لحاظ مضمون ادبی و سبک نویسندگی کاملاً متفاوتند اما به جهت پیام نهفته در هر دو کتاب نکات مشترک بسیاری می‌توان پیدا کرد. به سخن دیگر، برای پیدا کردن توضیح تئوریک مسائل مطرح‌شده در کتاب الکسیویچ مراجعه به کتاب هایک می‌تواند بسیار کمک کند. الکسیویچ هنرمندانه به شرح رویدادها در کشور شوروی و مسائل فروپاشی و پس از آن می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه ایدئولوژی کمونیستی همه آزادی‌های فردی را به تعطیلی کشانده است. از سوی دیگر هایک فلسفه سیاسی و اقتصادی سازوکارهای لازم برای استقرار جامعه مبتنی بر آزادی فردی را توضیح می‌دهد. مضافاً اینکه کتاب «راه به سوی بردگی» هایک که پس از جنگ دوم جهانی منتشر شده بود در دوران جنگ سرد و به ویژه در سال‌های منتهی به فروپاشی شوروی، به طور قاچاق و مخفیانه در کشورهای اروپای شرقی تحت نفوذ شوروی خوانده می‌شد و طرفداران پر و پا قرصی داشت.

  الکسیویچ پس از دریافت نوبل در یک نشست خبری می‌گوید: «اکنون فکر می‌کنم صدای من وزن بیشتری داشته باشد و دیگر برای صاحبان قدرت آسان نخواهد بود که با تکان دادن دستی ما را نادیده بگیرند. آنها ناگزیرند به حرف‌های من گوش بدهند.» بی‌تردید این احساس اقتدار ناشی از روایت وفادارانه دردها و رنج‌های مردمانی است که شاهدان عینی تاریخ‌اند. جای خالی چنین ادبیاتی را در کشور خودمان چقدر حس می‌کنید؟

خانم الکسیویچ نویسنده بسیار هوشمندی است و به اهمیت اندیشه و فکر در معادلات سیاسی قدرت به خوبی آگاه است و در نوشته‌های خود می‌خواهد به درستی از این تاثیر استفاده کند. در پاسخ به پرسش شما با کمال تاسف باید بگویم جای ادبیاتی از این نوع در کشور ما بسیار خالی است. هنر نویسندگی که الکسیویچ به نمایش می‌گذارد کاملاً متعهد است اما متعهد به انسان واقعی و ارزش‌های انسانی واقعی، نه متعهد به ایدئولوژی‌های انتزاعی و آرمانگرایی خیال‌پردازانه که می‌خواهند در روی زمین بهشت درست کنند و مردمان را به زور به داخل آن بهشت هل دهند. بسیاری از نویسندگان و هنرمندان ایرانی سرسپرده ایدئولوژی‌های چپگرایانه هستند و انسانیت را تنها در چارچوب این ایدئولوژی‌ها جست‌وجو می‌کنند. برخی از نویسندگان با استعداد ایرانی که زمانی دل در گرو حزب توده داشتند، حتی پس از فروپاشی شوروی و رو شدن آرشیوها و اسناد جنایات کمونیست‌ها هم حاضر به پذیرفتن واقعیت‌ها نشدند و فروپاشی را به حساب توطئه سرمایه‌داری غرب گذاشتند. جای واقعاً شگفتی و تاسف بسیار است که کسی مانند ابراهیم گلستان، که بسیاری او را هنرمند و نویسنده پیشکسوت می‌دانند، اخیراً در یک گفت‌وگوی رادیویی از استالین و دستاوردهای وی دفاع می‌کرد! بله جای نویسندگانی مانند الکسیویچ در کشور ما بسیار خالی است.

  در شرایط کنونی که کشور با چالش‌های سیاسی و اقتصادی متعددی روبه‌روست، پیام این کتاب را برای حاکمیت و برای مردم کشورمان چه می‌دانید؟

اگر بخواهم خیلی خلاصه بگویم پیام کتاب این است: ماهیت انسان را نمی‌توان تغییر داد، پروژه ساختن انسان طراز نوین یعنی موجودی که با فدا کردن زندگی شخصی خود صرفاً در خدمت جمع قرار می‌گیرد خیالی باطل و ناممکن است. اقدام برای این کار ناممکن الزاماً ناممکن نیست و اغلب در عمل تبدیل به پروژه‌ای بسیار پرهزینه و فاجعه‌بار می‌شود. در روی زمین نباید در پی ساختن بهشت رفت و با سلب آزادی‌های مردم به‌زور آنها را به درون این بهشت هل داد. انسان‌ها را باید آزاد گذاشت تا راه خود را انتخاب کنند و البته مسوولیت آن را هم بپذیرند. از سوی دیگر، مردم باید بدانند که روی دیگر سکه آزادی فردی مسوولیت فردی است. سلب مسوولیت از خود، آزادی را هم از بین می‌برد. هیچ فردی نمی‌تواند از دیگران یا دولت متوقع باشد که همه مسوولیت‌ها اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را بر عهده بگیرند و در عین حال او در همه تصمیمات خود آزاد باشد. این توقع متناقض و در عمل ناممکن است. دفاع از جامعه مدنی و بخش خصوصی معنا و هدفی جز آزادی فردی و مسوولیت فردی ندارد. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها