درباره تورم نمیتوان دروغ گفت
جواد صالحیاصفهانی ادعاهای استیو هانکه را به چالش میکشد
جواد صالحیاصفهانی میگوید: هانکه این نکته را درک نکرده که شاید محاسباتش در اقتصادهای کاملاً آزاد تا حدی درست باشد، اما وقتی در ایران بخش عمده ارز خارجی در اختیار دولت است، دولت میتواند با کوچک کردن بازار سیاه، قیمتهای این بازار را به بالاترین سطوح هدایت کند، در حالی که احتمالاً اثر مهمی روی قیمت کالاها ندارد.
وقتی پنجشش سال پیش استیو هانکه ادعای بروز تورم 200درصدی در اقتصاد ایران را مطرح کرد، جواد صالحیاصفهانی از معدود اقتصاددانان ایرانی بود که به شدت واکنش نشان داد و روش کار او را زیر سوال برد. صالحیاصفهانی حالا هم همان موضع را دارد و معتقد است «هدف آقای هانکه این است که هیجاناتی ایجاد و توجه مردم را به خودش جلب کند.» استاد اقتصاد دانشگاه «ویرجینیا تک» در عین حال نسبت به اثرگذاری این نوع اظهارات بر سیاستگذاران آمریکایی ابراز نگرانی میکند: «اطلاعات نادرستی که به این ترتیب در آمریکا منتشر میشود، ممکن است اثرات نامطلوبی روی نگاه سیاستمداران دوروبر ترامپ به ایران داشته باشد.»
♦♦♦
این اولینبار نیست که استیو هانکه از وقوع ابرتورم در ایران صحبت میکند. سال 1391 هم بحثهایی مشابه مطرح شده بود و شما نوعی مناظره غیرمستقیم با او داشتید. به عنوان سوال نخست میخواهم بپرسم چرا روش هانکه در محاسبه نرخ تورم را قبول ندارید؟
وقتی کسی در ژورنالهای اقتصادی مقاله منتشر نمیکند، نمیتوان به درستی متوجه شد که چگونه کار میکند. من ندیدهام که ایشان متدولوژیاش را جایی منتشر کرده باشد. فقط در نامهای که پیشتر به فایننشال تایمز نوشته -یا در جاهای دیگر- عنوان کرده که نرخ تورم را از طریق «نرخ ارز بازار سیاه» محاسبه میکند. به نظر میرسد فرضیه ایشان این است که نرخ ارز بازار سیاه روی تمام کالاهای وارداتی اثر میگذارد و 30 تا 40 درصد کالاهای موجود در بازار ایران وارداتی است. او قیمت این کالاها را با نرخ ارز بازار سیاه محاسبه میکند و نتیجه میگیرد که مثلاً با دلار 6500تومانی، افزایش قیمت زیادی اتفاق افتاده و تورم به شدت بالا رفته است. اما هانکه این نکته را درک نکرده که شاید این محاسبات در اقتصادهای کاملاً آزاد تا حدی درست باشد، اما وقتی در ایران بخش عمده ارز خارجی در اختیار دولت است، دولت میتواند با کوچک کردن بازار سیاه، قیمتهای این بازار را به بالاترین سطوح هدایت کند، در حالی که احتمالاً اثر مهمی روی قیمت کالاها ندارد. مثلاً اگر دولت 99 درصد ارز خود را با نرخهایی بسیار پایینتر برای واردات کالا تخصیص دهد میتواند نرخ تورم را از نرخ بازار سیاه ارز جدا کند. بنابراین متدولوژی هانکه کاملاً غلط است و نمیتوان آن را به عنوان یک روش مورد تایید اقتصاددانان به حساب آورد.
من فکر میکنم اثر devaluation اخیر روی تورم، به مراتب کمتر از سال 1391 خواهد بود. آن موقع هم آقای هانکه از تورم 204درصدی سخن میگفت که با واقعیات خیلی فاصله داشت. محاسبات ساده من این نظر را اثبات میکند: فرض کنید سال 1388 سوار تاکسی میشدید و پس از طی مسیری 15 دقیقهای سه هزار تومان کرایه میپرداختید. با نرخ تورمی که بانک مرکزی محاسبه کرده، الان این هزینه باید به 11 هزار تومان رسیده باشد که دقیقاً همان چیزی است که من ماه قبل در تهران تجربه کردم. اما آقای هانکه معتقد است تورم اعلامی در ایران مصداق «آمار دروغین» است و نرخ تورم خودش بهتر قیمتها را پیشبینی میکند، در حالی که این محاسبات او نرخ تاکسی برای همان سفر کوتاه در تهران امروز را 30 هزار تومان به دست میدهد؛ که هر کس در تهران زندگی کند میداند این حرف درست نیست. واقعیت این است که برخلاف نرخ بیکاری، درباره نرخ تورم نمیتوان دروغ گفت. درباره بیکاری میتوان یک سال دروغ گفت، چون بیکاری سالهای بعد آن دروغ را آشکار نمیکند، اما درباره تورم اگر یک سال دروغ بگویید، اثر محاسبات نادرست آن تا ابد روی تمام قیمتها باقی میماند.
خوانندگان شما ممکن است از خود بپرسند چطور یک استاد دانشگاه «جانز هاپکینز» که دانشگاهی بسیار معتبر است، چنین حرفهایی میزند؟ پاسخ این است که ایشان استاد دپارتمان اقتصاد این دانشگاه نیست. عنوان استاد اقتصاد کاربردی را یدک میکشد که به دپارتمان خاصی وابسته نیست. شغل اصلی او در موسسه کیتو (CATO) است که یک موسسه محافظهکار پایهگذاریشده توسط برادران کوک است. آنها مواضع ضدایرانی دارند و از شنیدن این حرف که «اقتصاد ایران در حال سقوط است» استقبال میکنند. آقای هانکه دو ماه قبل هم مقالهای با عنوان «مارپیچ مرگ اقتصادی ایران» در «فوربس» نوشت. این حرفها در فضای اینترنت با اقبال زیادی مواجه میشود. در گذشته اهمیت اتاقهای فکر آمریکایی با اثرگذاری روی سیاستگذاران سنجیده میشد، اما این روزها گویا همین که تعداد بازدیدکنندگان سایت اینترنتیشان بالا برود، نشانه مهم بودن آنهاست. به نظر من هدف آقای هانکه این است که هیجاناتی ایجاد و توجه مردم را به خودش جلب کند. این کارها معمولاً بر سیاستگذاران واشنگتن تاثیری ندارد؛ باراک اوباما درست در زمانی که این افراد میگفتند اقتصاد ایران در حال سقوط آزاد است، با ایران وارد مذاکره شد. هرچند سیاستمداران امروز آمریکا با گذشته تفاوتهایی دارند و این میتواند موجب نگرانی باشد. اطلاعات نادرستی که به این ترتیب در آمریکا منتشر میشود، ممکن است اثرات نامطلوبی روی نگاه سیاستمداران دوروبر ترامپ به ایران داشته باشد.
آقای هانکه خود را به عنوان متخصص «ارزهای مشکلدار» (troubled currencies) معرفی میکند و در پروژهای که مشترکاً بین دانشگاه جانز هاپکینز و موسسه کیتو تعریف کرده، مطالعاتش را پیش میبرد. به نظر شما آیا میتوان ایران را در رده کشورهایی برشمرد که ارزشان بحرانزده است؟
نخیر. بحران ریال با بحرانهایی که ایشان در نظر دارند، فرق میکند. کشورهای صاحب troubled currencies بدهی خارجی زیادی دارند و ممکن است «نسبت بدهی خارجی به GDP» آنها 40-30 درصد تا 100 درصد باشد. اینها بهمحض اینکه نتوانند قرض جدید بگیرند، ارزشان به سراشیبی سقوط میافتد. کسانی که در بازار ارز آرژانتین یا ترکیه معامله میکنند، دائماً نگرانند که آیا این کشورها میتوانند به قرض گرفتن ادامه دهند یا خیر. ایران برعکس این کشورها بدهی خارجی کمی دارد و نیاز به تن دادن به شرایط سخت IMF یا بانکهای بزرگ خارجی برای استقراض بیشتر ندارد. در کشورهای دارای بدهی خارجی سنگین، بهمحض اینکه ناآرامیهای اجتماعی رخ دهد و مردم به خیابان بریزند، ریسک قرضدهی جدید بالا میرود و ارز این کشورها با بحران مواجه میشود. اما در ایران تنها بحرانی که میتواند روی قیمت ارز اثر بگذارد، قیمت نفت و مقدار نفتی است که دولت میتواند در بازارهای جهانی به فروش برساند. اگر بتوان ثباتی نسبی روی این دو شاخصه ایجاد کرد، هیچ خطر فوریای ارز ایران را تهدید نخواهد کرد. بنابراین نمیتوان آن را در رده troubled currencies جا داد. اما آقای هانکه ظاهراً این مسائل را متوجه نمیشود، یا اینکه از ایران بدش میآید و دوست دارد موقعیت ایران را ملتهب ببیند.
اگر نیمه پر لیوان را ببینیم و فرض کنیم حرف هانکه درباره اثر نرخ ارز بازار سیاه بر تورم بهرهای از واقعیت داشته باشد، فکر میکنید آیا لازم است نقش devaluation یا همان کاهش ارزش پول ملی را در تورم محاسبه کرد؟
قبل از توضیح بیشتر اجازه بدهید به استفاده از «کاهش ارزش پول ملی» به جای devaluation اعتراض کوچکی بکنم. ارزش پول ملی را باید در مقایسه با مقدار کالایی که با آن میشود خرید بسنجیم، نه با مقدار دلار یا یوروی قابل معاوضه. اولی را نرخ تورم تعیین میکند و دومی را نرخ برابری ارز؛ که این دو همیشه با هم حرکت نمیکنند.
اما پاسخ سوال شما مثبت است. بانک مرکزی باید چنین محاسبات و پیشبینیهایی داشته باشد تا بتواند سیاست پولی بهینه را در پیش بگیرد؛ سیاست پولیای که یکی از اهدافش کنترل تورم باشد. اگر بانک مرکزی به این نتیجه برسد که devaluation، تورم را دو برابر میکند، این ارزیابی یک نوع سیاست پولی را میطلبد، اگر به این نتیجه برسد که اثرپذیری تورم از devaluation حداکثر 10 درصد است، نوعی دیگر.
بنابراین پیشبینی اثر devaluation بر تورم بسیار مهم است. برای این کار، سیاستگذار باید درک درستی از بازار ارز و ارتباط آن با سایر بخشهای اقتصاد داشته باشد. بهخصوص از این نظر که ورود ارز از طریق صادرکنندگان کالاها و خدمات (بهرهوری نیروی کار ایران) به دست آمده، یا توسط دولت (فروش نفت و سایر مواد خام). اگر عرضه ارز به بازار به صورت رقابتی صورت بگیرد و صادرکنندگان ارز خود را به بازار وارد کنند، طبیعتاً ترجیح میدهند آن را به بالاترین نرخ بفروشند. آن وقت بازار دونرخی شکل نمیگیرد و اثر آن بر تورم هم یکدست میشود؛ یعنی اینطور نخواهد بود که قیمت برخی کالاها بالا برود و برخی نه.
به مساله اعتبار آمارهای تورم ایران برگردیم. برخی میگویند شاید ادعای تورم 80درصدی هانکه درست نباشد، اما ادعای بانک مرکزی و مرکز آمار درباره تکرقمی بودن تورم هم واقعیت ندارند و تورم بیش از این حرفهاست. چه استدلالی علیه این حرف وجود دارد؟
دفاع از آمارهای رسمی چندان سخت نیست. باید دید آنها شاخص قیمت مصرفکننده را چگونه محاسبه میکنند، تا اگر پیشنهاد بهتری وجود دارد، مطرح شود. مرکز آمار قیمت حدود 500 کالا و خدمت در شهرها و روستاهای ایران را به طور مرتب ارزیابی و بر اساس آن، شاخص قیمت را استخراج میکند. بانک مرکزی این آمار را فقط در مورد مناطق شهری و در خصوص حدود 400 قلم کالا انجام میدهد. این یک کار بسیار مرسوم در سراسر جهان است. فکر میکنم کسانی که به این آمارها شک دارند، یا نمیدانند آمار تورم چگونه تولید میشود، یا غرضورزی میکنند. ضمن اینکه موضع این افراد درباره اعتبار آمارهای تولیدی با دوگانگی مواجه است. مثلاً هیچگاه کسی نمیگوید جمعیت ایران 200 میلیون نفر است، چون به سرشماریهای صورتگرفته در این حوزه اعتماد وجود دارد. هیچکس آمار جمعیت ایران را زیر سوال نمیبرد، اما درباره نرخ بیکاری یا تورم این کار بسیار عادی است. تاکید میکنم که بخشی از این مساله ناشی از اغراض سیاسی برای ضعیف نشان دادن دولت است و معمولاً دلیل خوبی هم برای ادعاها ارائه نمیشود. تنها حرفی که میزنند این است که به دولت مشکوکاند. این نگاه برای جامعه بسیار مضر است؛ کارمندان بانک مرکزی یا مرکز آمار، شخصیتهای سیاسی نیستند که بخواهند گزارش قیمت کالاها را با هدف بد یا خوب جلوه دادن دولت دستکاری کنند. اینکه فرض کنیم در مرکز آمار یا بانک مرکزی توطئههایی صورت میگیرد تا آمارهای جمعآوریشده به شکل غیرواقعی جلوه داده شوند هم قابل باور نیست.
من عدم اعتماد به آمارها را در درجه اول ناشی از بدفهمی پروسه جمعآوری دادهها و تبدیل آنها به آمار میدانم. اصلاً اگر مرکز آمار در آمارها دست میبرد، آیا جزئیات آنها را روی وبسایت خود منتشر میکرد؟ مرکز آمار ایران سالهاست آمارهای خام هزینه-درآمد خانوار را روی وبسایت خود قرار میدهد. اگر کسی به آمار تورم اعتماد ندارد، میتواند آن را با آمارهای خام هزینه-درآمد تطبیق دهد. کسی که با این آمارها کار کرده باشد، میداند که ریز و درشت آن -نهتنها در یک سال، بلکه در سالهای مختلف و بین آمارهای مختلف- با هم همخوانی دارد. این اطلاعرسانی یکی از نقاط قوت اقتصاد ایران است، اما مشکل این است که اطلاعرسانی به زبان انگلیسی صورت نمیگیرد. اینجاست که کسی مثل استیو هانکه پیدا میشود و اطلاعات نادرست به خورد مخاطب غربی میدهد. فکر میکنید چرا هانکه درباره اقتصاد هند از این حرفها نمیزند؟ برای اینکه هندیهای انگلیسیزبان بلافاصله با آمار جواب میدهند، مسخرهاش میکنند و باعث میشوند دفتر کوچکش در دانشگاه «جانز هاپکینز» را از دست بدهد. اما درباره ایران این حسابرسی و راستیآزمایی وجود ندارد و او هرچه میخواهد، میگوید. مثلاً میگوید یک سال تورم در ایران 204 درصد بوده؛ در حالی که گزارشهای مستند به آمارهای جمعآوریشده در بانک مرکزی تورم همان سال را 7 /34 درصد نشان میدهد. این مساله برای ایران که میخواهد با اروپا، چین و روسیه کار کند، مشکل بزرگی است. ما باید سعی کنیم ایران را همانطوری که هست به دیگران بشناسانیم و اجازه ندهیم کسانی مثل هانکه هرچه دوست دارند، بگویند.
شما پیشتر انتشار جزئیات آمارهای دهکی نرخ تورم را یکی از راههای تصدیق صحت و دقت آمارها دانسته بودید. مرکز آمار ایران اخیراً این آمارها را به طور مرتب منتشر کرده است. با این حال همچنان اعتماد به آمارهای رسمی در ایران پایین است. فکر میکنید دلیل این مساله چیست؟
من این آمارها را دیدهام و بسیار خوشحالم که چنین آماری منتشر میشود. اما درباره دلیل ضعف اعتماد به آمارهای رسمی در داخل کشور، فکر میکنم این مساله تا حدودی قابل درک است؛ چراکه اصولاً اعتماد مردم به دولت کم است. از آنجا که رسانههای رسمی معمولاً حرفهایی میزنند که با واقعیت تطابق ندارد، مردم بیاعتمادی به این حرفها را به آمارهای رسمی هم تعمیم دادهاند. این تعمیم البته درست نیست. بانک مرکزی و مرکز آمار سازمانهایی تخصصی و حرفهای هستند و اگر هم مشکلی در روش کارشان وجود داشته باشد، قابل رفع است. ما باید اعتماد به آمارهای رسمی را بالا ببریم؛ همانطور که یاد گرفتهایم در رانندگی به چراغ راهنما اعتماد کنیم، برای زندگی در دنیای مدرن باید بتوانیم به آمار دولتی اعتماد کنیم.
آخرین تورم اعلامی بانک مرکزی 1 /9 درصد و مرکز آمار هشت درصد (برای اردیبهشت 97) بوده است. با توجه به وضعیت نقدیندگی و همچنین تحولات مرتبط با ریسکهایی مثل بازگشت تحریمها، چشمانداز تورم سال 97 ایران را چگونه میبینید؟
من البته مطالعه خاصی در این باره ندارم، اما چند نکته را یادآوری میکنم. اول اینکه به نظر من نحوه اطلاعرسانی بانک مرکزی و مرکز آمار درباره تورم درست نیست. مقایسه نرخ تورم با سال قبل (میانگین 12ماهه یا نقطهبهنقطه 12ماهه) غلطانداز است و باعث سلب اعتماد میشود. مثل این است که من بگویم در سفر از تهران به اصفهان با سرعت متوسط 120 کیلومتر در ساعت -که سرعت قانونی است- حرکت کردهام و پلیس نباید من را به خاطر اینکه سرعتم در بخشهایی از مسیر به 140 کیلومتر در ساعت رسیده، جریمه کند. اتفاقاً خطر اصلی آن است که من در بخشی از مسیر با سرعتی بسیار زیاد حرکت کردهام. بانکهای مرکزی دنیا در محاسبات تورمیشان از نرخ تورم ماهانه سالانهشده (annualized) استفاده میکنند. بانک مرکزی ایران هم حتماً این کار را میکند، اما برای اینکه به انتظارات تورمی دامن نزند، فقط نرخهای 12ماهه را اعلام میکند. این کار البته قابل فهم است؛ چون انتظارات تورمی، کار بانک مرکزی را برای کنترل تورم سخت میکند. اما واقعیت این است که در نهایت اثر معکوس دارد و اعتماد را پایین میآورد.
یعنی معتقدید بانک مرکزی باید مثلاً نرخ تورم ماهانه 6 /1درصدی اردیبهشت را به مقیاس 12ماهه تبدیل و آن را اعلام کند؟
دقیقاً. فکر میکنم اگر این کار را انجام دهیم، تورم سالانهشده اردیبهشت حدود 21 درصد میشود. من ترجیح میدهم بانک مرکزی اعلام کند که «نرخ تورم سالانه در ماه اردیبهشت» 21 درصد بوده، ولی رشد شاخص قیمت نسبت به اردیبهشت سال قبل مثلاً 1 /9 درصد بوده است. اینکه ما با استناد به آمارهای 12ماهه بگوییم تورم همچنان تکرقمی است، اشتباه است. با مقیاسی که اشاره کردم، الان دو ماه است که تورم دیگر تکرقمی نیست. انتظاری غیر از این هم نباید داشت؛ وقتی حتی قیمت رسمی ارز بیش از 10 درصد افزایش پیدا کرده، افزایش قیمت کالاهای وارداتی اجتنابناپذیر خواهد بود. علاوه بر این، دولت حداقل دستمزد کارگران را 20 درصد و میانگین حقوق کارمندان را 10 درصد افزایش داده است. با این تفاصیل، امکان ندارد تورم همچنان زیر 10 درصد باشد. بحث تنها بر سر این است که آیا تورم 10 درصد است، 15 درصد است یا 20 درصد؟ من فکر میکنم برای امسال صحبت از تورم 15 تا 20درصدی خواهد بود؛ البته مشروط بر اینکه اتفاق ناگوار تازهای رخ ندهد که دولت را مجبور به چاپ پول کند یا عرضه کالاها کم شود. اینها ابهاماتی است که روند تورم را در ماههای آینده مشخص خواهد کرد.