نمک بر زخم بیآبی
روایتی متفاوت از آغازین روزهای آبگیری سد گتوند
چند ماه پیش از آبگیری سد گتوند به دعوت جمعی از فعالان جوامع محلی به منطقه لالی-عقیلی و گتوند در مسجدسلیمان رفته بودم. یکی دو روز از نزدیک با مردمی که آب سد آخرین خاطرههای ایلیاتیشان را آرامآرام غرق میکرد، به گفتوگو نشستم. هنوز آخرین آبادیها و مزارگههای پر از شیرسنگی و سنگنوشتههای تاریخی که نمایش صدها سال زندگی باشکوه بختیاری را روایت میکرد، پابرجا بودند.
جواد حیدریان: چند ماه پیش از آبگیری سد گتوند به دعوت جمعی از فعالان جوامع محلی به منطقه لالی-عقیلی و گتوند در مسجدسلیمان رفته بودم. یکی دو روز از نزدیک با مردمی که آب سد آخرین خاطرههای ایلیاتیشان را آرامآرام غرق میکرد، به گفتوگو نشستم. هنوز آخرین آبادیها و مزارگههای پر از شیرسنگی و سنگنوشتههای تاریخی که نمایش صدها سال زندگی باشکوه بختیاری را روایت میکرد، پابرجا بودند. پیرمردی که نیمی از خانهاش در گودال عظیم دریاچه غرق شده بود حاضر نبود آبادی اجدادیاش را ترک کند. غمگین و صبور بر پشتبام خانه سنگ و گلیاش دوردستهای غرق در آب را نظاره میکرد و آخرین پکها را به سیگارش میزد. گویی ناگهان در خندهای بلند پژمرده بود!
گدارهای عشایر، خطوطی با حاشیه علفهای سبز از بلندای کوه، لابهلای درختان کهنسال زاگرس فرو میافتاد. راه باریکههای مالرو، میرفت تا به یکباره در دریاچهای از ظلمات فرو رود و بعد در سوی دیگری، مثل نیزهای که زخمی را گُوال کرده باشد، از پهلوی دریاچه بیرون بزند و از گردنه رو به غروب آفتاب درگذرد. ووردهای قوم بختیاری - خانههای سیار کوچروها- و قبرستانهای باستانیشان یکییکی در مسیر دریاچهای که زلال هم نبود، گودال میشدند و به قعر میرفتند. وورد «هالو زال» قهرمان افسانهای، درست در مخزن سد بدقواره گتوند قرار میگرفت. پیش از آبگیری فرد مطلعی از محلیها میگفت «اینجا که تا پسفردا به زیر آب میرود، خاطره یکی از افسانههای باشکوه قوم ما برای همیشه مدفون خواهد شد.» مرد صورتش را در میانه چروکهای درهمکشیده و آفتابخورده پیشانیاش پنهان کرد و غیظاش را در شرم تصمیمات عجولانه و سیاسی مدیران مملکت فرو خورد. راننده خودرو صدای موسیقی محلی را بلندتر کرد.
«هالو زال خُو اگُوهه، مَگوین و مَخندین / اسبتونِ زین کُنین، یراق بوَندین» هالو زال خوب میگوید که نگویید و نخندید، اسبهایتان را زین کنید و آماده جنگ شوید. هالو زال در آواهای محلی و تصنیفهای مخملین علاءالدین بختیاری و دیگر خوانندگان بزرگ لر، هزاران سال کوچ و دلدادگی و شجاعت را یادآوری کرده است. بازدید از روستاها و شنیدن حرف بومیان اگرچه آن روزها هم تسکینی بر آلام مردمی نبود که از سرزمین اجدادیشان به اجبار کوچانده میشدند اما بیفایده هم نبود. درسی بود برای تمامی متخصصان و کارشناسان و مردم شهرها تا بدانند نابخردی چطور میتواند تاریخ و شکوه سرزمینی را چنین در اقیانوسی از نادانی غرقه سازد تا سدی بسازد که بخواهد تمام تمدن قومی را برای تولید برق و آب شهروندان شهرها به زوال بکشاند. بیتدبیری و سوءمدیریتی که هزاران سال حیات قومی سترگ را به هیچ گرفت و هزاران میلیارد سرمایه مملکت را در گِل فرو برد، امروز مورد نقد این پرونده است. حالا بعد از پنج سال شکست کامل پروژه احداث سد گتوند، یادآوری آن خاطرات، نمکی است بر زخمهای توسعه ایرانی. زخمی که رئیس سازمان زمینشناسی کشور چندی پیش دوباره آن را باز کرد و از نبود مطالعات زمینشناسی در پروژه سد گتوند به صراحت سخن گفت. مروری بر این شکست مفتضحانه اندیشه مادیگرایانه سازهای در ایران، در بهبود کیفیت توسعه پایدار ایران که علاوه بر طبیعت به فرهنگ و هویت قومی نیز توجه میدهد، خالی از لطف نیست.