روز مبادا
چرا کمر به قتل طبیعت ایران بستهایم؟
سرزمین چند اقلیمه ایران، بهرغم همه تنوع سرزمینی و ظرفیتهای محیطی، در سالهای اخیر از زخم تخریب گسترده رنج برده است. آنچه این زخم را عمیقتر و این رنج را گستردهتر میکند، همداستانی سیاستگذاران و روندهای قانونگذاری و دستورات خلاف ارزیابی و بدون ملاحظات سرزمینی با ولنگاری و بیتوجهی تودههای مردم و پایین بودن میزان مشارکت عمومی در بهبود طبیعت سرزمین است.
جواد حیدریان: سرزمین چند اقلیمه ایران، بهرغم همه تنوع سرزمینی و ظرفیتهای محیطی، در سالهای اخیر از زخم تخریب گسترده رنج برده است. آنچه این زخم را عمیقتر و این رنج را گستردهتر میکند، همداستانی سیاستگذاران و روندهای قانونگذاری و دستورات خلاف ارزیابی و بدون ملاحظات سرزمینی با ولنگاری و بیتوجهی تودههای مردم و پایین بودن میزان مشارکت عمومی در بهبود طبیعت سرزمین است. با آغاز سال جدید خبرهای بسیاری از آتشسوزی منابع طبیعی و جنگلها و قلعوقمع درختان و کشتار حیات وحش و ریختوپاش زباله به گوش رسید. ویدئویی از جنگل زباله در اسالم به خلخال ترسناک بود. بهرغم دعوت مردمی به چالش بیزباله ولی نوروز امسال دستکمی از نظر آلودگی محیط زیست نسبت به سال قبل نداشت. نماهایی از طبیعت ایران نشان میدهد چطور طبیعت در تودههای زباله مدفون شده و جنگلی از پلاستیک پدید آوردهایم.
البته این روند چندان هم با شرایط سال گذشته فاصله نداشت چراکه در سال گذشته خبرهای مشابهی به گوش رسید و البته قوانین ضد محیط زیستی بسیاری نیز به تصویب قانونگذاران رسید و طرحهای ضد محیط زیستی بسیاری مجوز گرفت. در کنار مجلس، بسیاری دولت را در بیتوجهی به محیط زیست متهم کردند که از شعارهای خود مبنی بر دولت محیط زیستی مثل بسیاری از وعدههای دیگر، عقب نشسته است. اما طرف دیگر این چندضلعی تخریب سرزمینی، مردم هستند. انتشار تصاویری از جنگل زباله در اسالم و دیگر مناطق طبیعی کشور این نگرانی را به وجود آورد که آیا مردم در روند تخریب محیط زیست و از بین بردن منابع حیاتی میخواهند با نهادهای دولتی و حکومتی رقابت کنند؟ راهحل چیست؟ آیا مردم نسبت به طبیعت خود حساس نیستند؟ چرا همگان کمر به قتل طبیعت بستهایم؟ آیا رابطهای بین میزان علاقه مردم به مدیریت سرزمین با رفتار دولتمردان وجود دارد؟
به نظر میرسد ریشه این ناملایمتها با طبیعت، در نوعی نگاه نامناسب در عرصه سیاستگذاری باشد. نگاه بهرهبردارانه به طبیعت در ایران نهتنها نگاهی اقتصادی نیست بلکه نگاهی مبتنی بر روشهای کوتاهمدت و حداقلی است. اساساً از گذشته تاکنون طبیعت اولویتی برای سیاستهای توسعه کشور نبوده است. در این میان البته برخی روندهای سیاسی و اجتماعی و میزان دوری و نزدیکی مردم به سیاستهای حاکم را بر روند مشارکت در بهبود شرایط طبیعت ایران دخیل میدانند چراکه به باور این دسته از منتقدان فاصله میان عرصههای خصوصی و عمومی منجر به ایجاد نوعی دوگانگی رفتاری در مردم شده است و آنها را نسبت به پیرامون خود بیتفاوت یا غیرحساس کرده است. البته بیتردید روح و روان اجتماعی ایران و همینطور طبیعت این سرزمین، تابعی از شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی حاکم بر آن است. در میانه این ابهامات آنچه باعث نگرانی است، تخریب روزافزون منابع طبیعی و حیاتی کشور است؛ امکانی که از گذشته تا امروز ایران را سرپا نگه داشته و بیشک ودیعهای در دست مردمان امروز برای نسلهای فرداست.