ریشه نگاه کالامحور به طبیعت
چرا نگاه ما به طبیعت مبتنی بر بهرهمندی کوتاهمدت است؟
هرچند کارکرد رویشگاههای جنگلی در تعدیل اقلیم و حفظ آب، خاک و زیگونگی محاسبهشدنی نبوده و اصطلاحاً غیرقابل ارزشگذاری (priceless) محسوب میشوند اما همچنان یک مترمکعب از چوبهای درخت ایپه (Ipe) در آمازون پس از فرآوری و آمادهسازی تا دو هزار یورو به فروش میرسد و در جنگلهای زاگرس، هر کیسه زغال بلوط را تا ۳۰ هزار تومان خرید و فروش میکنند.
هرچند کارکرد رویشگاههای جنگلی در تعدیل اقلیم و حفظ آب، خاک و زیگونگی محاسبهشدنی نبوده و اصطلاحاً غیرقابل ارزشگذاری (priceless) محسوب میشوند اما همچنان یک مترمکعب از چوبهای درخت ایپه (Ipe) در آمازون پس از فرآوری و آمادهسازی تا دو هزار یورو به فروش میرسد و در جنگلهای زاگرس، هر کیسه زغال بلوط را تا ۳۰ هزار تومان خرید و فروش میکنند.
تجارت پرسودی که بسیاری از بازرگانان چوب و زغال از برزیل تا ایران راضی نیستند قوانین محیط زیستی آن را محدود کند. درست مثل مقاومتی که در برابر اجرایی شدن طرح تنفس جنگل وجود دارد و اینک با برکناری هر دو رئیس حامی طرح در سازمان جنگلها و سازمان حفاظت محیط زیست، امکان اجرایی شدن طرح تنفس بسیار ضعیف مینماید! اما واقعاً چرا چنین اتفاقی رخ میدهد؟
ریشه نگاه کالامحور به مایملک محیط زیستی از کجا میآید؟ اگر در ایران و کشورهای منطقه جنگ بر سر آب، کاملاً عینی در جریان است و هنوز رقابت بر سر چوب، بوی خون نمیدهد! در آمازون هم جنگ بر سر چوب واقعیت داشته و یک بخش اجتماعی هولناک هم دارد؛ چراکه زمین از صاحبانش اغلب به روشهای بسیار خشونتآمیز غصب میشود، ساکنان آن بیرون رانده شده، مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار میگیرند و کشته میشوند. در واقع چوبهای نفیس برزیلی نهتنها اغلب از راه غیرقانونی برداشت میشوند بلکه در بسیاری موارد به خون آغشتهاند و رد پای آنها را میتوان تا اروپا دنبال کرد.
مجوز دولتی برای تخریب
دلیل این معضل آن است که شرکتهای بهرهبردار چوب، درست مثل ایران خود صورتبرداری از درختان موجود را در نقاطی که در آنجا از جانب دولت مجوز قطع درختان را دارند، انجام میدهند؛ این بدان معناست که آنها خود حجم درختان موجود را تخمین میزنند. طبق رقمهای دادهشده این شرکتها از سازمان حفاظت از محیط زیست برزیل مجوز برای حداکثر مقدار چوبی را که اجازه برداشت و فروش دارند، به دست میآورند. از مارس ۲۰۱۶ تا سپتامبر ۲۰۱۷ یازده کشور اروپایی نزدیک به ۱۰ هزار مترمکعب چوب Ipe بدین طریق مبهم و مشکوک وارد کردهاند.
آلمان با ۲۱۰ مترمکعب یک مشتری تقریباً کوچک است، فرانسه اما با سه هزار مترمکعب، پس از ایالات متحده، بزرگترین خریدار است. ایالات متحده در مدت زمان نامبرده ۱۰۱۷۰ مترمکعب چوب وارد کرده، کمی بیش از اروپا. اما از آنجا که قوانین اروپا در این زمینه تنها صادرکننده را مسوول میداند و نه فروشندگان بعدی را، در نتیجه چوبهای غیرقانونی واردشده به اتحادیه اروپا میتوانند به راحتی در بازارهای آلمان هم که خریدار عمدهای نیست، پیدا شوند. فعالان محیط زیست اینک از دولت برزیل خواستار بازبینی همه برنامههای مدیریت اقتصاد جنگلها و لغو مجوز در مکانهایی هستند که در آنجا میتوان کلاهبرداری را ثابت کرد. به این منظور نیاز به یک سیستم مرکزی شفاف برای صدور مجوزهای چوببُری و نیز کنترل جدی همه مراحل تولید است. این امید که بازار خرید و فروش چوب خود بتواند تولیدکنندگان را از طریق مجازات روشهای غیرقانونی مهار کند، تاکنون به ثمر نرسیده. بنابراین به نظر میرسد فقط باید به یک راهحل سیاسی برای حفاظت از منطقه منحصربهفرد آمازون دل بست.
به ویژه تا زمانی که کشورهای بهرهمند از منابع طبیعی در فقر غوطهور هستند، ثروتمندان شمال میتوانند فریاد وا اسفا سرداده و ژست محیط زیستی بگیرند، اما در عمل بازار جذابی در اروپا و آمریکا برای این چوبهای قاچاق محسوب شوند.
جایگزین معیشت
به نظر میرسد راه پایان دادن به نگاه کالامحور به محیط زیست، معرفی گزینههای جایگزین معیشتی، ارتقای رفاه و دانش بومنشینان و تغییر محتواهای آموزشی ایرانیانی است که از کودکی و نوجوانی بر سر میز و نیمکتهایی حاضر شدهاند که کمترین توجه به حرمت طبیعت و محیط زیست را به آنها آموخته است.
یادمان باشد؛ گزارش سال ۲۰۱۸ سازمان ملل میگوید: احیای خاک یک موضوع اقتصادی بسیار جدی است که بنا به بررسی جدید سود حاصل از آن ۱۰ برابر بیشتر از هزینه انجامش و سه برابر بالاتر از هزینه بیفعالیتی در این زمینه است. اما چرا همچنان دولتها در این فرآیند اقتصادی پرسود مشارکت ندارند؟ چون دانش، اراده و معرفت در بین تصمیمگیران یافت می نشود!
پیشتر در این مجله گفتهام که «اعتقاد دارم مردم ما چند پله جلوتر از دولتمردان ما هستند. دولتمردان عقبتر از مردماند، آن هم مردمی که بضاعت کمی در مشارکت دارند. ما اگر این درایت را داشتیم که از توانمندی مردم برای مشارکت واقعی در مسائل اجتماعی از جمله محیط زیست استفاده میکردیم، شکاف و بیاعتمادی بین مردم و حاکمیت حل میشد. ما با مشارکت واقعی مردم میتوانیم خیلی از این بحرانها را پشت سر بگذاریم.
یکی از بزرگترین بحرانهای امروز ایران پرداخت یارانهها به عنوان باج سبیل است که داریم پرداخت میکنیم و همه اعتراف میکنند که این یارانه نه دردی از این طرف دوا میکند و نه از آن طرف و به جای هزینه کردن این پول در جایی که بتواند به توسعه واقعی کشور کمک کند، مجبور هستیم این پول را پرداخت کنیم تا فقط اعتراضی را خاموش کنیم.
چیزی که ما به عنوان جزیره آرام در منطقه خاورمیانه از آن اسم میبریم و به آن میبالیم که بهرغم همه مشکلات، وحدت اقوام ایرانی همیشه حفظ شود و ما یکی از امنترین کشورهای دنیا هستیم، حالا دارد تهدید میشود. حالا تنشهای آبی در بهشتآباد چهارمحال و بختیاری، خوزستان و اصفهان به صحن بهارستان رسیده است. این قضیه خیلی نگرانکننده است. نگرانی مضاعف خود من این است که چرا باید اساساً درگیر این بحران شد؟ این بحران کاملاً انسانساختهای است. این در واقع بیشتر اذیت میکند. این سرنوشت ما نبود. ما میتوانستیم ملتی شاد و مرفه باشیم، به شرطی که خشکسالی مدیریتی در این کشور حاکم نبود.»
غفلت از حسابداری سبز
معمولاً در کشورهای در حال توسعه، هنگام برنامهریزی و سیاستگذاری، مفهوم حسابداری سبز مورد توجه قرار نمیگیرد و ارزش واقعی منابع طبیعی به پول رایج آن کشور تبدیل نمیشود؛ در نتیجه در هزینه-فایدههایی که صورت میگیرد ملاحظات محیطزیستی معمولاً مورد توجه قرار نمیگیرد.
در صورت اجرای ماده ۵۹ برنامه چهارم توسعه یا احیای ماده مشابه آن در برنامه پنجم، دولت موظف به اعمال حسابداری سبز و ملاحظه ارزش واقعی منابع طبیعی میشود. به عنوان مثال باید این ملاحظه مدنظر قرار گیرد که ارزش جنگلها به مراتب بیشتر از کارخانههای کاغذسازی است. در واقع تا زمانی که نتوانیم به زبان اقتصاد با ترویجدهندگان توسعه صحبت کنیم، همیشه ملاحظات محیطزیستی به پای مصلحتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ذبح میشود.
وقتی که ما پیشنهاد ارزیابی زیستمحیطی برای پروژههای اقتصادی را در مجلس نهم مطرح کردیم، عدهای استدلال کردند اگر این ارزیابی مورد تصویب قرار گیرد، به معنای تعطیلی تمامی صنایع و کشاورزی، و نیز توقف در طرحهای راهسازی و جادهسازی است. متاسفانه اکنون افرادی همچنان مسوول و تصمیمگیر هستند که برایشان نفع کوتاهمدت مهمتر از نفع درازمدت است. ما
باید نسلی را پرورش دهیم که لازم نباشد برای آنها اثبات کنیم که روز روشن است و شب تاریک. در واقع اینکه در کوتاهمدت و بهصورت ضربتی مشکلات محیطزیستی قابل حل باشد، یک سراب و خیال است.