سیگنال نااطمینانی
حساسیت مردم به دلار از کجا نشات میگیرد؟
در 9 ماه گذشته (از خرداد تا بهمن 1396)، اقتصاد ایران شاهد افزایش حدود 32درصدی قیمت دلار بوده است. دلار خردادماه 1396 در حدود 3700 تومان و هماکنون که نگارنده در حال نگارش این متن است در حدود 4900 تومان معامله شده است. در این میان حساسیت مردم و آحاد اجتماع به این افزایش قیمت و به طور کلی به نوسانات نرخ ارز به ویژه طی سالهای اخیر بسیار قابل توجه بوده است.
در 9 ماه گذشته (از خرداد تا بهمن 1396)، اقتصاد ایران شاهد افزایش حدود 32درصدی قیمت دلار بوده است. دلار خردادماه 1396 در حدود 3700 تومان و هماکنون که نگارنده در حال نگارش این متن است در حدود 4900 تومان معامله شده است. در این میان حساسیت مردم و آحاد اجتماع به این افزایش قیمت و به طور کلی به نوسانات نرخ ارز به ویژه طی سالهای اخیر بسیار قابل توجه بوده است.
این حساسیت نهتنها در بین افرادی که به سبب مسافرتهای خارجی یا مسائل تجاری درگیری مستقیم با ارز دارند مشاهده میشود بلکه در سایرین که شاید هرگز دلاری در دست خود نگرفتهاند و نیاز مستقیمی به دلار ندارند نیز دیده میشود. مردم در صحبتهای روزمره یا حتی معاملات خود همواره تغییرات نرخ ارز را به افزایش قیمت در حال یا حتی آینده نزدیک مرتبط میکنند. همچنین با افزایش نوسانات نرخ ارز شاهد تشکیل صفهای طولانی مقابل صرافیها هستیم. این، تنها بخشی از واکنش مردم به این افزایش قیمتهاست. خروج سرمایهها از بخشهای مولد یا حتی بانک به منظور خرید ارز یا حتی سکه طلا از واکنشهای دیگر مردم میتواند باشد.
در چنین شرایطی این پرسش قابل طرح است که دلیل این میزان حساسیت مردم چیست؟ چگونه قیمت دلار به شاخصی روانی برای آحاد کشور تبدیل شده است؟
افزایش قیمت دلار و نرخ تورم
بخشی از حساسیت مردم مربوط به انتظار نرخ تورم در آینده است. برای توضیح این علت باید به سهم بالای واردات در اقتصاد کشور اشاره داشت. از کالاهای مصرفی وارداتی که بگذریم، بسیاری از اقلام واسطهای یا حتی سرمایهای بنگاههای تولیدی نیز وارداتی هستند. به این ترتیب حتی بخش زیادی از کالاهای صادراتی کشور نیز به واردات وابسته هستند. اینها نکاتی نیستند که مردم عادی کوچه و بازار از آنها اطلاعی نداشته باشند.
مردم ایران طی سالهای 1390 تا 1392 شاهد اثرات مخربی که افزایش ناگهانی نرخ ارز در آن سالها بر سر سفره خانوار یا حتی بخشهای تولیدی کشور گذاشت، بودهاند. حتی در مواردی شاهد این هستیم که برخی از مردم در صحبتهای خود افزایش چنددرصدی نرخ ارز را به چند برابر شدن قیمت کالاها و خدمات در بازار داخلی مرتبط میکنند. در این راستا باید توجه داشت که افزایش نرخ ارز اثر یکسانی بر تمام اقلام مصرفی خانوار نمیگذارد. به عنوان مثال اثر این افزایش بر رایانه که سهم قابل توجه آن وارداتی است با محصولات لبنی که بیشتر داخل کشور تولید میشوند یکسان نیست.
مطمئناً نباید در کوتاهمدت انتظار افزایش سطح عمومی قیمتها (تورم) به صورت یکبهیک با تغییرات نرخ ارز را داشت. چراکه بخش زیادی از واردات کشور از طریق ارز رسمی یا مبادلهای که قیمت آن به مراتب کمتر از ارز آزاد است انجام میگیرد. بخشی از سفره خانوار مربوط به اقلام خدمات است که تاثیر مستقیم کمتری از تغییرات نرخ ارز میگیرند. همچنین در بین کالاهای مصرفی خانوار نیز بخش زیادی از تولیدات داخل هستند و با وجود آنکه شاید کالاهای واسطهای که برای تولید این کالاها استفاده شده است، وارداتی هستند اما قیمت این اقلام تحت تاثیر موارد دیگری نظیر دستمزد، قیمت انرژی و ... که مربوط به داخل اقتصاد کشور است میشوند. بخش زیادی از کالاها و خدمات مصرفی نیز تحت قوانین متعدد قیمتگذاری و کنترل قیمتها هستند، که خود میتوانند در کوتاهمدت سدی برای افزایش قیمتها باشند. اما در بلندمدت بانک مرکزی مجبور به افزایش قیمت نرخ ارز مبادلهای خواهد شد، از طرفی اصناف با توجه به افزایش هزینههای تولیدی خود که از کانال افزایش قیمت ارز است، به سازمانهای قیمتگذار فشار وارد خواهند کرد و قیمت کالاها و خدمات تولیدی خود را افزایش خواهند داد (البته باز نمیتوان انتظار افزایش قیمت متناظر با قیمت ارز را داشت).
افزایش نوسانات دلار شاخصی از نااطمینانی
علت دیگر حساسیت مردم این است که تغییرات نرخ ارز به شاخصی از نااطمینانی در شرایط اقتصادی تبدیل میشود به صورتی که با افزایش این نوسانات، به مردم سیگنال افزایش نااطمینانی از شرایط اقتصادی آینده داده میشود. به این ترتیب سرمایهگذاران داخلی یا حتی خارجی و فعالان اقتصادی با کاهش قدرت پیشبینی آینده، حداقل از بخشی از سرمایهگذاریهای خود چشمپوشی کرده و آنها را تا کاهش نااطمینانی به تعویق میاندازند. این نااطمینانی را نمیتوان یک اثر روانی و ذهنی دانست. چراکه زمانی که سرمایهگذار نتواند پیشبینی درستی از وضعیت نرخ ارز در آینده نداشته باشد، نمیتواند محاسبات خود برای انجام سرمایهگذاری را به درستی انجام دهد. با بازنگری در مساله افزایش قیمت ارز از این زاویه کاملاً حساسیت دلهره و تبوتاب مردم برای پیگیری قیمت ارز طبیعی و منطقی به نظر میرسد.
قیمت دلار و به طور کلی نرخ ارز به یکی از ویترینهای تبلیغاتی دولت تبدیل شده است تا جایی که افزایش قدرت پول ملی و کاهش نرخ ارز به ویژه در سال 1392 به یکی از مهمترین شعارهای تبلیغاتی کاندیداهای انتخاباتی تبدیل شده بود. در حالی که دولت منافع زیادی (به ویژه منافع تبلیغاتی و سیاسی) برای خود از مدیریت قیمت دلار میبرد، عدم توان انجام این وظیفه که خود پیشتر بر عهده خود گذاشته است نشان از وجود یک مشکل میدهد.
این عدم مدیریت نرخ ارز میتواند این نشانه را به ما بدهد که دولت و بانک مرکزی از ذخیره ارزی مناسبی برای مدیریت بازار برخوردار نیست. به این ترتیب دلهرهها افزایش مییابد.
حال اگر دولتمردان ما از ژستهای تبلیغاتی خود بیرون بیایند و واضح و شفاف برای مردم سخن بگویند و هدفی منطقی برای قیمت ارز بیان کنند، بخشی از این نااطمینانیها کاهش مییابد. یا حتی اگر در گذشته به جای سرکوب قیمت دلار به سمت قیمت کاذب پایین، هر سال اجازه نوسان معقول و حداقلی به آن میدادند، هم شاهد نوسانات بزرگ و جهش دلار و در نتیجه این دلهره مردم نبودیم.
این در حالی است که دولت در پشت تریبون از عزم خود و بانک مرکزی برای کاهش قیمت ارز سخن میگوید اما رفتاری که در بازار ارز انجام میدهد، دقیقاً به معنای عدم عزم جدی برای کاهش قیمت یا حتی تمایل به افزایش قیمت در کوتاهمدت را به فعالان اقتصادی نشان میدهد. این خود میتواند باعث افزایش بیاعتمادی به دولت شود.
در حال حاضر شاهد هستیم که همانند دوره دهم ریاست جمهوری، اکنون هم بعد از هر وعده مسوولان به کاهش قیمت، نرخ ارز افزایش مییابد. یعنی مردم کاملاً وارونه صحبتهای مسوولان را ترجمه میکنند و این چیزی جز بیاعتمادی به دولتمردان و افزایش نااطمینانی معنی نمیدهد.
در این شرایط مردم با فهمی که طی سالهای اخیر از اثرات افزایش نرخ ارز (به ویژه در اقتصاد ایران) کسب کردهاند، نسبت به این تغییرات واکنش نشان میدهند. مردم بر اساس منطق عقلی عمل کرده و به حفظ ارزش دارایی و سرمایه خود (یا حداقل بخشی از آن) با خرید ارز و... میپردازند.
به نظر میرسد، تاکنون شاید این افزایش قیمت دلار در نظر بخشی از مردم (با توجه به اعتمادی که به صحبتهای دولتمردان داشتهاند) موقتی و گذرا بوده است، اما عدم کاهش قیمت و تداوم افزایش آن برخلاف وعدهها، میتواند سیگنال دائمی بودن این افزایش قیمت را به اقتصاد کشور بدهد. به این ترتیب باید منتظر اثرات مخرب عدم توان و کنترل بازار ارز از سوی دولت برای شرایط اقتصاد کشور باشیم.