رویای دور از دسترس
تحلیلی درباره وضعیت عدالت آموزشی در ایران
آنچه برای ما بعد از چهار دهه استقرار نظام جمهوری اسلامی در کشور اهمیت دارد این است که بدانیم کجای توزیع آموزش و تحصیلات ایستادهایم و چالشهای پیش روی سیستم آموزشی ما چیست.
گزارش توسعه بانک جهانی برای سال 20181 به مبحث مهم آموزش میپردازد. همانطور که در پرونده شماره 235 تجارت فردا بررسی شد، تاکید این گزارش بر تمایز میان تحصیلات به معنای سالهای مدرسه رفتن و آموزش و یادگیری به معنای کیفیت آموزش و پرورش است. در حالی که در سالهای گذشته و بهخصوص از ابتدای قرن بیست و یکم، اهداف توسعه هزاره بیشتر ناظر بر گسترش دسترسی به تحصیلات تعریف شده بود، گزارش جدید حاوی این نکته مهم است که بدون یادگیری عمیق مهارتهای مختلف طی دوران تحصیل، گسترش کمی آموزش منجر به توسعه نمیشود. پیش از این گزارش، لنت پریچت، استاد توسعه بینالملل در مدرسه کندی دانشگاه هاروارد، در کتاب «تولد دوباره آموزش: تحصیلات، یادگیری نیست»2 در سال 2013 به همین موضوع پرداخته است. پریچت کتاب را با تجربه خودش از سفری که تحت عنوان کارشناس بانک جهانی به دهلینو در سال 2006 داشته است، شروع میکند. برای ارزیابی سطح یادگیری دانشآموزان یک روستا با همکاری یک سازمان مردمنهاد هندی به منطقه Uttar Pradesh میرود. بیشتر دانشآموزان کلاس پنجم در روستاهای آن منطقه ناتوان از خواندن یک داستان ساده بودند و حتی بسیاری از آنها نمیتوانستند حروف الفبا را تشخیص بدهند! نویسنده در این کتاب، بهخوبی و با شواهد آماری متعدد نشان میدهد چگونه در کشورهای در حال توسعه، رفتن به مدرسه، لزوماً به یادگیری و کسب مهارت منجر نمیشود.
آنچه برای ما بعد از چهار دهه استقرار نظام جمهوری اسلامی در کشور اهمیت دارد این است که بدانیم کجای توزیع آموزش و تحصیلات ایستادهایم و چالشهای پیش روی سیستم آموزشی ما چیست. بهطور خلاصه میتوان وضعیت موجود را در سه بعد دسترسی به تحصیلات و مدرسه، نابرابری فرصتهای آموزشی و کیفیت سیستم آموزشی مورد بررسی قرار داد. متاسفانه، یکی از معضلات مهم پیش روی پژوهشگران حوزه آموزش در کشور، عدم دسترسی به دادههای بهروز، باکیفیت و مرتبط است. این عدم دسترسی و نیز جدی نگرفته شدن پژوهش در حوزه اقتصاد آموزش باعث شده است که تصویر واضحی از وضع موجودمان نداشته باشیم.
1- دسترسی به مدرسه و تحصیلات
آنچه آمارها نشان میدهد این است که نرخ دسترسی به تحصیلات در ایران گسترش خوبی یافته است. در حالی که در اوایل انقلاب نزدیک به 60 درصد جمعیت بالای 15 سال بیسواد بودند، در حال حاضر کمتر از 14 درصد این جمعیت بیسواد هستند. نهضت مدرسهسازی در اوایل انقلاب و نیز در دهه 70 شمسی، دسترسی به مدرسه را برای جمعیت بیشتری از کشور، بهخصوص در مناطق محروم مهیا ساخت. تعداد سالهای تحصیل نزدیک به 9 سال است که از کشورهایی مانند ترکیه، مصر و لیبی در منطقه خاورمیانه بیشتر است. البته اردن و رژیم صهیونیستی سطح تحصیلی بیشتری نسبت به ایران دارند. شکاف جنسیتی در مورد دسترسی به مدرسه و تحصیلات به نسبت از بین رفته است. در اوایل انقلاب 48 درصد مردان و 68 درصد زنان بالای 15 سال بیسواد بودند در حالی که این شکاف 20 درصد در حال حاضر به کمتر از پنج درصد رسیده است3. با وجود این موفقیتها، به نظر میرسد کشور ما نیز دچار همان «بحران آموزش» که در گزارش بانک جهانی به آن اشاره شده است، باشد. نرخ بازگشت تحصیلات که از روی رابطه بین دستمزد افراد و سطح تحصیلاتشان تخمین زده میشود، طی سالهای گذشته در ایران نزولی بوده و مقدار تخمینی این نرخ نسبت به کشورهای مشابه ایران از جمله ترکیه پایینتر بوده است.
2- نابرابری فرصتهای آموزشی
برابری فرصتها به معنای همتراز بودن زمین بازی است. مفهومی نو در باب عدالت که سعی میکند تعریف عملگرایانهتر و عادلانهتری از مفهوم برابری به دست دهد. احتمالاً همه ما نابرابری بین دو نفر با امکانات و شرایط کاملاً یکسان را که بهواسطه تلاش، پشتکار و استعداد بیشتر بروز کرده است اخلاقی و عادلانه مییابیم. ایده برابری فرصتها دقیقاً به همین معناست. برابری فرصتها میگوید تنها نابرابریای موجه و اخلاقی است که به خاطر لوازمی که تحت کنترل فرد هستند (مانند پشتکار) رخ بدهد و نابرابریای که به خاطر عواملی که تحت کنترل فرد نیستند بروز میکند، عادلانه و موجه نخواهند بود. از این عوامل میتوان به مواردی مثل جنسیت، نژاد، سطح تحصیلات و درآمد والدین، محل زندگی دانشآموز و... اشاره کرد. تخمین شاخص نابرابری فرصتها در ایران از روی آزمون استاندارد TIMSS نشان میدهد طی سالهای 1999 تا 2011، وضع نابرابری فرصتها بدتر شده است. شاخص نابرابری فرصتها در سال 2011 (1390) هم برای دانشآموزان کلاس چهارم و هم برای دانشآموزان کلاس هشتم رتبه ایران را در میان کشورهای با نابرابری فرصت بالا قرار میدهد. طبق مطالعات انجامشده، سطح تحصیلات والدین و محل زندگی (شهر یا روستا) از مهمترین عواملی است که وضع زمین بازی را نابرابر میکند. متاسفانه آمار در دسترسی از نمرات امتحانات نهایی دانشآموزان کشور (که همه یک امتحان را میدهند) یا نمره کنکور افراد همراه با وضعیت جمعیتشناختی نمونه مورد نظر وجود ندارد تا این شاخص با دقت بهتر تخمین زده شود. علاوه بر آن، وجود یک پایگاه داده که در آن وضع تحصیلی و شغلی والدین و فرزندان، هر دو موجود باشد، میتواند علاوه بر تخمین شاخص نابرابری فرصتها، تحرک اجتماعی و درآمدی بین نسلی را نیز تبیین کند. آنچه از دادههای موجود آزمون تیمز میتوان برداشت کرد این است که عواملی که تحت کنترل دانشآموزان نیست، تاثیر بزرگی روی موفقیت و یادگیری آنها میگذارد.
با اینکه طبق قانون اساسی کشور ما، دولت وظیفه عرضه آموزش عمومی رایگان را دارد، اما متاسفانه سطح کیفی نازل بسیاری از مدارس دولتی در کشور، خانوادههای برخوردارتر را به سمت مدارس غیرانتفاعی سوق داده است. تفاوت سطح کیفی آموزش و پرورش میان مدارس دولتی و غیرانتفاعی بهطور متوسط، نابرابری فرصتها را تشدید میکند. توجه به این نکته که خانوادههای با تحصیلات و درآمد بالاتر عموماً به مدارس غیرانتفاعی دسترسی دارند، با دادههای موجود نیز سازگار است. بالا بردن سطح کیفی مدارس دولتی و حرکت به سمت عدالت آموزشی از چالشهای پیش روی سیستم آموزشی کشور است. بدون عدالت آموزشی، بخش زیادی از سرمایههای انسانی کشور، تنها به خاطر عدم دسترسی به آموزش باکیفیت، از دست خواهد رفت و ناکارآمدی سیستم در بلندمدت بیشتر خواهد شد.
3- کیفیت سیستم آموزشی
همانطور که در ابتدا نیز گفته شد، دادههای قابل اعتنا در حوزه آموزش و پرورش قابل دسترس نیستند. نداشتن دادههای مرتبط و نیز فقدان مکانیسم بازخوردی، باعث میشود تصویر واضحی از سطح یادگیری و توانمندی دانشآموزان نداشته باشیم. علاوه بر آن، نظام آموزشی ما، افراد را برای زندگی اجتماعی آماده نمیکند. در 40 یا 50 سال پیش که آموزش دانشگاهی چندان فراگیر نبود، دروس تخصصی سنگین در دوره دبیرستان فرد را برای بازار کار آماده میکرد تا فرد پس از اخذ دیپلم بتواند شغلی در حوزه رشته تحصیلیاش بگیرد. اما در حالی که در چهار دهه اخیر، دانش و مهارتها بسیار تخصصیتر شدهاند و از طرفی آموزش دانشگاهی در سطح کارشناسی بهشدت فراگیر و گسترده شده است، نیازمند تحول جدی در بخش آموزش عمومی هستیم تا افرادی را تربیت کنیم که مهارتهای ارتباطی، نوشتاری و اجتماعی را آموخته باشند و برای زندگی پس از دوران مدرسه آشنا شوند. تاکید بیش از حد بر ریاضی و علوم در دوره متوسطه اول و نیز متوسطه دوم برای رشتههای علوم ریاضی و تجربی و غفلت از دروسی مانند تاریخ، اقتصاد، جامعهشناسی و منطق در دوره دبیرستان برای این دانشآموزان، عدم یادگیری مهارتهای کلامی و ارتباطی در مدرسه، عدم آموزش مهارتهای عملی بهصورت جدی و دقیق و ایجاد نظام ارزشیابی مبتنی بر نمره و رتبه کنکور، ترجیحات دانشآموزان را به سمت حفظ کردن هرچه بیشتر کتابهایی میبرد که تنها به درد همان رتبه کنکور میخورد. در دوران دبستان نیز تقریباً هیچگونه آموزشی در مورد حقوق افراد مختلف در جامعه، توجه به معلولان و ناتوانان جسمی، آموزش حفظ محیط زیست، خلاقیت و نوآوری و آموزشهای ارتباطی وجود ندارد.
دانشآموزان زیادی از دبیرستانها فارغالتحصیل میشوند بدون آنکه بتوانند مشکلات ساده زندگی روزمره را تحلیل کنند، برایش راهحلی بیابند و ایدهها و افکار خود را با زبانی روشن و دقیق بر روی صفحه کاغذ بیاورند.
با وجود آنکه سیستم بازخورد درستی در نظام آموزش و پرورش ما وجود ندارد، اما ضعف متوسط دانشآموزان کشور در مهارتهای یادشده نشاندهنده بحران جدی در سیستم آموزشی کشورمان است. دانشآموزان در چنین سیستمی نزدیک به هفت سال زبان عربی و انگلیسی را میآموزند، اما بهسختی میتوانند جملهای به زبان عربی یا انگلیسی تکلم کنند یا متون ساده مانند اخبار روزمره را در صفحات اینترنت یا روزنامهها به آن زبانها بخوانند.
جمعبندی
با وجود موفقیتهای نظام جمهوری اسلامی در توسعه کمی آموزش در مناطق مختلف کشور و بهخصوص مناطق کمتر برخوردار، ایران مانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه دیگر، دچار بحران آموزش است. سیستم آموزش و پرورش کشور ناتوان از تربیت انسانهای خلاق، بهرهور، کارآفرین و آماده برای زندگی است. نابرابری فرصتهای آموزشی در سیستم فعلی در سطح بالایی قرار دارد که عدالت آموزشی را با چالش جدی مواجه ساخته است. در چنین وضعیتی، سیستم آموزشی کشور، نیازمند تحول و اصلاح اساسی است و بدون اصلاحات بنیادین نمیتوان به توسعه بلندمدت و دانشمحور برای کشور امیدی داشت. کمک گرفتن از دانشآموختگان رشتههای سیاستگذاری آموزشی، آموزش، اقتصاد، علوم اجتماعی و روانشناسی برای اصلاح سیستم ضروری مینماید. در دسترس قرار دادن دادههای بخش آموزش یا تهیه دادههای مورد نیاز به پژوهشگران کمک میکند تا وضع موجود را برای سیاستگذار و مدیران بخش آموزش و پرورش بهروشنی تبیین کنند و استفاده از روشهای جدید علمی مانند آزمایشهای تصادفی کمک میکند بدون اجرای اصلاحات آموزشی در سطح وسیع، اثرات آن مورد مشاهده قرار گیرد و بر اساس آن، بهترین سیاست اجرا شود. در دنیای شتابان امروز، لحظهای تعلل به معنای از دست دادن فرصتهای توسعه در سالهای آینده است. واقعیت این است که اگر شکاف تحصیل و آموزش در کشور ما کم نشود و عدالت آموزشی مهیا نشود، توسعه پایدار و رو به جلو تنها رویایی دور از دسترس برایمان باقی خواهد ماند.