تراژدی مرگ خودخواسته
آمار جهانی خودکشی چه حرفهایی برای گفتن دارد؟
مرگ تنها پدیدهای است که هیچ موجودی از آن گریز ندارد اما، برخی خود به استقبالش میروند و جانشان را دودستی تقدیمش میکنند. بدتر آنکه میل به مرگ خودخواسته رو به افزایش است. «خودکشی» به هیچ مرز و بوم و جغرافیایی محدود و محصور نیست.
مرگ تنها پدیدهای است که هیچ موجودی از آن گریز ندارد اما، برخی خود به استقبالش میروند و جانشان را دودستی تقدیمش میکنند. بدتر آنکه میل به مرگ خودخواسته رو به افزایش است. «خودکشی» به هیچ مرز و بوم و جغرافیایی محدود و محصور نیست. سالانه 800 هزار نفر در سراسر جهان جان خود را بر اثر خودکشی از دست میدهند و آمارها نشان میدهد تعداد کسانی که به خودکشیهای نافرجام دست میزنند حتی بسیار بیشتر است. تخمین زده میشود آمار مرگومیر ناشی از خودکشی تا سال 2020 به 5 /1 میلیون نفر در سال برسد. واقعیت آن است که در سراسر جهان میلیونها انسان اقدام به خودکشی میکنند، برخی میمیرند و برخی با پیامدهای جسمی و روحی نامطلوب به زندگی نامساعد خود ادامه میدهند.
مطالعات جهانی نشان میدهد خودکشی در تمام سنین محتمل است اما دومین عامل مرگومیر در میان افراد 15 تا 29 سال جهان به شمار میرود. دادههای سازمان بهداشت جهانی حاکی از آن است که 78 درصد از تمام موارد خودکشی در کشورهایی با درآمد کم یا متوسط اتفاق میافتد. در سال 2015 میلادی، 4 /1 درصد از مرگهای جهان بر اثر این رفتار رخ داده و خودکشی، هفدهمین عامل مرگومیر در جهان شناخته شده است. شواهد متقنی نیز وجود دارد که میگوید به ازای هر یک فرد بزرگسال که جان خود را بدین ترتیب از دست میدهد، بیش از 20 مورد خودکشی نافرجام وجود دارد.
نقشه جهانی خودکشی
به واقع، تنها کسانی که خودکشی میکنند از علت واقعی اقدام خود آگاهند. در بسیاری مذاهب و باورها اگر کسی خودش را بکشد روحش هرگز در آرامش نخواهد بود چراکه مرگ او نه به دلیل طبیعی، که به خاطر اشتباه خودش رخ داده است. با وجود همه موانع عقیدتی و فکری اما، این پدیدهای است که هر روز در زندگی انسانهای متعددی رخ میدهد.
به نظر میرسد خودکشی مرز جغرافیایی، جمعیتشناختی یا اجتماعی-اقتصادی مشخصی ندارد. کشورهایی که بالاترین نرخ خودکشی را به نام خود ثبت کردهاند از بسیاری جهات با یکدیگر تفاوتهای چشمگیری دارند. در میان آنها کشورهای بزرگ و کوچک و فقیر و ثروتمند دیده میشود و هر کدام، در گوشهای از جهان جای دارند. به دلیل همین تفاوتها و پراکندگی عجیب است که کارشناسان میگویند برای دست یافتن به استراتژی یکپارچه جهانی و اتخاذ سیاستی مشترک برای مقابله با این پدیده، لازم است بر سببشناسی ارتکاب به خودکشی دقیقتر متمرکز شویم. در فهرستی که بر مبنای دادههای سازمان بهداشت جهانی از نرخ خودکشی (در هر 100 هزار نفر) تهیه شده نام 10 کشور در صدر قرار گرفته است:
سریلانکا و گویان: این دو کشور به ترتیب با نرخ خودکشی 6 /24 و 6 /30 بالاترین میزان خودکشی در جهان را به نام خود ثبت کردهاند. خودکشی در هر دو کشور به یک بحران اجتماعی تبدیل شده و شیوع آن به حدی است که میتوان آن را مهمترین عامل مرگومیرهای غیرطبیعی دانست.
در سریلانکا سالانه چهار هزار نفر یعنی 11 نفر در روز که غالباً زنان بین 15 تا 44 سال هستند بر اثر خودکشی میمیرند. گفته میشود اگر جلوی این پدیده گرفته نشود به زودی این کشور دچار اضمحلال خواهد شد. تحقیقات نشان میدهد سریلانکاییها اغلب به دلیل هزینههای زندگی و نداشتن پول کافی برای پرداخت آن خودکشی میکنند. بانکها قادر نیستند به مردم کمک کنند، درآمدها کافی نیست و خانوادهها از حمایت اعضای خود ناتوانند پس دلیلی برای ادامه زندگی وجود ندارد. مردم این کشور نمیتوانند کار پیدا کنند چون تحصیلات کافی ندارند، پس از تامین زندگی درمیمانند و چارهای جز مرگ پیدا نمیکنند. فشار گروههای مجرمانه (گنگها) هم سبب میشود برخی به خودکشی روی بیاورند. بدین ترتیب دلیل اصلی خودکشی در سریلانکا «پول» معرفی شده است.
خودکشی در گویان هم به یک فاجعه انسانی تبدیل شده است. وقتی از آمار خودکشی در این کشور صحبت به میان میآید درست مثل این است که از مرگومیر حشرات حرف میزنید. میتوان تصور کرد در کشوری که اندکی بیش از 770 هزار نفر جمعیت دارد نرخ بالای خودکشی به زودی چه بر سر جامعه خواهد آورد. افراد به دلایل عجیبوغریب و متعددی به قتل نفس روی میآورند. شهروندان گویان با معضلات بسیاری نظیر تجاوز به عنف، بیماری و ناتوانیهای مختلف روبهرو هستند، آموزشی وجود ندارد، بیکاری بیداد میکند و این فهرست با دهها معضل دیگر ادامه دارد. گرچه این دلایل موجه به نظر نمیرسد اما در گویان، هر روز افراد زیادی مرتکب خودکشی میشوند چون نمیتوانند با این مشکلات کنار بیایند. شیوع جادوگری هم از دیگر عوامل رشد نرخ خودکشی در گویان است. مهمترین ابزار خودکشی در گویان مصرف سموم کشاورزی گزارش شده و به ازای هر زنی که اقدام به خودکشی میکند 2 /3 مورد خودکشی مردان گزارش میشود.
کشورهای سابقاً سوسیالیست شرق اروپا: مروری بر اسامی کشورهایی که در صدر فهرست نرخ خودکشی سازمان بهداشت جهانی قرار گرفتهاند، یافتههای شگفتآوری به همراه دارد؛ پنج کشور در این میان، قبلاً بخشهایی از شوروی سابق یا سایر بلوک شرق بودهاند. انتظارات و سرخوردگیهای فزاینده در این کشورها بالاست و فشار اقتصادی روی شهروندان اغلب به خودکشی آنان میانجامد. قزاقستان و لیتوانی در صدر این پنج کشور قرار دارند.
برای بسیاری از غربیها قزاقستان کشور «روح»مانندی است که چیزی از آن نمیدانند اما دلیل دیگری که این کشور را به موطن ارواح تبدیل کرده آمار بالای خودکشی است. قزاقستان بالاترین نرخ خودکشی دختران 15 تا 19 سال جهان را به نام خود ثبت کرده و گزارش یونیسف در سال 2009 نشان میدهد که نرخ خودکشی در میان جوانان قزاق در سالهای 1999 تا 2008، 23 درصد افزایش پیدا کرده است. تنها در یک ماه نخست سال 2016 میلادی 86 مورد خودکشی در این کشور رخ داده که همگی نوجوانان زیر 18 سال بودهاند. علت خودکشی نوجوانان در قزاقستان را مشکلات آنان در مدرسه و شیوع احساس افسردگی و انزوا در این سن میدانند.
لیتوانی نیز دستکمی از قزاقستان ندارد. حتی اگر نرخ خودکشی در آمریکا و اسپانیا را با هم جمع بزنید باز هم در مقام پنجم دنیا یعنی جایی که لیتوانی ایستاده قرار نمیگیرند. خودکشی در مناطق روستایی این کشور دو برابر مناطق شهری است و گفته میشود اغلب کسانی که خودکشی میکنند مبتلا به الکلیسم یا معتاد به مواد مخدر هستند. کوچهها و خیابانها پر از افراد بیخانمانی است که میگویند روزی زندگی و کار داشتهاند اما به دلایل مختلف همه چیزشان را از دست دادهاند. اغلب این افراد خیلی زود، امید به بهبود شرایط زندگی را از دست میدهند و برای نجات از فلاکت به خودکشی رو میآورند. در مجموع گفته میشود مهمترین دلیل بالا بودن نرخ خودکشی در این کشور مشکلات مالی است؛ پدیدهای که از سال 1998 و با آغاز بحران اقتصادی روسیه شدت گرفته است.
نرخ خودکشی در قزاقستان و لیتوانی به ترتیب 5 /27 و 1 /26 (در هر 100 هزار نفر) است.
یک اقتصاد توسعهیافته: در سال 2015 میلادی نرخ خودکشی در کرهجنوبی 1 /24 به ازای هر 100 هزار نفر اعلام شد و یک سال بعد نیز نام این کشور همچنان در میان 10 کشور نخست جهان که بیشترین میزان خودکشی را داشتند مشاهده میشد. دولت کره این مشکل را جدی نمیپندارد اما متاسفانه شیوع آن به طور غیرقابل چشمپوشی بالاست؛ بالاتر از تمامی دیگر کشورهای OECD.
برخلاف سایر کشورهای فهرست، کره جنوبی برچسب اقتصاد توسعهیافته را بر خود حمل میکند. کسانی که در این کشور زندگی میکنند باهوشند، پایگاه اقتصادی بالایی دارند و از تحصیلات عالی نیز بهرهمند هستند. پس چرا دست به خودکشی میزنند؟ پاسخ جامعهشناسان به این سوال ساده اما تاملبرانگیز است: مردم از اینکه همه چیز دارند خسته شدهاند! بسیاری از کسانی که در کره خودکشی میکنند از کار سخت در مشاغل ردهبالا خستهاند و نمیتوانند با استرسهایی که زندگی به آنها وارد میکند کنار بیایند. این استدلال به نظر منطقی نمیرسد اما در کره افراد زیادی دقیقاً به همین دلیل جان خود را میگیرند!
گروه دیگری که در کره جنوبی خودکشی میکنند سالمندان هستند و این ناشی از شدت فقر در میان شهروندان قدیمی کره است (نیمی از جمعیت سالمند کره زیر خط فقر زندگی میکنند). گفته میشود سالمندان دست به خودکشی میزنند تا باعث نشوند خانواده به پای آنها بسوزد. در کرهجنوبی خودکشی در مناطق روستایی بیش از مناطق شهری است و نرخ خودکشی مردان دو برابر زنان است. در میان افرادی که دست به خودکشی زدهاند نام رئیسجمهور اسبق این کشور «رومو هیون» نیز دیده میشود.
نپال و تانزانیا: اندکی پس از زلزله مهیب نپال در آوریل سال 2015، پلیس از خودکشی 965 نفر خبر داد! ظاهراً این افراد خودکشی کرده بودند تا در دیگر بلایای طبیعی، جان خود را از دست ندهند. در نپال سالانه نزدیک به چهار هزار نفر به دلیل ترس از بلایای طبیعی یا هراس از دست دادن عزیزانشان دست به خودکشی میزنند. سایر موارد خودکشی هم غالباً به دلیل فقر شدید اتفاق میافتد.
در تانزانیا اغلب کسانی که خودکشی میکنند در سنین نوجوانی و بیشتر زن هستند. زنان تانزانیا مشکلات اجتماعی متعددی دارند که سبب میشود استرس زیادی را تجربه کنند. این استرس اغلب ناشی از معضلاتی مانند ابتلا به بیماری HIV است. روانشناسان کاملاً مطمئن نیستند که دلیل خودکشیهای متعدد در این کشور چیست اما بیماریها و مشکلات اجتماعی تنها دلایلی است که میتواند نرخ بالای این پدیده را در تانزانیا توجیه کند.
موزامبیک و سورینام: در موزامبیک افراد خودکشی میکنند تا از فقر شدید رهایی یابند. بسیاری از مردم در این کشور ناگزیرند ساعتها پیادهروی کنند تا بتوانند برای خانواده خود آب آشامیدنی ببرند. در این مسیر خیلیها به مالاریا مبتلا میشوند و جان خود را از دست میدهند. به نظر میرسد در مقایسه با مرگ بر اثر مالاریا و فقر، خودکشی راه آسانتری است. دلیل دیگری که میتواند نرخ خودکشی بالا در تانزانیا را تبیین کند تجاوز به عنف است. گستردگی زیاد این پدیده سبب شده دخترانی که صدمه میبینند و نمیتوانند با مشکلات بعدی کنار بیایند دست به خودکشی بزنند.
در سورینام بسیاری از سنتها و رسوم سختگیرانه هندوها حاکم است؛ افراد خودکشی میکنند چون نمیتوانند با این سنتها کنار بیایند. کنار آمدن با ازدواج اجباری که اغلب عاقبت خوبی ندارد برای زنان دشوار است. ضمن آنکه اگر ازدواج نکنند مایه شرمساری خانواده خواهند بود. خانوادهها دخترانشان را زندهزنده میسوزانند، به آنها تجاوز میکنند، آنان را از خانواده طرد میکنند یا حتی به صورتشان اسید میپاشند. و این تنها بخشی از شکنجههایی است که برای تنبیه دختران در سورینام به کار میرود.
استراتژی جهانی برای پیشگیری از خودکشی
تحلیل علل خودکشی کار پیچیده و دشواری است. گرچه میتوان رابطه مستقیمی بین وضعیت اقتصادی و کیفیت زندگی افراد قائل شد اما نگاهی به نرخ خودکشی در کشورهای ثروتمند مانند کره و بلژیک نشان میدهد مساله به همین سادگی نیست. در برخی کشورها مانند ژاپن (که در سال 2015، در فهرست نرخ خودکشی WHO در رتبه 26 قرار داشت) مسبب اصلی، باورهای فرهنگی است که نام آن را «تحمل خودکشی» (Suicide tolerance) گذاشتهاند. فرهنگ به ژاپنیها میگوید درک دیگران بسیار مهمتر از ارزش خود فرد است. در دیگر کشورها معضلات اجتماعی، جرمخیزی، بیماریها و... مشوق اقدام به خودکشی محسوب میشود. در برخی نیز زندگی مدرن و پرشتاب شهروندان را از ادامه راه تا رسیدن به مرگ طبیعی خسته میکند.
مطالعات نشان میدهد مداخله عوامل مختلف اجتماعی، روانشناختی و فرهنگی میتواند ریسک رفتارهای منجر به خودکشی را افزایش دهد. ریسک فاکتورهای خودکشی نیز میتواند اقدام به خودکشی در گذشته، مشکلات و اختلالات روانی، سوءمصرف الکل، اعتیاد، از دست دادن شغل یا سرمایه، ضربه روحی یا دردها و بیماریهای حاد باشد. متاسفانه پیشگیری از خودکشی اغلب اولویت دولتها و سیاستگذاران به شمار نمیرود در حالی که سازمانهای بینالمللی با تکیه بر آمار نگرانکننده این پدیده هشدار میدهند که پیشگیری از خودکشی باید در اولویت سیاستهای جهانی بهداشت عمومی و سیاستهای عمومی و بهداشتی کشورها قرار گیرد. در سال 2013، برنامه عمل سلامت روانی (2013-2020 Mental Health Action Plan) از سوی مجمع سازمان بهداشت جهانی تدوین شد و مورد تصویب قرار گرفت. در این برنامه تاکید شده بود پیشگیری از خودکشی باید در اولویت قرار گیرد و هدف جهانی باید کاهش 10 درصدی نرخ خودکشی در کشورها، تا سال 2012 باشد. در اهداف توسعه پایدار 2030 نیز نرخ خودکشی یکی از شاخصهای اندازهگیری بهبود سلامت روانی و رفاه جامعه ذکر شده است.
سازمان بهداشت جهانی میگوید از آنجا که پیشگیری از خودکشی نهفقط به خانوادهها و افراد که به رفاه روانی جامعه کمک میکند میبایست در اولویت نظام مراقبتهای بهداشتی قرار گیرد. خودکشیها قابل پیشگیری هستند اما برای دستیابی به این ایدهآل به استراتژیهای چندبخشی جامعی نیاز است. در دل این استراتژیهای کلان نیز باید برنامههایی در سطح جامعه گنجانده شود تا به اثربخشی آنها کمک کند.
تردیدی نیست که دولتها باید در تدوین و اجرای این استراتژیها پیشگام باشند و نقش رهبر را ایفا کنند. اما، مطالعات نشان داده است که اقدامات از بالا به پایین دولتها مادامی که با فرآیندهای پایین به بالا در سطح جامعه همراه نشود موثر واقع نخواهد شد. بنابراین جامعه نقش بسیار مهمی در پیشگیری از خودکشی دارد. پل ارتباطی بین نیازهای جامعه، سیاستهای ملی و مداخلههای محلی خود مردم هستند. پیشگیری از خودکشی را نمیتوان وظیفه یک فرد یا سازمان و نهاد دانست بلکه این امر نیازمند حمایت از سوی کل جامعه است. تکتک افراد باید در استراتژیهای ملی پیشگیری از خودکشی سهیم باشند. افراد میتوانند با حمایت از شهروندان آسیبپذیر، همکاری با مراقبتهای پیگیرانه، افزایش آگاهی، اصلاح فرهنگ «عار و ننگ» و حمایت از افرادی که از خودکشی جان سالم به در میبرند خطر اقدام به خودکشی را در جامعه کاهش دهند.
در برخی موارد اعضای جامعه میتوانند وظیفه شناسایی و معرفی افرادی را که در معرض خطر خودکشی قرار دارند، بر عهده بگیرند. از اینگونه افراد با عنوان «دروازهبان» (Gatekeepers) یاد میشود. مهمتر آنکه جامعه میتواند به یکایک اعضای خود حس «تعلق» و «وابستگی» بدهد. حمایت اجتماعی میتواند با ایجاد این حس تعلق و در کنار آن افزایش مهارتهای تطبیق و کنار آمدن با مشکلات، خطر ارتکاب به خودکشی در افراد آسیبپذیر را کاهش دهد. به خاطر داشته باشیم که «جامعه» خود بهترین مکان برای تشخیص نیازها و اولویتها و پیدا کردن راهی برای تامین این نیازهاست.
در کنار دولت و مردم، رسانهها هم میتوانند در پیشگیری از خودکشی و کاهش میزان وقوع آن نقش مهمی ایفا کنند. رسانهها میتوانند با آموزش مردم در مورد علل و نشانههای خطر خودکشی، افزایش آگاهی عمومی در مورد بیماریها و اختلالات روانی، با فراهم کردن اطلاعات برای کسانی که به کمک نیاز دارند، پرهیز از بهکارگیری ادبیات نامناسب که سبب حساسیتزدایی یا طبیعی جلوه دادن این رفتار شود، پرهیز از داستانپردازی در مورد خودکشی، پرهیز از توضیح و تشریح آشکار روشهای اقدام به خودکشی و انتقال دیدگاههای تحلیلگران و کارشناسان به مسوولان و سیاستگذاران؛ در مقابله با این پدیده نابهنجار اجتماعی به یاری دولت و شهروندان بیایند.