اثرات برابری
افزایش برابری درآمدی چه نتایجی به دنبال دارد؟
فرض کنید 100 نفر به دلیلی ساکن جزیرهای متروکه شدهاند و قرار است یک ماه در آنجا زندگی کنند. در این جزیره محصولات کشاورزی کاشته شده از قبل وجود دارد و این 100 نفر باید این محصولات را بین خود تقسیم کنند.
فرض کنید 100 نفر به دلیلی ساکن جزیرهای متروکه شدهاند و قرار است یک ماه در آنجا زندگی کنند. در این جزیره محصولات کشاورزی کاشته شده از قبل وجود دارد و این 100 نفر باید این محصولات را بین خود تقسیم کنند. هدف بررسی تقسیم مطلوب محصولات بین این افراد از دید علم اقتصاد است. برای این کار تابع رفاه اجتماعی تعریف و این محصولات را به نوعی تقسیم میکنیم که این تابع رفاه اجتماعی حداکثر شود. دو تابع رفاه اجتماعی رایج را در نظر بگیرید. تابع اول مجموع مطلوبیت این 100 نفر را حداکثر میکند1 و تابع دوم مطلوبیت فردی که کمترین مطلوبیت را در میان 100 نفر دارد حداکثر میکند.2 سادهترین دلیل ذکرشده برای استفاده از این شاخصهای رفاه نیز به این اصل برمیگردد که اگر قبل از مشخص شدن جایگاه و اسم شما در جامعه از شما3 بپرسند که محصولات را چگونه تقسیم کنیم، شما تقسیمی را انتخاب خواهید کرد که این تابع را حداکثر میکند. به سوال اولیه برگردیم. طبق این دو شاخص، اگر فرض کنید تابع مطلوبیت افراد فروض رایج اقتصادی را دارند، تنها تخصیص بهینه تقسیم برابر محصولات کشاورزی بین 100 نفر است. به عبارت دیگر هر نوع نابرابری در این اقتصاد، از نظر هر یک از این دو تابع رفاه اجتماعی، ناکاراست و ما را از هدف خود دور میکند.
نکته کلیدی در این مبحث وجود محصولات کشاورزی از قبل بود. فرض کنید به این افراد بگویند شما باید دو سال در این جزیره باشید و برای سال دوم هیچ محصولی وجود نخواهد داشت مگر اینکه شما در طی سال به زراعت بپردازید و با تلاش خود در طول سال، محصول سال آینده را تولید کنید. اگر به شما بگویند که سال دوم نیز تمام محصولات را جمع میکنیم و به طور مساوی بین 100 نفر تقسیم میکنیم آیا شما خوشحال خواهید بود؟ شما در طی سال اول هر میزان تلاش انجام دهید فقط 01/0 آن تلاش را به شما میدهند و 99/0 آن به افراد دیگر میرسد. هر 100 نفر این جامعه همین فکر را میکنند: بخش اصلی درآمد من از تلاش افراد دیگر به دست میآید و به تلاش من ربطی ندارد و حاصل تلاش من نیز فقط یک درصدش به من میرسد. در نتیجه هر فرد تلاش اندکی انجام میدهد و محصول سال دوم خیلی کمتر از میزانی است که رفاه اجتماعی این جامعه را حداکثر میکند.
آیا میشود این مثال را به شاغلان یک اداره دولتی تعمیم داد؟ برای پاسخ دادن، ابتدا باید سوال دیگری را پاسخ دهیم: آیا حقوق افراد شاغل در اداره به میزان ساعت کاری مفید آنها یعنی تلاش آنها مرتبط است؟ اگر جواب خیر است، طبق این مدل ساده، این افراد انگیزه تلاش زیادی ندارند و تلاش آنها از میزان مطلوب جامعه فاصله دارد. ولی این افراد تقریباً از نظر حقوق و مزایا با هم برابر هستند! قضاوت در مورد خوب یا بد بودن این برابری بر عهده خواننده است.
حس برابری
این بخش را بر اساس یک مقاله نظری اقتصاد خرد4 بررسی میکنیم. درآمد افراد و حتی مصرف شخصی آنها به طور کامل قابل مشاهده نیست. احساس نابرابری بیشتر از اینکه نتیجه نابرابری درآمد افراد باشد، بر اساس مشاهده کالایی است که نقشش نشان دادن موقعیت5 و درآمد افراد است. مثال بارز این موضوع خودرو است. اگر همسایه شما یک خودرو لوکس بخرد که چند صد میلیون تومان از خودرو شما گرانتر باشد شما احساس نابرابری میکنید. به عبارت دیگر، در هر جامعه برخی از کالاها علاوه بر اثرات مصرفی که دارند، نقش سیگنال دادن موقعیت اجتماعی و درآمد و ثروت افراد را دارند. این کالاها با قیمتهای خیلی بالاتر از هزینه تمامشده کارخانه مبادله میشوند و افرادی که ثروت بالا دارند برای این کالاها مبلغ زیادی پرداخت میکنند تا جایگاه خود را در اجتماع نشان دهند. این کالاها هستند که احساس نابرابری را ایجاد میکنند، چون کارکرد آنها تفکیک افراد در موقعیتهای اجتماعی متفاوت است.
یک جامعه فرضی را در نظر بگیرید که افراد آن از درآمدهای متفاوتی برخوردارند و هر فرد باید تصمیم بگیرد چقدر از درآمد خود را به کالاهای مصرفی تخصیص دهد و چقدر از آن را به کالای موقعیتی (کالاهایی که موقعیت اجتماعی را نمایان میکند) تخصیص دهد. در این جامعه موقعیت هر فرد در جامعه بر روی مطلوبیت او اثر میگذارد. موقعیت فرد در جامعه بر اساس میزان خرید او از کالای موقعیتی در مقایسه با دیگر افراد جامعه تعیین میشود. دلایل متعددی تاثیر موقعیت اجتماعی بر مطلوبیت را توضیح میدهند که من در اینجا از توضیح آنها صرفنظر میکنم، البته برخی از این دلایل پایه در علم اقتصاد خرد دارند و بر اساس فروض رایج علم اقتصاد هستند. وجود اثر موقعیت در مطلوبیت افراد باعث میشود که مساله مصرفکننده یک مساله استراتژیک باشد و رفتار دیگر افراد بر رفتار هر مصرفکننده اثر بگذارد. به عبارت دیگر در تحلیل این مدل از مفهوم تعادل نش6 استفاده میکنیم. اولین نتیجه این مدل این است که میزان خرید کالای موقعیتی در این جامعه میزانی ناکاراست و با بهینه اجتماعی مطابقت ندارد. جذابیت مدل در بخش تغییرات برونزا درآمد بر مطلوبیت افراد جامعه است که با شهود رایج متناقض است. اولاً وقتی درآمد افراد جامعه بیشتر میشود میزان ناکارایی بیشتر میشود چون افراد درصد بیشتری از درآمد خود را صرف خرید کالای موقعیتی میکنند. دوماً مطلوبیت یک فرد با درآمد یکسان در جامعهای که درآمد افرادش بیشتر است، کمتر است. دلیل این امر این است که افزایش درآمد افراد دیگر باعث میشود که شما میزان زیادتری از درآمد خود را صرف کالای موقعیتی کنید تا جایگاه اجتماعی خود را زیاد از دست ندهید. عنوان مقاله نیز به همین مساله اشاره دارد: «دویدن برای باقیماندن در جایگاه ثابت».
نتیجه بعدی، که غیرمنتظرهترین نتیجه مقاله است، بیان میکند که اگر درآمد افراد جامعه بازتوزیع شود و نابرابری کاهش یابد، افراد با درآمد پایین که درآمدشان تغییر نکرده است مطلوبیتشان کاهش مییابد. در مقابل، افراد ثروتمند جامعه با کاهش نابرابری مطلوبیتشان افزایش مییابد. در کل جامعه، با افزایش برابری درآمدی، افرادی که سطح درآمد پایین داشتهاند وضعشان بدتر میشود ولی همزمان تعدادشان کاهش مییابد و مشخص نیست که نتیجه کاهش نابرابری مثبت است یا منفی. البته مشخص است که وضعیت افراد با درآمد پایین با افزایش برابری در درآمدها بدتر میشود. دلیل این امر نیز به این برمیگردد که افراد ثروتمند نیاز کمتری برای خرید کالای موقعیتی دارند چون در جامعه برابرتر این افراد موقعیت بالایشان را به راحتی نشان میدهند. در مقابل افراد با درآمد کم برای حفظ موقعیت اجتماعی به رقابت با یکدیگر میپردازند و میزان بیشتری از درآمد خود را صرف خرید کالای موقعیتی میکنند. بهطور خلاصه اگر احساس نابرابری را بر اساس کالاهای موقعیتی از جمله خودرو، ساعت مچی، لباسهای با قیمتهای خیلی بیشتر از هزینه تولید و حتی محله مسکونی افراد در نظر بگیریم، افزایش برابری درآمد افراد باعث کاهش مطلوبیت افراد با درآمد کم میشود. کالای موقعیتی در طی زمان و در اجتماعات و فرهنگهای مختلف تغییر میکند ولی با توجه به قیمت نامتعارف آن در مقایسه با هزینه تولید، به دلیل سیگنالی که در مورد ثروت افراد میدهد، قابل شناسایی است. در صورت مشاهده چنین کالاهایی و تعادل حاصل از آنها، در مورد کاهش نابرابری و اثر آن بر رفاه افراد باید دقت بیشتر کرد که ممکن است افزایش برابری در درآمد باعث کاهش رفاه و کاهش کارایی و بهرهوری در اقتصاد شود.