زندگی پس از مرگ
چرا ورشکستگی بنگاه حیاتبخش است؟
ورشکستگی بنگاه، یکی از موضوعات اساسی بازارهای مالی است. بدون این موضوع، ناامنیهای مالی میتواند به فروپاشی غیرضروری بسیاری از بنگاهها منجر شود. کارآفرینان و تامینکنندگان سرمایه نیز ممکن است از همان ابتدا نسبت به قبول ریسک و انجام سرمایهگذاریهای مهم بیمیل شوند. در این باره، سازوکار ورشکستگی بنگاه میتواند به عنوان جزئی از شبکه ایمنی اجتماعی نقش ضربهگیر ایفا کند و مانع از وقوع اتفاقات ناگوار شود. شرکتهای بزرگ زمانی که با بحران مالی مواجه میشوند اغلب به ورشکستگی به چشم یک گزینه استراتژیک نگاه میکنند، اما بنگاههای کوچک کمتر از ورشکستگی استفاده میکنند، وضعیتی که به سیاستگذاران این معنا را القا میکند که سیستم ورشکستگی از دید بخش عظیمی از اقتصاد مغفول مانده است. به عنوان مثال طاعون کرونا، بسیاری از کسبوکارهای کوچک را با چالشهای جدی مواجه کرد و به تعطیلی آنها منجر شد، اما ورشکستگی به ندرت اتفاق افتاد. حتی برای زمانهای عادی برآورد میشود که کمتر از 10 درصد تعطیلی بنگاهها از طریق ورشکستگی اتفاق افتد.
مطالعات علمی پیرامون ورشکستگی بنگاه نوعاً بر این فرض استوار هستند که شرکتها کاملاً نسبت به منافع و هزینههای ورشکستگی آگاهی دارند. بنابراین هزینههای مستقیم و غیرمستقیم ورشکستگی اصلیترین مانع استفاده بهینه از آنها خواهند بود. در حالی که این فرض میتواند مبنایی منطقی برای شرکتهای بزرگ و حرفهای داشته باشد، اما مالکان کسبوکارهای کوچک ممکن است برای استفاده از گزینه ورشکستگی در هنگام بحرانهای مالی با چالشهای دیگری مواجه باشند. یکی از این چالشها، «نداشتن اطلاعات کافی» است. مردم در صحبتهای هر روز خود از عبارت «ورشکسته شدن» به عنوان مترادفی از تعطیلی یک کسبوکار استفاده میکنند. در حالی که در آمریکا، حقوقدانان در شرکت هواپیمایی یونایتد ایرلاینز بهخوبی تفاوت فصول 7 (نقدینگی) و 11 (بازسازماندهی) ورشکستگی را میدانند، اما قابل انتظار است که بسیاری از کسبوکارهای کوچک و متوسط این کشور حتی ندانند که یک بنگاه میتواند پس از ورشکستگی به فعالیت خود ادامه دهد و از آن به عنوان محافظ در مذاکره با اعتباردهندگان استفاده کند. بهرغم کاربردهایی که در مورد کارآمدسازی سیاستگذاریهای ورشکستگی دارد -مانند بهبود دسترسی و کاهش هزینههای آن برای کسبوکارهای کوچک- اما در محافل علمی، اطلاعاتی اندکی از سطح دانش کسبوکارها پیرامون ورشکستگی در اختیار است.
یکی از عللی که در توضیح چرایی کم بودن استفاده کسبوکارهای کوچک از ورشکستگی میتوان مطرح کرد، قُبح ورشکستگی (دید منفی که نسبت به آن وجود دارد) است. پژوهشگران این احتمال را در نظر میگیرند که مردم دید بسیار منفی نسبت به ورشکسته شدن دارند. با این حال در عمده مطالعات فرض بر این است که کسبوکارها به دید یک گزینه استراتژیک (بدون منفینگری) به ورشکستگی نگاه میکنند. اگر مردم بر این باور باشند که ورشکستگی باعث شرمندگی است، این احتمال وجود دارد که کسبوکارهای کوچک نیز نگرش منفی نسبت به آن داشته باشند. این فرض با یافتههای مطالعات رو به رشد این حوزه نیز سازگار است، مبنی بر اینکه عوامل رفتاری بر انتخابهای استراتژیک بنگاهها، بهخصوص کسبوکارهای کوچک، اثر میگذارند. با این حال به دلیل دشواری اندازهگیری تجربی، اطلاعات کمی در مورد دیدگاه مردم و کسبوکارها نسبت به ورشکستگی در دسترس است.
چهار اقتصاددان به نامهای شای برنشتاین از مدرسه کسبوکار هاروارد، امانوئل کولونلی از دانشگاه شیکاگو، میشل هافمن از دانشگاه تورنتو و بنیامین ایورسون از دانشگاه بریگهام یانگ در مقالهای که بهتازگی در تارنمای کمیته ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا منتشر شده است به سه پرسش درباره موضوعات فوق پرداختهاند. نخست اینکه آیا کسبوکارهای کوچک اطلاعات اندک و دیدگاه منفی نسبت به ورشکستگی دارند؟ دوم، اگر اینطور است، آیا میشود این کمبود اطلاعات و دیدگاه منفی را کاهش داد؛ هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت؟ و سوم اینکه رسیدگی به کمبود اطلاعات و دیدگاه منفی چه پیامدهایی برای بنگاهها به همراه دارد؟ برای پاسخ به این پرسشها، یک آزمایش تحت کنترل تصادفی مقیاس بزرگ از کسبوکارهای کوچک آمریکایی انجام شده است. به ادعای نویسندگان مقاله، تا جایی که در جریان هستند این اولین آزمایش تصادفی تحت کنترل در مورد ورشکستگی بنگاهها به حساب میآید.
در این آزمایش تصادفی تحت کنترل، اصلیترین نهاد یاریدهنده، «اسکور» است؛ سازمانی شناختهشده در آمریکا که خود را وقف رصد کسبوکارهای کوچک کرده است. اطلاعات این سازمان دربردارنده شبکه گستردهای از مالکان بنگاههای کوچک صنایع گوناگون است که کسبوکارشان در مراحل مختلف توسعه قرار دارد. در پاییز 2020، حدود هزار و 500 بنگاه برای مشارکت در نظرسنجی که نویسندگان مقاله با همکاری این سازمان تهیه دیدند اعلام آمادگی کردند. پس از گذشت دقایقی از این نظرسنجی که مشارکتکنندگان به پرسشهای متنوعی پیرامون کسبوکارشان پاسخ دادند، ویدئوهای انیمیشنی برایشان به اجرا درمیآمد.
در گروه کنترل، برای شرکتها یک ویدئوی یکدقیقهای از مالکیت کسبوکار کوچک فرضیِ دچار چالشهای مالی پخش و به برخی گزینههای در دسترس مالکان اشاره شد. در گروه آزمایش با عنوان «اطلاعات»، یک ویدئوی مشابه گروه کنترل به نمایش درآمد، با این تفاوت که یک و نیم دقیقه فیلم پیرامون قوانین حمایتی ورشکستگی (شامل تفاوت فصول 7 و 11 ورشکستگی) و همچنین توضیحاتی از قانون جدید بازسازماندهی کسبوکارهای کوچک به آن اضافه شد. برای گروه آزمایش به اصطلاح «اطلاعات+دیدگاه منفی»، شرکتها یک ویدئوی مشابه گروه آزمایش قبلی را تماشا کردند، با این تفاوت که یک فیلم یکدقیقهای با محتوای کمککننده برای رفع دیدگاه منفی نسبت به ورشکستگی به آن اضافه شد. در این ویدئو تمام شرکتهای بزرگ و موفق آمریکا که توانستند از طریق ورشکستگی خود را بازسازی کنند، به عنوان الگو معرفی شدند. همچنین در این فیلم نشان داده شد که ورشکستگی از اصول اساسی قوانین ایالات متحده و جزئی از قانون اساسی این کشور است. البته بر چالشهایی که فضای کسبوکار این کشور با آن مواجه است نیز تاکید شد.
پس از تماشای ویدئوها، پرسشهای گوناگونی از شرکتها مطرح شد تا سطح دانش آنها پیرامون ورشکستگی و دیدگاهی که نسبت به آن دارند ارزیابی شود. سپس از میزان تمایل شرکتها به ورشکستگی، سرمایهگذاری، ریسکپذیری و سایر انتظارات مالی پرسیده شد. چهار ماه بعد، نظرسنجی دیگری پیرامون دانش بنگاهها از سیستم ورشکستگی، دیدگاهی که نسبت به ورشکستگی دارند و خروجی مالی حقیقی چهار ماه اخیر در اختیار آنها قرار گرفت.
طبق نتایج نظرسنجیها، مالکان کسبوکارهای کوچک دانش بسیار اندکی از ورشکستگی دارند. در میان بنگاههای مشارکتکننده در گروه کنترل، تقریباً نیمی از آنها از این موضوع بیاطلاع هستند که کسبوکارها میتوانند بعد از اعلام ورشکستگی به فعالیت خود ادامه دهند. تنها 34 درصد از بنگاهها از تفاوت میان فصول 7 و 11 قانون ورشکستگی آمریکا آگاه هستند و تنها 11 درصد میدانند که قانون بازسازماندهی کسبوکارهای کوچک (قانونی که 9 ماه پیش از این مقاله به تصویب رسید و اطلاعرسانیهای فراوانی پیرامون آن شد) شرایط را برای اعلام و ثبت ورشکستگی کسبوکارهای کوچک آسانتر کرده است. عدم آگاهی از مفاهیم و اطلاعات ابتدایی سیستم ورشکستگی نیز در کنار نرخ بالای شکست کسبوکارهای کوچک ناامیدکننده است. با توجه به اینکه نظرسنجی مذکور در نوامبر 2020 و در بحبوحه نااطمینانیهای اقتصادی گسترده ناشی از طاعون کرونا انجام گرفت، این یافتهها بیشتر رنگ واقعیت به خود میگیرد. بهعلاوه، شواهدی یافت نشد مبنی بر اینکه برخی مالکان کسبوکارهای کوچکی که انگیزه بیشتری برای یادگیری قوانین ورشکستگی داشتند (مانند مالکان بنگاههایی که نسبت بدهی بالا دارند یا مالکانی که از داراییهای شخصی خود ضمانت میدهند)، دانش بیشتری از این مفهوم دارند.
طبق یافتهها، نگرش منفی گستردهای پیرامون ورشکستگی وجود دارد. 70 درصد از مشارکتکنندگان در گروه کنترل معتقدند مالکان کسبوکارهایی که اعلام ورشکستگی میکنند، به دید شکست به آن مینگرند. تقریباً دوسوم مشارکتکنندگان احساس میکنند دوستان و خانوادهها نسبت به فردی که اعلام ورشکستگی میکند نگاه حقیرانه دارند. بیش از نیمی از کارآفرینان نیز بر این باورند که مشتریان و کارکنان به کار با کارفرمایی که اعلام ورشکستگی کرده است تمایلی ندارند. به نظر میرسد دیدگاه منفی نسبت به ورشکستگی بیشتر حالت بیرونی دارد تا درونی. به عنوان مثال بنگاههای گروه کنترل بیش از اینکه به فکر این باشند که اعلام ورشکستگی امری غیراخلاقی است، نگران این هستند که ورشکستگی چه بازتابی برای آنها یا کسبوکارشان به همراه دارد. واضح است که نداشتن اطلاعات کافی و وجود دیدگاه منفی ممکن است مانع از این شود که کسبوکارهای کوچک از سیستم ورشکستگی استفاده کنند؛ سیستمی که در واقع میتواند موجب انتفاع آنها شود.
نتایج بهدستآمده از نظرسنجیها حاکی از آن است که آزمایش آگاهیبخشی به بنگاهها بهطور قابلتوجهی ناآگاهیها پیرامون ورشکستگی را کاهش میدهد. در حالی که نیمی از بنگاههای گروه آزمایش نمیدانستند کسبوکارها پس از اعلام ورشکستگی میتوانند به فعالیت خود ادامه دهند، پس از انجام آزمایش اما سهم بنگاههایی که در جریان «زندگی پس از مرگ» خود قرار گرفتند 25 درصد افزایش یافت، اتفاقی که به معنی کاهش نصف عدم آگاهیهای این حوزه است. تعداد بنگاههای گروه آزمایش که متوجه این واقعیت شدند که فصل 11 ورشکستگی امکان ادامه فعالیت آنها را فراهم میکند، 45 درصد افزایش یافت. همچنین پس از انجام آزمایش، تعداد بنگاههایی که از قانون بازسازماندهی کسبوکارهای کوچک باخبر شدند، 65 درصد افزایش پیدا کرد. مهمتر اینکه پس از گذشت چهار ماه همچنان این اثرگذاریها ادامه داشت، هر چند از شدت آن کاسته شد. به عنوان مثال اثرگذاری روی آگاهی شرکتها از «زندگی پس از مرگ»، چهار ماه پس از انجام آزمایش به جای 25 درصد، 15 درصد شد.
بهطور مشابه، یافتهها از بزرگی و ماندگاری اثرگذاری ویدئوهای گروه آزمایش روی دیدگاه منفی حکایت دارند. در مقایسه با بنگاههای گروه کنترل، بنگاههای گروه آزمایشِ «اطلاعات+دیدگاه منفی»، پس از مشارکت در آزمایش، دیدگاه منفی خود را حدود یکسوم انحراف معیار تقلیل دادند. این آزمایش، آثار بلندمدت و ماندگاری روی دیدگاه منفی بنگاهها نسبت به ورشکستگی داشت. بر این اساس چهار ماه پس از آزمایش اثرگذاری کل روی دیدگاه منفی مقدار 26 /0 انحراف معیار را نشان داد؛ رقمی که به نظر نمیرسد مشابه اثرگذاری اولیه باشد. مهمتر اینکه بر اساس نتایج هر دو نظرسنجی، تفاوت چندانی میان نگرش منفی دو گروه کنترل و آزمایشِ «فقط اطلاعات» مشاهده نمیشود. این یافته بیانگر آن است که محتوای ویژهای که در ویدئوی گروه «آزمایش+دیدگاه منفی» تدارک دیده شد به بهبود دیدگاه منفی کسبوکارهای این گروه نسبت به ورشکستگی منجر شد.
همانطور که اشاره شد یافتههای این مقاله نشان میدهد کسبوکارهای کوچک اطلاعات بسیار کم و نگرش منفی زیادی نسبت به ورشکستگی دارند. با این حال این امیدواری حاصل شد که حتی با یک ویدئوی کوتاه میتوان بهطور ادامهدار چالشهای مذکور را مرتفع کرد. بخش بعدی ارزیابیهای مقاله به موضوع پیامدهایی که متوجه بنگاههاست میپردازد. دو چالش نداشتن اطلاعات و دیدگاه منفی احتمالاً فرآیند رسیدگی به بحرانهای مالی بنگاهها را متزلزل و هزینهبرتر میکنند؛ امری که متعاقباً بر ریسکپذیری و سرمایهگذاری بنگاهها اثر میگذارد. برای ارزیابی این موضوع، بررسی میشود که دو آزمایش «فقط اطلاعات» و «اطلاعات+دیدگاه منفی» چگونه بر اهداف اعلامشده بنگاهها اثر گذاشتند. طبق یافتهها، هر دو آزمایش موجب شدند بنگاهها تمایل بیشتری برای اعلام ورشکستگی، سرمایهگذاری و پذیرش ریسک بیابند.
در مورد آثار فوری، آزمایشهای «اطلاعات» و «اطلاعات+دیدگاه منفی» موجب شدند بنگاهها تمایل بیشتری به ورشکستگی مورد اشاره فصل 11 بیابند، به ترتیب با اثرگذاری 25 و 31درصدی. بهعلاوه نتایج گروه آزمایشی «اطلاعات» نشان میدهد که بنگاههای این گروه بهطور میانگین با 11 درصد احتمال بیشتر تصمیم به افزایش سرمایهگذاری خود طی 12 ماه آتی میگیرند؛ احتمالی که برای گروه «اطلاعات+دیدگاه منفی» سه درصد به آن افزوده میشود. همچنین بنگاههای مشارکتکننده در گروه آزمایش با احتمال بیشتری تصمیم به افزایش سرمایه از طریق استقراض طی 12 ماه آتی خواهند گرفت. در مجموع، نمره ریسکپذیری دو گروه نیز به ترتیب 14 /0 و 21 /0 انحراف معیار افزایش یافت. طبق یافتهها هر دو عامل نداشتن اطلاعات کافی و وجود دیدگاه منفی بر روی ریسکپذیری بنگاهها اثرگذار است. در مقابل هر اقدامی که به بهبود این دو عامل منفی منجر شود، تمایل بنگاهها را برای پذیرش ورشکستگی افزایش میدهد و به تبع آن بنگاهها را برای سرمایهگذاریهای بزرگتر ریسکیتر مشتاق میکند.
کلام پایانی
در مرور علمی این هفته مقالهای مورد بررسی قرار گرفت که سعی در تبیین جایگاه ورشکستگی در میان کسبوکارهای آمریکایی داشت. بر این اساس با بهرهگیری از نظرسنجیهای آزمایشی از نمونهای بزرگ از کسبوکارهای کوچک این کشور نشان داده شد که عمده بنگاهها اطلاعات کافی و مناسب از ورشکستگی ندارند. بهعلاوه حتی بسیاری از بنگاهها نگرش منفی نسبت به ورشکستگی دارند. به عنوان مثال آنها نگراناند که با اعلام ورشکستگی دیگر کارکنان تمایلی برای کار با آنها نداشته باشند یا اینکه مشتریان از آنها روی برگردانند. بنابراین نخستین ماموریت مقاله صحتسنجی گزارههای بالا پیرامون ورشکستگی بود و اینکه هر دو چالش نداشتن اطلاعات کافی و وجود دیدگاه منفی نسبت به ورشکستگی در میان صنایع و کسبوکارهای مختلف بسیار شایع است.
دوم، ویدئوهای آموزشی کوتاه در راستای آگاهیبخشی در مورد چالشهای فوقالذکر برای بنگاههای مشارکتکننده در نظرسنجی به نمایش درآمد. نتایج این آزمایش نشان میدهد که ویدئوهای آموزشی به افزایش آگاهی و کاهش دیدگاه منفی بنگاهها نسبت به ورشکستگی منجر میشود، چه به صورت فوری و چه در یک بازه زمانی چهارماهه که مجدد نظرسنجی انجام شد. بهعلاوه این آزمایش تجربی، آثار قابلتوجهی روی رفتار بنگاهها داشت، نظیر اینکه تمایل ریسکپذیری، سرمایهگذاری و پذیرش فصل 11 ورشکستگی بنگاهها افزایش یافت. البته شواهد متقنی از اثرگذاری بلندمدت این آزمایش به دست نیامد و طی دوره مورد بررسی هیچ بنگاهی در عمل اعلام ورشکستگی نکرد.