شناسه خبر : 42428 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

حکومت تاجران

آیا تاجران می‌توانند حاکمان خوبی باشند؟

 

حامد وحیدی / نویسنده نشریه 

68در ایالات متحده آمریکا پیش از دهه 1930، تاجران تنها در بخش خصوصی مشغول به فعالیت خود بودند، اما پس از سال 1933، به تدریج، توجه این گروه به بخش عمومی جذب شد. از آن زمان به بعد بسیاری از تاجران، وارد حکومت و سیاست شدند. امروزه، این افراد موقعیت‌های عالی و استراتژیکی در پست‌های اجرایی در سطوح مختلف دولتی و حکومتی، در کنگره و همچنین در مجالس ایالتی و شهرداری اشغال کرده‌اند. از شاخص‌ترین افراد این گروه، می‌توان به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، اشاره کرد. ترامپ، تاجر ثروتمند و سرمایه‌گذار موفق است که مالک چندین کسب‌وکار در زمینه املاک و مستغلات و هتل‌داری است. او پیش از آنکه به عنوان چهل‌وچهارمین رئیس‌جمهور آمریکا برگزیده شود، مدیرعامل سازمان ترامپ و بنیانگذار تفرجگاه‌هایی با همین نام بوده است. مایکل بلومبرگ، مدیرعامل و یکی از بنیانگذاران بلومبرگ آل. پی، نیز از سال 2002 تا 2013، به مدت 11 سال شهردار نیویورک بوده است که برای انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا نیز کاندیدا شده بود. این موضوع محدود به آمریکا نیست، بلکه در کشورهای دیگر هم، نمونه‌هایی از این تاجران پیدا می‌شود که علاوه بر فعالیت در بخش خصوصی و مدیریت کسب‌وکار خود، وارد دنیای سیاست شده‌اند. به عنوان مثال، سیلویو برلوسکونی، نخست‌وزیر سابق ایتالیا، مالک سابق تیم فوتبال آ.ث. میلان و موسس اولین شبکه تلویزیونی تجاری در ایتالیا بود که کنترل بیش از 150 کسب‌وکار را در اختیار دارد. او همچنین یکی از ثروتمندترین سیاستمداران دنیا محسوب می‌شود. بدون‌شک، وجود چنین تاجرانی در جایگاه‌های حکومتی بر سیاست‌های اجرایی و در نتیجه بر شرایط اقتصادی کشور موثر خواهد بود. از این‌رو، فلوریان نیومایر در پژوهش خود که با نام «آیا تاجران می‌توانند حاکمان خوبی باشند؟» در سال 2018 در ژورنال Economic Inquiry به چاپ رسید، به بررسی عملکرد حاکمانی که پیشینه تجاری دارند می‌پردازد و اثر فعالیت‌های آنها را بر مولفه‌های کلان اقتصادی، همچون درآمد کل، رشد اقتصادی، انباشت سرمایه، بیکاری و نابرابری درآمدی، مورد بررسی قرار می‌دهد. نتایج این مقاله نشان می‌دهد که عملکرد فرماندارانی که در گذشته فعالیت تجاری داشته‌اند، به نسبت بهتر از دیگر حاکمان بوده و در سال‌های فعالیتشان در مسند قدرت، مردم جامعه شرایط اقتصادی بهتری را تجربه کرده‌اند.

مقدمه

داده‌های مربوط به سال 2014 نشان می‌دهد که 10 نفر از 20 رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، 55 نفر از 100 سناتور این کشور و 21 نفر از 50 فرماندار ایالتی آمریکا، فارغ‌التحصیلانی هستند که هیچ تجربه‌ای از فعالیت در بخش خصوصی ندارند. با گذشت زمان، بسیاری از تجارت‌پیشه‌ها که در فضای خصوصی تجارب موفقی داشتند، سعی کردند پا را فراتر گذاشته و وارد دنیای سیاست شوند که دونالد ترامپ یکی از نمونه‌های آن است. از دیگر بیزینس‌من‌ها که به سیاست ورود کردند می‌توان به میت رامنی، یکی از بنیان‌گذاران و مدیر عامل اجرایی شرکت «بین‌اند کمپانی» که طی سال‌های 2003 تا 2007 فرماندار ایالت ماساچوست بود، جان کورزاین که در طول دهه ۱۹۹۰ میلادی (۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹) مدیر عامل اجرایی و رئیس هیات‌مدیره شرکت گلدمن ساکس بود و در فاصله سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ به عنوان سناتور ایالات متحده و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ نیز به‌عنوان پنجاه‌وچهارمین فرماندار ایالت نیوجرسی در زمینه سیاست فعالیت می‌کرد و همچنین ریک اسکات، مدیر عامل اجرایی HCA که فرماندار کنونی و سناتور منتخب فلوریدا در مجلس سناست، اشاره کرد. نظرات متفاوتی درباره مشارکت تاجران در سیاست وجود دارد. برخی معتقدند که این تاجران در اجرای سیاست‌های خود از تجربه‌ها و مهارت‌هایی که در کسب‌وکارشان کسب کرده‌اند، استفاده می‌کنند و می‌توانند در حکمرانی‌شان هم مانند فعالیتشان در بخش خصوصی موفق شوند. این در حالی است که عده‌ای نظر متفاوتی دارند و بیان می‌کنند که این تاجران نمی‌توانند این انتظارات را برآورده کنند. آنها به بیزینس‌من‌هایی همچون وارن جی. هاردینگ، هربرت هوور و جرج بوش اشاره می‌کنند که به عنوان رئیس‌جمهور سکان کشور را در دست داشته‌اند و سیاست‌هایشان، اقتصاد آمریکا را با بحران مواجه کرده است. فلوریان نیومایر، نویسنده این پژوهش، با بیان وجود این اختلاف نظرها درباره اثرگذاری و عملکرد سیاستمداران تجارت‌پیشه، با استفاده از داده‌های مربوط به 48 ایالت آمریکا، اقدام به بررسی رابطه بین خدمت فرمانداران با پیشینه تجاری و عملکرد اقتصادی آنها می‌کند. نیومایر در بخشی از مقاله خود، به پژوهش‌های تجربی پیشین مرتبط با این موضوع نیز اشاره می‌کند. مقالاتی همچون جونز و اولکن (2005) که به بررسی رابطه بین تغییرات حاکمان و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) پرداخته است و همچنین پژوهش بسلی، مونالو و رینان (2011) که به بررسی ارتباط میان میزان سواد رهبران و رشد تولید ناخالص داخلی پرداخته‌اند. نیومایر بیان می‌کند که مطالعات اقتصادی، اخیراً به بررسی تاثیرات سیاستگذاران بر عملکرد اقتصادی دولت پرداخته‌اند که نتایج آنها نشان‌دهنده اهمیت بالای تصمیمات رهبران در اقتصاد است. در این میان، تمرکز برخی از مطالعات بر روی رابطه بین پیشینه تجاری رهبران و برخی از مولفه‌های اقتصادی همچون آزادی اقتصادی و بدهی دولتی معطوف شده است. نتایج این پژوهش‌ها نشان می‌دهد که رهبران با پیشینه تجارتی، تمایل بیشتری به اصلاحات اقتصادی و حرکت به سمت لیبرالیسم دارند. همچنین این گروه از رهبران، اغلب باعث افزایش بدهی‌های دولت و کسری بودجه دولتی می‌شوند. نیومایر توضیح می‌دهد که مقاله او، با این گروه از مطالعات، از دو جهت متفاوت است. اول، تمرکز این مقاله بر روی دولت‌های محلی (subnational) است که به صورت فدرال اداره می‌شوند. این درحالی است که در پژوهش‌های پیشین به بررسی دولت‌ها در بین کشورهای مختلف پرداخته می‌شد. دوم، در این پژوهش چندین مولفه کلان و مهم اقتصادی مورد بررسی قرار گرفته و در تخمین آن از روشی متفاوت از آنچه در دیگر مطالعات استفاده می‌شود، بهره گرفته شده است که تخمین دقیق‌تری را ارائه می‌دهد.

تحلیل و بررسی

هدف این مقاله، مطالعه عملکرد اقتصادی ایالت‌ها در دوران حکومت فرمانداران با پیشینه تجاری است. به عبارت دیگر، نویسنده این پژوهش می‌خواهد اثر سیاست‌های افرادی را که در گذشته خود، مدیرعامل یا بنیانگذار کسب‌وکار خصوصی بوده‌اند و سپس وارد سیاست شده‌اند، بر روی شرایط اقتصادی ایالت‌های تحت حکومتشان، بررسی کند. مولفه‌های اقتصادی‌ای که مد‌نظر این پژوهش است شامل: میزان رشد درآمد حقیقی سرانه (میزان تورم از آن کم شده است) افراد در هر سال، نرخ بیکاری ایالت در هر سال، نرخ رشد سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در ایالت و ضریب جینی ایالت که مولفه‌ای از نابرابری است و نشان‌دهنده توزیع نابرابر درآمد در جامعه است (هرچه ضریب جینی بیشتر باشد، نابرابری بیشتر است) می‌شود. دو متغیر درآمد حقیقی سرانه و نرخ بیکاری دو مولفه مهم و متداول برای نشان دادن شرایط اقتصاد و میزان رفاه کل جامعه هستند. نیومایر به منظور دستیابی به هدف این پژوهش، بین متغیرهای اقتصادی تخمین زده‌شده برای دوره زمانی‌ای که سیاستمداران ایالت‌ها، پیشینه تجاری داشته‌اند با دوره‌ای که دیگر سیاستمداران بر این ایالات حکومت می‌کردند، مقایسه‌ای انجام می‌دهد. نتایج این بررسی نشان می‌دهد زمانی که سیاستمداران تاجر قدرت را در دست گرفتند، شرایط ایالت‌ها عوض شده است. به عبارت دیگر، یک سال قبل از آنکه سیاستمداران تجارت‌‌پیشه، شروع به حکمرانی کنند، ایالت‌ها با مشکلات کم بودن درآمد سرانه و بالا بودن بیکاری مواجه بودند. علاوه بر این، میانگین ضریب جینی در این سال‌ها مقادیر به نسبت بالایی داشته است که نشان می‌دهد بسیاری از این سیاستمداران در دورانی حساس و بحرانی، حکومت را در دست گرفته‌اند. این موضوعی است که مصداق‌های عینی گذشته به خوبی آن را نشان می‌دهد. به عنوان مثال، میت رامنی (فرماندار ایالت ماساچوست از سال 2003 تا 2007)، فیل بردسن (فرماندار ایالت تنسی در سال 2003 تا 2011)، جک مارکل (فرماندار ایالت دلاویر از سال 2009 تاکنون) و ریک سندر (فرماندار میشیگان از سال 2011 تاکنون) نمونه‌هایی از تاجران و بیزینس‌من‌هایی هستند که در پیک بحران‌های اقتصادی و مالی، حکومت را در دست گرفتند. نویسنده این مقاله دو دلیل برای این پیشامد توضیح می‌دهد. دلیل اولی که نیومایر بیان می‌کند آن است که افراد جامعه در دوران سختی اقتصادی، از سیاستمداران فعلی ناامید می‌شوند که شانس پیروز شدن بیزینس‌من‌های موفق را در انتخابات‌ها بیشتر می‌کند. دلیل دوم آن است که این تاجران در زمان فشار اقتصادی، میل بیشتری برای ورود به سیاست پیدا خواهند کرد و برای رسیدن به مسند قدرت با یکدیگر رقابت خواهند کرد که این موضوع باعث بیشتر شدن سهم تاجران از کاندیداها می‌شود.

نتایج تجربی

به طور کلی، تخمین‌ها نشان می‌دهد که شرایط اقتصادی ایالت‌ها در زمان حکومت سیاستمداران تاجر، بهتر شده است. یافته‌های این پژوهش حاکی از آن است که نرخ رشد درآمد سرانه زمانی که سیاستمداران تجارت‌پیشه در حکومت بودند، به طور میانگین 5/0 درصد بیشتر از زمانی که دیگر سیاستمداران قدرت را در دست داشته‌اند، بوده است. علاوه بر این، در دوران حکومت این دسته از تاجران، نرخ بیکاری، به طور میانگین 6/0 درصد کمتر بوده است. افزایش در سرمایه‌گذاری خصوصی در این دوران نیز، نشانگر موفقیت تاجران در جذب سرمایه و حکمرانی بوده است. طبق نتایج، در دوره حکومت تاجران، سرمایه‌گذاری بخش خصوصی به طور میانگین 4/0 درصد بیشتر بوده است. اما، تخمین مولفه نابرابری درآمدی، از نظر آماری معنی‌دار نیست و همچنین میزان ضریب جینی در دوران حکومت هر گروه از سیاستمداران، فرق چندانی با یکدیگر ندارد که نشان‌دهنده آن است که افزایش رفاه جامعه به صورت برابر بین همه افراد جامعه تقسیم نشده است. به طور کلی، نتایج این تخمین‌ها گویای آن است که ورود مدیرعاملان موفق بخش خصوصی به حکومت، نتایج مثبتی بر روی شرایط اقتصادی جامعه داشته است. در بخشی از مقاله، فلوریان نیومایر به بررسی این موضوع می‌پردازد که آیا تفاوت در احزاب سیاسی بر این تخمین‌ها اثرگذار است یا خیر. به عبارت دیگر، نیومایر به دنبال آن است که ببیند عملکرد اقتصادی ایالت‌ها، زمانی که یک تاجر جمهوریخواه فرماندار آن است با زمانی که یک تاجر دموکرات بر آن حکومت می‌کند، چه تفاوتی دارد. نتایج این بخش نشان می‌دهد که بیزینس‌من‌های جمهوریخواه عملکرد بهتری نسبت به بیزینس‌من‌های دموکرات در حکمرانی و بهبود شرایط اقتصادی داشته‌اند. تفاوت در تخمین متغیرهای درآمد سرانه و سرمایه‌گذاری بخش خصوصی برای این دو گروه، بسیار نزدیک به هم است که نشان می‌دهد از نظر افزایش سطح درآمد افراد جامعه، عملکرد دو گروه تاجران دموکرات و جمهوریخواه شبیه به هم است. این در حالی است که نرخ بیکاری زمانی که بیزینس‌من‌های جمهوریخواه در راس حکومت هستند به مقدار قابل توجهی (4/0 درصد) کمتر از زمانی است که تاجران دموکرات به عنوان سیاستگذار حکومت می‌کنند. در ادامه مقاله، نیومایر اقدام به بررسی پراکندگی سیاسی و تاثیر آن بر عملکرد اقتصادی ایالت‌های مختلف می‌کند. در این راستا، او برای ایالت‌های یکپارچه (ایالاتی که مجلس سنا و نمایندگانشان توسط فرماندار کنترل شود) و ایالات غیرمتمرکز (ایالاتی که حداقل یکی از مجالس، تحت کنترل فرماندار شهر نباشد)، متغیرهای نرخ رشد درآمد سرانه و نرخ بیکاری، ضریب جینی و نرخ سرمایه‌گذاری خصوصی را تخمین می‌زند. یافته‌های این بخش حاکی از آن است که سیاستمداران تاجر حتی در ایالات غیرمتمرکز نیز، عملکرد اقتصادی خوبی داشته‌اند. علاوه بر این، میزان سرمایه‌گذاری خصوصی در ایالات غیرمتمرکز زمانی که سیاستمداران تاجر بر آن حکومت می‌کردند، به نسبت وضع بهتری نسبت به زمانی که دیگر سیاستمداران حکومت می‌کردند داشته‌اند. اما، از نظر ضریب جینی، وضع این ایالات بدتر شده است که نشان از افزایش نابرابری در دوران حکومت تاجران در این ایالات دارد.

69

جمع‌بندی

طی سال‌های گذشته، بسیاری از تاجران موفق در بخش خصوصی وارد سیاست شدند و جایگاه‌های مهم و استراتژیکی در سطوح مختلف دولتی و حکومتی به‌دست آوردند. بسیاری از افراد معتقدند که این تاجران به‌دلیل داشتن تجربه و مهارتی که در بخش خصوصی کسب کرده‌اند می‌توانند در فضای سیاسی نیز اقدامات مفید و مثبتی در جامعه داشته باشند. این در حالی‌ است که گروهی از افراد با اشاره به تاجرانی همچون وارن جی. هاردینگ، هربرت هوور و جرج بوش که به عنوان روسای ‌جمهور پیشین در آمریکا سیاستگذاری می‌کردند، بیان می‌کنند که تصمیمات این بیزینس‌من‌ها باعث بروز بحران در این کشور شده است. از این رو، فلوریان نیومایر در مقاله‌اش با نام «آیا تاجران می‌توانند حاکمان خوبی باشند؟» به بررسی عملکرد اقتصادی ایالاتی می‌پردازد که فرماندارانش پیشینه تجاری داشته‌اند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد زمانی‌که تاجران در این ایالات حکومت می‌کردند، رشد درآمد سرانه و نرخ سرمایه‌گذاری بالاتر و نرخ بیکاری کمتری را تجربه کرده‌اند. 

دراین پرونده بخوانید ...