شناسه خبر : 42009 لینک کوتاه

فرضیه خوشبختی

چه ارتباطی میان خوداشتغالی و رضایت از زندگی وجود دارد؟

 

حامد وحیدی / نویسنده نشریه 

62

انسان‌ها در طول عمر خود به دنبال کسب شادی و خوشبختی هستند و همواره سعی می‌کنند با کسب موفقیت‌های شغلی و تلاش برای رسیدن به هدف‌های خود، میزان رضایتشان از زندگی را ارتقا دهند. با شور و هیجانی خاص سال‌ها درس می‌خوانند تا در رشته و دانشگاه مورد علاقه خود قبول شوند و پس از آن با گرفتن مدرک از دانشگاه وارد بازار کار شوند و کسب درآمد کنند. در کار خود پیوسته به دنبال ارتقای شغلی و به دست آوردن جایگاه و درآمد بالاتر هستند. در زندگی شخصی خود سعی می‌کنند فردی را که با او آرامش و شادی بیشتری دارند بیابند و ادامه زندگی خود را با او سپری کنند. این میل به خوشبختی ما را به زندگی کردن و تلاش برای ادامه آن سوق می‌دهد. به عبارت بهتر می‌توان گفت که یکی از نیازهای اساسی زندگی، حس خوشبختی و رضایت است که نمی‌توان به هیچ عنوان آن را انکار کرد.

کیفیت زندگی، به عنوان احساس رضایتمندی و خشنودی از آن تعریف می‌شود که به سلامت ذهنی و میزان مثبت بودن تجربه درونی انسان‌ها مربوط می‌شود و عواطف و هیجانات مثبت شامل احساس امنیت، آرامش، امید، خوش‌بینی، احساس غرور و افتخار نسبت به دستاوردها، عشق و رهایی را به همراه دارد. ولی سوالی که در این میان با آن مواجه می‌شویم این است که رضایت از زندگی چگونه حاصل می‌شود؟ این سوالی است که همه ما در زندگی خود درگیر آن هستیم و به طرق مختلف می‌خواهیم جوابی برای آن بیابیم. جاناتان هایت، استاد دانشگاه ویرجینیا، در کتاب «فرضیه خوشبختی» نیز به دنبال پی بردن به سوال مشابه بوده است. او در این کتاب می‌خواهد به این سوال پاسخ دهد که «چگونه بشر می‌تواند در زندگی‌اش شادی و معنا را بیابد». او در این کتاب نظریات برتر مربوط به این موضوع را مورد بررسی قرار می‌دهد. او بیان می‌کند که فرضیه‌های خوشبختی متفاوتی وجود دارد. یکی اینکه خوشبختی و شادی وقتی حاصل می‌شود که به خواسته خود دست پیدا کنید، ولی همه می‌دانیم و تحقیقات هم ثابت کرده که این شادی زودگذر است. یک نظریه امیدوارکننده‌تر این است که خوشبختی و شادی از درون می‌آید و با تلاش برای هم‌سو کردن دنیا با خواسته‌های خودمان حاصل نمی‌شود. به نظر می‌رسد این نظریه کهن ارزش توجه بالایی داشته باشد، چراکه به‌طور معمول تغییرات ذهنی پاسخ کارآمدتری برای درماندگی حاصل می‌کند تا تغییر دنیای پیرامون ما. با وجود این، شواهدی برای اشتباه بودن نسخه دوم فرضیه خوشبختی ارائه می‌کند. او در ادامه اشاره می‌کند که بعضی از عوامل بیرونی زندگی وجود دارند که می‌توانند شما را برای مدت طولانی‌تری شاد کنند. یکی از این عوامل پیوندهای خویشاوندی و دوستانه است و یکی دیگر از عوامل بیرونی مهم و موثر بر شادی زندگی داشتن شغل مناسب است.

مساله اشتغال همواره برای جوانان، خانواده‌ها و حتی برای دولت‌ها، یکی از بااهمیت‌ترین دغدغه‌ها محسوب می‌شود که اثر مستقیمی بر نحوه زندگی فرد دارد. به همین منظور اکثر دولت‌ها سعی دارند با ارائه خدمات و آموزش‌های مناسب فضا را برای ایجاد اشتغال و کارآفرینی در جامعه مهیا کنند. توجه تعداد زیادی از کشورهای جهان به موضوع کارآفرینی در چند دهه اخیر موجب شده است تا موج جدیدی از سیاست‌های کارآفرینانه در اکثر کشورها ایجاد شود. کشورها با توسعه فرهنگ کارآفرینی، انجام حمایت‌های لازم از کارآفرینان و آموزش به افراد، توانسته‌اند به رشدهای اقتصادی چشمگیری دست پیدا کنند. در این میان، با حمایت دولت‌ها از کسب‌وکارهای مختلف، فضای مناسبی نیز برای افراد خوداشتغال و آنهایی که در منزل خود مشغول به کار هستند مهیا شده است. اما اگر تنها مولفه شادی فرد در زندگی درآمدش باشد، افراد خوداشتغال به‌طور متوسط باید شادی کمتری در زندگی تجربه کنند. اما آیا واقعاً چنین است؟ در همین راستا، گروهی از پژوهشگران ایرانی به بررسی این موضوع پرداختند و در مقاله‌ای تحت عنوان «خوداشتغالی و رضایت از زندگی» که در مجله اقتصاد رفتاری و تجربی (Journal of Behavioral and Experimental Economics) به چاپ رسیده، به بررسی نقش خانواده و دوستان افراد خوداشتغال بر میزان شادی این افراد در زندگی‌شان پرداختند. حسن قلی‌پور، حسن کلانتری و محمد کوثری در این مقاله با استفاده از داده‌های مربوط به افراد خوداشتغال ساکن در ۵۱ کشور جهان به نتایج جالبی دست یافته‌اند. نتایج بررسی رگرسیونی این مقاله نشان می‌دهد زمانی که اهمیت دوستان و خانواده در زندگی فرد خوداشتغال بیشتر می‌شود، شادی او در زندگی کمتر خواهد شد. در ادامه به بررسی خلاصه‌ای از این مقاله می‌پردازیم.

 

خوداشتغالی چیست؟

شاید بارها و بارها شنیده باشید که فلان شخص مدیر خودش است و کسب‌وکار خودش را دارد. اصطلاحاً به این‌گونه از مشاغل، خویش‌فرما یا خوداشتغال می‌گویند. مشاور، مترجم، نویسنده، عکاس، آهنگساز، سرمایه‌گذار و وکیل از جمله این افراد محسوب می‌شوند. بر اساس گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۲۱، خوداشتغالی حدود ۴7 درصد از کل اشتغال در جهان را در سال ۲۰۲۰ به خود اختصاص داده است که این رقم، مقدار قابل توجهی است. با پیشرفت تکنولوژی، امروزه افراد زیادی را می‌توان دید که در منزل خود مشغول به کار شده‌اند و از این طریق کسب درآمد می‌کنند. خوداشتغالی در لغت به معنای شغل و حرفه‌ای است که توسط یک نفر شروع شده و رشد پیدا می‌کند. با توجه به کم بودن مسوولیت‌ها در حالت اشتغال در منزل معمولاً یک نفر برای انجام آن کافی است اما در صورت گسترش مجموعه شغلی تعداد افراد بیشتری می‌توانند در این حرفه مشغول شوند. اشتغال در منزل معمولاً سرمایه اولیه کمی می‌خواهد به دلیل اینکه شما نیازی به پرداخت مزایا به فرد دیگری ندارید و تمام مسوولیت‌ها را خودتان بر عهده می‌گیرد. همچنین ابزار و وسایل مورد نیاز برای شروع کار بسیار محدود و با قیمت پایین است. با وجود این خوداشتغالی برخی چالش‌ها را نیز به همراه دارد مانند درآمد ناپایدار، نیاز به حفظ تعادل بین کار و زندگی شخصی و تنهایی و انزوا که هر کدام راهکارهای مخصوص به خود را نیز دارد. از آنجا که افراد و کارآفرینان خوداشتغال برای تقویت تولیدات ملی و کاهش بیکاری مهم هستند، تاکید می‌شود که این افراد باید در شرایط روحی و جسمی خوبی باشند تا بهره‌وری بیشتری داشته باشند. از این‌رو مهم است که بفهمیم آیا این گروه از افراد جامعه در سلامت روحی و جسمی به سر می‌برند. یا به عبارت بهتر، خوداشتغال‌ها آیا از زندگی خود راضی هستند؟ چه عواملی بر شادی این گروه از افراد موثرتر است؟ حالا که با مفهوم خوداشتغالی آشنا شدیم، به ادامه مقاله می‌پردازیم و عوامل موثر بر شادی این گروه از افراد جامعه را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

رابطه خوداشتغالی و رضایت از زندگی

در طول چند دهه گذشته چندین محقق رابطه مستقیم بین خوداشتغالی (و کارآفرینی) و سلامت جسمی و روانی افراد (مانند رضایت از زندگی یا رفاه) را بررسی کرده‌اند. اکثر آنها ارتباط معناداری بین این متغیرها پیدا نکردند (مانند مقاله بیورنسکوف و همکاران، ۲۰۰۸). این در حالی است که برخی از مقالات مربوط به این حوزه، ارتباط مثبت (یا منفی) و معناداری را بین خوداشتغالی و رضایت از زندگی نشان می‌دهند (به عنوان مثال، مقاله‌های اندرسون، ۲۰۰۸؛ سالیناس جیمنز و همکاران، 2013). در سمت مثبت، مقالاتی همچون بنز و فری (۲۰۰۸)؛ هاندلی (2001) نشان می‌دهند که خوداشتغال‌ها به دلیل داشتن رضایت شغلی سطح بالاتری از رضایت از زندگی و خوشبختی را ابراز می‌کنند که این رضایت شغلی خود از آزادی و خودمختاری‌ای که در شغلشان دارند ناشی می‌شود. مقالات دیگری نیز همچون پارازورمن و سیمرز (2001)، و اودرمت (2013) به انعطاف‌پذیری و بازده مالی بالاتر در این مشاغل اشاره کردند و دلیل رضایت از زندگی این افراد را موضوعاتی مرتبط به ویژگی‌های شغلی‌شان می‌دانستند. در سمت منفی، محققان استدلال می‌کنند که افراد خوداشتغال مشکلات روانی بیشتری دارند و سطح سلامت عمومی کمتری نسبت به حقوق‌بگیران دارند. به عنوان مثال مقاله اندرسون (۲۰۰۸)، دلیل این نگرش را این‌گونه بیان می‌کند که افراد خوداشتغال شغل خود را پراسترس و دارای فشار روانی می‌دانند زیرا ساعات طولانی‌تری کار می‌کنند، زمان آزاد کمتری دارند و مسوولیت بیشتری نسبت به شغل، درآمد و کارمندان خود دارند. به عبارت دیگر، «خوداشتغالی می‌تواند سلامت جسمی و روانی را از طریق ساعات کاری طولانی، فشار زمانی، استرس و کاهش اجتماعی شدن به خطر بیندازد» (نیکولوا، 2019).

علاوه بر این، تعداد فزاینده‌ای از محققان شواهدی ارائه کرده‌اند که نشان می‌دهد میزان نسبی رابطه بین خوداشتغالی و رفاه به عوامل مختلفی بستگی دارد. به عنوان مثال، آبرو و همکاران (2019) استدلال می‌کنند که ارتباط بین خوداشتغالی و رضایت از زندگی به موقعیت افراد بستگی دارد (به عنوان مثال، روستایی در مقابل شهری؛ محله‌های محروم در مقابل محله‌های ثروتمند). بویان و اولوس (2019) نشان می‌دهند که جنسیت و دارایی‌های خانوار رابطه بین کارآفرینی خرد و رضایت (با موفقیت، امنیت مالی و استاندارد زندگی) را تعدیل می‌کند. هسلز و همکاران (2018) همچنین دریافتند که ارتباط بین خوداشتغالی و رضایت از زندگی به نوع مشاغل (مثلاً کارمندان اداری در مقابل کارگران یدی، یا کارکنان ماهر در مقابل کارکنان کم‌مهارت) بستگی دارد.

 

یافته‌های پژوهش

هدف این مطالعه گسترش ادبیات موضوعی مرتبط با رابطه شرطی بین خوداشتغالی و سلامت روانی و ذهنی است که با بررسی نقش تعدیل‌کننده‌ها و عواملی مانند خانواده، دوستان، اوقات فراغت و کار بر روی این رابطه انجام شده است. رابطه خوداشتغالی و رضایت از زندگی با استفاده از داده‌های مربوط به یک نظرسنجی جهانی (World Value Survey (WVS), No. 7) از سال 2017 تا 2020 که متعلق به 77 هزار نفر از 51 کشور جهان بودند، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج رگرسیون این مقاله نشان می‌دهد که نقش افراد خانواده، دوستان و اوقات فراغت حاوی اطلاعات ارزشمندی در مورد رابطه بین خوداشتغالی و رضایت از زندگی است و این عوامل بر میزان رضایت زندگی افراد خوداشتغال اثرگذار هستند. یافته‌های این مقاله به چند بخش تقسیم شده است. در بخش اول این مقاله نشان می‌دهد که ارتباطی بین خوداشتغالی و رضایت از زندگی وجود ندارد. به عبارت دیگر، تفاوتی در میزان شادی بین افرادی که پاره‌وقت یا تمام‌وقت در شرکتی کارمند هستند با افرادی که خوداشتغال هستند، وجود ندارد. در بخش بعدی مشخص می‌شود که ارتباط مستقیمی بین عواملی همچون اهمیت خانواده، دوستان و میزان اوقات فراغت فرد با شادی و احساس خوشبختی او در زندگی وجود دارد. این همان چیزی است که در کتاب «فرضیه خوشبختی» نیز به عنوان عوامل بیرونی موثر بر احساس شادی به آن اشاره شد. یعنی روابطی که انسان‌ها با اطرافیان خود دارند، شغلی که فرد برای خود انتخاب می‌کند و همچنین میزان استراحت و زمانی که برای خودش صرف می‌کند، بر میزان حس خوشبختی او از زندگی موثر است و باعث افزایش آن می‌شود. در بخش بعدی هم، نویسندگان این مقاله نشان می‌دهند عامل خانواده و دوستان بر رابطه بین خوداشتغالی و رضایت از زندگی اثر منفی دارد. به عبارت دیگر، افراد خوداشتغالی که اهمیت ویژه‌ای برای خانواده و دوستان خود قائل هستند و سعی می‌کنند این روابط را در اولویت قرار دهند، عموماً شادی زندگی کمتری را به نسبت افراد خوداشتغالی که به این موارد اهمیت کمتری می‌دهند، تجربه می‌کنند. لازم به ذکر است که در این مقاله صرفاً رابطه رگرسیونی بررسی شده و رابطه علّی مبنی بر وجود چنین ارتباطی در آن بیان نشده است. اگرچه در علوم طبیعی همچون فیزیک و شیمی، پژوهشگران می‌توانند از روش‌های راحت‌تری برای پی بردن به رابطه علی بین متغیرها استفاده کنند و با انجام آزمایش‌های متعدد و متفاوت وجود چنین رابطه‌ای را نتیجه بگیرند، این موضوع در مطالعات علوم اجتماعی بسیار پیچیده‌تر است. از این‌رو برای بسیاری از سوالات مهم در علوم اجتماعی، باید به کلان‌داده‌های مشاهداتی که در دنیا اتفاق می‌افتد، مراجعه شود و روابط علی بین پدیده‌های اجتماعی بر اساس تحلیل داده‌های بزرگ مورد شناسایی قرار گیرد. 

دراین پرونده بخوانید ...