درسهای اولین حباب
چرا سرمایهگذاری بر روی فناوریهای پاک با تلاطم شدیدی همراه بوده است؟
چندین دهه است که موضوع آلاینده بودن سوختهای فسیلی و پیدا کردن جایگزین برای آن بر سر زبانهاست. بخش قابل توجهی از چشمانداز آینده صنعت انرژی در جهان حول محور انرژیهای پاک میچرخد و بسیاری از شرکتهای نفتی به دنبال سرمایهگذاری در این بخش هستند. از مجموع شش شرکت بزرگ نفتی شامل بریتیش پترولیوم، شل، شورون، توتال، انی و اگزونموبیل بسیاری از آنها میلیاردها دلار در پروژههای مربوط به انرژی پاک سرمایهگذاری کردند. این شرکتها به دنبال جایگزینی برای منبع درآمد خود هستند که بتوانند منافع بلندمدت خود را تامین کنند. نخستین شرکت نفتی که به سرمایهگذاری در پروژههای مربوط به انرژیهای تجدیدپذیر نظیر باد و خورشید روی آورد، شرکت انگلیسی بریتیش پترولیوم بزرگ بود که این مسیر را از سال 1980 آغاز کرد. شرکت توتال فرانسه نیز برنامه سرمایهگذاری 500 میلیون دلار سالانه در فناوریهای مربوط به تولید انرژیهای پاک را در پیش گرفته است. گزارشهای BloombergNEF نیز نشان میدهد سرمایهگذاری جهانی در راستای انتقال به انرژیهای پاک در سال ۲۰۲۱ به ۷۵۵ میلیارد دلار رسیده است که رکوردی جدید در این زمینه محسوب میشود. این افزایش سرمایهگذاری عمدتاً به دلیل سیاستگذاری کشورهای سراسر جهان در راستای کاهش انتشار کربن صورت گرفته است. طبق این گزارش، انرژیهای تجدیدپذیر همچنان بزرگترین بخش از نظر سرمایهگذاری هستند و رکورد جدیدی به میزان ۳۶۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ را به خود اختصاص دادند که ۵ /۶ درصد نسبت به سال قبل افزایش یافته است. حملونقل برقی که شامل هزینههای تولید خودروهای الکتریکی و زیرساختهای مرتبط با آن است، با ۲۷۳ میلیارد دلار سرمایهگذاری دومین بخش بزرگ بود. همچنین فروش خودروهای الکتریکی در سال ۲۰۲۱ با نرخ قابل توجه ۷۷ درصد رشد کرده است. اما سرمایهگذاری در این بخش در آغاز دهه قبلی فرازونشیبهایی را تجربه کرد. از سال 2005 تا سال 2008 سهم سرمایهگذاریها در استارتآپها و کسبوکارهای مربوط به تکنولوژیهای انرژی پاک بیش از سه برابر شد ولی در سال بعدی، پس از بحران مالی سال 2008 و سقوط بازارهای مالی، سرمایهگذاری در این بخش نیز به شدت کاهش یافت. با گذشت یک دهه از این اتفاق، سرمایهگذاری در بخش انرژیهای پاک دوباره جان گرفته و سالانه در سراسر جهان، میلیاردها دلار به سمت اقتصاد سبز و استارتآپهای مربوط به آن روانه میشود. باید به این موضوع توجه داشت که این علاقه مجدد به فناوریهای پاک نیازمند مطالعه بیشتر درباره شکست اولیه سرمایهگذاری در این بخش و دلایل این شکست است. در همین راستا، ماتیاس هوول و دیوید پاپ در مقالهای که با نام «نقش سرمایهگذاریهای خطرپذیر و دولتها در انرژی پاک» در آوریل 2022 در NBER به چاپ رسید به بررسی این موضوع پرداختند. آنها با استفاده از دادههای 150 هزار استارتآپ آمریکایی که بین سالهای 2000 تا 2020 مشغول به فعالیت بودند، به دنبال پاسخ به این سوال هستند که چرا سرمایهگذاریهای خطرپذیر (VC) در ابتدا در تامین مالی فناوریهای جدید انرژی پاک موفق نبود. آنها در نهایت در این بررسی خود به سه پاسخ احتمالی میرسند که در ادامه به توضیح آن پرداخته میشود.
رونق و رکود فناوری پاک
بین سالهای 2005 تا 2008، توجه بسیاری از سرمایهگذاران، سیاستمداران و رسانهها به سمت انرژی پاک و فناوریها آن معطوف شده بود. سیاستمداران برای به دست آوردن رای بیشتر، حرف از انرژی پاک و محافظت از محیط زیست میزدند؛ عمده اخبار و گزارشهای تلویزیونها مربوط به گرم شدن زمین و هشدارهای مرتبط با آن بود ولی با وجود این توجهات، استارتآپهای انرژی پاک در آن دوره شرایط مساعدی نداشته و از نظر سودآوری، منفعت زیادی برای سرمایهگذاران این بخش نداشتند. همین موضوع باعث شد تا حدود نیمی از سرمایهگذاریهای انجامشده بر روی استارتآپهای این بخش در سالهای 2006 تا 2011 بازگردانده شود. در نتیجه، با پایان یافتن بودجه سرمایهگذاریهای جسورانه (VC)، رونق فناوری پاک به رکود تبدیل شد. اما سرمایهگذاری جسورانه به چه معناست؟ سرمایهگذاری خطرپذیر یا VC مخفف عبارت Venture Capital است. VC به معنی حمایت مالی شرکتها و کسبوکارهای نوپای نوآور در دنیاست. در این شیوه، سرمایهگذار به نوعی با کسبوکار نوپا (استارتآپ) شریک میشود و علاوه بر اثرگذاری بر مسائل مالی و سرمایهگذاری، در تصمیمگیریهای مدیریتی و بازاریابی آن نیز مشارکت دارد. به دلیل اینکه یک استارتآپ هنوز پایداری مالی ندارد و خطر از دست رفتن سرمایه در این مرحله خیلی زیاد است به اینروش مشارکت، «سرمایهگذاری جسورانه» یا «سرمایهگذاری مخاطرهپذیر» نیز گفته میشود.
همانطور که گفته شد پس از سال 2008 شور و اشتیاق سرمایهگذاری در استارتآپهای انرژی پاک به شدت کاهش یافت. طبق گزارشهای سایت Crunchbase که در آن اطلاعات کاملی درباره شرکتها و کسبوکارهای نوپا میتوان یافت، در سال 2008 در حدود هشت درصد از سرمایهگذاریهای جسورانه در بخش انرژی پاک انجام شده بود، در حالی که در سالهای 2016 تا 2020، این مقدار به رقم سه درصد کاهش یافت. علاوه بر این، دادههای مربوط به سرمایهگذاری در این بخش نشان میدهد که رونق سالهای 2005 تا 2008 تنها مربوط به بخش انرژی پاک بوده و اثر کمی بر دیگر بخشهای فناوری پاک (به عنوان مثال، کشاورزی پایدار، بازیافت یا جذب کربن) داشته است. این بخش از فناوری پاک که مربوط به انرژی نیست، از ابتدای دوره بدون نمایش الگوی رونق و رکود بهطور پیوسته در حال رشد بوده است. اما دلیل این اتفاقات چیست؟ چه چیزی باعث شده تا سرمایهگذاران از سرمایهگذاری بر روی بخش انرژی پاک روی برگردانند؟ چرا این اتفاقات تنها بر روی بخشهای مرتبط با انرژی پاک، مانند تولید انرژی پاک، بهرهوری انرژی یا خودروهای برقی متمرکز بوده است. اینها سوالاتی است که نویسندگان این مقاله به دنبال پاسخ به آن هستند.
پاسخهای احتمالی
برخی از مطالعات انجامشده در این زمینه، توضیحاتی درباره چرایی این رونق و رکود و عملکرد ضعیف سرمایهگذاران VC ارائه کردهاند. در این پژوهشها بیان میشود که در استارتآپهای انرژی پاک سود ناچیزی برای فروشنده محصولات میماند که باعث میشود تمایل فروشندهها برای خرید این محصولات و فروش آن به مصرفکنندگان کم شود. از طرفی این محصولات در رقابت با محصولات تولیدشده از طریق انرژی کثیف و سوختهای فسیلی قرار دارند و با توجه به اینکه الکتریسیته تولیدشده به وسیله خورشید یا باد از برق تولیدشده توسط زغالسنگ به راحتی قابل تشخیص نیست، باعث میشود تمایز محصولات تولیدشده در انرژی پاک با محصولات تولیدشده با سوختهای فسیلی دشوار شود و حاشیه سود فروشندههای محصولات انرژی پاک کمتر شود. موضوع دیگر آن است که در بخشهایی مانند بیوتکنولوژی، شرکتهای بزرگ تمایل دارند تا پیش از به ثبات رسیدن و دوام تجاری خود، شرکتهای نوپا را خریداری کنند. اما شرکتهای بزرگ انرژی تمایل کمتری به چنین سرمایهگذاریهایی در بخش انرژی پاک دارند که باعث میشود سرمایهگذاری بر روی استارتآپهای انرژی پاک بهویژه در مراحل اولیه، جذابیت کمتری داشته باشد. و در نهایت این پژوهشها استدلال میکنند که بخش انرژیهای پاک سرمایهبر است و نیازمند دسترسی به تجهیزات و تکنولوژیهای بهروز است که با توجه به بلندمدت بودن چشمانداز این صنعت و نااطمینانی درباره تغییرات تکنولوژی تا زمان بهرهبرداری از محصولات آن، سرمایهگذاران کمتری متمایل به سرمایهگذاری بر روی استارتآپهای این بخش خواهند بود.
هوول و پاپ در این مقاله، دو دلیل دیگر برای شکست سرمایهگذاران VC در انرژی پاک را بررسی کردند. اولین مورد این است که تقاضا برای کالاهای پاک بسیار کم بود زیرا اثرات خارجی زیستمحیطی قیمتگذاری نمیشوند. اثرات خارجی (Externality) چیست؟ اثرات یا پیامدهای خارجی، هزینه یا سود ناشی از تولیدکننده است که در حسابهای مالی او در نظر گرفته نمیشود. یک پیامد خارجی میتواند مثبت باشد یا منفی و همچنین هزینه یا فایده ناشی از آن میتواند به یک فرد برسد یا یک جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. پیامدهای خارجی در اقتصاد زمانی رخ میدهند که تولید یا مصرف خاصی، بر نفر سومی که مستقیماً به تولید یا مصرف آن کالا ارتباطی ندارد، تاثیر بگذارد. اگر این اثر به فرد سوم منفعت برساند، پیامد خارجی مثبت و اگر ضرر برساند، پیامد خارجی منفی است. به عنوان مثال، هنگامی که در خیابان هنرمندی در حال نواختن یک قطعه موسیقی گوشنواز است، پیامد خارجی مثبت برای عابران ایجاد میشود و زمانی که فردی در ماشین خود با صدای بلند در حال آهنگ گوش دادن است و از نزدیک بیمارستان عبور میکند، پیامد خارجی منفی برای بیماران آن بیمارستان ایجاد خواهد کرد. مانند مثالهای فوق، فعالیتهای اقتصادی نیز بهطور غیرمستقیم بر دیگران اثرات مثبت یا منفی دارند. به عنوان مثال آلودگی ناشی از فعالیت کارخانه تاثیر منفی بر سلامت ساکنان آن محله دارد. از اینرو در بسیاری از کشورها قوانینی وضع شد که طبق آن، کارخانهها و تولیدیها موظف به استفاده از فناوریهای پاک بودند. همین موضوع باعث شده بود که استفاده از محصولات انرژی پاک رونق یابد ولی تقاضای انتظاری برای این محصولات خیلی نبود و همچنین در زمانی که جمهوریخواهان در آمریکا به قدرت میرسیدند، بخش فناوریهای پاک، حمایت سیاسی خود را از دست میداد. این موضوع دقیقاً زمانی که اسکات براون نامزد جمهوریخواه در سال 2010 جانشین تد کندی در سنای ایالات متحده آمریکا شد، رخ داد. پیروزی براون در یک انتخابات در ژانویه 2010 و تصویب یک لایحه جامع آبوهوا سرمایهگذاران این بخش را با یک شوک منفی برونزا برای تقاضا برای فناوریهای پاک مواجه کرد. با توجه به بررسیهای این محققان، تقاضای انتظاری تاثیر قابلتوجهی بر تمایل VCها به تامین مالی استارتآپهای انرژی پاک دارد که یکی از مهمترین دلایل رونق و رکود در این بخش است.دلیل دیگری که برای فرازونشیبهای روند سرمایهگذاری در استارتآپهای انرژی پاک در این مقاله به آن اشاره شد، موضوع ناتوانی شرکتهای انرژی پاک در کسب سودهای بزرگ است. همانطور که در مطالعات گذشته نیز به آن اشاره شده است، شرکتهای انرژی پاک تمایز محصولات خود و تقویت قدرت بازار خود را دشوار میدانند. در نتیجه، در مقایسه با استارتآپها در بخشهایی مانند فناوری اطلاعات و ارتباطات یا بیوتکنولوژی، آنها برای کسب بازدهی ۱۰ تا ۱۰۰برابری که سرمایهگذاران VC به دنبال آن هستند، مشکل دارند. در نهایت نویسندگان این مقاله بیان میکنند که این دو دلیل باعث ترکیدن حباب بخش فناوریهای پاک در سال 2008 و ادامه روند کاهشی سرمایهگذاری در این بخش شده است.