حیدر برقی
چه کسی نخستین حزب کمونیستی را در ایران تشکیل داد؟
حیدرخان عمواوغلی یکی از نخستین کمونیستهای ایرانی بود که در اکثر شورشهای انقلابی دوران مشروطه دست داشت و نسبت به کشتن مخالفان آزادی کوچکترین تردیدی به خود راه نمیداد. نام او در بسیاری از اوراق مشروطه به چشم میخورد؛ از یاری مجاهدین تبریز گرفته تا نقشه کشتن میرزا علیاصغرخان اتابک اعظم، بمب انداختن در خانه علاءالدوله و سوءقصد به جان محمدعلیشاه و همکاری با لنین و تاسیس حزب کمونیست ایران و عاقبت پیوستن به جنبش جنگل و کشته شدن در واقعه ملاسرا که همچنان پس از گذشت صد سال در هالهای از ابهام قرار دارد. اما به راستی حیدرخان عمواوغلی که بود؟
حیدرخان عمواوغلی که بود؟
درباره نخستین سالهای زندگی او و محل تولدش روایات متعددی وجود دارد؛ برخی او را متولد ارومیه و برخی متولد قفقاز میدانند. حیدرخان مقطع دبیرستان را در ایروان با کسب مدال طلا به پایان رسانید و در همان ایام با برخی از آثار انقلابی آشنا شد. 18 سال داشت که آشناییاش با اندیشههای مارکسیسم موجب شد تا او به حزب سوسیالدموکرات وارد شود. سپس در گرجستان به دانشگاه برق انستیتوی پلیتکنیک راه یافت. تحصیل را که تمام کرد، با دیپلم مهندسی برق روانه باکو شد و در جریان اتفاقات انقلابی آن دوران قرار گرفت. حیدرخان شانه به شانه «کراسین» که از انقلابیون معروف بود، ایستگاه برقی را برپا کرد، سپس در کارخانه متقالبافی، مسوول ماشین برق شد و سرانجام به سمت سرمکانیک در صنایع نفتی تقیاف انتخاب شد. در همین ایام بود که حزب اجتماعیون به رهبری نریمان نریمانف (نویسنده آذربایجانی، انقلابی، روزنامهنگار، سیاستمدار و دولتمرد) در باکو تشکیل شد و حیدرخان به عضویت کمیته مرکزی این تشکیلات درآمد. با اختراع چراغ برق و ورود آن به ایران، متولیان آستان قدس به این فکر افتادند تا برای تامین روشنایی حرم مطهر رضوی کارخانه چراغ برقی ایجاد کنند. مظفرالدینشاه قاجار نیز در هنگام بازگشت از سفر اول اروپا سه روز در باکو ماند و دستور خرید موتور برق برای حرم مطهر صادر کرد. چون در آن زمان در میان مسلمانان مهندس چراغ برق بسیار کم بود، مسلمانهای باکو حیدرخان عمواوغلی را معرفی کردند. حیدرخان در مشهد به نشر افکار حزب دموکرات پرداخت و حتی سعی و تلاش داشت فرقه سیاسی به دستور روسیه تشکیل دهد که موفق نشد؛ «هرچه سعی و تلاش کردم بلکه بتوانم یک فرقه سیاسی به دستور روسیه (کمونیستهای روسیه) تشکیل بدهم ممکن نشد، چون کلههای مردم به قدری نارس بود که سعی من در این ایام بینتیجه ماند و مطلقاً کلمات مرا درک نمیکردند... چون دیدم کوشش من در خراسان بیفایده مانده، لذا در 17 رجب 1321 به سمت تهران عازم شدم». حیدرخان در تهران در کارخانه برق «حاجی امینالضرب» استخدام و از همینرو به «حیدرخان برقی» معروف شد.
اجتماعیون عامیون در ایران
مسلمانان قفقاز در سال 1900 م. / 1317 ق. تحت رهبری نریمان نریمانف «کمیته اجتماعیون عامیون» را تشکیل دادند. این کمیته در شهرهای دیگر قفقاز نیز شعبی داشت. از آن جمله در بادکوبه که حیدرخان جزو اعضای آن بهشمار میرفت. کمیته «اجتماعیون عامیون ایران» در بادکوبه، به تاسیس شاخههای خود در ایران برآمد و حیدرخان عمواوغلی به کمک محمدامین رسولزاده، که از ارکان موسس فرقه دموکرات بود، «فرقه اجتماعیون عامیون» را دو سال پیش از مشروطه در تهران، اصفهان، رشت، تبریز و انزلی تاسیس کردند. تاکید شده بود که «مرکز کل اداره مجاهدین کمافیالسابق در قفقاز خواهد بود». تردیدی نیست که دستکم ریاست حوزه تهران را حیدرخان بر عهده داشته است. این حوزه دارای «کمیته مجری» و «هیات مدهشه» (گروه ترور) بود. دسته فداییهای قفقاز و آذربایجانی که به تهران آمده بودند، هیات ترور را میساختند (فریدون آدمیت، فکر دموکراسی اجتماعی، ص 19). رسولزاده درباره مرام فرقه مینویسد: «فرقه اجتماعیون انقلابیون معتقد است: فقرا کار میکنند، متمولین و آقاها میخورند، سلطنت نیز حالت حاضره را حفظ میکند. از این جهت باید جمهوری تشکیل داد. مال، مملکت، کسبوکار باید عمومی و اجتماعی شود؛ هیچکس نمیتواند شخصاً صاحب مال و تجارت باشد؛ همهچیز مال همهکس است؛ همه آزاد و برابر و برادرند؛ دین، نژاد، شوهر و زن تفاوتی ندارند؛ باید فقرا و کارگران را از این معنی مطلع کرد و آنها را به مقابلت حکومت و اصول معیشت حالیه برانگیخت و به هیات اجتماع یا تکتک باید هجوم کرد، آشکارا و پنهانی باید استعمال اسلحه نمود؛ اشخاصی را که به این طایفه ضرر میرسانند یا کشت و دفع کرد؛ مسلک ما به صلح و آرامی اجرا نخواهد شد؛ از اینرو مجبوریم قوه جبریه بهکار ببریم؛ به هر ملتی مختاریت اداره باید داد و از اجتماع این ادارات جمهوریت را تشکیل نمود؛ قاعده سلطنت را باید از میان برانداخت» (رائین، حیدرخان عمواوغلی، ج 2، ص 103). در بخشی از مرامنامه حزب آمده است که فرقه اجتماعیون عامیون «بر ضد مذهب و ملیت است (یعنی طرفدار هیچ یک مذهب نیست و هیچکس را قدغن نمیکند که مذهبدار نباشد). لکن اجتماعیون عامیون بر ضد مذهبپرستی شده، قائل بر قوه طبیعت است. بر ضد ملیت است، یعنی همه ملل را در یک نظر میبیند و جهد میکند بر اینکه مساله ملیت از میان برداشته شود و سر مردم را از این موهومات خالی نماید تا ملل بر جان یکدیگر برای خاطر متمولین نیفتند و قوه خودشان را فقرای همه عالم یکجا جمع نموده، بر ضد دشمن عمومی خودشان، صاحبثروتان حرکت کنند» (رائین، ج 2، ص 114). با توجه به اینکه مبارزات گروهها و قشرهای مختلف در نهایت به مشروطه شدن سلطنت در دوره مظفرالدینشاه انجامید، امید به آزادی و پیشرفت در کشور نمایان شد. اما پس از مدتی این وضع به مذاق محمدعلیشاه، درباریان و نیروهای خارجی خوش نیامد و مقابله با مشروطیت آغاز شد. در این میان گروههای مشروطهخواه به اقداماتی علیه گروههای مشروطهستیز دست زدند که برخی از آنها از عرف مبارزه این دوره خارج بود. یکی از این گروهها کمیته اجتماعیون عامیون بود. در کمیته اجتماعیون عامیون تهران بر سر انداختن بمب در خانه علاءالدوله اجماع حاصل شد. انجام این ماموریت بر عهده حیدرخان بود. هدف او بهزعم خود از انجام این کار ایجاد رعب و وحشت و ظاهراً نجات مشروطه بود. حیدرخان دراینباره نوشته است: «لذا رای داده شد که شب بمبی به خانه علاءالدوله انداخته شود که صدای آن به گوش اهالی برسد. مقصود از این مساله فقط ترساندن مستبدین بود و بس. به این جهت شب ۱۵ جمادیالاولی ۱۳۲۵، من تنها در پی این ماموریت برخاسته، تقریباً هفت ساعت از شب گذشته، بمب بزرگی را که همراه داشتم در خانه علاءالدوله ترکانیده و به طرف باغ وحش حرکت کردم» (ناصرالدین حسنزاده، خاطرات حیدرخان عمواغلی، صص ۲8-۲7). پس از این ترور، فرقه به انجام دومین ترور دست زد. دومین ترور را علیه اتابک ترتیب دادند. اتابک به عنوان نخستوزیر دوران محمدعلیشاه و همچنین نیروی نفوذی روسیه در ایران که قصد برچیدن بساط مشروطه و احیای مجدد اقتدار پادشاه را داشت، از سوی عباسآقا ترور و کشته شد. گرچه مشروطهخواهان امید اصلاح رفتار محمدعلیشاه را داشتند، اما رفتار او تغییر نکرد. در این میان اجتماعیون عامیون که به دنبال حکومت مشروطه بود، در اعلامیهای دستور اعدام محمدعلیشاه را صادر کرد. پس از این اعلامیه بود که در مسیر حرکت کالسکه محمدعلیشاه انفجار رخ داد، ولی او جان سالم به در برد. پس از انفجار، عدهای به عنوان عامل انفجار دستگیر شدند. حیدرخان یکی از این افراد بود که پس از بازجوییهای متعدد، بیگناه شناخته شد. اما بعدها مشخص شد که نقشه این کار را همو کشیده و بمب را نیز او ساخته بود (احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج 1، ص۵۴۳). محمدعلیشاه که جان خود را در خطر میدید، کینه مشروطهخواهان را بیشتر به دل گرفت و از همینرو تصمیم به نابودی نماد اصلی مشروطه، یعنی مجلس شورای ملی گرفت و مجلس را بمباران و بساط مشروطه را بهطور کامل از کشور جمع کرد. با شروع مجدد اقتدارگرایی محمدعلیشاه که با دستگیری و اعدام مشروطهخواهان همراه بود، حیدرخان که جان خود را در خطر میدید، از کشور گریخت و به باکو رفت. از همین زمان تماس او با کمونیستهای روسیه به صورت مستمر درآمد و زمانی که آگاه شد مجاهدین تبریز هنوز تسلیم استبداد صغیر نشدهاند و مشغول مقاومت در برابر نیروهای دولتی هستند، پس به تهیه اسلحه و مهمات برای آنان پرداخت و در این کار از کمیته اجتماعیون عامیون قفقاز کمک گرفت و به کمک مشروطهخواهان تبریز شتافت. پس از نجات آذربایجان، عزم خود را برای فتح تهران و برقراری مجدد مشروطیت در ایران جزم کرد و تمام تلاش خود را برای متحد کردن نیروهای مشروطهخواه، به منظور فتح تهران به کار بست. او بیشک با انقلابیون مشروطهخواه گیلان در تماس بود و وقتی آمادگی آنان را برای فتح تهران باور کرد، کوشید سران بختیاری را نیز به اینسو سوق دهد و به همین منظور به تهران و از آنجا به اصفهان رفت (رحیم رضازادهملک، چکیده انقلاب؛ حیدرخان عمواوغلی، ص 169).
حزب دموکرات ایران
پس از فتح تهران، حیدرخان که به فکر جلوگیری از زوال و نابودی مجدد آن بود، به تاسیس حزب در سایه نظام مشروطه اقدام کرد و «فرقه دموکرات ایران» با مرام دموکراسی اجتماعی، جانشین فرقههای اجتماعیون عامیون پیشین شد. در مقابل «فرقه اعتدالیون» تاسیس شد. متفکر برجسته دموکرات ایران محمدامین رسولزاده و تشکیلات حزبی نسبتاً منظم آن در درجه اول کار حیدرخان عمواوغلی بود و اعضای سرشناس کمیته مرکزی عبارت بودند از: سیدحسن تقیزاده، سلیمانمیرزا اسکندری، میرزاباقر آقای قفقازی، سید محمدرضا مساوات و میرزااحمد قزوینیعمارلوی و ریاست کمیته را میرزامحمود خان (محمود محمود بعدی) بر عهده داشت (آدمیت، ص 136). فرقه دموکرات را معمولاً فرقه انقلابی و دموکراتها را انقلابیون میخواندند، در مقابل فرقه اعتدالی و اعتدالیون. رسولزاده در رسالهاش آن را حزبی «طرفدار تکامل و قواعد دموکراسی» و معتقد به اصول «پارلمانتاریسم» معرفی میکند. در کاغذی هم که تقیزاده به روزنامه حبلالمتین نوشته، میگوید: «نهتنها بنده رئیس... فرقه موهومی انقلاب نیست، بلکه وجود خارجی این اسم بلامسمی را بیشتر از وجود دیو و پری نمیدانم.» اما با وجودی که فرقه دموکرات میخواست خود را از اتهام «انقلابی» بودن تبرئه سازد، باید گفت صرف اعلام نکردن هدف انقلابی، نمیتواند دلیل کافی بر انقلابی نبودن فرقه دموکرات باشد. مرامنامه فرقه دموکرات به خودی خود دلالت بر ماهیت «انقلابی» ندارد، از همینرو تعابیری همچون «انقلابی و لامذهب»، «مفسد» و «شورشخواه» که مخالفان فرقه بهکار میبردند، تعابیر درستی نیست. اما نباید فراموش کرد که فرقه دموکرات ترکیب یکدست و یکپارچهای نبود، بلکه عناصر دموکرات اجتماعی، دموکرات انقلابی و حتی لیبرال در آن حضور داشتند. حیدرخان نهتنها وجهه انقلابی محض داشت، این مایه استعداد در وجود او بود که در اوضاع خاص فعالیت حزب را به بستر انقلابی بیندازد. فرقه دموکرات به قول رسولزاده آداب «پارلمانتاریسم» را کاملاً رعایت نمیکرد، چراکه اگر به این اصول پایبند بود، نمیبایست علیه حکومت حزب اکثریت به کارشکنی برآید و بحران پیاپی سیاسی به وجود آورد. اعضای انقلابی حزب حتی اگر پایش میافتاد از ترور نیز رویگردان نبودند، آن هم نه در جهت ترور انقلابی و برانداختن دشمنان حکومت ملی مشروطه، بلکه به منظور نابودی عناصر حزب مخالف در جهت تمایلات فردی و نظر تقیزاده در موهوم بودن تصور انقلابی همچون جن و دیو و پری، در واقع پرهیز از حقیقتگویی است.
با ترور سیدعبدالله بهبهانی، اگرچه سیدحسن تقیزاده متهم شناخته و تبعید شد، اما در واقع این گروه مجاهدین زیر نظر حیدرخان بودند که سید را ترور کرده بودند. حیدرخان پس از این واقعه بازداشت، اما چند روز بعد آزاد شد و چندی بعد از طرف حزب دموکرات به ماموریت مخفی میان ایل بختیاری رفت و در اسفند 1289 به تهران بازگشت و در آنجا به صورت مخفی زندگی میکرد، تا اینکه محل زندگی او شناسایی شد. به دستور یپرم خان او را تبعید کردند. وی به روسیه و از آنجا به فرانسه و سوئیس رفت و سپس به همکاران لنین پیوست. تبعید حیدر عمواوغلی از ایران، پیوستنش به گروه مهاجرین در اروپا، همکاری با لنین و دیگر انقلابیون بزرگ به تدریج او را وارد کادرهای رهبری حزب کمونیست روسیه و کمونیسم بینالملل ساخت و مرحله نوینی در زندگی و مبارزاتش آغاز شد که به کلی با بخش نخست فعالیتهایش متفاوت بود.
کنگره شرق و درخشیدن حیدرخان
«کنگره ملل شرق» که مهمترین اقدام سازمانهای جهان کمونیستی بود، در شهریورماه 1299 در باکو برگزار شد. این کنگره که مورد توجه لنین قرار داشت، به نقطه عطفی در تاریخ فعالیتهای کمونیستی در ایران تبدیل شد و هدف آن بررسی مسائل گروههای چپ، آسیبشناسی و سامان دادن امور این گروهها در کشورهای مختلف بود. 1890 نماینده در این کنگره حضور داشتند که در میان آنها زینوویو از دوستان نزدیک لنین، نریمان نریمانف، حیدر عمواوغلی، خلیلپاشا و انورپاشا دیده میشدند. در این کنگره حیدر عمواوغلی نیز که به اتفاق سلطانزاده گروه نمایندگان حزب کمونیست ایران را رهبری میکرد، نطق مهمی ایراد کرد: «بگذار دچار رویا نشویم. ما نباید خود را فریب بدهیم. در انتظار سرنگونی دولتهای فاسد و قدرتهای امپریالیستی نشستن تنها خیانت به انقلاب جهان است. رفقای ما در روسیه نباید انتظار بکشند، بلکه باید فوراً به ما کمک برسانند، اسلحه، تفنگ، مهمات و تانک، و ما قادر خواهیم بود خود از عهده دولت ایران و متجاوزان انگلیسی برآییم. در دنیای امروز کشوری به آزادی روسیه وجود ندارد. باید از این آزادی و نیرو استفاده کنیم... جنگ علیه ما جنگ علیه ایدههای ماست... انقلاب جهانی عنقریب رخ خواهد داد. همه کشورهای مستعمره به سینه امپریالیستهای انگلیسی و آمریکایی دست رد کوفتهاند و میطلبند که استقلال آنان به رسمیت شناخته شود. حکومتهای استبدادی در اروپای مرکزی و خاورمیانه روزهای آخر عمر خود را طی میکنند. قسمت اعظم آسیا دستخوش انقلابهای نو است و رژیم شوروی شمال ایران در تدارک حرکت به سوی تهران است» (رائین، ج 1، ص 336). در این کنگره، حیدرخان با نشان دادن شایستگیهای خود، توانست کمیته مرکزی حزب کمونیست را راضی کند که در کنار سلطانزاده، رهبری حزب کمونیست ایران را عهدهدار شود. حیدرخان عمواوغلی در فروردین 1300 به ریاست کمیته حزب کمونیست ایران انتخاب شد. او صاحب نظریاتی مخالف گروه سلطانزاده بود که ریاست کمیته اول را بر عهده داشت. نظریاتی که از سوی کمیته مرکزی دوم حزب کمونیست ایران منتشر شد، به عنوان تزهای حیدرخان معروف شد. یکی از بندهای مهم این تز: «حزب کمونیست ایران (عدالت) برای بیرون راندن انگلیسیها از ایران ضمن همکاری نزدیک با احزاب خردهبورژوازی و با گروهها و سران نهضت نجاتبخش ملی از قبیل کوچکخان، هدفهای نهایی خود را از نظر دور نگه نخواهد داشت و تمام مساعی خود را برای برانگیختن آگاهی طبقاتی و تشریح منافع طبقاتی و وظایف دهقانان و مستمندان شهری که با وظایف بورژوازی تمایز خاصی دارد» بهکار خواهد بست «تا پس از پیروزی بر امپریالیستهای خارجی تودههای زحمتکش را به مبارزه در راه انقلاب اجتماعی و دستیابی به نظام کمونیستی سوق دهد».
حیدرخان در جنبش جنگل
انتشار این برنامه راه را برای همکاری میان حیدرخان و میرزاکوچک هموار کرد. در برنامه جدید آگاهسازی تودهها مقدم بر انقلاب کمونیستی بود و برای تحقق این برنامهها حیدرخان در اردیبهشت 1300 به گیلان آمد. منابع بر سر علت آمدن حیدرخان به گیلان به تفاهم نرسیدهاند، برخی علت آن را پایان دادن به دودستگی در گروههای جنگل و انضباط نظامی میدانند، برخی معتقدند که حیدرخان از جانب کمیته کمونیست، مامور تحقق سیاستهای شوروی در نهضت جنگل بود تا در صورت لزوم آن را به شکست بکشاند یا حتی میرزا را ترور کند. بعضی دیگر نیز، تمایل شخصی حیدرخان را عامل اصلی میدانند، اما درخشیدن حیدرخان در کنگره و نفوذ او در کمیته مرکزی حزب کمونیست گمان ماموریت او از جانب شوروی را تقویت میکند. حیدرخان همراه عدهای مبارز قفقازی، که شمار آنها را تا هزار نفر هم نوشتهاند، به ایران آمد. او همچنین مقداری پول و جواهرات و اسلحه و مهمات به همراه داشت. در یکی از جلسات یاران میرزا خبردار شدند توطئهای علیه آنان در شرف تکوین است، بنابراین به محل جلسه در ملاسرا که حیدرخان نیز آنجا بود، حمله کردند. حیدرخان در جریان فرار از ملاسرا، بازداشت و دستگیر و در پنجم آبانماه 1300 کشته شد. با وجود گذشت قریب به صد سال از کشته شدن حیدرخان عمواوغلی، مرگ او همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد و مشخص نیست که چه کسی دستور قتل او را صادر کرد و خود میرزا با این جریان موافق بود یا نه. آنچه مسلم است اینکه تلاش حیدرخان برای گسترش جمهوری گیلان، یکی از مهمترین عوامل شکست جنبش جنگل شد.