تاریخ انتشار:
نقد فردین یزدانی بر مدل تامین مالی پیشنهادی وزارت مسکن
خط قرمز بازار
فردین یزدانی کارشناس و تحلیلگر بخش مسکن مدل تامین مالی مسکن به شکل ایجاد صندوقهای سپردهگذاری در بانکهای تجاری را اگرچه فی نفسه ابزاری مناسب برای بازار مسکن تلقی میکند و آن را عاملی برای ایجاد فضای رقابتی بین بانکهای تجاری میداند اما معتقد است حتی با وجود رعایت پیششرطهای لازم برای اجرای درست این طرح، مدل ارائه شده فقط برای دهکهای درآمدی پنج به بالا مناسب خواهد بود. این کارشناس بخش مسکن تلفیق نظام وام و پسانداز را با نظام زمین و تولید راهحل اجرای درست این مدل خواند و گفت: درست است که این مدل اهرم مالی مناسبی است اما باید بدانیم در هیچ جای دنیا هیچ گروه کمدرآمدی از طریق وام خانهدار نشده است. او بر خطر هجوم نقدینگی به بازار مسکن به دلیل افزایش قدرت خرید متقاضیان تاکید میکند و میگوید: پرداخت یارانه سود نهتنها بار مالی سنگینتری از یارانه نقدی را بر دوش دولت تحمیل میکند بلکه پرداخت با معنای عدالت اجتماعی در تناقض است. یزدانی به دولت توصیه میکند مدل تامین مالی مسکن را در یک پروسه ششساله نگاه کند و راهاندازی بازار رهن ثانویه را خط قرمز
خود بداند.
در میان ابزارهای مالی تنظیم بازار مسکن، از سوی تیم جدید سیاستگذاری بخش مسکن در دولت یازدهم دو مدل تامین مالی بازار رهن اولیه در قالب ایجاد صندوقهای سپردهگذاری در بانکهای تجاری و بازار رهن ثانویه به عنوان دو مدل اساسی مدیریت بخش مسکن ارائه شده است. آیا امکان اجرای همزمان بازار رهن اولیه و ثانویه در بخش مسکن کشور وجود دارد؟
تجربه جهانی نشان میدهد اجرای بازار رهن ثانویه مستلزم اجرای کامل نظام بازار رهن اولیه است. یعنی تا زمانی که از طریق بازار رهن اولیه یک نظام کارآمد در سیستم تامین مالی مسکن درست نشده است، صحبت از اجرایی کردن بازار رهن ثانویه کاملاً خطاست. بنابراین باید در مرحله اول نظام رهن اولیه را کارآمد کنیم بعد در مرحله دوم به دنبال اجرای بازار رهن ثانویه باشیم. در بسیاری از تجربههای جهانی که این دو بازار رهن به صورت همزمان اجرایی شده است نتایج جالبی به دست نیامده است.
اجرای بازار رهن اولیه از طریق ایجاد صندوقهای سپردهگذاری در بانکهای تجاری با شرایط کنونی اقتصاد کشور و بخش مسکن همخوانی دارد؟
توسعه بازار رهن اولیه از طریق ایجاد صندوقهای پسانداز مسکن فینفسه ابزار خوبی است. خصوصاً آنکه در مدل جدید علاوه بر بانک مسکن سایر بانکهای تجاری امکان ایجاد چنین صندوقی را دارند. چون در حال حاضر یک صندوق پسانداز مسکن توسط بانک مسکن وجود دارد و بقیه بانکها فاقد چنین ابزاری هستند. اما ایجاد این صندوق در تمامی بانکهای تجاری به ایجاد یک فضای رقابتی کمک خواهد کرد. همین امر نکته مثبت ایجاد این صندوقهای سپردهگذاری است.
با ایجاد این صندوقهای سپردهگذاری به عنوان یک اهرم مالی میتوان امیدوار بود گروههای کمدرآمد که متقاضی ورود به بازار خرید مسکن هستند به این بخش وارد شوند؟
متاسفانه خیر. این مدل فقط برای گروههای درآمدی متوسط به بالا مناسب است. به بیانی دیگر فقط میتواند دهکهای درآمدی پنج به بالا را کمک کند.
یعنی نمیتواند قدرت خرید گروههای پایین درآمدی را که به نوعی به این اهرم مالی نیاز دارند افزایش دهد؟
غیرممکن است. حتی اگر حجم وام را هم زیاد کنند قدرت بازپرداخت آن از سوی دهکهای پایین درآمدی وجود ندارد.
اگر دوره بازپرداخت وام زیادتر شود چطور؟
دوره بازپرداخت هم زیاد شود سه دهک اول درآمدی مطلقاً امکان استفاده از این ابزار مالی را ندارند. به عنوان مثال اگر سقف وام تا 40 میلیون تومان افزایش پیدا کند و دوره بازپرداخت وام حداکثر 30ساله شود دهک سوم درآمدی باید ماهانه 70 درصد از درآمد خود را برای بازپرداخت این وام هزینه کند که چنین توانی برای این دهک وجود ندارد. البته اصولاً در هیچ نقطه از دنیا راهحلهایی همچون وام و خرید خانه از طریق پسانداز به درد دهکهای پایین درآمدی نخورده است. اما برای اقشار متوسط به بالا راهحل خوبی است.
در این صورت برای گروههای پایین درآمدی چه سیاستی راهگشا خواهد بود؟
برای این گروهها اجرا شدن سیاست مسکن اجتماعی (social housing) لازم است. به عنوان مثال طرح مسکن اجارهای در قالب اجارههای بلندمدت یا ساخت خانههای اجارهای. بسیاری از کشورهای اروپایی در مقطعی برای تنظیم عرضه و تقاضا در بازار مسکن خود به اجرای این سیاست روی آوردند.
این طرح همچون طرح مسکن مهر توسط دولت ساخته و عرضه میشود؟
الزامی وجود ندارد که حتماً دولت این خانهها را بسازد ولی با کمک منابع دولتی و زمینهای دولت میتواند ساخته شود. بنابراین در یک جمعبندی کلی میتوانم بگویم استفاده از مکانیسم تقویت تقاضا از طریق توسعه بسیار خوب است اما برای گروههای درآمدی متوسط و بالاتر. به خصوص در شرایط اقتصادی کنونی اگر بخواهید وام بخشی از قدرت خرید متقاضیان را پوشش دهد بازپرداخت آن از عهده گروههای متوسط به بالا برنمیآید.
شما در ابتدای صحبتهای خود به این موضوع اشاره کردید که دولت باید برای اجرای بازار رهن ثانویه، ساز و کار بازار رهن اولیه را به طور کامل اجرایی کند. دولت چگونه میتواند در این مسیر پیش رود؟
دولت اگر بخواهد سیستم تامین مالی رهن اولیه را به طور کامل اجرایی کند باید در کنار تسهیلاتی که ارائه میدهد نظام تامین مالی را با نظام تولید تلفیق کند. یعنی به واسطه ابزارهایی مثل زمین نوعی سوبسید به متقاضیان وام ارائه دهد، که این میتواند مقداری دایره پوشش اقشاری را که از تسهیلات صندوقهای پسانداز استفاده میکنند وسیعتر کند. چون در حال حاضر صندوقهای پسانداز بانک مسکن هم دچار کمبود منابع و کسری زیادی هستند و اگر این کسری منابع به درستی مدیریت شود باید پذیرفت چند سال بعد در صورت ایجاد صندوقهای پسانداز در سایر بانکهای تجاری ریسک نقدینگی و نرخ بهره به وجود خواهد آمد. بنابراین یک حالت درماندگی به وجود خواهد آمد و نظام اولیه رهن شکل نخواهد گرفت. ضمن اینکه تا زمانی که شرایط اقتصاد کلان به ثبات نرسد طراحی این مدل به هر شکلی همانند کف روی آب است.
چون چشمانداز مثبتی در حال حاضر از شرایط آینده اقتصادی وجود ندارد؟
بله، حداقل برای دو یا سه سال آینده چشماندازی که نشان دهد شرایط اقتصادی رو به بهبود است وجود ندارد. اما اگر چشماندازی از ثبات اقتصادی وجود داشته باشد شرایط تغییر خواهد کرد. فعلاً که تا سال آینده مطمئن هستیم ثبات اقتصادی به وجود نخواهد آمد. پس الزاماتی نیاز است تا بازار رهن اولیه به طور کامل اجرایی شود. اما در کل اینکه سعی شود فضای بازار را در مورد صندوقهای پسانداز رقابتی کنید و به تدریج به سمت کارایی پیش روید فینفسه روند مثبتی است.
پس نباید این تصور را داشته باشیم که با اجرای این طرحها قرار است مشکلات تامین مالی بخش مسکن حل شود؟
این موضوع را باید بدانیم که تمام مشکلات رفع نخواهد شد. هیچ گروه کمدرآمدی به واسطه وام و پسانداز در هیچ جای دنیا خانهدار نشده است که ایران بخواهد به آن برسد.
پیشنهاد شما برای گروههای کمدرآمد همان ایجاد خانههای اجتماعی است؟
در دنیا برای گروههای کمدرآمد پکیج وجود دارد. این پکیج هم مسکن اجتماعی یعنی خانههای اجارهای ارزانقیمت با استفاده از منابع دولتهای محلی و هم نهادهای حمایت اجتماعی و هم حمایت وزارت مسکن را در بر میگیرد. همانطور هم که اشاره کردم راه دیگر تلفیق صندوقهای پسانداز با سیاست استفاده از زمینهای دولتی است. فرض کنید وزارت راه و شهرسازی با موجودی زمین وزارتخانه یک شهرکسازی مشارکتی با بخش خصوصی انجام دهد، در مقابل دولت هزینه اندکی را بابت زمین دریافت میکند تا قیمت تمامشده برای مشتریان ارزانتر تمام شود و بتوانند با همان وام و پسانداز خانه خریداری کنند. یعنی تلفیق سیاستهای زمین و ساخت با صندوق زمین و مستغلات. البته این مدل بسیار خام است و نیاز به کار دارد.
اما آیا ایجاد صندوقهای سپردهگذاری برای بانکهای تجاری جذابیت دارد؟
اینکه بانکها خواهان این موضوع باشند و بخواهند چنین صندوقهایی را تشکیل دهند برای من محل شک است. البته اگر هم ایجاد صندوقهای سپردهگذاری برای آنها جذابیت داشته باشد یک خطر وجود دارد که منابع جذبشده از سوی متقاضیان یکدفعه و به صورت هجومی به بازار وارد نشود.
مسوولان عنوان میکنند منابع موجود در بازار به تدریج به بازار تزریق میشود. بنابراین به رشد قیمتها منجر نمیشود.
اگر اینگونه باشد ممکن است. البته در شرایط فعلی به نظر میرسد بهترین حالت که کمترین شوک قیمتی را به بازار وارد کند این است که سقف وام از20 میلیون تومان به30 میلیون تومان افزایش پیدا کند.
اگر تا این سطح افزایش پیدا کند که نمیتواند اهرم مالی قوی برای متقاضیان باشد؟
ما در یک شرایط باثبات که صحبت نمیکنیم، شرایط اقتصادی در نوسان است و این خطر همیشه وجود دارد بنابراین مسوولان باید همیشه گوش به زنگ باشند. چون در حال حاضر مکانیسمهای کنترلی قوی در سیستم بانکی کشور وجود ندارد که بتواند هجوم نقدینگی از منابع مختلف را کنترل کند. درست است که در حال حاضر جذابیتی در بازار مسکن نیست اما اگر دو سال آینده جذابیت بازار به گونهای شد که تمام نقدینگیها به سمت آن سرازیر شود در آن شرایط میتوان به بانکهای دولتی تکلیف کرد که منابع خود را به سمت دیگری هدایت کنند اما اگر بانکهای خصوصی منابعشان را به بازار مسکن آوردند و حباب قیمت تشکیل شد چه کار میتوان کرد؟
یکی دیگر از اهرمهای مالی برای تقویت قدرت خرید متقاضیان کمدرآمد پرداخت یارانه سود به گروههای کمتوان است. آیا پرداخت یارانه سود میتواند موثر واقع شود؟
خیر، اولاً یارانه سود، یارانهای خلاف عدالت اجتماعی است. زیرا مگر نه این است که سیاست کلی هدفمندسازی یارانههاست؟ اما این نوع یارانه کمک بهره خلاف هدفمندسازی یارانههاست. از یک طرف بوق و کرنا میکنیم که همه چیزها را گران کنیم که میخواهیم هدفمند کنیم. از آن طرف میآییم منابع را به یارانه سود میدهیم. دلیلی ندارد به فردی که برای خرید خانه در بالای شهر اقدام کرده یارانه پرداخت شود. دوم آنکه تفکیک متقاضیان در این مکانیسم امکانپذیر نیست. یارانه سود به صورت تراکمی بار مالی ایجاد میکند که دولت از پس پرداخت آن برنمیآید. به خصوص الان که با کسری شدید بودجه مواجه شده است. تصور کنید یک وام 20 میلیون تومانی بانک مسکن در حال حاضر با نرخ سود کنونی حدود 35 میلیون تومان تمام میشود. اگر بخواهیم بازپرداخت این وام 35 میلیون تومانی را بدهیم و از اینجا به سمت بازار رهن ثانویه برویم، برای ایجاد جذابیت برای بازار ثانویه باید حداقل نرخ سود به 25 درصد افزایش پیدا کند. در این صورت با نرخ سود افزایشیافته دولت باید بابت هر وام 15 میلیون تومان یارانه سود پرداخت کند تا بتواند نرخ سود را برای اقشار کمدرآمد به 13 درصد کنونی برساند. اگر سیستم بانکی 100 هزار وام با این نرخ سود اعطا کند در مجموع دولت باید هزار و 500 میلیارد تومان یارانه سود بپردازد. اگر تا سطح 200 هزار وام مسکن گسترش پیدا کند سالانه سه هزار میلیارد تومان برای دولت تمام میشود. بعد از پنج سال هم دولت 15 هزار میلیارد تومان تعهد مالی برای خودش ایجاد میکند. تحمل این حجم بدهی بابت یارانه سود در بلندمدت بسیار بدتر از یارانه نقدی است. بنابراین یا دولت باید یارانه سود پرداخت کند تا بتواند دسترسی همه اقشار را در وضع فعلی فراهم کند که در این صورت بار مالی در دولت سنگینی میکند که قابل تداوم نیست. دقیقاً مثل طرح مسکن مهر که قابل تداوم نبود، این هم به همان شکل قابل تداوم نیست. یا اینکه یارانه پرداخت نکند و متقاضیان باید سود 25درصدی را بازگردانند که صرفاً برای حل مشکل پردرآمدها که هیچ وظیفهای هم دولت در قبال افزایش قدرت خرید آنها ندارد، به درد میخورد.
یعنی همانگونه که اشاره کردید فقط دهک پنج به بالا میتوانند از عهده بازپرداخت آن برآیند. اما پردرآمدها که نیازی به مسکن مصرفی ندارند.
همین نکته اشکال این طرح است. به دلیل ایجاد جذابیت نرخ سود افزایش پیدا میکند که در برابر آن دو راه بیشتر وجود ندارد. یا باید یارانه پرداخت شود که برای دولت بار مالی ایجاد میشود و به تعبیری حتی از یارانه نقدی فعلی شرایط را برای دولت سختتر خواهد کرد یا آنکه یارانه پرداخت نشود که در آن صورت بخش زیادی از متقاضیان حذف خواهند شد. البته باید اضافه کنم یارانه سود چندان برای رهن اولیه ضرورت ندارد اما در بازار رهن ثانویه چون برای ایجاد جذابیت احتمال افزایش نرخ بهره وجود دارد، یارانه سود نیاز است که البته بار مالی بر دوش دولت ایجاد میکند.
چرا میگویید رهن ثانویه در شرایط فعلی اقتصاد در بازار مسکن حباب ایجاد میکند؟
ببینید مثلاً من به عنوان موسسه مالی اوراق را از بانک خریداری و در بازار عرضه میکنم. برای اینکه جذاب باشد، باید یک نرخ بهره بالاتری از بهره رهن اولیه داشته باشد. بنابراین نرخهای بهره وام باید بالا برود. مثلاً به جای 13 درصد فعلی 25 درصد باشد. اگر بحث پرداخت یارانه نباشد، نرخ بهره که بالا میرود، میزان دسترسی اقشار به نظام مالی را کم میکند. اگر یارانه پرداخت شود، اولاً یارانه بار مالی تراکمی ایجاد میکند و قابل تداوم نیست، دقیقاً مانند مسکن مهر است. دوماً، یارانه هدفمند نیست؛ یعنی به اقشاری که توانایی خرید مسکن را دارند، وام مسکن میدهید. در واقع خلاف اصول سیاستگذاری اجتماعی است. سوماً، رهن ثانویه به صورت اهرم مالی عمل میکند؛ یعنی شما اگر یک میلیارد سرمایه برای رهن ثانویه گذاشتید میتوانید چند برابر تولید منابع کنید. چهبسا منابع از بخشهای دیگر هم وارد این بازار شود، موقعی که تولید منابع میکنید، یعنی جریان نقدینگی را تشویق میکنید و کمک به ایجاد حباب میکنید. همان اتفاقی که در آمریکا افتاد. با این تفاوت که در اینجا هیچ الزامات نهادینهشدهای وجود ندارد.
اگر اعتبارسنجی شود چه؟
ممکن است گفته شود اعتبارسنجی میکنیم اما ما در کشور سیستم اعتبارسنجی قوی نداریم. علاوه بر این زمانی که بانک تبدیل به اوراق را انجام میدهد انگیزه برای اعتبارسنجی ضعیف میشود و به هر مشتری وام پرداخت میکند در نتیجه همان اعتبارسنجی پایهای هم که پیش از این انجام میشد، تعطیل میشود. این همان اتفاقی بود که در آمریکا افتاد. در نتیجه بانک سعی میکند تولید وام کند و با استفاده از مکانیسم بازار در فرآیندی بیفتد که مکش نقدینگی را یک درصد حباب بالا میبرد. البته این اتفاقات ممکن است در یک فرآیند شش یا هفتساله رخ دهد.
به نوعی تجربه جهانی نیز در این بخش ناموفق بوده است.
بله، به عنوان مثال کشور چین چند سال در مورد اجرایی کردن بازار رهن ثانویه مطالعهای انجام داد و به این نتیجه رسید که کشورش فعلاً توانایی برخورداری از رهن ثانویه را ندارد. در حالی که کشور چین رشد اقتصادی مستمر داشت؛ اما چون نرخ تورم بالایی داشت به این نتیجه رسید اجرای این نظام مستلزم وجود ثبات است اما هیچ کدام از این الزامات در ایران وجود ندارد. این پروژه حتی در زمان وزارت آقای عبدالعلیزاده هم مطرح شد بعد چندین ماه بحث و بررسی به همین نتیجه رسیدند. حتی در مطالعات بانک جهانی در سال 1378 انجام شد به این نتیجه رسیدیم که فعلاً زود است برای اینکه به سمت بازار رهن ثانویه برویم. در حالی که در آن زمان وضعیت اقتصادی بهتر از زمان فعلی بود. به همین دلایل توصیه میکنم دولت در شرایط کنونی اجرای بازار رهن ثانویه را به طور کامل فراموش کند وگرنه ضربه اساسی به اقتصاد مملکت میزند. در شرایط کنونی شاید بهتر باشد دغدغه بخش مسکن تامین مسکن برای کمدرآمدها باشد. بنابراین پیشنهاد میکنم بر روی بازار رهن اولیه تمرکز بیشتری شود و در یک پروسه پنجساله آن را به کارآمدی نسبی برسانند. دوم اینکه نظام وام و پسانداز را با نظام تولید و سیاستهای زمین تلفیق کنند و سوم، سیاست مسکن اجتماعی را برای گروههای کمدرآمد در دستور کار قرار دهند. چهارم، پکیجهایی که در سیاستهای نظام تولیدی و ترویج فناوریهای نوین و ارزانسازی و کارهایی که مشابهش در کشور مالزی تا یک حدی تجربه شده و آن نقشی که دولت دارد در ترویج الگوهای ساخت ارزانقیمت و اینها داشته باشد، پنجم، در سیاستهای زمین شهری و میزان برنامهریزی شهری و اسکان آن، یک بازنگری شود.
اهرم مالی بخش اجاره که به شکل وام اسکان موقت مطرح شده میتواند مسکنی برای بازار اجاره باشد؟
بازار اجاره یک مسکن فوری هم میتواند داشته باشد. مثلاً وام ودیعه.
آن وقت برای کلاشهری مانند تهران در نظر گرفتن مبلغی در حدود 12 میلیون تومان برای کمکاجاره میتواند موثر باشد؟
دولت که وظیفه ندارد برای اقشار در مناطق شمال شهر خانه اجاره کند. بلکه قرار است در مناطقی مانند منطقه 16، 17، 18، 19 و 20 راهگشا باشد. ضمن اینکه وام ودیعه هم باید تعریف شود که به چه مسکنی و با چه مشخصاتی داده شود. هیچ لزومی ندارد که من نوعی اگر قرار باشد در خیابان فرشته خانه اجاره کنم بیایم وام ودیعه هم بگیرم. در نتیجه وام ودیعه به عنوان یک مسکن فوری امکان خوبی است. اما در بلندمدت میتوان برای سازماندهی بازار اجاره به سمت ساخت واحدهای مسکونی- اجارهای، با مشارکت دولت پیش رفت.
در میان ابزارهای مالی تنظیم بازار مسکن، از سوی تیم جدید سیاستگذاری بخش مسکن در دولت یازدهم دو مدل تامین مالی بازار رهن اولیه در قالب ایجاد صندوقهای سپردهگذاری در بانکهای تجاری و بازار رهن ثانویه به عنوان دو مدل اساسی مدیریت بخش مسکن ارائه شده است. آیا امکان اجرای همزمان بازار رهن اولیه و ثانویه در بخش مسکن کشور وجود دارد؟
تجربه جهانی نشان میدهد اجرای بازار رهن ثانویه مستلزم اجرای کامل نظام بازار رهن اولیه است. یعنی تا زمانی که از طریق بازار رهن اولیه یک نظام کارآمد در سیستم تامین مالی مسکن درست نشده است، صحبت از اجرایی کردن بازار رهن ثانویه کاملاً خطاست. بنابراین باید در مرحله اول نظام رهن اولیه را کارآمد کنیم بعد در مرحله دوم به دنبال اجرای بازار رهن ثانویه باشیم. در بسیاری از تجربههای جهانی که این دو بازار رهن به صورت همزمان اجرایی شده است نتایج جالبی به دست نیامده است.
اجرای بازار رهن اولیه از طریق ایجاد صندوقهای سپردهگذاری در بانکهای تجاری با شرایط کنونی اقتصاد کشور و بخش مسکن همخوانی دارد؟
توسعه بازار رهن اولیه از طریق ایجاد صندوقهای پسانداز مسکن فینفسه ابزار خوبی است. خصوصاً آنکه در مدل جدید علاوه بر بانک مسکن سایر بانکهای تجاری امکان ایجاد چنین صندوقی را دارند. چون در حال حاضر یک صندوق پسانداز مسکن توسط بانک مسکن وجود دارد و بقیه بانکها فاقد چنین ابزاری هستند. اما ایجاد این صندوق در تمامی بانکهای تجاری به ایجاد یک فضای رقابتی کمک خواهد کرد. همین امر نکته مثبت ایجاد این صندوقهای سپردهگذاری است.
با ایجاد این صندوقهای سپردهگذاری به عنوان یک اهرم مالی میتوان امیدوار بود گروههای کمدرآمد که متقاضی ورود به بازار خرید مسکن هستند به این بخش وارد شوند؟
متاسفانه خیر. این مدل فقط برای گروههای درآمدی متوسط به بالا مناسب است. به بیانی دیگر فقط میتواند دهکهای درآمدی پنج به بالا را کمک کند.
یعنی نمیتواند قدرت خرید گروههای پایین درآمدی را که به نوعی به این اهرم مالی نیاز دارند افزایش دهد؟
غیرممکن است. حتی اگر حجم وام را هم زیاد کنند قدرت بازپرداخت آن از سوی دهکهای پایین درآمدی وجود ندارد.
اگر دوره بازپرداخت وام زیادتر شود چطور؟
دوره بازپرداخت هم زیاد شود سه دهک اول درآمدی مطلقاً امکان استفاده از این ابزار مالی را ندارند. به عنوان مثال اگر سقف وام تا 40 میلیون تومان افزایش پیدا کند و دوره بازپرداخت وام حداکثر 30ساله شود دهک سوم درآمدی باید ماهانه 70 درصد از درآمد خود را برای بازپرداخت این وام هزینه کند که چنین توانی برای این دهک وجود ندارد. البته اصولاً در هیچ نقطه از دنیا راهحلهایی همچون وام و خرید خانه از طریق پسانداز به درد دهکهای پایین درآمدی نخورده است. اما برای اقشار متوسط به بالا راهحل خوبی است.
در این صورت برای گروههای پایین درآمدی چه سیاستی راهگشا خواهد بود؟
برای این گروهها اجرا شدن سیاست مسکن اجتماعی (social housing) لازم است. به عنوان مثال طرح مسکن اجارهای در قالب اجارههای بلندمدت یا ساخت خانههای اجارهای. بسیاری از کشورهای اروپایی در مقطعی برای تنظیم عرضه و تقاضا در بازار مسکن خود به اجرای این سیاست روی آوردند.
این طرح همچون طرح مسکن مهر توسط دولت ساخته و عرضه میشود؟
الزامی وجود ندارد که حتماً دولت این خانهها را بسازد ولی با کمک منابع دولتی و زمینهای دولت میتواند ساخته شود. بنابراین در یک جمعبندی کلی میتوانم بگویم استفاده از مکانیسم تقویت تقاضا از طریق توسعه بسیار خوب است اما برای گروههای درآمدی متوسط و بالاتر. به خصوص در شرایط اقتصادی کنونی اگر بخواهید وام بخشی از قدرت خرید متقاضیان را پوشش دهد بازپرداخت آن از عهده گروههای متوسط به بالا برنمیآید.
شما در ابتدای صحبتهای خود به این موضوع اشاره کردید که دولت باید برای اجرای بازار رهن ثانویه، ساز و کار بازار رهن اولیه را به طور کامل اجرایی کند. دولت چگونه میتواند در این مسیر پیش رود؟
دولت اگر بخواهد سیستم تامین مالی رهن اولیه را به طور کامل اجرایی کند باید در کنار تسهیلاتی که ارائه میدهد نظام تامین مالی را با نظام تولید تلفیق کند. یعنی به واسطه ابزارهایی مثل زمین نوعی سوبسید به متقاضیان وام ارائه دهد، که این میتواند مقداری دایره پوشش اقشاری را که از تسهیلات صندوقهای پسانداز استفاده میکنند وسیعتر کند. چون در حال حاضر صندوقهای پسانداز بانک مسکن هم دچار کمبود منابع و کسری زیادی هستند و اگر این کسری منابع به درستی مدیریت شود باید پذیرفت چند سال بعد در صورت ایجاد صندوقهای پسانداز در سایر بانکهای تجاری ریسک نقدینگی و نرخ بهره به وجود خواهد آمد. بنابراین یک حالت درماندگی به وجود خواهد آمد و نظام اولیه رهن شکل نخواهد گرفت. ضمن اینکه تا زمانی که شرایط اقتصاد کلان به ثبات نرسد طراحی این مدل به هر شکلی همانند کف روی آب است.
چون چشمانداز مثبتی در حال حاضر از شرایط آینده اقتصادی وجود ندارد؟
بله، حداقل برای دو یا سه سال آینده چشماندازی که نشان دهد شرایط اقتصادی رو به بهبود است وجود ندارد. اما اگر چشماندازی از ثبات اقتصادی وجود داشته باشد شرایط تغییر خواهد کرد. فعلاً که تا سال آینده مطمئن هستیم ثبات اقتصادی به وجود نخواهد آمد. پس الزاماتی نیاز است تا بازار رهن اولیه به طور کامل اجرایی شود. اما در کل اینکه سعی شود فضای بازار را در مورد صندوقهای پسانداز رقابتی کنید و به تدریج به سمت کارایی پیش روید فینفسه روند مثبتی است.
پس نباید این تصور را داشته باشیم که با اجرای این طرحها قرار است مشکلات تامین مالی بخش مسکن حل شود؟
این موضوع را باید بدانیم که تمام مشکلات رفع نخواهد شد. هیچ گروه کمدرآمدی به واسطه وام و پسانداز در هیچ جای دنیا خانهدار نشده است که ایران بخواهد به آن برسد.
پیشنهاد شما برای گروههای کمدرآمد همان ایجاد خانههای اجتماعی است؟
در دنیا برای گروههای کمدرآمد پکیج وجود دارد. این پکیج هم مسکن اجتماعی یعنی خانههای اجارهای ارزانقیمت با استفاده از منابع دولتهای محلی و هم نهادهای حمایت اجتماعی و هم حمایت وزارت مسکن را در بر میگیرد. همانطور هم که اشاره کردم راه دیگر تلفیق صندوقهای پسانداز با سیاست استفاده از زمینهای دولتی است. فرض کنید وزارت راه و شهرسازی با موجودی زمین وزارتخانه یک شهرکسازی مشارکتی با بخش خصوصی انجام دهد، در مقابل دولت هزینه اندکی را بابت زمین دریافت میکند تا قیمت تمامشده برای مشتریان ارزانتر تمام شود و بتوانند با همان وام و پسانداز خانه خریداری کنند. یعنی تلفیق سیاستهای زمین و ساخت با صندوق زمین و مستغلات. البته این مدل بسیار خام است و نیاز به کار دارد.
اما آیا ایجاد صندوقهای سپردهگذاری برای بانکهای تجاری جذابیت دارد؟
اینکه بانکها خواهان این موضوع باشند و بخواهند چنین صندوقهایی را تشکیل دهند برای من محل شک است. البته اگر هم ایجاد صندوقهای سپردهگذاری برای آنها جذابیت داشته باشد یک خطر وجود دارد که منابع جذبشده از سوی متقاضیان یکدفعه و به صورت هجومی به بازار وارد نشود.
مسوولان عنوان میکنند منابع موجود در بازار به تدریج به بازار تزریق میشود. بنابراین به رشد قیمتها منجر نمیشود.
اگر اینگونه باشد ممکن است. البته در شرایط فعلی به نظر میرسد بهترین حالت که کمترین شوک قیمتی را به بازار وارد کند این است که سقف وام از20 میلیون تومان به30 میلیون تومان افزایش پیدا کند.
اگر تا این سطح افزایش پیدا کند که نمیتواند اهرم مالی قوی برای متقاضیان باشد؟
ما در یک شرایط باثبات که صحبت نمیکنیم، شرایط اقتصادی در نوسان است و این خطر همیشه وجود دارد بنابراین مسوولان باید همیشه گوش به زنگ باشند. چون در حال حاضر مکانیسمهای کنترلی قوی در سیستم بانکی کشور وجود ندارد که بتواند هجوم نقدینگی از منابع مختلف را کنترل کند. درست است که در حال حاضر جذابیتی در بازار مسکن نیست اما اگر دو سال آینده جذابیت بازار به گونهای شد که تمام نقدینگیها به سمت آن سرازیر شود در آن شرایط میتوان به بانکهای دولتی تکلیف کرد که منابع خود را به سمت دیگری هدایت کنند اما اگر بانکهای خصوصی منابعشان را به بازار مسکن آوردند و حباب قیمت تشکیل شد چه کار میتوان کرد؟
یکی دیگر از اهرمهای مالی برای تقویت قدرت خرید متقاضیان کمدرآمد پرداخت یارانه سود به گروههای کمتوان است. آیا پرداخت یارانه سود میتواند موثر واقع شود؟
خیر، اولاً یارانه سود، یارانهای خلاف عدالت اجتماعی است. زیرا مگر نه این است که سیاست کلی هدفمندسازی یارانههاست؟ اما این نوع یارانه کمک بهره خلاف هدفمندسازی یارانههاست. از یک طرف بوق و کرنا میکنیم که همه چیزها را گران کنیم که میخواهیم هدفمند کنیم. از آن طرف میآییم منابع را به یارانه سود میدهیم. دلیلی ندارد به فردی که برای خرید خانه در بالای شهر اقدام کرده یارانه پرداخت شود. دوم آنکه تفکیک متقاضیان در این مکانیسم امکانپذیر نیست. یارانه سود به صورت تراکمی بار مالی ایجاد میکند که دولت از پس پرداخت آن برنمیآید. به خصوص الان که با کسری شدید بودجه مواجه شده است. تصور کنید یک وام 20 میلیون تومانی بانک مسکن در حال حاضر با نرخ سود کنونی حدود 35 میلیون تومان تمام میشود. اگر بخواهیم بازپرداخت این وام 35 میلیون تومانی را بدهیم و از اینجا به سمت بازار رهن ثانویه برویم، برای ایجاد جذابیت برای بازار ثانویه باید حداقل نرخ سود به 25 درصد افزایش پیدا کند. در این صورت با نرخ سود افزایشیافته دولت باید بابت هر وام 15 میلیون تومان یارانه سود پرداخت کند تا بتواند نرخ سود را برای اقشار کمدرآمد به 13 درصد کنونی برساند. اگر سیستم بانکی 100 هزار وام با این نرخ سود اعطا کند در مجموع دولت باید هزار و 500 میلیارد تومان یارانه سود بپردازد. اگر تا سطح 200 هزار وام مسکن گسترش پیدا کند سالانه سه هزار میلیارد تومان برای دولت تمام میشود. بعد از پنج سال هم دولت 15 هزار میلیارد تومان تعهد مالی برای خودش ایجاد میکند. تحمل این حجم بدهی بابت یارانه سود در بلندمدت بسیار بدتر از یارانه نقدی است. بنابراین یا دولت باید یارانه سود پرداخت کند تا بتواند دسترسی همه اقشار را در وضع فعلی فراهم کند که در این صورت بار مالی در دولت سنگینی میکند که قابل تداوم نیست. دقیقاً مثل طرح مسکن مهر که قابل تداوم نبود، این هم به همان شکل قابل تداوم نیست. یا اینکه یارانه پرداخت نکند و متقاضیان باید سود 25درصدی را بازگردانند که صرفاً برای حل مشکل پردرآمدها که هیچ وظیفهای هم دولت در قبال افزایش قدرت خرید آنها ندارد، به درد میخورد.
یعنی همانگونه که اشاره کردید فقط دهک پنج به بالا میتوانند از عهده بازپرداخت آن برآیند. اما پردرآمدها که نیازی به مسکن مصرفی ندارند.
همین نکته اشکال این طرح است. به دلیل ایجاد جذابیت نرخ سود افزایش پیدا میکند که در برابر آن دو راه بیشتر وجود ندارد. یا باید یارانه پرداخت شود که برای دولت بار مالی ایجاد میشود و به تعبیری حتی از یارانه نقدی فعلی شرایط را برای دولت سختتر خواهد کرد یا آنکه یارانه پرداخت نشود که در آن صورت بخش زیادی از متقاضیان حذف خواهند شد. البته باید اضافه کنم یارانه سود چندان برای رهن اولیه ضرورت ندارد اما در بازار رهن ثانویه چون برای ایجاد جذابیت احتمال افزایش نرخ بهره وجود دارد، یارانه سود نیاز است که البته بار مالی بر دوش دولت ایجاد میکند.
چرا میگویید رهن ثانویه در شرایط فعلی اقتصاد در بازار مسکن حباب ایجاد میکند؟
ببینید مثلاً من به عنوان موسسه مالی اوراق را از بانک خریداری و در بازار عرضه میکنم. برای اینکه جذاب باشد، باید یک نرخ بهره بالاتری از بهره رهن اولیه داشته باشد. بنابراین نرخهای بهره وام باید بالا برود. مثلاً به جای 13 درصد فعلی 25 درصد باشد. اگر بحث پرداخت یارانه نباشد، نرخ بهره که بالا میرود، میزان دسترسی اقشار به نظام مالی را کم میکند. اگر یارانه پرداخت شود، اولاً یارانه بار مالی تراکمی ایجاد میکند و قابل تداوم نیست، دقیقاً مانند مسکن مهر است. دوماً، یارانه هدفمند نیست؛ یعنی به اقشاری که توانایی خرید مسکن را دارند، وام مسکن میدهید. در واقع خلاف اصول سیاستگذاری اجتماعی است. سوماً، رهن ثانویه به صورت اهرم مالی عمل میکند؛ یعنی شما اگر یک میلیارد سرمایه برای رهن ثانویه گذاشتید میتوانید چند برابر تولید منابع کنید. چهبسا منابع از بخشهای دیگر هم وارد این بازار شود، موقعی که تولید منابع میکنید، یعنی جریان نقدینگی را تشویق میکنید و کمک به ایجاد حباب میکنید. همان اتفاقی که در آمریکا افتاد. با این تفاوت که در اینجا هیچ الزامات نهادینهشدهای وجود ندارد.
اگر اعتبارسنجی شود چه؟
ممکن است گفته شود اعتبارسنجی میکنیم اما ما در کشور سیستم اعتبارسنجی قوی نداریم. علاوه بر این زمانی که بانک تبدیل به اوراق را انجام میدهد انگیزه برای اعتبارسنجی ضعیف میشود و به هر مشتری وام پرداخت میکند در نتیجه همان اعتبارسنجی پایهای هم که پیش از این انجام میشد، تعطیل میشود. این همان اتفاقی بود که در آمریکا افتاد. در نتیجه بانک سعی میکند تولید وام کند و با استفاده از مکانیسم بازار در فرآیندی بیفتد که مکش نقدینگی را یک درصد حباب بالا میبرد. البته این اتفاقات ممکن است در یک فرآیند شش یا هفتساله رخ دهد.
به نوعی تجربه جهانی نیز در این بخش ناموفق بوده است.
بله، به عنوان مثال کشور چین چند سال در مورد اجرایی کردن بازار رهن ثانویه مطالعهای انجام داد و به این نتیجه رسید که کشورش فعلاً توانایی برخورداری از رهن ثانویه را ندارد. در حالی که کشور چین رشد اقتصادی مستمر داشت؛ اما چون نرخ تورم بالایی داشت به این نتیجه رسید اجرای این نظام مستلزم وجود ثبات است اما هیچ کدام از این الزامات در ایران وجود ندارد. این پروژه حتی در زمان وزارت آقای عبدالعلیزاده هم مطرح شد بعد چندین ماه بحث و بررسی به همین نتیجه رسیدند. حتی در مطالعات بانک جهانی در سال 1378 انجام شد به این نتیجه رسیدیم که فعلاً زود است برای اینکه به سمت بازار رهن ثانویه برویم. در حالی که در آن زمان وضعیت اقتصادی بهتر از زمان فعلی بود. به همین دلایل توصیه میکنم دولت در شرایط کنونی اجرای بازار رهن ثانویه را به طور کامل فراموش کند وگرنه ضربه اساسی به اقتصاد مملکت میزند. در شرایط کنونی شاید بهتر باشد دغدغه بخش مسکن تامین مسکن برای کمدرآمدها باشد. بنابراین پیشنهاد میکنم بر روی بازار رهن اولیه تمرکز بیشتری شود و در یک پروسه پنجساله آن را به کارآمدی نسبی برسانند. دوم اینکه نظام وام و پسانداز را با نظام تولید و سیاستهای زمین تلفیق کنند و سوم، سیاست مسکن اجتماعی را برای گروههای کمدرآمد در دستور کار قرار دهند. چهارم، پکیجهایی که در سیاستهای نظام تولیدی و ترویج فناوریهای نوین و ارزانسازی و کارهایی که مشابهش در کشور مالزی تا یک حدی تجربه شده و آن نقشی که دولت دارد در ترویج الگوهای ساخت ارزانقیمت و اینها داشته باشد، پنجم، در سیاستهای زمین شهری و میزان برنامهریزی شهری و اسکان آن، یک بازنگری شود.
اهرم مالی بخش اجاره که به شکل وام اسکان موقت مطرح شده میتواند مسکنی برای بازار اجاره باشد؟
بازار اجاره یک مسکن فوری هم میتواند داشته باشد. مثلاً وام ودیعه.
آن وقت برای کلاشهری مانند تهران در نظر گرفتن مبلغی در حدود 12 میلیون تومان برای کمکاجاره میتواند موثر باشد؟
دولت که وظیفه ندارد برای اقشار در مناطق شمال شهر خانه اجاره کند. بلکه قرار است در مناطقی مانند منطقه 16، 17، 18، 19 و 20 راهگشا باشد. ضمن اینکه وام ودیعه هم باید تعریف شود که به چه مسکنی و با چه مشخصاتی داده شود. هیچ لزومی ندارد که من نوعی اگر قرار باشد در خیابان فرشته خانه اجاره کنم بیایم وام ودیعه هم بگیرم. در نتیجه وام ودیعه به عنوان یک مسکن فوری امکان خوبی است. اما در بلندمدت میتوان برای سازماندهی بازار اجاره به سمت ساخت واحدهای مسکونی- اجارهای، با مشارکت دولت پیش رفت.
دیدگاه تان را بنویسید