داوود سوری اثر بلندمدت افزایش وام مسکن بر بازار را بررسی میکند
خطر جهش قیمتی پیشروی ماست
«ثبات اقتصادی، ریسک و بازده متناسب» سه شرط اولیه برای طراحی سیستم تامین مالی در شرایط کنونی کشور است. دکتر داوود سوری با تاکید بر این جمله میگوید: برای طراحی هر گونه ابزار مالی در بخش مسکن باید این سه فاکتور را در نظر گرفت.
«ثبات اقتصادی، ریسک و بازده متناسب» سه شرط اولیه برای طراحی سیستم تامین مالی در شرایط کنونی کشور است. دکتر داوود سوری با تاکید بر این جمله میگوید: برای طراحی هر گونه ابزار مالی در بخش مسکن باید این سه فاکتور را در نظر گرفت. او معتقد است باید در شرایط کنونی که اقتصاد کشور حال عمومی خوبی ندارد ابزاری را برای بخش مسکن تهیه کرد که ترکیب ریسک و بازده آن در رقابت با ترکیب ریسک و بازده دیگر فرصتهای سرمایهگذاری قرار بگیرد. او تفاوت فعالیت در بازار تامین مالی مسکن با دیگر فرصتهای سرمایهگذاری را بلندمدت بودن آن میداند و عنوان میکند: مسکن کالایی ناهمگن است و نمیتوان تمام آن را زیر چتری یکسان جای داد. او تقسیم بازار مسکن به زیربازارهایی همگن را راهی برای تحلیل دقیق تاثیر هر سیاستی بر بازار مسکن تعریف میکند و میگوید: در هر یک از این زیربازارها باید کالایی تقریباًَ همگن به متقاضیانی با ویژگیهای مشابه عرضه شود. دکتر سوری در بخش دیگری از صحبتهای خود به تاثیر تزریق نقدینگی در بازار مسکن ایران در بلندمدت اشاره و تاکید میکند: بر اساس مطالعاتی که در
ارتباط با ادوار تجاری بازار مسکن در ایران شده شوکهای پولی و تزریق نقدینگی در بازار فاقد یک اثر پایدار بلندمدت بر بازار هستند و تاثیر آن تنها در یک دوره زمانی محدود است مگر اینکه این تزریق بتواند تداوم یابد.
اثر اعتبارات اعطایی بر بخش مسکن از دو نظرگاه قابل بررسی است. از طرفی مطالعات و نظریههای اقتصاد مسکن بر نقش آن در رشد ارزش افزوده بخش مسکن تاکید دارند که به تقویت رشد منجر میشود و از سوی دیگر این باور که افزایش تسهیلات بر تشدید افزایش قیمت مسکن و پیدایش شوکهای ادواری تاکید دارد. از نگاه شما این دو موضوع با هم مرتبط است؟ در صورت افزایش تسهیلات چه اتفاقی برای بازار مسکن میافتد؟
افزایش تسهیلات مالی برای خرید مسکن تقاضای بالفعل مسکن را افزایش میدهد و میتواند به عنوان محرکی برای افزایش ساختوساز و رشد تولید در بخش مسکن محسوب شود. در صورتی که بخش تولید و عرضه مسکن به تقاضای ایجادشده پاسخی مناسب دهند، قیمتها زیاد افزایش نخواهد یافت. البته توجه داریم که از زمان تصمیم به ساخت تا عرضه مسکن به بازار حداقل یک سال زمان نیاز است و در این دوره افزایش قیمت وجود خواهد داشت چرا که عرضه مسکن از کشش و حساسیت کافی برخوردار نیست. همچنین باید توجه داشت که در شرایط افزایش حجم ریالی تقاضا که ناشی از پرداخت وام است و افزایش تقاضا برای
ساختوساز بازار زمین نیز دچار التهاب شده، این امر میتواند موجبات افزایش قیمت زمین را فراهم آورد اما ادامه و شدت آن بستگی به واکنش عرضه به افزایش تقاضا و قیمت دارد. به طور کلی هنگامی که صحبت از بازار مسکن میشود باید توجه داشت که مسکن کالایی ناهمگن است و نمیتوان تمام آن را زیر چتری یکسان جای داد. برای تحلیل دقیق تاثیر هر سیاستی بر بازار مسکن میبایست این بازار را به زیر بازارهایی همگن که در هر یک کالایی تقریباًَ همگن به متقاضیانی با ویژگیهای مشابه عرضه میشود، تقسیم کرد و آنگاه اثر آن سیاست را بر زیر بازارها تحلیل کرد. یکی از ابعاد مسکن که بر پیچیدگیهای آن میافزاید بعد جغرافیایی آن است. به عنوان مثال بازار آپارتمانهای 75 متری در تهران با شهری مانند ایلام کاملاًَ متفاوت است و میبایست جدا از یکدیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند.
با وجود چنین شرایطی سقف وام خرید مسکن تا چه سطحی باید افزایش پیدا کند تا در کلانشهری مانند تهران بتواند موثر باشد؟
با توجه به نسبت تسهیلات به قیمت مسکن، در شرایط جاری کشور و با فرض حتی دو برابر شدن آن به نظر نمیرسد بتواند تاثیر اساسی بر تقاضای مسکن در شهری مانند تهران داشته باشد. اگر هم داشته باشد فقط تقاضای واحدهای مسکونی کوچک و در مناطق ارزانقیمت را تحریک میکند. اما میتواند در شهرهای دیگر موجب افزایش تقاضا شود. خوشبختانه در شهرهای کوچکتر عرضه مسکن از کشش بیشتری برخوردار است و افزایش قیمت ناشی از افزایش تسهیلات در میانمدت چشمگیر نخواهد بود. نکته دیگر اینکه در حال حاضر شکاف بین توان خانوار و قیمت مسکن به خصوص در شهرهای بزرگ آنقدر بالاست که به نظر نمیرسد افزایش وام حتی در کوتاهمدت تاثیر معنیداری بر سطح قیمت داشته باشد. ولی در هر صورت نباید خطر افزایش منابع مالی خرید در بازار را در بلندمدت در صورت تداوم روند صعودی آن نادیده گرفت و خطر بروز جهشهای قیمتی در میانمدت و بلندمدت خطری فراروی بازار است.
باید توجه داشت که بر اساس مطالعاتی که در ارتباط با ادوار تجاری بازار مسکن در ایران شده شوکهای پولی و تزریق نقدینگی در بازار فاقد یک اثر پایدار بلندمدت بر بازار هستند و تاثیر آن تنها در یک دوره زمانی محدود است مگر اینکه این تزریق بتواند تداوم یابد.
سیستم تامین مالی مسکن در ایران مبتنی بر بانک است. بازار مالی در ایران به دلیل عدم گسترش و تعمیق بازار سرمایه عمدتاً شامل بازار پول است که بازاری کوتاهمدت است اما تامین مالی مسکن اقدامی بلندمدت است. این نارسایی را چگونه میتوان در یک فرآیند میانمدت رفع کرد؟
بانک همیشه مهمترین تامینکننده منابع مالی برای تامین مسکن خانوار است. برای اینکه بانک ترغیب شود که منابع خود را در سرمایهگذاری بلندمدت بکار گیرد نیاز است که فضای اقتصاد کلان کشور غیرتورمی، باثبات و قابل پیشبینی باشد. در چنین فضایی است که سپردهگذاران در بانک سپردهگذاری میکنند و بانک منابع کافی برای ارائه تسهیلات در اختیار دارد. در این صورت است که بانک ریسک کمی برای سرمایهگذاری بلندمدت خواهد داشت و میتواند با طراحی ابزارهای مالی حتی منابعی غیر از سپردهها را نیز در جهت تامین مالی مسکن به کار گیرد. راه حل افزایش کارایی سیستم بانکی در تامین مالی مسکن را میبایست در سیاستهای کلان پولی و مالی دولت جستوجو کرد. سیاستهایی که در صورت طراحی مناسب افزایش درآمد خانوارها و ثبات قیمتها را
به ارمغان خواهد آورد.
سیاستگذاری پولی در ایران معمولاً سالیانه و با نرخ ثابت صورت میگیرد. در حالی که اقتصاد ایران دارای یک شرایط تورمی است. در این شرایط چگونه میتوان تامین مسکن را برای بلندمدت تدوین کرد؟
منظور شما از سیاستگذاری پولی، تعیین نرخ بهره و بستههای نظارتی است که در چند سال اخیر توسط بانک مرکزی انجام گرفته است. متاسفانه تعیین نرخ بهره توسط سیاستگذار و آن هم در سطحی پایینتر از نرخ تورم از یک سو به کاهش سررسید سپردههای بانکی انجامیده است و از سوی دیگر صف طویلی از متقاضیان تسهیلات را در مقابل بانکها قرار داده است. هر دوی این اثرات مخالف تامین مالی مسکن است که اساساًَ فرآیندی بلندمدت است. در چنین شرایطی هیچ سرمایهگذاری از جمله بانک، ریسک مشارکت در فعالیتی بلندمدت و کمبازده (و حتی زیانده) را نمیپذیرد و تدوین نظام تامین مالی مسکن با اتکا بر منابع غیردولتی انتظاری عبث است. در این فضا تنها یارانههای دولتی است که میتواند شکاف بین سود مورد انتظار و بازده قابل تحقق سرمایهگذار را پوشش دهد. البته در شرایط تورمی توان دولت در ارائه یارانه نیز به مرور زمان
تحلیل میرود و دیر یا زود از زیر تعهدات خود شانه خالی میکند. طبیعی است که سرمایهگذاران نیز مایل به همکاری با چنین دولتی نخواهند بود و از صرف منابع خود برای تامین مالی مسکن اکراه دارند.
در دولت جدید ایجاد بازار رهن ثانویه به عنوان یکی از ابزارهای تامین مالی دنبال میشود. با توجه به عدم توسعه و تعمیق بازار مالی کشور و سهم اندک بازار رهن اولیه از اقتصاد ملی چه اقداماتی باید برای بسترسازی این کار صورت گیرد؟
در بازار رهن ثانویه بانک جریان نقد حاصل از تسهیلات رهنی اعطاشده را، که دارایی وی محسوب میشود، به منظور تجهیز منابع مالی جدید به نهادهای مالی دیگر میفروشد و از منابع حاصلشده برای اعطای تسهیلات جدید استفاده میکند. موفقیت این بازار نیازمند نهادهای مالی دیگری است که از یک سو منابع مالی داشته باشند و از سوی دیگر نتوانند از این منابع به خوبی بانک در ارائه وامهای رهنی استفاده کنند. در شرایط تورمی و هنگامی که نرخ بهره کمتر از نرخ تورم تعیین میشود، نهتنها رهن اولیه مطلوب نیست و بانکها از آن گریزانند بلکه صاحبان سرمایه نیز بهتر از بانک میتوانند از منابع خود استفاده کنند و سرمایه خود را به بازارهایی منتقل میکنند که تحت کنترل قانونگذار نبوده و بیش از نرخ بهره بازدهی داشته باشند. برای ترغیب سرمایهگذار به خرید جریان
نقد رهن اولیه میبایست نرخ بازدهی این سرمایهگذاری در تناسب با نرخ بازدهی دیگر بازارها قرار بگیرد که لازمه آن تورم کم و نرخ بهرهای بالاتر از نرخ تورم است. در شرایط فعلی با توجه به وضعیت نامناسب اقتصاد کشور و با توجه به نرخ تورم بالا به نظر نمیرسد که راهاندازی بازار رهن ثانویه اقدامی موفق باشد چرا که موفقیت آن تنها با افزایش بسیار زیاد نرخ بهره امکانپذیر است که افزایش نرخ بهره در واقع تنها منجر به کاهش توان درصد بیشتری از خانوارها جهت ورود به بازار وام و اعتبار مسکن میشود. مگر اینکه دولت یارانه کمک بهره پرداخت کند که در آن صورت نیز با توجه به انباشت تعهدات مالی از یک طرف و تضاد این نوع یارانه با سیاست هدفمندسازی یارانهها این سیاست میتواند بر ناکارآمدی عملکرد بخش مسکن بیفزاید.
تاکنون منابع تامین تسهیلات مسکن متکی به سپرده متقاضیان و منابع بانکی بوده است. چگونه میتوان ارتباط سرمایهگذاران در بازارهای مالی را با این بازار برقرار کرد؟
ملاک سرمایهگذار برای ورود به یک فعالیت جدید ریسک و بازده آن فعالیت است. برای طراحی هرگونه ابزاری میبایست این دو معیار را در نظر گرفت و ابزاری تهیه کرد که ترکیب ریسک و بازده آن در رقابت با ترکیب ریسک و بازده دیگر فرصتهای سرمایهگذاری قرار بگیرد. تفاوت فعالیت در بازار تامین مالی مسکن با دیگر فرصتهای سرمایهگذاری بلندمدت بودن آن است. بنابراین در صورت وجود ثبات اقتصادی و ریسک و بازده متناسب، سرمایهگذاران به این بازار جذب خواهند شد.
دیدگاه تان را بنویسید