تاریخ انتشار:
جابهجایی میلیاردها دلار پورسانت دلالان ایرانی و شرکتهای چینی
خرید تجهیزات نفتی در بازار دلالی
تیتر بسیاری از رسانهها شد: «جنوب بهشت دلالان نفتی»؛ هشداری که به نظر میرسد بین دادن و شنیده شدنش سه سال فاصله افتاد.
یکی از عرصههای اصلی این دلالی، خرید تجهیزات پیشرفته نفتی از شرکتهای ردهپایین چینی بود. حال آنکه در زمان دولتهای سازندگی و اصلاحات، قراردادهای نفتی بزرگ و خرید تجهیزات از شرکتهای بزرگ و دست اول اروپایی و آمریکایی انجام میشد. البته در آن دوران هم این دلالیها صورت میگرفت؛ اما بسیار محدود بود و در نهایت هم دلالی برای خرید تجهیزات نفتی از شرکتهای طراز اول اروپایی بود. آن هم به این دلیل که عموماً این شرکتهای بزرگ اروپایی به دلیل مراحل اولیه تحریم چندان مایل به ارتباط مستقیم با طرف ایرانی نبودند و چند دلال مشخص، وظیفه این ارتباط را به عهده داشتند و پورسانتهای متغیر بین 5 تا 10 درصد را دریافت میکردند.
اما وقتی اروپاییها رفتند و چینیها آمدند، این سوال حتی در ردههای بالای وزارت نفت هم طرح شد که دیگر چه نیازی به دلالهای نفتی است؟ چرا که چینیها نهتنها بیرغبت نبودند بلکه با ولع به سوی بازار سرمایهگذاری نفتی ایران رو آورده بودند. موضوع وقتی بغرنجتر شد که مشخص شد دولت آقای احمدینژاد، دهها میلیارد دلار را بابت پشتوانه و در قالب فاینانس در اختیار کشور چین قرار داده است. سیاست دولت چین هم تشویق شرکتهای چینی به معامله و فروش کالا و تجهیزات به ایران بود و به دلیل دولتی بودن اکثر شرکتهای چینی، هیچ بهانهای برای خودداری از فروش تجهیزات به ایران وجود نداشت. از طرفی «بانک سانشور» چین که هنوز برای ایرانیان نامی ناآشناست و تنها در اسناد طراز اول وزارت نفت و قوه قضائیه میتوان نامش را یافت به بانکی مبدل شد که پولهای حاصل از فروش نفت ایران به چین در آن بهناچار سرمایهگذاری میشد تا پشتوانه قراردادهای نفتی ایران و چین در خرید تجهیزات شود. در چنین شرایطی، دلالان نفتی نهتنها محدودتر نشدند بلکه بزرگراهی بین وزارت نفت و زیرمجموعههایش با این شرکتهای دلالی شکل گرفت. این روال زیر ذرهبین نبود تا زمانی که خبرهایی درز پیدا کرد که میلیاردها دلار در بین این دلالیها رد و بدل شده و نتیجه: «قراردادهای زیانآور». باز رسانهها تیتر شد: «ترکمنچای نفتی؛ این بار با چین»؛ میلیاردها دلار پورسانت دلالی گرفته شده اما قراردادهایی با طرفهای چینی بسته شده که چند ویژگی دارند: «تجهیزاتی با کیفیت پایین، قیمت بالاتر، عدم تحویل به موقع». چالشهای دیگری هم بود؛ مانند اینکه برای اول بار شاید در دو دهه گذشته طرف مقابل برای فروش تجهیزات شروطی را هم قائل میشد؛ از اجبار برای استخدام تعدادی از نیروهای چینی تا تعهد خریدار ایرانی برای سپردن تعمیر و نگهداری به طرف چینی. تا بدین ترتیب گویا برگردیم به دوران نفت و مصدق و انگلیس. داستان انتقال تکنولوژی داستان وقتی بغرنجتر شد که یک قرارداد مهم نفتی بین ایران و چین در سال 90 افشا شد. قراردادی که طی آن ایران از طرف چینی با واسطه یک دلال معروف نفتی که در این سالها به ابردلال تبدیل شده بود، 14 دکل حفاری خریده بود. شامل 10 دکل خشکی و چهار دکل دریایی. به طرف ایرانی گفته بودند که شرکت چینی که از قضا دولتی هم هست، نیاز به دریافت پول تجهیزات به صورت نقد ندارد بلکه به ایران با سود بالا وام میدهد تا این طور هزینه تجهیزات به طرف چینی پرداخت شود. همان زمان سایت بازتاب امروز نوشت: «این معامله که بزرگترین معامله نفتی در تاریخ صنعت نفت ایران از زمان دارسی است کاملاً یکطرفه و به سود شرکتهای چینی خواهد بود به طوری که بهرغم دهها میلیارد دلار از پولهای فروش نفت ایران در بانک سانشور چین جهت تامین مالی قراردادهای ایران و چین که در حال حاضر توسط دولت چین بلوکه شده است، این قرارداد با شرایط فاینانس (وام) انجام میشود و مبالغ سنگینی بابت بهره بانکی و دلالی فاینانس از بیتالمال کشور پرداخت خواهد شد.» در این مورد هم چینیها شرط گذاشتند که تکنولوژی را منتقل نمیکنند، در حالی که از نگاه بسیاری با توجه به خرید این تعداد زیاد دکل، انتقال تکنولوژی باید یکی از شروط قرارداد باشد.
خبر وقتی به دیوان محاسبات کشور رسید، تیم نظارتی مامور رسیدگی شد اما در نهایت چند نماینده مجلس گفتند که برخی حمایتهای خاص از دلال این قرارداد «ر. م» سبب شده تا وی بتواند کارش را همچنان به پیش ببرد. دلالی که اول بار به خاطر قرارداد کرسنت نامش بر سر زبانها افتاد و در هشت سال گذشته، از یک دلال کوچک نفتی به ابردلال نفت تبدیل شد. هر چند در اواخر دولت دهم، برملا شد که شرکت «س» تحت مدیریت این دلال نفتی تنها در یک مناقصه خرید دکلهای حفاری شمال که مجموعاً ارزشی بالغ بر ۴۲۰ میلیون دلار داشت، با خارج کردن رقبا توسط برخی نیروهای ذینفوذ، پورسانتی بالغ بر ۱۶ میلیون دلار دریافت کرد.
اما به تدریج حاشیههای این دلالیها دامن مدیران نفتی در چین را هم گرفت. چنانچه برای وادار کردن مدیران چینی به انجام معاملات از طریق فلان شرکت دلالی ایرانی، مدیران دولتی چینی هم وارد بازار دریافت شیرینی شدند و با پرداخت درصدی از پورسانت به آنان، عملاً ترغیب میشدند که کلیه قراردادها را به سمت این دلالان سوق دهند و عملاً آنها را جایگزین کانالهای رسمی معامله با دولت ایران کنند. تا جایی که تنها در یک قرارداد نفتی که در اواخر دولت دهم افشا شد، یک شرکت چینی بیش از دو میلیارد دلار دکل آبی و خشکی به شرکت حفاری شمال متعلق به بنیاد مستضعفان فروخت و همچنین به شرکتهای نفتی دولتی دیگر ایران نیز بیش از یک میلیارد دلار تجهیزات نفتی فروخت که مجموع کمیسیون این قراردادها بالغ بر یکصد میلیون دلار بود که میان یک ابردلال و مدیران چینی تقسیم شد. حال آنکه به گفته گزارش کمیسیون انرژی مجلس شرکت ملی نفت میتوانست مستقیم اقدام به خرید این تجهیزات کند و این میزان حق دلالی را هم پرداخت نکند.
پرده دوم
یک بخش دیگر از ضربههای دلالی نفتی در سایه تحریم به اقتصاد کشور، فروش تجهیزات بیکیفیت چینی تحت عنوان برند ایرانی به دولت بود. چنانچه برخی تجهیزات بیکیفیت چینی به داخل ایران منتقل میشد و با مونتاژ ایرانی تحت عنوان برند ایرانی به شرکت ملی نفت و سایر زیرمجموعهها فروخته میشد تا در نهایت هزینه کمتر و سود بیشتر را برای واسطهها در پی داشته باشد. تا جایی که خبرگزاری مهر هم مجبور به واکنش در این باره شد و با افشای اینکه به طور متوسط سالانه حدود 30 میلیارد دلار کالا، تجهیزات، مواد شیمیایی و انواع کاتالیستها در صنایع نفت، گاز و پتروشیمی ایران مورد استفاده قرار میگیرد خبر داد که رستم قاسمی بخشنامهای را به تمامی شرکتهای تابع وزارت نفت صادر کرد که مطابق با این بخشنامه باید برای خرید کالا و برخی از مواد اولیه مورد نیاز به سازندگان و صنعتگران داخلی صنعت نفت ارز با قیمت مرجع پرداخت شود و حتی خرید تمامی کالا و تجهیزات تولید داخلی به صورت دلاری صورت بگیرد. فضایی باز برای دلالی ارزی- نفتی. به ویژه آنکه با گران شدن ارز، بازار نفتی به بهشت دلال ارزی- نفتی تبدیل شد. چنانچه برخی از سازندگان داخلی به بهانه خرید کالا و مواد اولیه، اقدام به واردات گسترده کالا و تجهیزات غیراستاندارد مورد نیاز صنعت نفت از چین با برند ایرانی میکردند.
دیدگاه تان را بنویسید