تاریخ انتشار:
گفتوگو با احمد قلعهبانی مدیرعامل سابق شرکت ملی نفت ایران
بابک زنجانی را بانک مرکزی به ما معرفی کرد
احمد قلعهبانی که به تازگی از مدیرعاملی شرکت ملی نفت برکنار شده بیشتر از آنکه مایل باشد از خاطراتش سخن بگوید، میخواهد به مسائل روز صنعت نفت بپردازد، به همین خاطر وقتی از او خواستیم تا از چگونگی ورودش به سایپا و برکناریاش از این شرکت بزرگ خودروسازی و همچنین از نحوه انتصابش به ریاست ایدرو حرف بزند گفت بهتر است این مسائل را بگذاریم برای بعد و از شرکت نفت که تر و تازهتر است
آبان 88 بود که شما یکباره از ریاست ایدرو کنار گذاشته شدید. اگر خاطرتان باشد مراسم تودیعی که برای شما گرفته شد همراه با حاشیههای زیادی بود. از طرفی آقای محرابیان که وزیر وقت صنایع و معادن بودند نمیخواستند با شما کار کنند. قطعاً یادتان هست که با وجود تمام مهمانانی که برای مراسم تودیع شما از ایدرو آمده بودند، اعلام شد که مراسم لغو شده است. اما پافشاری آقای محرابیان در نهاد ریاستجمهوری سبب شد که بالاخره برکناری شما پذیرفته شود. شما برکنار شدید و چند ماه بعد مدیرعاملی شرکت ملی نفت بر عهده شما گذاشته شد. آقای قلعهبانی داستان چه بود؟
من یک مدیر اجرایی هستم که بیش از20 سال است در بنگاهها مشغول به کار بودهام. وارد هر مجموعهای هم که شدهام زیانده تحویل گرفتهام و با سودهای میلیاردی تحویل دادهام. یک روز در چرخشگر مدیریت کردهام و آن شرکت را از وضعیتی که داشت با کمک همکارانم نجات دادم، یک روز دیگر هم به سایپا رفتم و دومین خودروساز بزرگ کشور را در حالی که سهم بازارش نسبت به ایرانخودرو پایینتر بود و درآمد کمتری داشت به بالاترین درآمدزایی رساندم و سهم بازارش را هممرز ایرانخودرو کردم. اینطور نبوده که بنده وابسته به گروه خاصی بوده باشم و بنا به سفارش و تاکید بزرگان وارد سیستم مدیریتی کشور شوم. عملکرد مثبتم مرا به پیش برده است. در دولتهای مختلف هم صاحب پست بودهام و همواره خودم را یک تکنوکرات قلمداد کردهام نه فعال سیاسی که منتسب به جریان خاصی باشد. هیچ گاه هم افکار خودم را در اختیار احزاب سیاسی نگذاشتهام و نخواهم گذاشت. معتقدم شناسنامه من عملکرد من است و به همین خاطر بوده که در دولتهای مختلف با توجه به عملکردی که داشتهام مسوولیتهای مختلف را بر عهدهام گذاشتهاند.
چطور شد یکباره از سایپا به ایدرو رفتید؟
بنا به پیشنهاد وزیر صنایع و معادن وقت از سایپا به ایدرو رفتم و دو سال بعد هم همان وزیر از من خواستند از ایدرو بروم که باز هم پذیرفتم. درباره آن روز تودیع (آبان 88) هم باید بگویم که بنده آن روز آماده رفتن بودم و اگر هم مقاومتی بر سر ماندن و نماندنم بود، در ردههای بالاتر شکل گرفت وگرنه من مشکلی برای رفتن نداشتم. بد نیست بدانید تا پیش از برکناری ایدرو همیشه دیماه از کار برکنار میشدم که این بار قرعه برکناریام به نام آبانماه افتاد.
تا جایی که به خاطر داریم چند ماهی بیکار بودید و ریاست فدراسیون اتومبیلرانی را بر عهده داشتید.
بله. از قبل که مدیرعامل سایپا بودم ریاست این فدراسیون بر عهدهام گذاشته شد. فدراسیون برای من یک شغل جانبی بود. از ایدرو که بیرون آمدم چون مثل حالا دفتری نداشتم از آنجا به عنوان یک دفتر کاری استفاده میکردم و میخواستم خودم را بازنشسته کنم که وزیر نفت از من خواستند مدیرعاملی شرکت ملی نفت را عهدهدار شوم. فروردین 89 در این رابطه با من صحبت شد و اوایل اردیبهشت کارم را شروع کردم.
آقای میرکاظمی از کجا شما را میشناختند؟
ایشان از قبل با بنده آشنایی داشتند. آقای میرکاظمی رئیس انجمن لجستیک ایران بودند و بنده هم نایبرئیس آن انجمن. آقای غضنفری هم در این انجمن حضور داشتند. خبر ندارم که آیا شخص دیگری سفارش مرا به آقای میرکاظمی کرده است یا خیر ولی به هر حال وزیر نفت بود که به من پیشنهاد مدیرعاملی شرکت ملی نفت را داد.
درباره وابستگی حزبی یا معنوی شما به برخی افراد حرف و حدیثهایی وجود دارد. یک عده شما را سهم آیتالله خزعلی و بنیاد الغدیر در دولت میدانند، یک عده هم معتقدند نماینده آقایان اسحاق جهانگیری و رضا ویسه در سایپا بودهاید. شایعاتی هم وجود دارد که قلعهبانی با حمایت احمدینژاد و مشایی مدیر شرکت ملی نفت شد، چنین بحثهایی تا چه اندازه صحت دارد؟
عرض کردم بنده هیچ وابستگی حزبی و جناحی ندارم و خودم را مستقل و تکنوکرات میدانم. ارادت ویژهای هم به آقای جهانگیری دارم و معتقدم ایشان از مدیران کاربلد این مملکت هستند. حالا هر کسی یک انگ به ما میچسباند. یکی میگوید به فلان شخص منتسب است و دیگری ما را سپاهی میداند در حالی که من حتی یک روز هم در سپاه افتخار خدمتگزاری نداشتهام. در خصوص سفارش آقای احمدینژاد به وزیر نفت هم خبری ندارم و کاملاً بیاطلاع هستم. آقای احمدینژاد هم اگر نگاه مثبتی به بنده داشتهاند به خاطر عملکردم در سایپا بوده است چون در یک جلسهای که با ایشان داشتم عملکردم را در سایپا تشریح کردم که باورشان نمیشد این شرکت چنین روند صعودی را پشت سر گذاشته است. در رابطه با آقای مشایی هم باید بگویم در دوره حضورم در نفت بنده فقط یکبار تلفنی با ایشان صحبت کردهام و هیچ شناختی نسبت به ایشان قبل از کار در دولت نداشتم.
شما اوایل سال 1389 وارد شرکت ملی نفت شدید. وارد این شرکت که شدید چه میراثی از مدیرعامل گذشته برایتان باقی مانده بود؟ این شرکت در چه وضعیتی قرار داشت؟ با توجه به اینکه شما تجربه خاصی هم در وزارت نفت نداشتید آیا مدیران شرکت ملی نفت شما را به راحتی پذیرفتند؟
بنده نسبت به نفت و مسائل و مشکلات آن آگاه بودم چون همانطور که میدانید سازمان گسترش پنج فاز 6، 7، 8، 17 و 18 را در پارس جنوبی انجام میداد و از سال 1384 توسعه صنعت نفت جزو برنامههای استراتژیک این سازمان قرار گرفت. زمانی که به شرکت نفت وارد شدم، یک شرکت بزرگ دولتی را مشاهده کردم که مشکلات زیادی داشت و بهرغم تواناییها، سرمایههای کلان، تاسیسات، تجهیزات، ساختار ذخایر نفتی، گازی و نیروی انسانی متخصصی که آنجا بوده نتوانسته از عهده این مشکلات بر بیاید. روزهای نخست مانند هر مدیر دیگری که وارد مجموعههای جدید میشود به مطالعه در مورد ساختار شرکت ملی نفت پرداختم. در گام اول متوجه شدم وزیر نفت از قبل تصمیماتی درباره توسعه میادین مشترک گرفتهاند و باید این تصمیمها به قرارداد منتهی شوند که خوشبختانه قرارداد پارس جنوبی ظرف کمتر از یک ماه امضا شد. در خصوص سرمایهگذاری در توسعه میدانهای نفتی به ویژه میدانهای مشترک مطالعه عمیقتری کردم و دانستم سرمایهگذاری در بیشتر میدانهای مشترک نفتی و گازی را انجام دادهایم و با توجه به کمبود منابع باید این کار را توسعه دهیم.
بدنه نفتی مقاومتی در مورد انتصاب شما نداشتند؟
خیر، خوشبختانه مقاومت خاصی صورت نگرفت چون با تمام مدیران شرکت جلسه گذاشتم و آنها را مطمئن کردم که به قصد شخم زدن نیامدهام. از طرفی هم کسی را با خودم به آنجا نبردم. همیشه در هر جایی که کار کردهام چنین رویهای را پیش گرفتهام. در چرخشگر، سایپا، ایدرو و شرکت نفت تنها رفتم و تنها هم برگشتم. یادم میآید سالها پیش وقتی به مدیرعاملی چرخشگر برگزیده شدم مقاومت زیادی در بین مدیران تبریزی به وجود آمده بود اما وقتی دیدند با داس نیامدهام مرا پذیرفتند و کارها خیلی خوب پیش رفت. شما اگر الان از کارکنان این شرکت سوال کنید خواهند گفت طلاییترین دوران زمانی بوده که بنده مدیریت شرکت را بر عهده داشتم. در شرکت نفت هم همین اتفاق افتاد و وقتی مدیران آن دیدند قصد ندارم نیرویی خارج از سازمان بیاورم همکاریشان را صادقانه با من ادامه دادند.
باصلیترین بحرانهایی که بعد از ورود به این شرکت با آن مواجه شدید چه بود؟
یکی از مشکلاتی که با آن روبهرو بودیم بحث میادین مشترک بود. همواره اعلام میشد به خاطر کمکاری دولت، کشورهای همسایه از میادین مشترک بهرهبرداری میکنند و ما ضرر میلیاردی دادهایم. با اینکه برای توسعه میادین مشترک از قبل برنامهریزی شده بود متاسفانه اقدامات اجرایی یا متوقف شده بود یا با کندی صورت میگرفت. بنده معتقدم چرخ توسعه صنعت نفت همیشه باید در گردش باشد نه اینکه یک دولت کاری را انجام دهد و دولت بعدی به هر دلیلی از آن جلوگیری کرده یا اخلالی در آن ایجاد کند. اولین دغدغه من پارس جنوبی بود تا آن را فعالتر از گذشته کنم. قراردادهایی در این رابطه با برخی از پیمانکاران داخلی و شرکتهای خارجی بستیم تا فازهای مختلف پارس جنوبی به مرحله بهرهبرداری نزدیک شود. خوشبختانه آمارها موجود است و شما میتوانید با مراجعه به این آمارها دریابید که پارس جنوبی قبل از بنده چه وضعی داشت و بعد از بنده چه پیشرفتهایی حاصل شد. در سال 1389 که توسعه پارس جنوبی از سر گرفته شد بنا را بر این گذاشتیم که برخی از فازها طی 32 ماه و برخی دیگر در 62 ماه به بهرهبرداری برسد. سال 1389 که ما شروع کردیم حدود یک سال و نیم به طور طبیعی کارهای مهندسی انجام شد و اواسط 91 فازهای اجرایی شروع شد. در این سال با وجود اینکه به تحریم برخوردیم پیشرفت خوبی حاصل شد. حتی میتوانم ادعا کنم از وقتی که خارجیها در آنجا کار میکردند اقدامات بیشتری صورت گرفت. حتماً به خاطر دارید که تحریم سالهای 1390 و 1391 اوج تحریمهای کشور بوده که شاید در 60 سال گذشته بیسابقه بوده است. برخی دوستان میگفتند نیامدن کشتیهای خارجی به ایران فقط در زمان مصدق رخ داده و شرایط فعلی مانند آن دوران است. حتی در دوران جنگ هم شاهد چنین تحریمهایی نبودهایم. اما با این وجود جذب سرمایهگذاری برای توسعه میادین مشترک همواره در سالهای گذشته روندی صعودی داشته است.
سرمایهگذاری داخلی یا خارجی؟
هم داخلی و هم خارجی. ما با شرکتهای بزرگ هم وارد گفتوگو شدیم و آمادگی خودمان را برای همکاری با آنان در میان گذاشتیم. آنها هم همین آمادگی را داشتند و صنعت نفت ایران برایشان جذاب بود. اما چون کشور تحریم است دولتهای آنها مانع از سرمایهگذاریشان در ایران میشوند. همین الان هم مدیران دولت جدید مرتب از آمادگی سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ نفتی سخن میگویند. این آمادگی همیشه وجود داشته و چیز جدیدی نیست که پز آن را بدهند. مشکل اینجاست که دولتهای آنها اجازه حضورشان را در ایران نمیدهند، هر وقت این شرکتهای بزرگ توانستند با مجوز دولت متبوعشان وارد ایران شوند آنگاه میتوانیم بگوییم اتفاق جدیدی در صنعت نفت کشور افتاده است وگرنه نباید خودمان را گول بزنیم و فکر کنیم در کائنات به رویمان باز شده است.
شما در نبود شرکتهای بزرگ خارجی بیشتر به چه شرکتهایی تکیه میکردید. شرکتهای شرقی یا شرکتهای وابسته به سپاه مانند قرارگاه خاتم؟
اجازه بدهید اول درباره حضور سپاه در صنعت نفت سخن بگویم. از نظر من به عنوان مدیرعامل شرکت ملی نفت هیچ تفاوتی میان شرکتها وجود نداشت و اینگونه نبود که مثلاً حالا که قرارگاه وابسته به سپاه است نورچشمی باشد یا فشار بیاورند که فلان پروژه را به قرارگاه بدهید. مجموعه سپاه دارای توانمندیهایی در صنعت نفت است که ما در نبود شرکتهای بزرگ خارجی توانستیم از آن توانمندیها بهره بگیریم. قرارگاه خاتم پروژهای بیشتر از سایر پیمانکاران نظیر ایدرو، شرکت ملی مهندسی و ساختمان نفت ایران، اویک، پتروپارس و سایر کنسرسیومها ندارد.
از طرفی قرارگاه یکی از مجریان خوب پروژهها در کشور است و در پارس جنوبی و صنایع پتروشیمی هم کارهای خوبی را انجام داده است. به هر حال در نبود شرکتهای خارجی باید به پیمانکاران داخلی تکیه کنیم که قرارگاه و سایر شرکتهای داخلی همرده تکیهگاه خوبی در این سالها برای صنعت نفت کشور بودهاند. حالا برگردیم به بخش اول سوال شما که درباره جایگزین خارجیها پرسیدید. در نبود شرکتهای بزرگ نفتی ما علاوه بر قرارگاه از توان شرکتهای ایدرو، پتروپارس، اویک، تاسیسات دریایی و کنسرسیومهایی در قالب ماشینسازی اراک یا مپنا کمک گرفتیم که به صورت پیمانکاران اصلی یا فرعی با ما همکاری میکردند. در این راستا از توان بخش خصوصی هم نهایت بهره را بردیم و بسته به توانشان پروژههایی به آنان واگذار کردیم که به طور مشخص میتوانم از شرکتهایی نظیر جهان پارس و کیسون و... نام ببرم. این را هم به خاطر داشته باشید که هیچ کدام از شرکتهایی که نام بردم آورده ریالی یا ارزی نداشتهاند و منابع مالی خودشان را از سوی شرکت ملی نفت ایران تامین کردهاند. چرا که این شرکتها خود دولتیاند و نمیتوانند از پول یک سازمان برای توسعه سازمانی دیگر خرج کنند. بر اساس قانون 5/14 درصد از منابع حاصل از فروش نفت در اختیار شرکت ملی نفت ایران قرار میگیرد تا پروژههایش را به اجرا برساند. از محل همین 5/14 درصد هم ما به شرکتهایی که پروژهها را اجرا میکردند منابع مالی تزریق میکردیم.
زمان وزارت آقای میرکاظمی سپاه یک سهمی در انجام پروژههای نفتی داشت. بعد از ایشان و انتخاب آقای قاسمی به عنوان وزیر نفت سهم سپاه در این صنعت چقدر افزایش یافت؟
هیچ سهمی اضافه نشد! زمانی که آقای قاسمی رئیس قرارگاه خاتم بودند این نهاد وابسته به سپاه از پویایی بیشتری برخوردار بود و میتوانست پروژههای بیشتری بگیرد اما بعد از جدا شدن مهندس قاسمی تا مدتی پویایی گذشته را نداشت.
تا اینجا به تکیهگاههای داخلیتان اشاره کردید. در نبود شرکتهای بزرگ اروپایی و آمریکایی کدام شرکتها با چه ملیتی جایگزین شدند؟
در نبود اروپاییها ما به سمت شرکتهایی از شرق آسیا رفتیم که عمدتاً چینی یا کرهای بودند. همین الان هم شرکتهای ایتالیایی و کرهای در برخی از فازها مانند فاز 12 کار میکنند. بنابراین با خروج اروپاییها ما ناگزیر بودیم سیاست نگاه به شرق را در پیش بگیریم. در بین آسیاییها همکاریمان با چینیها و کرهایها پایدارتر بود. البته یک گروهی هم از مالزی آمدند که به همکاری پایداری منجر نشد. چینیها هماکنون در میدان نفتی آزادگان شمالی و جنوبی مشغول فعالیت هستند. حالا نمیگویم کارشان خیلی خوب است ولی میتوان گفت نسبتاً خوب کار میکنند. همین قدر که در شرایط تحریم چینیها حاضر به همکاری شدهاند را باید به فال نیک گرفت. اگرچه کیفیت کاریشان آنچنان بالا نیست اما چاره چیست؟ همین که هستند خوب است. 70 درصد سرمایهگذاریهای خارجی کشور در سالهای اخیر مربوط به صنعت نفت بوده که بخش بسیار بزرگ آن از چین تامین شده است. همین چینیها هم به خاطر نظام پیچیده بوروکراسی در ایران خسته شدهاند. گاهی به دفتر من میآمدند برای ابراز گلایه و میگفتند ما در عراق هم کار میکنیم ولی مشکلاتی که در اینجا داریم در آنجا وجود ندارد. مثلاً اگر بخواهند لوله یا دکل وارد کشور کنند باید از چندین سازمان مجوز بگیرند و هزینههایشان بالا میرفت.
شما به عنوان کارفرما نمیتوانستید شرایط کار را تسهیل کنید؟
دست ما بسته بود. بنده مدیرعامل شرکت ملی نفت بودم و اختیاراتم در حیطه مدیریت آن سازمان بود. برخی از مسائل خارج از حیطه ما بود و وزارتخانههایی نظیر اقتصاد، بازرگانی، کار و... باید مجوزش را صادر میکردند.
آقای بابک زنجانی صحبتی با مجموعه وزارت نفت کرده بود، ایشان رفت السی باز کرد و مورد تایید بانک مرکزی که ایشان را معرفی کرده بودند، بود. قبلاً فعالیتهایی در زمینه نقل و انتقال پول در بانک مرکزی داشتند و در این رابطه توانسته بودند حجم زیادی از پول را انتقال دهند. ما هم به پشتوانه همین تواناییشان نفت در اختیارشان قرار دادیم که خارجیها متوجه نقش ایشان در نقل و انتقال پول شدند و بانکی که السی ایشان را باز کرده بود، تحریم کردند. من در ابتدا در جریان فروش نفت به ایشان نبودم چون شرکت ملی نفت قراردادی را با ایشان به امضا نرسانده بود و نفت از طریق شرکت نفتی نیکو که از زیرمجموعههای شرکت ملی نفت است به ایشان فروخته شده بود. بعد از اینکه آقای بابک زنجانی تحریم شد متوجه شدم به ایشان نفت فروخته شده است.
در دوره شما یکسری از شرکتهای جدیدالتاسیس توانستند پروژههای نفتی از شرکت ملی نفت بگیرند. شرکتهایی که با سرمایه صد هزارتومانی تاسیس شده بود. داستان تاسیس این شرکتها از چه قرار است؟
یکسری چیزها را نمیشود گفت...
حالا تا جایی که برایتان مقدور است بگویید!
این شرکتها صد درصد مربوط به قرارگاه خاتم بود و عملاً هم توسط خود مسوولان قرارگاه مدیریت میشد. در سال 1389 اگرچه تحریمها شدت نگرفته بود اما بیم آن میرفت که تحریمهای گسترده در راه باشد. به همین خاطر باید تدابیری اندیشیده میشد تا از طریق شرکتهای جدید به تامین نیازهای صنعت نفت کشور بپردازیم. البته این را هم در نظر داشته باشید که متاسفانه نام قرارگاه خاتم در لیست تحریمها قرار گرفت و این قرارگاه نمیتوانست به نام واقعی خود در پروژهها حضور داشته باشد به همین سبب اقدام به تشکیل شرکتهایی کرد تا از آن طریق فعالیتهای خود را ادامه دهد. این تدبیر تا سالها موثر بود که متاسفانه این نامها لو رفت و در لیست تحریمهای جدید قرار گرفت.
یعنی شرکتهایی مانند پتروپایدار و پتروسینا وابسته به قرارگاه هستند؟
بله، همه برای قرارگاه هستند.
در آن زمان برخی نمایندگان مجلس به شدت از تاسیس شرکتهای صد هزارتومانی به خشم آمده بودند و علیه شما موضع میگرفتند، چرا چنین مسائلی را به اعضای کمیسیون انرژی نمیگفتید تا توجیه شوند؟
خب همانطور که خیلی چیزها را نمیشود گفت، خیلی چیزها را هم نمیشود جواب داد به همین سبب در برابر انتقاد نمایندگان سکوت اختیار کرده بودیم. من در این سالهایی که شرکت ملی نفت بودم مصاحبه زیادی نکردم چون به صلاح نبود. حتی از مدیرانم هم میخواستم مصاحبه نکنند چون در نفت اصلی به نام دیپلماسی پنهان داریم که نباید اسرار آن فاش شود. حتی به مدیرعامل شرکت نفت و گاز پارس که مصاحبه میکردند، میگفتم مصاحبه نکنند. ما بسیار محرمانه فعالیتهایمان را انجام میدادیم و رسانهای نمیکردیم چون نباید از داخل به بیرون از مجموعه برخی اطلاعات درز پیدا کند. اگر شما میبینید که من در این مصاحبه اطلاعاتی به شما میدهم به این خاطر است که خیلی از اطلاعات سوخته است یا بسیاری از اطلاعات را ما محرمانه میدانستیم که الان مسوولان جدید رو کردهاند. در چند روز اخیر برخی اطلاعات محرمانه توسط مسوولان جدید رو شده که باعث تعجب من است.
آقای مهندس روزی که از مدیرعاملی شرکت ملی نفت برکنار شدید پروژههای پارس جنوبی را با چند درصد پیشرفت تحویل دادید؟
به طور میانگین با 55 درصد پیشرفت که البته بعضی از فازها بین 60 تا 70 درصد هم پیشرفت فیزیکی داشتند.
در صحبتهایتان به دیپلماسی پنهان نفتی اشاره کردید. در اجرای این دیپلماسی تا چه حد با تیم وزارت خارجه و رئیسجمهور هماهنگ بودید؟
ما از کانال وزیر نفت با دولت هماهنگ بودیم. هم با وزارت خارجه و هم با رئیسجمهور و هیچ ناهماهنگی بین ما وجود نداشت.
روزی که وارد شرکت ملی نفت شدید، تولیدمان چقدر بود؟
چیزی حدود سه میلیون و 900 هزار بشکه بود که در سال 1390 به سه میلیون و 942 هزار بشکه هم افزایش پیدا کرد. ظرفیت فعلی تولیدمان هماکنون به رغم کاهش تولیدی که در یک سال گذشته تجربه کردیم چیزی حدود چهار میلیون بشکه است. همین الان هم اگر بخواهیم به میزان تولید سال 1390 برسیم میتوانیم در اندک زمانی تا 700 هزار بشکه در روز افزایش تولید داشته باشیم. اگر گزارشی را که به آقای زنگنه دادهام، مطالعه بفرمایید در آنجا گفتهام ظرف زمان بسیار کمی میتوان تولید را به چهار میلیون بشکه در روز برسانیم این در حالی است که ایشان گفته بودند برنامه بدهید که تا سه ماه آینده تولید را به این میزان برسانیم که من گفتم اگر همین الان هم بخواهید تولید به رقم مورد نظرتان خواهد رسید.
شرکت ملی نفت را با چه میزان تولید تحویل دادید؟
دو میلیون و 900 هزار بشکه در روز که البته گاهی به سه میلیون و 100 هزار بشکه هم میرسید. ولی ظرفیت و توان تولید حدود چهار میلیون بشکه است. البته تولید واقعی متغیر است و بستگی به میزان صادرات نفتمان دارد. اگر صادرات ما در چند ماه آینده افزایش پیدا کند، میتوانیم پیچ تولید نفت را باز کنیم و تولید را افزایش دهیم، اگر صادراتمان کاهش پیدا کند مجبوریم پیچ تولید را ببندیم و تولید را کاهش دهیم.
از حدود سه میلیون بشکهای که به تولید میرساندیم چه میزان را صادر میکردیم؟
صادراتمان در یک مقطعی به 800 هزار بشکه رسید که خوشبختانه از اواخر سال 91 آن را به یک میلیون و 300 هزار بشکه رساندیم و با همین میزان صادرات تحویل دولت جدید دادیم. این در حالی بود که خارجیها برنامه داشتند صادرات ما به 500 هزار بشکه و نهایتاً به صفر برسد. ولی با تلاشی که در مجموعه وزارت نفت و شرکت ملی نفت شکل گرفت بهرغم تحریمها صادرات را به یک میلیون و 300 هزار بشکه رساندیم و مابقی تولید هم که حدود یک میلیون و 700 هزار بشکه است در داخل کشور به مصرف رسید.
برخی از منتقدان شما میگویند نسبت به چاههای نفت بیاعتنا بودهاید و به موقع در آنها آب یا گاز تزریق نکردهاید به همین خاطر افت تولید داشتهایم!
متوسط تزریق گاز ما نسبت به سالهای گذشته افزایش یافته ولی ممکن است که به برنامه نرسیده باشد، چرا؟ چون تولید گاز ما بیشتر برای مصرف داخلی بوده است و ظرفیت تولید گاز ما برای تزریق به اندازه کافی نیست. این را هم بدانید که ما هیچ گونه بیتوجهی به چاههای نفت نکردهایم و سرمایهگذاری نیز در چاهها به موقع صورت گرفته است.
تجربه رفتاری دولت آقای احمدینژاد نشان میدهد ایشان و برخی از اطرافیانشان در امور وزارتخانهها دخالت داشتهاند. این دخالتها در شرکت ملی نفت به چه نحوی بود؟
ایشان که پورسانت نمیگرفتند. نفت به قیمت روز به او فروخته شده و ممکن است ضرر هم بکنند. مشکل بابک زنجانی این بوده که نتوانسته نفت را بفروشد. ما نمیتوانستیم نفت را با تخفیف به کسی بفروشیم. ایشان تخلفی نکردهاند. چون نفتی که از طریق نیکو به فروش میرود، خود نیکو حساب و کتابش را دارد. من بعد از هفت، هشت ماه متوجه شدم ایشان سیستمی داشت که چندین میلیارد دلار را برای بانک مرکزی جابهجا کرده بود. به خاطر همین جابهجاییها به ایشان اطمینان داشتند.
آن چیزی که مسلم است من با بالاتر از وزیر در ارتباط نبودهام و بخشنامههایی را اجرا کردهام که وزیر نفت ابلاغ میکرد. اصلاً وزیر نفت، با سایر وزرا متفاوت است. نفت یک قانون بودجه دارد و باید بر اساس یک رابطه تعریفشده بین شرکت ملی نفت و دولت حرکت کرد. شرکت ملی نفت و دولت در قالب قانون بودجه گام برمیدارند و اگر خلاف آن بروند مورد سوال دیوان محاسبات قرار میگیرند.
یعنی شما خلاف بودجه عمل نمیکردید؟ اگر از شرکت ملی نفت خواسته میشد کمکهایی به فعالیتهای انتخاباتی کند چه میکردید؟
تا زمانی که من بودم برای کارهای انتخاباتی هیچ هزینهای انجام نشده است.
شایع شده بود بخشی از پول یارانهها را وزارت نفت میدهد! صحیح است؟
از شرکت ملی نفت ریالی بابت یارانهها پرداخت نشد. کمکهایی که شرکت ملی نفت میکرد در قالب مصوبات هیاتمدیره و در قالب قانون بودجه بود. ما حتی گاهی برای حفظ تولید و توسعه صنعت نفتمان بودجه کم میآوردیم پس چطور ممکن بود از محل این شرکت به یارانه نقدی مردم کمک کنیم.
نقش شرکت ملی نفت در اجرای هدفمندی یارانهها چه بود؟ چون به هر حال دولت با پشتوانه میزان تولید و صادراتی که شما به آن اعلام میکردید قانون را اجرایی کرد.
ما از نظر تولید نفت و گاز وضع خوبی داشتیم. حدود چهار میلیون بشکه نفت با تمام ظرفیتمان به تولید میرساندیم. وضعیت بنزین و گازوئیل هم نسبتاً مطلوب بود. صادرات نفت هم تقریباً بالای دو میلیون بشکه بود که گاه به دو میلیون و 300 هزار بشکه هم میرسید. بنابراین از نظر شرکت ملی نفت مشکلی برای شروع اجرای قانون هدفمندی یارانهها وجود نداشت.
با شروع تحریمها شاهد این هستیم که یکسری افراد به شکل دلال به سیستم خرید و فروش نفت وارد شدند چرا که نفت ما را نمیخریدند و مشکل نقل و انتقال پول داشتیم. در این دوره با چه چالشهای جدیدی روبهرو شدید؟ اولین دلالی که به شما معرفی شد چه کسی بود؟
در بخش خصوصی شرکتهای عضو انجمن صادرکنندگان فرآوردههای نفتی سعی کردند نفت و فرآوردهها را صادر کنند. تا آن موقع توزیع نفت در مسیر قرارداد با آنهایی بود که فقط پالایشگاه داشتند. در هیاتمدیره مصوبهای بود که هر کسی بتواند السی باز کند، پولی را پرداخت کند یا ضمانتنامهای بابت خرید فرآورده بدهد میتواند نفت ببرد.
وزارت اطلاعات یا سایر نهادهای امنیتی قرار نبود در صلاحیت این افراد نظارت داشته باشند؟
خیر، هرکسی بتواند السی باز کند، ضمانتنامه بدهد یا پولی پرداخت کند این امکان را دارد نفت بگیرد و بفروشد. البته قبلاً چنین امکانی برای بخش خصوصی نبود اما با شروع تحریمها دست بخش خصوصی داخلی و خارجی برای فروش نفت ایران باز شد. فکر میکنم در حال حاضر بین 300 تا 400 شرکت از بخش خصوصی در خرید و فروش نفت ایران سهیم باشند.
سطح ضمانتنامهها پایین نبود؟ با ارزش نفت همخوانی داشت؟
هر کسی که نفت میبرد باید معادل ارزیاش ضمانتنامه بدهد، ارز بپردازد و یا السی باز کند. در این مدت خیلیها آمدند ولی کسی موفق نشد. حالا یک مقطعی یکی، دو نفر آمدند و ضمانتنامهای دادند و آن هم خیلی کم. یک مقداری نفت بردند و دیگر نتوانستند ببرند.
آقای بابک زنجانی جزو این یکی، دو نفر است؟
بله، آقای بابک زنجانی صحبتی با دوستان ما در مجموعه وزارت نفت کرده بود، ایشان رفت السی باز کرد و مورد تایید بانک مرکزی که ایشان را معرفی کرده بودند، بود.
ایشان را بانک مرکزی به شرکت ملی نفت معرفی کرده بودند؟
بله، ما که شناختی نداشتیم. قبلاً فعالیتهایی در زمینه نقل و انتقال پول در بانک مرکزی داشتند و در این رابطه توانسته بودند حجم زیادی از پول را انتقال دهند. ما هم به پشتوانه همین تواناییشان نفت در اختیارشان قرار دادیم که خارجیها متوجه نقش ایشان در نقل و انتقال پول شدند و بانکی که السی ایشان را باز کرده بود، تحریم کردند.
اجازه بدهید اول درباره حضور سپاه در صنعت نفت سخن بگویم. از نظر من به عنوان مدیرعامل شرکت ملی نفت هیچ تفاوتی میان شرکتها وجود نداشت و اینگونه نبود که مثلاً حالا که قرارگاه وابسته به سپاه است نورچشمی باشد یا فشار بیاورند که فلان پروژه را به قرارگاه بدهید. مجموعه سپاه دارای توانمندیهایی در صنعت نفت است که ما در نبود شرکتهای بزرگ خارجی توانستیم از آن توانمندیها بهره بگیریم. قرارگاه خاتم پروژهای بیشتر از سایر پیمانکاران نظیر ایدرو، شرکت ملی مهندسی و ساختمان نفت ایران، اویک، پتروپارس و سایر کنسرسیومها ندارد.
بانک ملی؟
خیر، یک بانک خارجی بود.
بانکی که خودشان در مالزی تاسیس کرده بودند؟
بانکی که بر اساس قانون در کشوری ثالث ایجاد شده بود.
ولی آن بانک هیچوقت مورد تایید بانک مرکزی نبوده.
بخش کارشناسی بانک مرکزی آن را تایید کرده بود. نفت هم هر ضمانتنامهای که میگیرد مورد تایید بانک مرکزی است. در همین خصوص بانک مرکزی هم با ضمانتنامه ایشان موافقت کرد و طبعاً پولش به حساب بانک مرکزی ریخته میشود. البته ایشان موفق نشد نفتی را که خریده بود، بفروشد.
چقدر نفت به ایشان فروختید؟
فقط نفت خام نبود. یک مقدار هم نفت کوره به ایشان فروخته شد که ارزش ارزی آن به حدود دو میلیارد دلار میرسید.
شما قرارداد را با بابک زنجانی امضا کردید؟
من در ابتدا در جریان فروش نفت به ایشان نبودم چون شرکت ملی نفت قراردادی را با ایشان به امضا نرسانده بود و نفت از طریق شرکت نفتی نیکو که از زیرمجموعههای شرکت ملی نفت است به ایشان فروخته شده بود. بعد از اینکه آقای بابک زنجانی تحریم شد متوجه شدم به ایشان نفت فروخته شده است.
در جریان فروش نفت از طریق ایشان به انگلیس هستید؟
تا آنجایی که من اطلاع دارم ایشان به انگلیسیها نفتی نفروختهاند. نفتی که او خریده روی آب است چون همانطور که گفتم بخش زیادی از آن را نتوانسته بفروشد. البته هزینه روی آب ماندن نفت هم بر عهده خود آقای زنجانی است. به هر حال ایشان بدهکار است و باید اول پول را به قیمت آن موقع پرداخت کند.
تکلیف بدهکاری ایشان به شرکت نفت چه میشود؟
تعدادی ضمانتنامههای معتبر در بخش حقوقی از ایشان گرفته شده است. هم محموله در اختیار ماست و هم معادل پولی که به ایشان داده شده، ضمانتنامه گرفته شده است.
این زمین ایران زمین که قرار بود 28 طبقه باشد، الان در رهن شرکت نفت است و جاهای دیگری هم که اموالی به ثبت رسانده در رهن شرکت نفت قرار گرفته است.
نوع قرارداد شرکت نفت با ایشان چطور بود. نفت را میفروخت و پورسانت میگرفت یا به صورت دیگری سودآوری داشت؟
ایشان که پورسانت نمیگرفتند. نفت به قیمت روز به او فروخته شده و ممکن است ضرر هم بکنند. مشکل بابک زنجانی این بوده که نتوانسته نفت را بفروشد. ما نمیتوانستیم نفت را با تخفیف به کسی بفروشیم. در این مدت افراد زیادی مراجعه میکردند و خواستار تخفیف در فروش نفت ایران بودند. برخی خارجیها میآمدند و میگفتند «ما شنیدیم شما نفت را 20 دلار تخفیف میدهید.» بعضیهایشان میگفتند «اصلاً با آنها مذاکره نکنیم.» برخی دیگر برای مذاکره میآمدند و در نهایت میگفتند «حالا شما چقدر تخفیف میدهید؟» ما هم میگفتیم «نفت که تخفیف ندارد.» نمیشود به یک بخش خصوصی یک سنت هم تخفیف بدهید، چون عدهای دیگر متوجه میشدند و طلب تخفیف میکردند. مثلاً اگر هندیها روزانه 400 هزار بشکه نفت ایران را میبردند، نیمسنت به آن تخفیف میدادیم، چینیها میگفتند چرا به آنها تخفیف دادهای و به ما که در تحریمها همراه با شما بودهام تخفیف نمیدهید!؟
چه زمانی در جریان تخلف آقای زنجانی قرار گرفتید؟
نفتی که از طریق نیکو به فروش میرود، خود نیکو حساب و کتابش را دارد. من بعد از هفت، هشت ماه متوجه شدم ایشان سیستمی داشت که چندین میلیارد دلار را برای بانک مرکزی جابهجا کرده بود. به خاطر همین جابهجاییها به ایشان اطمینان داشتند و احتمالاً اگر او نفت نمیخرید تحریم نمیشد و میتوانست به همان کار نقل و انتقال پول بپردازد و خیلی از مسائل نقل و انتقال پول ما دچار مشکل نمیشد. نفتی که ایشان خریدهاند الان موجود است و قسمتی از آن در اختیار شرکت ملی نفت است و بقیه هم به عبارتی در اختیار نیکو و ایشان است. در کشتی که هست میتواند در اختیار نیکو قرار بگیرد ولی به اسم ایشان است و فعلاً برگشتی به حساب ندارد.
یعنی اگر مخفیانه کار میکرد به نفعش بود؟
بله، بهتر بود و بیشتر به نفعش بود.
اگر آقای زنجانی نتواند بدهیاش را بپردازد چه؟
نمیشود پرداخت نکند چرا که ایشان ضمانتنامه دارد. متعلقاتی که در داخل و خارج هم دارند ضبط میشوند. هتلهایی که در قشم و کیش احداث شده که مربوط به ایشان است. در واقع بخش حقوقی نفت درگیر شده است تا بتواند بدهی ایشان را پس بگیرد.
به جز بابک زنجانی دلالهای دیگری هم در کار فروش نفت ایران بودند؟
یکی، دو محموله بود که فروختند و دیگر نتوانستند بفروشند.
چرا امروز به نقطهای رسیدهایم که باید برای فروش نفت این همه مشکل داشته باشیم؟
در فروش نفت ما مشکلات پایهای داریم. یعنی اگر 30 سال پیش مسوولان ما فکر میکردند و سهام یک پالایشگاه در هند یا کشورهای دیگر را میخریدند و از اول قرار میگذاشتیم که حداقل 20 درصد نفت ما در آن پالایشگاه مورد مصرف قرار بگیرد مشکلی برای فروش نفت نداشتیم. الان عربستان این کار را کرده، چرا؟ چون زنجیره کامل دارند. نفت شل در انگلیس و هلند است و در امارات، مالزی، هندوستان و ... پمپ بنزین دارد. چون زنجیره دارد و ممکن است بنزینی که در هند میفروشد، با بنزینی که در آفریقا میفروشد، قیمتش فرق کند. یعنی نفت را با قیمتهای مختلف به فروش برساند. گذشتگان فکر کردند نفت نخود و لوبیاست. این مشکل شرکت ملی نفت و وزارت نفت نیست. مشکل از من قلعهبانی نیست. الان عراقیها جای ما پول پارو میکنند. به خاطر اینکه ما آمدیم نفت را مانند نخود و لوبیا فروختیم. یعنی یک برنامه راهبردی نداشتیم.
قرارگاه یکی از مجریان خوب پروژهها در کشور است و در پارس جنوبی و صنایع پتروشیمی هم کارهای خوبی را انجام داده است. به هر حال در نبود شرکتهای خارجی باید به پیمانکاران داخلی تکیه کنیم که قرارگاه و سایر شرکتهای داخلی همرده تکیهگاه خوبی در این سالها برای صنعت نفت کشور بودهاند. در نبود شرکتهای بزرگ نفتی ما علاوه بر قرارگاه از توان شرکتهای ایدرو، پتروپارس، اویک، تجهیزات دریایی و کنسرسیومهایی در قالب ماشینسازی اراک یا مپنا کمک گرفتیم. مهندس قاسمی هم متوجه تضعیف قرارگاه شده بودند و نمیخواستند پروژه جدیدی را به آنها بدهند. طوری شده بود که این اواخر عملاً قرارگاه از گردونه رقابت با سایر شرکتهای بزرگ داخلی خارج شده بود.
یعنی آنها نفت را مانند نخود و لوبیا نمیفروشند؟
خیر، الان عربستان در خیلی از جاها سرمایهگذاری کرده است و پالایشگاه در کشورهای مختلف دارد. وقتی در خودروسازی بودم، تولید پراید به دو هزار دستگاه در روز رسید. مدیر فروش شرکت گفت آقای قلعهبانی دو هزار دستگاه پراید را من نمیتوانم بفروشم. گفتم 60 درصد را پیشفروش کنید. 40 درصد را هم با امتیازات ویژه به فروش برسانید. در زمستان تخفیف بدهید. اعیاد مختلف را در نظر بگیرید و به مناسبتهای مختلف خودرو بفروشید. با این روش توانستیم محصولاتمان را با دغدغه کمتری به فروش برسانیم. در نفت هم باید استراتژی فروش تعیین میکردیم که نکردیم و امروز با مشکل مواجه شدهایم.
چرا دوره خودتان استراتژی فروش ننوشتید؟
مگر میشد؟ اتفاقاً همین یک بخش دیپلماسی پنهان است. به بخش خصولتی گفتم که آقا شما بروید پالایشگاه بخرید، ما کمک میکنیم. حتی پول پالایشگاه را هم میدهیم. نفت را به شما میفروشیم و تخفیف هم میدهیم. رفتند در فرانسه و اقدام به خرید پالایشگاه کردند.
چرا شکست خورد؟
برای اینکه تحریم شدیم. آمریکاییها سهامدار بودند. همه چیز را اینجا نمیتوان گفت. الان هم اگر هم بشود خیلی خوب است. یعنی در خارج از کشور پالایشگاه احداث کنند یا بخرند. مثلاً پالایشگاه در هند احداث کنند. حالا ما نفت تولید نکنیم بهتر است یا اینکه تولید کنیم و بیاوریم در پالایشگاه خودمان در هند بفروشیم و ارزش افزوده ایجاد کنیم؟ اینها بخشهایی از دیپلماسی پنهان است که گفتنی نیستند و در دنیای امروز باید هوشمندانهتر عمل کنیم.
با چه ملیتهایی؟
ایتالیایی، اسپانیایی، یونانی و برخی دیگر از کشورهای اروپایی هستند. آسیایی هم هستند. چینی، هندی و سریلانکایی.
اشاره کردید به مشکلاتی که در فروش نفت داریم. قبل از اینکه تحریمها شروع شود آقای قاسمی میگفتند بستههای ضدتحریم داریم و خیالتان راحت باشد چرا که ما نفت را میتوانیم بفروشیم.
کجا چنین حرفی زدهاند؟
بارها در کمیسیون انرژی.
فکر نمیکنم ایشان چنین گفته باشند! عرض کردم خدمتتان که برنامه خارجیها این بود که صادرات نفتمان به 500 هزار بشکه در روز برسد. اگر آن دیپلماسی پنهان و یکسری کارها نشود، من هم خیلی چیزها را نمیتوانم بگویم، احتمال دارد همان 500 هزار بشکه را هم نتوانیم صادر کنیم! در کشور ما اصلاً به مسائل راهبردی توجه نمیشود. بحث انرژی و بحث مدیریت آن مساله راهبردی است که به سادگی هر دولتی که میآید دستخوش یکسری تغییراتی شده و کارهایی انجام میشود که به زیان کشور است.
در دو سال اخیر بسیاری از بازارهای نفت را از دست دادهایم. کارشناسان بازار معتقدند اگر بخواهیم بازار را دوباره به دست بیاوریم نیازمند تلاش دوچندانی هستیم. به نظر شما چگونه میتوان آن بازارها را دوباره احیا کرد؟
به اعتقادم، باید دیپلماسی پنهان را در دستور کار خود قرار داده و اقدام به ساخت پالایشگاه در دیگر کشورها کنیم. اولاً بایستی ما همان طور که مقام معظم رهبری اشاره کردند از خامفروشی بپرهیزیم. یعنی به سمتی برویم که پالایشگاهها توسعه یابد. دوستان ما در سالهای پیش توسعه پالایشگاهها را متوقف کردند. اگر ما پالایشگاه به اندازه کافی داشتیم نفت بیشتری را تبدیل به فرآورده میکردیم. در خارج از کشور هم میتوانیم برای همین افغانستان و پاکستان و سوریه پالایشگاه بسازیم تا آنها از این طریق بنزین و فرآوردههای مورد نیاز خودشان را تامین کنند. مشکل امروز ما این است که نه در داخل کشور به اندازه کافی پالایشگاه ساختهایم و نه در خارج از کشور تفکر سرمایهگذاری داشتهایم به همین خاطر است که گاه با مشکل فروش نفت مواجه شدهایم.
دیدگاه تان را بنویسید