نگاهی به زندگی مرتضی قلیخان صنیعالدوله
ریسمانبافی که وزیر شد
با گسترش روابط با غرب در عصر ناصری، راه ورود افکار و فناوریهای تازه به ایران گشوده شد و نتیجه این برخورد و ورود تلاش روشنفکران غیرحکومتی در اصلاح ساختار سیاسی و ضرورت اصلاحات بود که این موضوع در انقلاب مشروطه نمود یافت.
با گسترش روابط با غرب در عصر ناصری، راه ورود افکار و فناوریهای تازه به ایران گشوده شد و نتیجه این برخورد و ورود تلاش روشنفکران غیرحکومتی در اصلاح ساختار سیاسی و ضرورت اصلاحات بود که این موضوع در انقلاب مشروطه نمود یافت. در این میان مرتضی قلیخان صنیعالدوله یکی از چهرههای مهم در این دوره است که وجاهت فرهنگی- سیاسی خاندان هدایت و نیز آشنایی با ساختارهای جدید غرب در عرصههای صنعتی و فکری چه در عصر ناصری (بازسازی صنایع و اصلاحات) چه پس از آن و در دوره مشروطیت (استقرار نظام پارلمانی) از نمود بیشتری برخوردار است. در اینجا به معرفی این چهره برجسته پرداختهایم.
مرتضی قلیخان (صنیعالدوله) فرزند دوم علی قلیخان مخبرالدوله از خاندان هدایت در شب یکشنبه نهم صفر 1327 در کوی «چالمیدان» تهران دیده به جهان گشود. وی در سن هفت سالگی در جرگه غلام بچگان دستگاه سلطنتی در موکب شاه به عتبات عالیات (1287ق) همراه برادرش مهدی قلیخان (مخبرالسلطنه آینده) بود.1 صنیعالدوله پس از اتمام تحصیلات مقدماتی صرف و نحو عربی را فرا گرفت2 و در 1288 وارد دارالفنون شد؛ به سبب علاقه به کارهای صنعتی از کودکی، برای ادامه تحصیل (1293ق) راهی آلمان شد و در مدارس صنعتی برلین به تحصیل و فراگیری فنون صنایع مشغول شد.3 در سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا در 1295، و اقامت چند روزه در گیوم (Gume) «مرتضی قلیخان» به عنوان منشی و مترجم شاه در برلین به ایفای نقش پرداخت.4 مرتضی قلیخان پس از اخذ مدرک در رشته معدنشناسی از مدرسه صنعتی برلین چند سالی را در کارخانههای بزرگ برلین و «بروکسل» به صورت تجربی به آموزش علمی مشغول شد. او در کنار تحصیل
فنی و تخصصی در معدنشناسی و مطالعات صنعتی، در مقررات و قوانین و نظامات اجتماعی اروپا به ویژه آلمان نیز اطلاعات بسیاری کسب کرد و در 1308ق به تهران بازگشت.5 با حضور در تهران، ابتدا به شغل تحویلداری مشغول شد6 و به دستور ناصرالدین شاه فعالیت خود را در اداره معادن آغاز کرد (اداره معادن تابع وزارت علوم و زیر نظر مخبرالدوله بود). اعطای لقب صنیعالدوله به مرتضی قلیخان هدایت زمانی بود که محمدحسنخان صنیعالدوله لقب «اعتمادالسلطنه» گرفت و از این به بعد مرتضی قلیخان به «صنیعالدوله» ملقب شد.7
شوق وافر او به راهاندازی صنعت صنیعالدوله را بر آن داشت در 1311 ق یک کارخانه بافندگی و ریسمان تاسیس کند و با کمک مالی حاج محمدتقی شاهرودی به صنیعالدوله، ماشینهای متعدد ریسمانریسی و پارچهبافی از کارخانه «وینترتور» سوئیس خریداری شد. کارخانه ریسمانریسی صنیعالدوله در 1312ق افتتاح شد و ناصرالدینشاه به دعوت صنیعالدوله از کارخانه بازدید و شاهرودی و صنیعالدوله را تشویق کرد و گفت: «ما لقب صنیعالدوله را به طور شایستهای به مرتضی قلیخان دادهایم و تمجیدها کرد».8 شروع این کارخانه ریسمانریسی صنیعالدوله را بر آن داشت که کارگاه کوره آهنتراشی نیز راهاندازی کند و این اتفاق در روز سیزدهم نوروز 1312ق عملی شد و بار دیگر ناصرالدین شاه از شروع آغاز به کار این کارگاه نیز دیدن کرد.9 اما ازدواج صنیعالدوله با شاهزاده زرینکلاه خانم ملقب به «احترامالسلطنه»10 دختر مظفرالدین میرزا (ولیعهد) در 1311ق با اجازه ناصرالدین شاه و به خواهش مخبرالدوله (پدرش)، بر وجاهت جایگاه و نفوذ او افزود.11
در دوره سلطنت مظفرالدینشاه امینالسلطان طی فرمانی توانست امتیاز ریسمانریسی، امور صنعتی و احداث کارخانجات را به مدت 50 سال به صنیعالدوله واگذار کند اما پس از عزل اتابک از صدراعظمی، وی به عنوان وزیر خزانه در کابینه مخبرالدوله، انتخاب شد.12 اما پس از چندی به سبب سعایت محمودخان حکیمالملک، از رجال درباری از وزارت خزانه برکنار شد اما سرپرستی پست پس از چندی به وی محول شد و با وجود اصلاحات در سیستم پستی کشور بار دیگر با دسیسهچینی و فشارهای میرزا محمودخان حکیمالملک، از سرپرستی پستخانه عزل شد.
پس از این ماجراها صنیعالدوله بار دیگر راهی اروپا شد اما برای پاسخ دادن به یکسری اتهامات وارده از سوی وزیر همایون به ایران بازگشت و در جهت رفع اتهام از خود برآمد.13 در 1320 به دستور مظفرالدین شاه، صنیعالدوله مامور خرید کشتی جنگی شد لذا، به آلمان14 سفر کرد و بعدها نیز با سفر به انگلستان کشتی جنگی جدید و مجهز به توپهای سنگین را خریداری و به ایران وارد کرد. این کشتی جنگی به کشتی مظفری معروف بود.15
نتیجه بازدید و جستوجوهای علمی صنیعالدوله در اطراف تهران در 1323 ق کشف معدن سرب در پس قلعه بود. آزمایش و تجزیه سنگهای این معدن در آلمان بیانگر این بود که سنگهای این معدن 30 درصد نقره و 10 درصد سرب دارد. مشخص شدن نتیجه آزمایشها منجر به راهاندازی کوره و کارگاه در تپههای داوودیه برای ذوب سنگهای معدن شد.16 از دیگر اقدامات صنیعالدوله میتوان به احداث کارخانه ماهوتبافی17 و ارائه طرح ضرورت احداث راه آهن در رساله نجات اشاره کرد.18
صنیعالدوله و مشروطیت
با صدور فرمان مشروطیت در 1285 از سوی مظفرالدینشاه مقدمات تدوین نظامنامه انتخابات فراهم آمد. مجلس موقت با شرکت اعیان و اشراف، بازرگانان، اصناف، شاهزادگان و با حضور علمای اعلام برای تهیه و تدوین نظامنامه انتخابات تشکیل شد. در این نشست میرزا نصرالله ملکالمتکلمین (از رهبران مشروطه) از سوی مشروطهخواهان و نصراللهخان مشیرالدوله صدراعظم از سوی دولت ایراد سخن کردند. این مجلس کمیتهای را مامور تدوین نظامنامه انتخابات کرد. به همین جهت صنیعالدوله، محتشمالدوله و مخبرالسلطنه را میرزا نصراللهخان مشیرالدوله نائینی (رئیسالوزراء) به رستمآباد شیروان دعوت کرد و به اتفاق دو پسر مشیرالدوله (میرزا حسنخان و میرزا حسینخان) کمیسیونی تشکیل داده و نظامنامه انتخابات را نوشتند، ریاست این کمیسیون با صنیعالدوله بود.19 در 17شهریور 1285ه. ق مظفرالدینشاه در میان مخالفتهای مخالفان مشروطه از یک سو و پافشاری مشروطهخواهان از سوی دیگر، نظامنامه را توشیح کردند. این نظامنامه نخستین سند پذیرش دموکراسی و رای مردم از راه برگزاری
انتخابات بود. انتخابات نخستین دوره مجلس قانونگذاری، بر پایه این نظامنامه که به نظامنامه انتخابات صنفی معروف است، برگزار شد.20
در اهمیت تدوین نظامنامه انتخابات، ملکزاده در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت، به نقل از بحرالعلوم کرمانی اینگونه مینویسد: «صنیعالدوله و ملکالمتکلمین و سیدجمال که برای تنظیم نظامنامه مجاهدت بسیار میکردند و کوشش مینمودند که این کار اساسی به نفع طبقه عامه خاتمه پیدا کند. مکرر میگفتند: نظامنامه انتخابات در حقیقت مقدمه و طلیعه قانون اساسی است و هرگاه در این مرحله ملیون شکست بخورند و نظامنامه انتخابات روی منویات مستبدین نوشته شده و به امضا برسد، محال است یک قانون اساسی که حاکی از مصالح عمومی و متضمن منافع ملت باشد، به دست آورد».21
پس از گشایش مجلس اول و تدوین نظامنامه انتخابات، که مردم را به شش گروه یا طبقه (شاهزادگان، و قاجاریان، علما و طلبهها، اعیان و اشراف، بازرگانان، اصناف، زمینداران و کشاورزان و پیشهوران)، تقسیم کرد، صنیعالدوله به نمایندگی از طبقه اعیان به مجلس راه یافت.22
با پایان گرفتن انتخابات مجلس در روز 14 مهر 1285ش در تهران، نخستین جلسه مجلس با حضور نمایندگان تهران به رسمیت شناخته و هیاترئیسه مجلس نیز تعیین شد. در این جلسه مرتضی قلیخان صنیعالدوله به ریاست و میرزا حسنخان وثوقالدوله و حاج محمدحسین امینالضرب به نیابت انتخاب شدند. دوره اول مجلس در ایران، در حقیقت مجلس موسسان و خبرگان بود. این مجلس وظیفه اجرای مشروطیت را بر عهده داشت بنابراین، باید کشور را از وضعیت بیقانونی صرف خارج و به کشوری قانونمند تبدیل کند و این کار سهل و آسانی نبود.
راجع به اوضاع و شرایطی که صنیعالدوله در آن برهه به ریاست مجلس انتخاب شد صفایی در کتاب رهبران مشروطه خود مینویسد: «وظیفه ریاست مجلس برای کشور و مردمی که مشروطه و مجلس را نمیدانستند کاری بس دشوار بود. نهتنها مردم بلکه بیشتر نمایندگان نیز به وظیفه خود و حدود اختیارات مجلس آشنا نبودند و نمیدانستند چه باید بکنند؟ دولت و رجال مستبدش هم به آسانی حاضر نبودند اقتدارات خود را بکاهند، آنها میخواستند مجلس فقط مرکز قانونگذاری باشد و در امور سیاسی و اجرایی مداخله نکند، چنانکه مشیرالدوله در همان روزهای اول مجلس به سعدالدوله گفته بود: «اینجا مشروطه نیست، شاه یک مجلسی به شما داده که بنشینید و قانون وضع کنید.»23
ملکزاده نیز در بیان از آزادیخواهی و وطندوستی صنیعالدوله، که شاید این ویژگیها همراه با امتیازات دیگری از قبیل داماد شاه بودن، در ساختار قدرت قرار داشتن و ...، شرایط رئیس مجلس شدن را برای او فراهم آورد، مینویسد: «در میان هزارها دیوانیان و رجال دولت که همگی مستبد، بیسواد و ستمگر بودند چند نفری از جمله صنیعالدوله و مشیرالدوله و... که در اروپا تحصیل کرده بودند و کم و بیش از اوضاع جهان اطلاع داشتند و از دستگاه شرمآور دولت ناراضی بودند، مایل بودند که ایران هم گامی در راه اصلاحات بردارد. در میان این رجال صنیعالدوله یگانه کسی بود که صمیمانه همکاری با آزادیخواهان مینمود و بدون پروا در مجالس خصوصی آنها حضور پیدا میکرد و از اوضاع دولت انتقاد مینمود و آنان را به راهی که صلاح بود هدایت میکرد.»
عدم آشنایی نمایندگان به وظایف خطیر خود، غرور و خامی و نیز اطاعت از قانون را مخالف شئون و مقامات خویش دانستن، کار صنیعالدوله را که بر مسند ریاست مجلس بود، دشوارتر میکرد24 اما وی با لیاقت و قدرت مجلس را اداره و متمم قانون اساسی را به امضای محمدعلیشاه رساند (29شعبان1325). گذشته از این، مهمترین کارکردهای صنیعالدوله را میتوان در هدایت مباحث مجلسیها از مسائلی نظیر گرانی ارزاق و خواربار به امور مالی، مسوولیت وزرا به ویژه تدوین قانون اساسی خلاصه کرد.25 در جلسه روز شنبه 29شوال1324 مجلس شورای ملی به سیدحسین بروجردی پیشنهاد کرد که برای وکیلان مجلس حقوقی معین شود تا نمایندگانی که در مضیقه مالی هستند و بضاعتشان اندک است، بدون هیچ نگرانی به انجام وظایف بپردازند. این پیشنهاد با استقبال بیشتر نمایندگان مواجه شد اما صنیعالدوله با مخالفت با این پیشنهاد گفت: «ما اکنون مسائل مهمتر و دشوارتری در پیش داریم که باید با دقت و دوراندیشی تمام درباره آن بحث کنیم و اگر موقعیت و استحقاق یافتیم نوبت حقوق هم میرسد.»
مجلس اول، چنانکه آرزوی مردم بود به رهبری صنیعالدوله و یاری چند تن از روشنفکران بیغرض و آزموده، کارهای بزرگی انجام داد. نمایندگان این مجلس شخصیت واقعی خود را با رد پیشنهاد استقراض از دولتهای روس و انگلیس، که یک ماه و پنج روز پس از گشایش دوره اول مجلس شورای ملی، از طرف دولت تقدیم مجلس شد، نشان داد،26 صنیعالدوله در مدتی که رئیس مجلس شورای ملی بود به سبب مشکلاتی که داشت چند بار استعفا داد، و مورد پذیرش قرار نگرفت اما به احترام رای و نظر نمایندگان از سر ناچاری دگر بار ریاست مجلس را پذیرفت و تا وقتی که هرج و مرج تا مرحله آدمکشی در تهران پیش نرفته بود، خردمند و با قدرت و درایت و بیطرفی مجلس را اداره میکرد، اما همین که میرزا اصغرخان هدایت کشته شد27 از ادامه خدمت در چنان شرایطی هراسان شد، از خانه بیرون نیامد و تا احتشامالسلطنه به جانشینی او انتخاب نشد، آسوده ننشست. استعفای صنیعالدوله با تاسف عمیق نمایندگان و از روی اضطرار قبول شد. خبر استعفای صنیعالدوله در شماره 108 روزنامه حبلالمتین چاپ تهران مورخ 25 رجب 1325 منتشر شد.28 از دلایل استعفای
صنیعالدوله را مورخان قتل اتابک ذکر کردهاند.29 ابراهیم صفایی استعفای صنیعالدوله را یک اشتباه سیاسی ذکر میکند چرا که با کنارهگیری وی مجلس دچار ضعف و بینظمی شد، اگر چه او از کشته شدن خود میترسید، ولی در راه خدمت به وطن ترس از دست دادن جان شرط فداکاری نیست. صنیعالدوله با همه فداکاری و صداقتی که در وطنخواهی داشت مرتکب این اشتباه شد. با بررسی نظرات ارائهشده راجع به استعفای صنیعالدوله، دیدگاه ترس از کشته شدن خود و تهدید به قتل کردن وی را میتوان قابل قبولتر و صحیحتر دانست و اذعان داشت که صنیعالدوله با همه کارنامه درخشان خود دچار این اشتباه شد.30 پس از فتح تهران صنیعالدوله در کابینه سپهدار تنکابنی وزیر فواید عامه شد و بعد از آنکه مجلس باز شد به سمت وزیر معارف معرفی شد. زمانی که مستوفیالممالک رئیسالوزرا شد صنیعالدوله در دولت او سمت نداشت. ولی پس از چند ماه که کابینه ترمیم شد، صنیعالدوله به جای حکیمالملک به سمت وزیر مالیه منصوب شد.31 وی فکر و طرح خود را درباره احداث راه آهن دنبال کرد و با بانک آلمان برای دادن امتیاز وارد مذاکره شد،
اما قبل از آنکه افکار او به ثمر برسد روز چهارم صفر مورد سوءقصد قرار گرفت.32 مخبرالسلطنه در کتاب خاطرات و خطرات، قتل صنیعالدوله را به تحریک سپهدار تنکابنی و سردار محیی میداند.33 صنیعالدوله را در 4 صفر 1329 ق. هدف گلوله قرار دادند و در 6 صفر کشته شد. قاتلان وی دو نفر ارمنی بودند که برای او کار میکردند. بعد از مرگش اجازه برگزاری مراسم ختم دولتی حتی در ولایات نیز داده نشد. وی را در مقبره هدایت در خیابان استانبول تهران دفن کردند.
پینوشتها:
1- هدایت (1355)، خاطرات و خطرات، ص 5؛ هدایت (1363)، گزارش ایران و قاجاریه، الف: 99؛ محیط مافی (1363)، مقدمات مشروطیت، ص 174 / 2- مخبرالسلطنه، خاطرات و خطرات، ج 3، صص 4 و 221؛ چرچیل (1369)، فرهنگ رجال قاجار، ص 114 / 3- حسینی فسایی (1378)، فارسنامه ناصری، ج 2، ص 1120؛ هدایت (1355)، همان، ص 5؛ هدایت (1363)، همان، الف: 99؛ محیط مافی، همان، ص 174 / 4- هدایت (1355)، همان، ص 26؛ هدایت (1363)، همان، الف:103؛ چرچیل (1369)، فرهنگ رجال قاجار، همان، ص 114 / 5- فریدون آدمیت (2535)، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ص 368؛ هدایت (1355)، ص 28 / 6- روزنامه دانش (1299)، ش 4 و 6، ص 6 / 7- ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، صص 362-363/ 8- هدایت (1355)، ص 74؛ محیط مافی، همان، ص 174؛ سپهر (1386)، مرآتالوقایع مظفری، ج 1، ص 159/ 9- مخبرالسلطنه، همان، ص 74 / 10- اعتمادالسلطنه (1380)، همان، ج 2، ص 234 / 11- همان، ص 64 / 12- نظامالسلطنه مافی، خاطرات و اسناد، ج 1، ص 231 / 13- همان، صص 99، 105، 108-107 / 14- تقیزاده (1372)، زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقیزاده، ص 330 / 15-
صفایی، همان، ص 367/ 16- مخبرالسلطنه، همان، ص 64 / 17- اشرف، موانع رشد سرمایهداری تاریخی دوره قاجاریه، ص66 / 18-صنیعالدوله (1363)، همان، ص 20؛ سیاسی اجتماعی از تاریخ انقلاب مشروطیت، ص 207 / 19- ناظمالاسلام (1376)، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1، ص 608؛ یحیی دولتآبادی، همان، ج 2، ص 37؛ کاتوزیان (1379)، مشاهدات و تحلیل / 20- صفایی، همان، ص 370/ 21- ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت، ج 2، ص 293 / 22- کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص 205 / 23- صفایی، همان، ص 371 / 24- کاتوزیان، همان، ص 239 / 25- کسروی، ص 171، 1371 / 26- یغمایی، وزیران علوم و معارف فرهنگ ایران، ص 72 / 27- دولتآبادی، حیات یحیی، ج 2، ص 142 / 28- نک: متن استعفای صنیعالدوله (اقبال یغمایی، وزیران علوم و معارف ایران، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، صص 57-74) / 29- کسروی، ص 461؛ دولتآبادی، ج 2، ص 147؛ ملکزاده، همان، ج 3، ص 493 / 30- ملکزاده، ج 3، ص 493 / 31- کسروی، همان، ص 568 / 32- مخبرالسلطنه، ص 226؛ صفایی، ص 378 / 33- مخبرالسلطنه، 222؛ سیدمحمدحسین منظورالاجداد، اسناد قتل صنیعالدوله، فصلنامه گنجینه اسناد، س2، دفتر 1 و 2، بهار و
تابستان
دیدگاه تان را بنویسید