حاشیههای ساخت راهآهن شمال در گفتوگو با پیمان صدفی، پژوهشگر
پل ورسک یک پروژه چند ملیتی بود
اگرچه مهندسان احداثپل ورسک عمر مفید آن را ۷۰ سال ضمانت کرده بودند اما این پل این روزها عمری نزدیک به ۸۰ سال پیدا کرده است. طی این سالها اگرچه این بنای تاریخی یکی، دو باری بازسازی شده اما به جهت پیچیدگی موقعیت و احداثاعجاببرانگیز آن این نوع مقاومسازیها چندان اعتباری به آن نمیدهد.
اگرچه مهندسان احداث پل ورسک عمر مفید آن را 70 سال ضمانت کرده بودند اما این پل این روزها عمری نزدیک به 80 سال پیدا کرده است. طی این سالها اگرچه این بنای تاریخی یکی، دو باری بازسازی شده اما به جهت پیچیدگی موقعیت و احداث اعجاببرانگیز آن این نوع مقاومسازیها چندان اعتباری به آن نمیدهد. با این حال متولیان دولتی تاکنون هیچ گونه علائم هشدارآمیزی هم دریافت نکردهاند. اهمیت و جایگاه احداث و نقشی که در سالهای گذشته این پل و خط آهن شمال ایفا کرده را موضوع گفتوگو با پیمان صدفی قرار دادیم. یگانه محققی که کم و بیش آنچه اهل تاریخ از ورسک میداند مدیون سعی و تلاش بیهمتای اوست.
پل ورسک در ایران مشهورتر از آن است که بخواهیم آن را معرفی کنیم اما شما چگونه به این موضوع به عنوان یک کار پژوهشی علاقهمند شدید؟
شاید جرقه اولش به این خاطر بود که فکر میکردم راهآهن ورسک که از اهرام ثلاثه قدیمیتر نیست، پس ما چرا هیچ اطلاعاتی راجع به سازنده آن نداریم؟ چرا ساخت این پل حالا به یک افسانه و قصه تبدیل شده است؟ جالب اینجاست که پدربزرگهایمان این داستان را میدانند، پدرانمان به ما گفتند و ما هم هر وقت از فیروزکوه عبور میکنیم این داستان را برای فرزندانمان تعریف میکنیم و صد البته آنها هم برای بچههایشان تعریف میکنند. یعنی این افسانه مهندس ورسک 70 سال است که سینه به سینه نقل میشود و از مردم جنوب کشورمان این داستان را میدانند تا مردم شرق و غرب کشورمان، چه برسد به مردمان شمال. چرا ما اسمی نداریم و هیچ چیز مکتوبی نیست؟ تنها به این قصه تکیه کردهایم. در حالی که بیشتر از 70 سال از عمر این سازه نمیگذرد و حتماً اطلاعاتی در اداره راهآهن هست، حتماً در کتابخانه ملی و در کتابخانه مجلس شورای
اسلامی اطلاعاتی باید پیدا شود. ولی جالب اینجاست که وقتی شما مراجعه میکنید میبینید که چون اینها کدگذاری و ایندیکسگذاری نشده، شما نمیتوانید به اسم سازنده آن دست پیدا کنید. اساساً کسی به اسم ورسک وجود دارد؟ من حتی به فرهنگ دهخدا هم که مراجعه کردم نوشته بود پل ورسک؛ این اسم از روستایی در همان محل گرفته شده است، این تقریباً میتوانم بگویم علامتی بود برای اینکه ما کسی به اسم مهندس ورسک نداریم. حتماً این اسم برای خود همان ناحیه هست پس چرا همه مردم میگویند این پل آنقدر زیباست و آنقدر مردم آن ناحیه برای ساختنش سختی کشیدهاند که اسم مهندساش را روی پل گذاشتهاند. همه اینها دست به دست هم داد بهاضافه اینکه من خودم هم اساساً علاقه داشتم بدانم دو سر این پل که در واقع دو تونل هست از بعد علمی برای اینکه این دهانه کاملاً روبهروی هم قرار گیرند چه روشی و چه سیاستی اتخاذ شد که خطایی وجود نداشته باشد، این همه زحمت کشیده میشود و از دو طرف کوه دو تا دهانه تونل باز میشود و این دو دهانه باید کاملاً
روبهروی هم باشند. چون قرار است یک پل این دو تا را به یکدیگر متصل کند. دوست داشتم با ادوات و تجهیزاتی که مربوط به تونلسازی در سالهای 1930 یا همان 1313 بود و برای این راهآهن به کار گرفته شده بود آشنا شوم.
آقای صدفی آیا واقعاً اینکه میگویند با مته و تیشه کار میکردند واقعیت دارد؟ چیزی به اسم نقشهبرداری نبود؟
در مواقعی پاسخ این پرسشهایم را پیدا کردم. از یک کتاب تاریخی به نام «زندگی پرماجرای رضاشاه» اسکندر دلدم استفاده کردم و متوجه شدم که اسم شرکتی که در واقع راهآهن ایران را کنترات کرده و به صورت مناقصه برنده شده شرکتی به اسم «کامپساکس» است که این شرکت آلمانی نیست. برخلاف تصور همه ما ایرانیها که راهآهن ایران را آلمانها ساختند و تمام کردند، میشود گفت که نه، اینطور نیست. آلمانها یک بخش کوچکی از راهآهن ایران را انجام دادند و جالب اینجاست که ما در اسنادی که برایمان باقی مانده است اسم شرکتهای آمریکایی، فرانسوی، ژاپنی و آلمانی را هم میبینیم. اما در واقع همه این شرکتها وقتی که آمدند و کار به ناحیه کوهستانی رشتهکوه البرز رسید آنجا دچار ناکارآمدی شدند. این بود که مقامات آن زمان متوجه شدند که برای ساخت باید از یک شرکت دیگری دعوت کنند. در همان سالها شرکت «کامپساکس» کار خودش را در
ترکیه تمام کرده بود.
چه مسافتی قرارداد داشتند؟
در ترکیه به طول 1200 کیلومتر.
به چه صورت این شرکت با مقامات ایرانی آشنا شد؟
دقیقاً در ترکیه بود که مقامات ترک سفارش این شرکت را به مقامات ایرانی میکنند و به این ترتیب اتصالی بین این شرکت سوئدی-دانمارکی که در واقع یک کنسرسیوم است و راهآهن ایران به وجود میآید و به مقامات ایرانی معرفی میشود. در اینجا مقرر میشود راهآهن شمال ظرف چهار سال و راهآهن جنوب ظرف شش سال برای ایران احداث شود، یعنی کلاً نه اینکه چهار بهعلاوه شش بشود 10، نه. یعنی همزمان چهار سال برای راهآهن شمال و همان زمان دو سال اضافهتر برای اتمام راهآهن جنوب. و به این ترتیب این شرکت سوئدی- دانمارکی کارش را شروع میکند.
پس کامپساکس در واقع یک شرکت سوئدی-دانمارکی است؟
بله، یک کنسرسیوم است. کامپساکس یک کلمه ترکیبی است. از سه کلمه ترکیب شده است و این سه کلمه در واقع نام سه نفر از موسسان شبکه است. نفر سوم اسماش هست یورگن ساکسیلد، یعنی کامپساکس آن SAE آخرش اسم و فامیل این آقای دانمارکی است. این آقا در ایران مرتباًَ حضور داشته و حتی با مقامات ارشد ایران به خاطر این ماموریتی که به او واگذار شده بود کاملاً مرتبط بود.
در هیچ سندی مشخص نشده که ایشان با چه کسانی یا مقامات ارشدی ارتباط داشتهاند؟
در کتاب «خاطرات یک مهندس دانمارکی» آورده شده که در واقع تمام فعالیتهای خودش را در ترکیه، ایران و کشورهای دیگر به رشته تحریر درآورده و نکته جالبش اینجاست که ایشان با اینکه در این چند کشور کار کرده ولی ترجیح داده است که جلد کتابش پل راهآهن ورسک باشد و سه خط طلا. مدیر بخش ایران شرکت «کامپساکس» در یک جایی از خاطراتش نوشته است که شاه ایران از من راهآهن میخواهد و منابع آن را هم دارد و تنها کسی که جرات انجام این کار را دارد من هستم.
هیچ معلوم هست که چرا این تلقی را پیدا کرده که تنها او میتواند این کار را انجام دهد؟
بله، چون ما داریم راجع به کشوری صحبت میکنیم که کارخانه سیمان نداشته، اگر کارخانه ذوبآهن دارد تازه شروع به کار کرده بود، پروفیلها، تراورسها، مواد منفجره باید از کشورهای دیگر تامین میشد، باید از لهستان و شوروی بیاید. حالا شما فرض بفرمایید که به شما گفتهاند ظرف شش سال باید این راهآهن را تمام کنید. یک مسیری که خب شاید امنیت کامل هم در تمام این راهها برقرار نبوده. اسنادی هست که نشان میدهد مسوولان برخی از قطعات احداث راهآهن درخواست مجوز اسلحه از مقامات برای حفاظت از کارگرانشان کرده بودند.
چه دلیلی وجود داشت که اینها مجوز اسلحه بخواهند. یعنی کسانی بودند که به اینها حمله کنند؟
منطقه صعبالعبوری بود که به هر حال افرادی که آن زمان به آنها میگفتند قطاعالطریق یا راهزن به هر حال وجود داشتند، کسانی که به مردم صدمه میزدند، به کاروانها صدمه میزدند، اینها در طول این مسیر حضور داشتند. به همین خاطر به هر حال در آنجا در کارگاهها یقیناً پول نگهداری میشده برای دستمزد کارگرها، احتمالاً برای این موارد میخواستند. به هر حال مسیر بسیار سختی بود، مسیری که از مناطق خشک و مناطق کوهستانی هم در رشتهکوه البرز و هم در رشتهکوه زاگرس وجود داشت. ما رشتهکوه زاگرس را هم داریم که منطقه سهلی برای عبور راهآهن نبوده. منطقه ازنا، چون راهآهن یکی از مناطقاش، در آن زمان ازنا طراحی شده بود و قرار بود که از ازنا هم عبور کند. راهآهن کلاً از قائمشهر حرکت میکند، مسیر ابتدای ساختش هست تا بندر امام خمینی در خلیجفارس، این مسیر کل راهآهن است. در شمال سرمای 35- درجه داریم و در بخش کویر شاید گرمای
60 درجه. بعد فرض بفرمایید که شرکتی که قرار است تمام منابعش از خارج از کشور تامین شود، چقدر باید حاضر باشد به ریسک و چقدر باید برنامهریزیاش دقیق باشد، مصالح و مواد مرتب باید بیاید. چون راهآهن اینطور نبوده که از یک منطقه یعنی از قائمشهر شروع کنند و بیایند و در بندر امام خمینی کار را به پایان برسانند. منطقه را به چندین قسمت تقسیم کرده بودند.
بندر شاهپور سابق؟
بله، یا از آن طرف بندر شاه سابق (ترکمن) فکر میکنم درست است، بله از بندر ترکمن حرکت میکند تا به بندر امام خمینی میرسد. این منطقه به چندین قسمت تقسیم میشود که منطقه 8 آن میشود ناحیه ورسک. منطقه 8، یعنی فرض کنید که حداقل این مسیر 13 قسمت میشود و شاید هم حتی بیشتر. یعنی باید کارگرها در این منطقه همزمان با هم کار کنند، اینطور نیست که از یک طرف کار شروع شود و در طرف دیگر تمام شود و اینطور برنامهریزی کرده بودند که در پل سفید نزدیک اندیمشک دو خط به هم برسند.
پل سفید همان پل اهواز است؟
پل سفید یک منطقه است در خوزستان. اگر اشتباه نکنم نزدیک اندیمشک. مراسم افتتاحیه کل راهآهن هم در واقع در همان اندیمشک برگزار میشود. افتتاحیه راهآهن ورسک در سال 1315 اتفاق میافتد. ولی افتتاح کل خط راهآهن در سال 1317 یعنی دو سال بعد رخ میدهد که در آن مراسم از یورگن ساکسیلد، لادیسلاوس فون رابسویچ، هانس ناتر، هری هاکلین و خیلیهای دیگر از دانمارکیها و سوئدیها و آلمانیها تقدیر میشود و نشان همایونی یا مدال همایونی به آنها تعلق میگیرد.
هیچ مشخص است که در این مراسم به جز رضاشاه کدامیک از مقامات حضور داشتند؟ و برای چه کسانی چنین کاری اهمیت داشت.
بله، در روزنامه اطلاعات که ورق میزدم، وزیر راه ولی چون وزیر راه عوض میشد مثلاً فرض بفرمایید که آقای...
آن موقع آقای سجادی بودند یا آقای رجبعلی منصور؟
من اسم آقای سجادی را دیدم، در سال 1320 چون ایشان در جلسهای که با رضاشاه داشته است آنجا رضاشاه میگوید وضعیت راهآهن ما چطور است؟ میتوانیم راهآهن را اداره کنیم؟ میتوانیم مهندسان خارجی را مرخص کنیم؟ که ایشان در خاطراتش مینویسد: بله، ما میتوانیم مهندسان را بفرستیم بروند خانههایشان. خودمان میتوانیم اداره کنیم. وقتی که جنگ جهانی دوم شعلههایش نزدیک به ایران میشود، بعد از سال 1320 رضاشاه دستور مینگذاری همه پلها را میدهد.
چرا؟
چون میدانسته که یا آلمانها یا متفقین نزدیک به ایران خواهند شد، دستور مینگذاری کل راهآهن ایران را میدهد مخصوصاً پل ورسک، یعنی یک آمادهباش به همه قوای نظامی میدهد. آقای سجادی در خاطراتش میگوید ما پل ورسک را مینگذاری کردیم ولی رضاشاه هیچوقت دستور انفجار را نداد و بالاخره متفقین هم از طریق جاسوسانی که داشتند مطلع شدند و ما را بازخواست کردند و حتی تهدید کردند که چرا شما وقتی ما داشتیم نزدیک میشدیم قصد انفجار داشتید؟ مگر میخواستید علیه ما وارد عمل شوید؟ که ما آنجا با ظرافتی موضوع را گذراندیم و جاهای مینگذاری شده را به آنها اطلاع دادیم و آنها مینها را خنثی کردند. از سوی دیگر، دکتر آهی در مراسم سال 1315 بوده، اما در سال 1317 فکر میکنم عوض شده باشند. و در این مراسم من اسم ایشان را دیدم چون خود ایشان هم نشان همایونی گرفتند. آنجا رضاشاه سخنرانی انجام میدهد که رضایت خودش را از این گروه اعلام میکند، تشکر میکند به خاطر اینکه زودتر از آن موعدی که تعیین کرده بود
شرکت دانمارکی، چهار یا شش ماه، زودتر کار را به پایان میبرد. مقامات ایرانی برای اینکه یک ضرب شستی به مقامات ترک نشان دهند به شرکت دانمارکی پیشنهاد تشویقی میدهند که اگر شما زودتر از رکوردی که در ترکیه انجام دادید کار را به اتمام برسانید، یک تشویقی خوب به شما تعلق میگیرد که این باعث ناراحتی مقامات ترک هم میشود و ناراحتیشان را از نیت ایرانیها به طور غیرمستقیم اعلام میکنند. بنابراین پل ورسک به خاطر اینکه از چندین ملیت در آن فعالیت داشتند شاید یک جنبه جالبی داشته باشد. شما میدانید که رئیس شرکت یک آقای دانمارکی است، طراح این پل آقای هانس ناتر یک سوئیسی است که در زمان خودش جزو معروفترین افراد در این صنعت بوده است و حتی ایشان ایستگاه راهآهن برن سوئیس را در کشور خودش ساخت. این ایستگاه را حتی به خود او نسبت میدهند. میبینید که برای احداث تونلها از فردی که در این زمینه بسیار تبحر داشته است از اتریش استفاده میشود به نام رابسویچ که ایشان در میان مردم به عنوان مهندس ورسک شهرت پیدا میکند. آقای هری هاکلین
در خاطراتش مینویسد «من با هواپیما از آن منطقه عکسبرداری کردم برای اینکه بفهمم وضعیت کوههای البرز چطور است.» ما عکسی داریم که نوشته است شرکت پیزاگالی، یعنی اینکه یک شرکت ایتالیایی میآید و ساخت این پل را به عهده میگیرد. یعنی این شرکت ایتالیایی احداث پل را به عهده میگیرد. خود پل هم ویژگیهای خیلی جالبی دارد.
چه نکتههایی بوده که نگفتید؟
خب خیلی از مردم وقتی سوار قطار میشوند و از روی پل ورسک عبور میکنند خبر ندارند زمانی که دارند به ایستگاه ورسک نزدیک میشوند برای رفتن به ایستگاه در واقع از کف دره یعنی از زیر دره دارند عبور میکنند. یکی از ویژگیهای خیلی قشنگ این پل این است که شما وقتی که از سمت تهران حرکت میکنید به سمت ایستگاه راهآهن ورسک به دلیل اینکه قبلاً در این ارتفاع طراحی شده و هنوز این پل ساخته نشده بود که سیل ویرانکنندهای اتفاق میافتد که تا حالا پیرمردان آن روستا هم چنین سیلی ندیده بودند و متاسفانه تعداد خیلی زیادی هم کشته میشوند و دانمارکیها در خاطراتشان مینویسند که سنگهایی در ابعاد وحشتناک مانند چوبپنبه روی آب قرار گرفته بود. به همین خاطر سازنده پل تصمیم میگیرد که برای برگشت و ارتفاع قطار به سمت ورسک از زیر کف رودخانه عبور کند به این ترتیب این تونل از زیر کف رودخانه طراحی میشود. دو تا دهانه است که احتمالاً برای کارهای ساختمانی مهیا شده است وگرنه در خروجی تونل قطار به
صورت عمودی خارج میشود و آن نمای سرسره هم که شما ملاحظه میفرمایید به خاطر این است که این نهر کوچک اگر دوباره سر به طغیان گذاشت بتواند مهار شود، در فاصله مشخصی از روی سقف تونل عبور کند و بیاید از روستا خارج شود.
در این کتاب در مورد ایرانیها و کسبوکار ایران به نکاتی هم اشاره داشتند؟
فکر میکنم آقای ساکسیلد چند صفحه بیشتر راجع به ایرانیها صحبت نکرده است. ولی ما مستندساز و فیلمسازی داریم به اسم اینگولف بویسن که به همراه ایشان برای مستندسازی فعالیتها آمده بود. ایشان مینویسد که مردم آنجا نسبت به ما دید خوبی نداشتند. به هر حال ما خارجی بودیم. شاید منظور این بوده که در یک محیط ایرانی ـ اسلامی ما یک خارجی بودیم و به هر حال مرتب در حال سوراخ کردن دیوارها بودیم و این شاید از نظر مردم آنجا چیز ناپسندی بود.
چه موضوعی ناپسند بود؟
دست بردن در طبیعت. البته یک گزارش حادثه هم در تاریخ در خاطرات این نویسنده هست که یکی از مهندسان از مراسم سینهزنی در ایام محرم در روستا عکسبرداری میکند که وقتی روستاییها متوجه میشوند خیلی خشمگین میشوند و خیلی شدید مورد ضرب و شتم قرار میگیرد که پلیس سیاسی میآید و او را از زیر دست و پای مردم نجات میدهد.
دیدگاه تان را بنویسید