دانمارکیها چگونه راهآهن شمال را ساختند؟
روح وایکینگها روی ریل
یورگن ساکسیلد یکی از سه بنیانگذار کنسرسیوم کامپساکس و مدیرعامل وقت در نامهای به تاریخ یکم اکتبر ۱۹۳۶ به دوست صمیمیاش ویلهلم ان. مارستراند از ملاقاتش با رضاخان چنین یاد میکند: «شاه راهآهن میخواست و تمام منابع لازم را داشت، بهجز یکچیز، کسی که جرات قبول مسوولیت را داشته باشد و کسی که بتواند عهدهدار مدیریت این مسوولیت باشد. من جرات کردم که آن را انجام دهم.»
یورگن ساکسیلد یکی از سه بنیانگذار کنسرسیوم کامپساکس و مدیرعامل وقت در نامهای به تاریخ یکم اکتبر 1936 به دوست صمیمیاش ویلهلم ان. مارستراند از ملاقاتش با رضاخان چنین یاد میکند: «شاه راهآهن میخواست و تمام منابع لازم را داشت، بهجز یکچیز، کسی که جرات قبول مسوولیت را داشته باشد و کسی که بتواند عهدهدار مدیریت این مسوولیت باشد. من جرات کردم که آن را انجام دهم.»
به محض نهایی شدن مذاکرات فیمابین کامپساکس و دولت ایران، مردان اسکاندیناوی متوجه شدند که مسوول ساخت پروژه راهآهنی هستند که وضع آن بسیار آشفته است. بعد از پنج سال کار و عملیات ساختوساز بر اساس نقشههایی که پیشتر در سال 1924 تهیه شده بود، خط فرضی خزر تا خلیجفارس، فقط 385 کیلومتر (240 مایل) پیشرفت کرده بود. از نظر ساکسیلد پروژه راهآهن ایران بیش از حد بینالمللی شده بود (سه شرکت آلمانی، دو شرکت آمریکایی، یک شرکت انگلیسی، یک شرکت فرانسوی). از طرف دیگر کنسرسیوم از طرف دولت تحت فشار بود تا حداکثر تلاش خود را جهت استخدام کارگر بومی انجام دهد تا بدین ترتیب جریان مستقیم منافع از سرمایهگذاری دولت به سمت بخش گستردهای از مردم صورت پذیرد. به دلیل کمبود کارگر ماهر یا معمار تحصیلکرده، برای ساخت راهآهن چارهای جز استفاده از پیمانکاران متعدد اروپایی (و غالباً ایتالیایی) و استخدام هزاران نیروی ماهر متخصص (مانند بنا، سنگتراش و نجار و عمدتاً از ایتالیا، یونان، یوگسلاوی، بلغارستان، ترکیه و سوریه) وجود نداشت.
برخلاف آنچه در ترکیه اجرا شد (کند بودن تعمدی روند ساخت راهآهن بهمنظور تسهیل فشار بر اقتصاد ترکیه و فرصت دادن به نیروهای بومی برای بهبود مهارت و کیفیت کارشان)، رضاخان آشکارا تسریع شتاب عملیات احداث را خواستار بود و برای این منظور تشویقات نقدی برای پایان ساخت راهآهن شمال (شش ماه زودتر از موعد قرارداد) در نظر گرفته شد. چنین خطمشی بعدها بهشدت از طرف سفیر ترکیه در ایران (در گفتوگویی خصوصی با همتای دانمارکیاش) مورد انتقاد قرار گرفت. او دریافت که ایرانیان جهت ارتقای مهارت فنی نیروهای بومی کار اندکی انجام داده بودند و جهت سهیم شدن در منافعی که حضور مهندسان و متخصصان خارجی در ایران میتوانست نصیبشان کند، ناکام ماندهاند. کامپساکس نهتنها با قدرت بهعنوان شرکت مجری پروژه راهآهن مشغول به کار بود بلکه در سال 1935 میلادی توانست یک قرارداد دیگر جهت سرپرستی عملیات احداث 21 سیلوی بزرگ غلات توسط شوروی سابق (با ظرفیت 65 هزار تن) را از دولت بگیرد. ساکسیلد در گفتوگوهای شخصی اظهار کرد که علاوه بر سود تجاری اصل
معامله، کمپانی به توافقنامه بهعنوان تحکیم بیشتر خودش در ایران نگاه میکرد. کامپساکس خصوصاً امیدوار به برنده شدن در قرارداد مدیریت ساخت راهآهن تهران-تبریز بود.
تا پایان سال 1930 بهرغم پرداخت 15 میلیون دلار از سوی دولت، وضعیت پروژه همچنان نابسامان بود. چهار سال بعد (یک سال پس از شروع بهکار کامپساکس) یک دیپلمات آمریکایی در گزارشی به این نتیجه رسید که سرمایهگذاری سنگین روی راهآهن هرگز نمیتواند صرفه داشته باشد.
به هر جهت برای تکمیل راهآهن مبلغ 5/2 میلیارد ریال (معادل 150 میلیون دلار) هزینه شد، یعنی تقریباً 20 درصد کل هزینههای سرمایهای بخش عمومی در بیش از یک دهه (1927 تا 1938).
از دریای خزر تا پایتخت
راهآهن شمال به دلیل حرکت پیچدرپیچ (ناشی از ماهیت موانع طبیعی و بهمنظور مهار شیب تند کوهستانها) و حرکت به سمت قله، از نظر زیبایی رقیبی برای راهآهن سنت گدارد سوئیس محسوب میشد. چنین مقایسهای برای راهآهنی که مسیر خود را با 75 تونل (و یک تونل به طول سه کیلومتر) در دل کوه باز میکرد قابل قبول بود. همچنین پلهایی که از هر نظر جزو عجایب فنی بودند و قابلتوجهترین آنها پل ورسک (با دهانه 55 متر و در ارتفاع 120متری از دره عمیق رودخانهای) بود. خاک متخلخل و اشباعشده از رطوبت و بارش مداوم در شمال، مهندسان را با چالشی عظیم برای زهکشی روبهرو ساخت. تونلها باید در مقابل رانش خاک محافظت میشدند. تا آوریل 1934 (فقط یک سال پس از امضای قرارداد) کل 65 هزارنفری که اکثریت عمده آنها کارگران بومی بودند تحت نظارت کامپساکس و در کارگاههای خط شمال مشغول بودند. دما در مرتفعترین نقطههای خط راهآهن تا 35 درجه سانتیگراد زیر صفر افت میکرد. نیاز به تامین مصالح برای تامین و تدارک چنین امر
خطیری یک چالش در مقیاس وحشتناک بود و ایران از نظر تهیه مقادیر مورد نیاز کاملاً نقص داشت. تولید داخلی سیمان بهطور تخمینی تا رسیدن به 24 هزار تن در سال 1935 بسیار کمتر از نیاز کنسرسیوم بود و کامپساکس نیاز به تامین مابقی آن مانند سیمان اضافی، ریلها و دینامیت (غالباً از شوروی سابق و اروپای شرقی) داشت. لوکوموتیوها و ماشینهای ریلی از شریک کنسرسیوم، شرکت Nydquist & Holm خریداری شد. استفاده از ترنهای دیزلی بهطور خاص مورد تاکید بود و بنا بر ادعای یک کارشناس بیشک میتوان گفت خط راهآهن شمال کاملاً برای ترنهای
دیزل-الکتریک مناسب بود. زیرا چنین ماشینهایی نیاز به سوختگیری مجدد و ایستگاههای آب متعدد در طول مسیر نداشتند. صعود سربالایی و پیچدرپیچ از مناطق پست اطراف دریای خزر به ایستگاه مرتفع و دوردست گدوک نیز استفاده از لوکوموتیوهای پرقدرتی چون گارات (Garratt) 210 تن (ساخت شرکت بریتانیایی Beyer & Peacock) را میطلبید زیرا برای عبور از چنین پیچهای سختی طراحی شده بودند.
با تکمیل خط در فوریه 1937 (دو ماه قبل از زمان تحویل مقرر) تلاش عمرانی کنسرسیوم دانمارکی در اولین و کوتاهترین بخش از راهآهن تاریخی ایران به پایان رسیده بود.
از خلیجفارس تا افتتاح راهآهن
افتتاح خط راهآهن شمال به کامپساکس اجازه داد تا تمام توجهش را به ادامه فعالیتهای ساختوساز در جنوب که بخش طولانیتر و مشکلتر راهآهن به سمت تهران بود معطوف سازد. از آغاز قرارداد تمرکز بر روی ادامه کاری بود که سالها قبل توسط مهندسان دیگر شروع شده بود. تحت مدیریت شرکت آمریکایی Ulen & Co، یک کنسرسیوم بینالمللی قراردادی را در سال 1928 برای ساخت مسیر 250 کیلومتری از خط آهن از بندر شاهپور سابق (بندر امام خمینی فعلی) در خلیجفارس به سمت صالحآباد (شهری در نزدیکی دزفول که بعدها به اندیمشک تغییر نام داد) منعقد کرده بود. بعد از دو سال گروه شرکتها توسط دولت ایران از مسوولیت خلع شد. هنگامی که دانمارکیها در طول 690 کیلومتری مسیر جنوب سفر کردند معلوم شد که کنسرسیوم با موانع جغرافیایی مهمی روبهرو است. بهویژه بخش بهاصطلاح درههای تنگ لرستان در کوههای زاگرس. بهمنظور اتمام پروژه در زمان مقرر در قرارداد نیاز بود تا تجهیزات مکانیزه بهطور گسترده به
خدمت گرفته شود. صدها مته قدرتمند با توانایی نفوذ 25/4 متر (14 فوت) در روز و دهها کمپرسور گازوئیلی و بنزینی برای ساخت تونلهایی در مقیاس بزرگ در دره به کار گرفته شد. در واقع در 220 کیلومتر امتداد یافته از میان دامنههای زاگرس 60 کیلومتر تونل توسط کنسرسیوم ساخته شد، به عبارت دیگر و به قول یک مهندس انگلیسی یکی از بزرگترین شاهکارهای مهندسی در تاریخ ساخت راهآهن.
اما به شیوه متفاوت دیگری، کنسرسیوم در ارتفاع دو هزار متری از سطح دریا یک مرکز توانبخشی برای مهندسان اروپایی (استخدامشده در خط راهآهن جنوب) احداث کرد. این مرکز تفریحی به جهت رفع خستگی ناشی از کار در درههای داغ (در فصل تابستان) طراحی شده بود و به قول ساکسیلد یک مجموعه ایدهآل از زمینهای تنیس، یک استخر شنا و تمام امکانات زندگی مدرن را دارا بود.
با فرارسیدن آگوست 1938 میلادی کنسرسیوم آماده تکمیل عملیات راهآهن سراسری ایران بود. برنامهریزی شده بود که دو نیمه راهآهن جنوب در ایستگاه سفید چشمه (ایستگاه کوچکی در 400 کیلومتری تهران) به یکدیگر برسند. طبق گفته ساکسیلد تقریباً همانجایی که مهندسان کامپساکس در سال 1933 اتصال دو بخش راهآهن را برنامهریزی کرده بودند. مراسم افتتاح رسمی برای 26 آگوست تنظیم شد. پس از پنج سال و چهار ماه از عملیات احداث، کامپساکس ساخت 224 تونل با مجموع طول 9/83 کیلومتر، 3250 پل با طول کلی 22 کیلومتر و 3/2 میلیون مترمکعب مصالح بهعلاوه برداشت بیش از 20 میلیون مترمکعب خاک را سرپرستی و نظارت کرد. نیروی انسانی بهکار رفته شامل 45 هزار نفر کارگر، پنج هزار نفر نیروی ماهر و 450 نفر مهندس و نیز مصالح مصرفشده شامل 5/0 میلیون تن سیمان، چهار هزار تن دینامیت، صد هزار تن ریل و 5/1 میلیون عدد تراورس بود. اعداد بیانگر کاری به بزرگی احداث کانالهای سوئز و پاناما بودند. هرقدر فرانسه و آمریکا به آنچه مهندسانشان انجام داده بودند افتخار میکردند دانمارکیها
نیز به آنچه فرزندانشان در ارتقای شهرت و وجهه کشورشان انجام داده بودند میبالیدند. یوهانس استروپ (1938-1867 خاورشناس دانمارکی که سالها بهطور خستگیناپذیر از حضور تجاری کشورش در خاورمیانه حمایت کرده بود پس از پایان سخنرانی ساکسیلد در انجمن مهندسان دانمارک، ضمن تقدیر از تلاشهای او و همکارانش در اتمام راهآهن سراسری ایران اظهار کرد که در راهآهن احیای روح وایکینگ را میبیند که مشتاقانه از وطن سفر کرده و اقبال خود را در سرزمینهای بیگانه جستوجو میکند.
دیدگاه تان را بنویسید