بدتر از اروپا
توافق مالی در واشنگتن
تصور کنید در تاکسی نشستهاید. ناگهان راننده به تندی میپیچد و با سرعت به سمت دیوار میرود. سپس ترمز میکشد. لاستیکها به صدا درمیآیند و درست چند اینچ مانده به دیوار اتومبیل متوقف میشود.
تصور کنید در تاکسی نشستهاید. ناگهان راننده به تندی میپیچد و با سرعت به سمت دیوار میرود. سپس ترمز میکشد. لاستیکها به صدا درمیآیند و درست چند اینچ مانده به دیوار اتومبیل متوقف میشود. راننده با خنده به شما میگوید قصد دارد سه ماه دیگر همین کار را به همراه شما تکرار کند. شما چه میکنید؟ آیا از اینکه شما را به کشتن نداده است سپاسگزار خواهید بود؟ یا اینکه از خود میپرسید چرا اصلاً تاکسی او را انتخاب کردید؟ این همان سفری است که کنگره آمریکا در چند هفته گذشته مردم را به آن برد. توافق آخرین دقیقهای برای افزایش سقف بدهی، اجتناب از عدم پرداخت بدهیها و بازگشایی مجدد دولت حداقل تا اواسط ژانویه که توسط رئیسجمهور در 16 اکتبر امضا شد فقط به این دلیل قابل قبول است که جایگزینی برای آن وجود نداشت. مدتها سیاستمداران آمریکایی همتایان اروپایی خود را به خاطر ناکامی در حل بحران یورو مسخره میکردند. هفته گذشته واشنگتن در یک مورد عملکردی نامناسب با بروکسل مساوی شد و در موردی دیگر از آن پیشی گرفت. روشی که دموکراتها و جمهوریخواهان پس از ناکامی در رسیدن به
توافق اصلی در پیش گرفتند کاملاً اروپایی بود. آنها توافق کردند دولت تا 15 ژانویه به کار خود ادامه دهد و سقف بدهی نیز تا 7 فوریه افزایش یابد. درست هنگامی که به نظر میرسد اقتصاد آمریکا رو به بهبود باشد و تولید ناخالص ملی رشد 7/2درصدی را در سال 2014 تجربه کند دولت دوباره تعطیل خواهد شد. مانند این بار که شاخص اعتماد مصرفکننده به کمترین میزان در 9 ماه رسید و رشد سه ماهه آخر سال 6/0 درصد کاهش یافت. بخشی که در آن آمریکا از اروپا پیشی گرفت عدم واقعیت در گفتوگوهاست. حداقل اروپاییها به طور نامشخصی درباره اتحادیههای بانکی و دیگر راهحلها برای مشکل خود بحث میکنند. کسری بودجه کنونی آمریکا (4/3 درصد تولید ناخالص داخلی) از کسری بودجه بسیاری از کشورهای اروپایی کمتر است. در واقع خطر آنجاست که در کوتاهمدت انقباض مالی شدیدی ایجاد شود. اما مشکل مالی درازمدت کشور نیز بسیار بزرگ است. مالیاتها در آمریکا همانند یک کشور کوچک اخذ میشوند اما مخارج همانند هزینههای یک دولت بزرگ هستند. در نهایت وضعیت جمعیتی کشور و بازنشسته شدن تعداد زیادی از فرزندان دوران
اوج زاد و ولد و انتظارات زیاد آنها برای دریافت مستمری و مراقبتهای پزشکی کشور را به ورشکستگی خواهد کشاند. مطابق برآوردهای صندوق بینالمللی پول اگر آمریکا بخواهد تا سال 2030 بدهی خود را به حد معقولی برساند باید تعدیل مالی معادل 7/11 درصد تولید ناخالص داخلی انجام دهد که به جز ژاپن از هر کشور پیشرفته دیگری بیشتر خواهد بود. با وجود این جمهوریخواهان از گفتوگو درباره افزایش مالیات پرهیز میکنند و در این صورت اوباما و دموکراتها هم نمیپذیرند درباره کاهش مقرریها و مستمریها بحث کنند حتی مواردی که به بنبست چند هفته گذشته ربطی پیدا نمیکند.
شهروندان به پا خیزید
اما هدف چیست؟ از نظر سیاسی نه آقای اوباما و نه جمهوریخواهان چیزی برای نشان دادن ندارند. رئیسجمهور نتوانست رقبای خود را قانع سازد تا از کاهش شدید بودجه به ویژه در بخشهای حیاتی مانند دفاع و تحقیقات رها شوند در حالی که جمهوریخواهان مجبورند هزینههای طرح بهداشت اوباما را بپذیرند. اصلاحاتی که آنها امیدوار بودند در جریان این فرآیند حذف شوند. وضعیت کنونی همانند این گفته مشهور است: خسارات زیادی به بار آمد اما هیچ نفعی حاصل نشد.
جمهوریخواهان بزرگترین بازنده سیاسی هستند. تقاضای آنها مبنی بر اینکه دموکراتها بخشهای کلیدی بسیاری از قوانینی را که اوباما در پنج سال گذشته تصویب کرده بود پس بگیرند دلیل اصلی بنبستی بود که آمریکا را گرفتار کرد. آمریکاییها این را فهمیده بودند و نسبت طرفداران جمهوریخواهان تا 28 درصد کاهش یافت. این درصد از زمان شروع نظرسنجیها توسط موسسه گالوپ در سال 1992 پایینترین مقدار بوده است. تا هنگامی که جمهوریخواهان یک حزب کوچک در دولت باشند نشریه اکونومیست دیدگاههای آنها را منتشر میکند اما اگر قرار باشد آنها هیچ نقشی در دولت نداشته باشند دلیلی برای همراهی با آنان باقی نمیماند.
دیدگاه تان را بنویسید