تاریخ انتشار:
تنها اموالی که با دستور رئیسجمهور مصادره شدهاند، آزادسازی میشوند
همه اموال ایران آزاد نمیشود
دیپلمات سابق جمهوری اسلامی و مشاور امور بینالملل اتاق بازرگانی، معتقد است آزادسازی اموال ایران در آمریکا شامل چندین مرحله است و نمیتوان آن را محدود به آزادسازی اموالی دانست که با دستور سیاسی روسای جمهور قبلی و کنونی ایالات متحده مصادره شدهاند.
دیپلمات سابق جمهوری اسلامی و مشاور امور بینالملل اتاق بازرگانی، معتقد است آزادسازی اموال ایران در آمریکا شامل چندین مرحله است و نمیتوان آن را محدود به آزادسازی اموالی دانست که با دستور سیاسی روسای جمهور قبلی و کنونی ایالات متحده مصادره شدهاند. در بررسی و گروهبندی اموال مصادرهشده ایران، علاوه بر مصادرههای سیاسی، مصادرههای قانونگذاری و مصادرههای دادگاهی هم وجود دارد که صباح زنگنه در گفتوگو با «تجارت فردا» به تشریح وضعیت هر یک از آنها میپردازد.
آقای صباح زنگنه این روزها در حالی حرف از پیشنهاد آمریکاییها برای آزادسازی اموال ایران به عنوان نمادی از حسن نیت مطرح میشود که دو دیدگاه وجود دارد. گروهی که میگویند حقمان است نه امتیاز و نباید آن را در قالب دادن یک امتیاز به ایران تلقی کنیم و گروه دومی که معتقدند به عنوان بسترساز مذاکرات، مناسب است. سوال نخست این است که آیا در روال طبیعی برای جمهوری اسلامی امکانپذیر بود که اموالش را پس بگیرد؟
این درست است که جزء حقوق ایران بوده که اموالش مسترد شود، ولی اراده سیاسی دولتهای حاکمه در آمریکا همواره مانع دستیابی ایران به این حقش میشده است. الان هم تا زمانی که حاکمان سیاسی این کشور ارادهای برای آزادسازی اموال ایران نداشته باشند، این اموال دست آمریکاییها به صورت مصادره باقی میماند. ولی اگر مصائب این مصادره برطرف شود، نشانه مثبتی است که مقامات ایران به عنوان نشانهای از حسن نیت طرف مقابل میتوانند از آن تعبیر سیاسی داشته باشند. چون اگر اقدامی صورت نمیگرفت، همچنان این اموال بلوکهشده باقی میماند. درست است که حق ایران است و رئیسجمهور آمریکا لطف خاصی به مردم ایران نمیکند که اموالشان را پس میدهد اما اگر این اموال آزاد و رفع توقیف شود باید به عنوان یک نشانه مثبت تلقی شود.
این مصادرهها متنوع بوده است و هر کدام از سوی بخشهای خاصی از حاکمیت ایالات متحده صورت گرفته است. الان وقتی حرف از آزادسازی اموال میشود منظور کدام بخش است؟
مصادره اموال جمهوری اسلامی از انقلاب به بعد در سه بعد صورت گرفته است. نخست آنکه بخشی از این اموال با دستور مستقیم روسای جمهور آمریکا مصادره شده است. مصادره دوم، شامل مصادرههایی است که توسط کنگره و مراجع و موسسات قانونگذاری صورت میگیرد. یا اموال ایران توقیف میشود یا نقل و انتقال آن ممنوع میشود. اقدام سوم اقدامی است که توسط دادگاههای فدرال و دادگاههای ایالتی، حکم مصادره اموال صادر میشود که هر یک دلایل خاص خودش را دارد.
یعنی برخی مصادرهها سیاسی است، برخی حقوقی و قانونی از نگاه قوانین ایالات متحده آمریکا؟
همین طور است. اقدام رئیسجمهور برای صدور حکم با دستور اجرایی، یک اقدام سیاسی است و به منظور مواخذه یا تنبیه یا هشدار یک مسوولیت حقیقی یا حقوقی اعمال میشود و حتماً در چنین حالتی این اقدام سیاسی با هدف سیاسی و با آثار مالی و اقتصادی خواهد بود. این تصمیمگیری سیاسی تنها با تصمیمگیری سیاسی مخالفش میتواند منتفی شود و مذاکرات به جریان طبیعی خودش برگردد. مذاکرات و امضای موافقتنامهها میتواند راهکارهای ملغی کردن مصادرههای سیاسی باشد.
اما آمریکا به تعهدات قبلیاش هم وفا نکرد. مانند قرارداد الجزایر؟
در قرارداد الجزایر قرار شد اموالی که از ایران به خاطر داستان گروگانگیری مصادره شده بود، آزاد شود اما متاسفانه در اکثر موارد اجرایی نشد و متاسفانه همچنان در آمریکا مسدود است. به عنوان نمونه این اموال با دستور رئیسجمهور قابلیت آزاد شدن دارند. اما اموالی که توسط کنگره و موافقتنامهها یا مطالبات کنگره مصادره شده، نیازمند یک اقدام سیاسی برای آزادسازی نیست و باید برای آزادسازیاش مصوبه قانونگذار گرفته شود. حتی مراکز قانونگذاری اروپایی روال درستی نسبت به اموال گرفتند تا اموال به روال قبلی خودش برگردد.
با این دستهبندی که شما کردید، الان صحبت از تصمیم رئیسجمهور است و شامل تصمیمات کنگره و سنا نمیشود؟
بله، الان احساس میشود منظور همان دستور رئیسجمهور برای رفع مصادرههای سیاسی است. باید مقامات ایرانی برای آزادسازی اموالی که با مصوبه کنگره و سنا مصادره شدند هم تلاش کند و حتی احکام دادگاههای فدرال.
یک بخشی از اموال ایران با ادعای حمایت ایران از تروریسم یا به بهانه پشتیبانی از گروههای سیاسی و حزبالله لبنان مصادره شده و یک بخشی از اموال تحت عنوان اینکه ایران در برخی از ماجراها مانند میکونوس نقش داشته است، مصادره شده است. به نظر شما این بخش از اموال مصادرهشده قابل برگشت هستند و صحبتی که دولت آمریکا درباره آزادسازی اموال کرده است شامل این موارد هم میشود؟
باید حتماً آن دستهبندی را در نظر داشت. اما این موردی که شما گفتید و مهم هم هست، نیازمند اقدامات حقوقی و قضایی است. آنچه به عنوان مبانی دادگاههای آمریکا و کشورهای دیگر قرار دادند مبانی غیرمعتبر است ولی با این همه، مبانی جغرافیایی آن کشورها ایجاب میکند تا این قوانین قابل اعمال حقوقی باشند. البته این یک پیامد بسیار منفی دارد و آن هم این است که کشورها و ملیتها و حتی شرکتهای زیادی که مرتبط با یک کشور ثالث هستند امنیت مالی خود را از دست میدهند. به نوعی سرقت از اموال قانونی یک کشور و شرکایش محسوب میشود. در قوانین کنونی ایالات متحده این امر متاسفانه امکانپذیر است که شرکتی، کشوری یا واسطهای یا فردی را توقیف کنند، و ادعاهای خودشان را به اجرا بگذارند و در واقع جرائمی را تعیین کنند و آن جرائم را از آن کشورها یا افراد استیفا و برداشت کنند. این امر خطرناکی برای امنیت سیستم مالی و حقوقی و بانکی بینالمللی هم محسوب میشود. اما از طرف دیگر به عنوان یک واقعیت اسفناک وجود دارد. در بعد سوم این بحث، عدم اقدام یا تاخیر در اقدام حقوقی کشور متضرر است که اینجا جمهوری اسلامی ایران است.
یعنی ما میتوانستیم واکنش حقوقی به موقع نشان بدهیم و ندادیم؟
بله، دولتها تاخیر کردند یا مسوولان نمایندگیها در خارج یا نمایندگان حقوقی ایران، متوجه آثار و پیامدهای این اقدام نشدند یا نخواستند به رسمیت بشناسند. اما این به رسمیت نشناختن اقدامات قضایی منجر به این شد که آنها اقداماتی در محاکم بالاتر مطرح کنند و قطعیت یافتن آن احکام منجر به برداشت از اموال و داراییهای ایران شده است. این عدم اقدام یا تاخیر یا ضعف در پیگیری حقوقی و اعتراض به آن احکام غالباً باعث چنین اقداماتی شده است.
از سویی اموال آمریکایی در ایران برای جبران مافات نداشتیم.
دقیقاً بعد چهارم این بحث این است که کشورهای قربانی این اقدامات هیچگونه اقدامات مشابهی برای مقابله به مثل با اقدامات حقوقی و قضایی ندارند. یعنی آمریکا دارایی یا چیزی که معادل موجودیهای اموال ایران باشد را در خاک ایران ندارد. این ضرر بزرگی برای ایران بوده که معادل این مصادرهها را در خاک خودش و در حیطه صلاحیت دادگاههای خودش ندارد و حتماً مسوولان باید متوجه این ضعف باشند و در اقدامات بعدی و نقل و انتقالات بعدی حتماً راهکارهایی برای آن بیندیشند.
یک بحث دیگر سود حاصل از اموالی است که در تمام این سالها در اختیار دولت آمریکا بود؛ و سود بالایی شامل آن شده است. آیا طبق قوانین بینالمللی میتوانیم ادعای غرامت کنیم و خواستار حداقل گرفتن سود اموال مصادرهشده باشیم؟ سوال دوم هم درباره نحوه بازگشت این اموال است. آیا این اموال در قالب ارز قابل برگشت به حسابهای ایران در یک کشور اروپایی هستند؟ یا قابل برگشت به حساب بانک مرکزی در داخل کشور؟ یا اینکه به ایران اجازه داده میشود تا در خاک همان کشور به عنوان داراییاش سرمایهگذاری کند و خب سود بیشتری را به دست بیاورد؟
حرف خیلی خوبی است. طلب سود اموالمان در بانکهای آمریکایی امری طبیعی است و ایران حق دارد که چنین مواضعی را اعمال و اعلام کند. اما اموالی که مشخصاً با دستور اجرایی و سیاسی رئیسجمهور یا کنگره مصادره شده است. البته در بخش سوم چنانچه توافق سیاسی صورت بگیرد، احکام دادگاهها، حتی دادگاه فدرال هم میتواند مشمول این توافقات قرار گیرد و آثار آن احکام ترتیب اثر داده نشود یا دولت آمریکا متولی و جایگزینکننده پرداخت به آن قضایا و احکام تلقی شود.
فعلاً در همین بخش مصادرههای سیاسی؟
به هر حال، اگر رفع توقیف صورت گیرد، ایران یا موسسات یا شرکتها و سازمانهای آن صلاحیت دارند درباره آن اموال تصمیمگیری و بررسی کنند که چگونه انتقال داده شود. اگر رفع توقیف شود، همچنین یک شرکت ایرانی میتواند کالا از آنجا بخرد و به ایران صادر کند؛ چنانچه این بعد دوم تحریم، شامل آن نباشد. مثل نقل و انتقال کالا به ایران و مسائلی از این قبیل. بنابراین متولی این اموال، حق انتخاب دارد و حتی میتواند با آن اموال سرمایهگذاری کند. ایران است که میتواند تصمیم بگیرد بخشی از آن را کالا بخرد. بخش دیگری را به صورت نقد به کشور برگرداند یا آنها را به کشور ثالث منتقل کند. یا آن که میتواند آزاد عمل کند و آن اموال را هر طور بخواهد به مصرف برساند یا پسانداز کند و یا انتقال دهد.
به عنوان نمونه میبینیم که بنیاد علوی به عنوان یک نهاد خصوصی سرمایهگذاری بالایی در آمریکا کرده است. ولی دستور مصادره آن اموال صادر شد آن هم به بهانه دور زدن تحریمهای بانک مرکزی ایران. سوال این است که آیا ایران میتواند اطمینان خاطر داشته باشد که اموالش را در خاک آمریکا نگه دارد و احتمالاً در یک چالش سیاسی بین روابط ایران و آمریکا بار دیگر این اتفاق برایش تکرار نشود؟
طبیعتاً این نگرانی همواره خواهد بود که اموال در کشورهایی که اقدامات تلافیجویانه از خودشان نشان میدهند، چقدر امنیت برای سرمایهگذاری مجدد دارد و آیا باید اموال را از بانکها و موسسههای مالی این کشورها خارج کرد یا نه؟ به عبارتی چقدر اعتماد میتوان کرد که دوباره این اموال مصادره نشود؟ در مورد بنیاد علوی هم متولیان هدایت اموال آن بنیاد، این حق را دارند که همه شرایط را بررسی و ارزیابی کنند و درباره این اموال تصمیمگیری کنند. آیا همان جا میماند، آیا انتقال میدهند. اما طبیعتاً کشورها یا حالا حتی شرکتها و موسسات دارای اموال بالا، سعی میکنند نوعی تعادل و توازن بین داراییهایشان و جایگاه جغرافیایی آن داراییها اعمال کنند و حتی نوعی اطمینانبخشی برای خودشان ایجاد میکنند.
به چه صورت؟
میتوان طرفهای سرمایهگذار آمریکایی را شریک کرد تا به نوعی با تشویق سرمایهگذاران ثانی سبب شویم که این اموال از دستاندازی هیات بعدی مصون بمانند و به عنوان سرمایههای فراملی مورد مصادرههای سیاسی قرار نگیرند. بدین طریق تضمینهای بیشتری برای امنیت سرمایههای ایرانی در کشور آمریکا فراهم خواهد شد.
آقای صباح زنگنه این روزها در حالی حرف از پیشنهاد آمریکاییها برای آزادسازی اموال ایران به عنوان نمادی از حسن نیت مطرح میشود که دو دیدگاه وجود دارد. گروهی که میگویند حقمان است نه امتیاز و نباید آن را در قالب دادن یک امتیاز به ایران تلقی کنیم و گروه دومی که معتقدند به عنوان بسترساز مذاکرات، مناسب است. سوال نخست این است که آیا در روال طبیعی برای جمهوری اسلامی امکانپذیر بود که اموالش را پس بگیرد؟
این درست است که جزء حقوق ایران بوده که اموالش مسترد شود، ولی اراده سیاسی دولتهای حاکمه در آمریکا همواره مانع دستیابی ایران به این حقش میشده است. الان هم تا زمانی که حاکمان سیاسی این کشور ارادهای برای آزادسازی اموال ایران نداشته باشند، این اموال دست آمریکاییها به صورت مصادره باقی میماند. ولی اگر مصائب این مصادره برطرف شود، نشانه مثبتی است که مقامات ایران به عنوان نشانهای از حسن نیت طرف مقابل میتوانند از آن تعبیر سیاسی داشته باشند. چون اگر اقدامی صورت نمیگرفت، همچنان این اموال بلوکهشده باقی میماند. درست است که حق ایران است و رئیسجمهور آمریکا لطف خاصی به مردم ایران نمیکند که اموالشان را پس میدهد اما اگر این اموال آزاد و رفع توقیف شود باید به عنوان یک نشانه مثبت تلقی شود.
این مصادرهها متنوع بوده است و هر کدام از سوی بخشهای خاصی از حاکمیت ایالات متحده صورت گرفته است. الان وقتی حرف از آزادسازی اموال میشود منظور کدام بخش است؟
مصادره اموال جمهوری اسلامی از انقلاب به بعد در سه بعد صورت گرفته است. نخست آنکه بخشی از این اموال با دستور مستقیم روسای جمهور آمریکا مصادره شده است. مصادره دوم، شامل مصادرههایی است که توسط کنگره و مراجع و موسسات قانونگذاری صورت میگیرد. یا اموال ایران توقیف میشود یا نقل و انتقال آن ممنوع میشود. اقدام سوم اقدامی است که توسط دادگاههای فدرال و دادگاههای ایالتی، حکم مصادره اموال صادر میشود که هر یک دلایل خاص خودش را دارد.
یعنی برخی مصادرهها سیاسی است، برخی حقوقی و قانونی از نگاه قوانین ایالات متحده آمریکا؟
همین طور است. اقدام رئیسجمهور برای صدور حکم با دستور اجرایی، یک اقدام سیاسی است و به منظور مواخذه یا تنبیه یا هشدار یک مسوولیت حقیقی یا حقوقی اعمال میشود و حتماً در چنین حالتی این اقدام سیاسی با هدف سیاسی و با آثار مالی و اقتصادی خواهد بود. این تصمیمگیری سیاسی تنها با تصمیمگیری سیاسی مخالفش میتواند منتفی شود و مذاکرات به جریان طبیعی خودش برگردد. مذاکرات و امضای موافقتنامهها میتواند راهکارهای ملغی کردن مصادرههای سیاسی باشد.
اما آمریکا به تعهدات قبلیاش هم وفا نکرد. مانند قرارداد الجزایر؟
در قرارداد الجزایر قرار شد اموالی که از ایران به خاطر داستان گروگانگیری مصادره شده بود، آزاد شود اما متاسفانه در اکثر موارد اجرایی نشد و متاسفانه همچنان در آمریکا مسدود است. به عنوان نمونه این اموال با دستور رئیسجمهور قابلیت آزاد شدن دارند. اما اموالی که توسط کنگره و موافقتنامهها یا مطالبات کنگره مصادره شده، نیازمند یک اقدام سیاسی برای آزادسازی نیست و باید برای آزادسازیاش مصوبه قانونگذار گرفته شود. حتی مراکز قانونگذاری اروپایی روال درستی نسبت به اموال گرفتند تا اموال به روال قبلی خودش برگردد.
با این دستهبندی که شما کردید، الان صحبت از تصمیم رئیسجمهور است و شامل تصمیمات کنگره و سنا نمیشود؟
بله، الان احساس میشود منظور همان دستور رئیسجمهور برای رفع مصادرههای سیاسی است. باید مقامات ایرانی برای آزادسازی اموالی که با مصوبه کنگره و سنا مصادره شدند هم تلاش کند و حتی احکام دادگاههای فدرال.
یک بخشی از اموال ایران با ادعای حمایت ایران از تروریسم یا به بهانه پشتیبانی از گروههای سیاسی و حزبالله لبنان مصادره شده و یک بخشی از اموال تحت عنوان اینکه ایران در برخی از ماجراها مانند میکونوس نقش داشته است، مصادره شده است. به نظر شما این بخش از اموال مصادرهشده قابل برگشت هستند و صحبتی که دولت آمریکا درباره آزادسازی اموال کرده است شامل این موارد هم میشود؟
باید حتماً آن دستهبندی را در نظر داشت. اما این موردی که شما گفتید و مهم هم هست، نیازمند اقدامات حقوقی و قضایی است. آنچه به عنوان مبانی دادگاههای آمریکا و کشورهای دیگر قرار دادند مبانی غیرمعتبر است ولی با این همه، مبانی جغرافیایی آن کشورها ایجاب میکند تا این قوانین قابل اعمال حقوقی باشند. البته این یک پیامد بسیار منفی دارد و آن هم این است که کشورها و ملیتها و حتی شرکتهای زیادی که مرتبط با یک کشور ثالث هستند امنیت مالی خود را از دست میدهند. به نوعی سرقت از اموال قانونی یک کشور و شرکایش محسوب میشود. در قوانین کنونی ایالات متحده این امر متاسفانه امکانپذیر است که شرکتی، کشوری یا واسطهای یا فردی را توقیف کنند، و ادعاهای خودشان را به اجرا بگذارند و در واقع جرائمی را تعیین کنند و آن جرائم را از آن کشورها یا افراد استیفا و برداشت کنند. این امر خطرناکی برای امنیت سیستم مالی و حقوقی و بانکی بینالمللی هم محسوب میشود. اما از طرف دیگر به عنوان یک واقعیت اسفناک وجود دارد. در بعد سوم این بحث، عدم اقدام یا تاخیر در اقدام حقوقی کشور متضرر است که اینجا جمهوری اسلامی ایران است.
یعنی ما میتوانستیم واکنش حقوقی به موقع نشان بدهیم و ندادیم؟
بله، دولتها تاخیر کردند یا مسوولان نمایندگیها در خارج یا نمایندگان حقوقی ایران، متوجه آثار و پیامدهای این اقدام نشدند یا نخواستند به رسمیت بشناسند. اما این به رسمیت نشناختن اقدامات قضایی منجر به این شد که آنها اقداماتی در محاکم بالاتر مطرح کنند و قطعیت یافتن آن احکام منجر به برداشت از اموال و داراییهای ایران شده است. این عدم اقدام یا تاخیر یا ضعف در پیگیری حقوقی و اعتراض به آن احکام غالباً باعث چنین اقداماتی شده است.
از سویی اموال آمریکایی در ایران برای جبران مافات نداشتیم.
دقیقاً بعد چهارم این بحث این است که کشورهای قربانی این اقدامات هیچگونه اقدامات مشابهی برای مقابله به مثل با اقدامات حقوقی و قضایی ندارند. یعنی آمریکا دارایی یا چیزی که معادل موجودیهای اموال ایران باشد را در خاک ایران ندارد. این ضرر بزرگی برای ایران بوده که معادل این مصادرهها را در خاک خودش و در حیطه صلاحیت دادگاههای خودش ندارد و حتماً مسوولان باید متوجه این ضعف باشند و در اقدامات بعدی و نقل و انتقالات بعدی حتماً راهکارهایی برای آن بیندیشند.
یک بحث دیگر سود حاصل از اموالی است که در تمام این سالها در اختیار دولت آمریکا بود؛ و سود بالایی شامل آن شده است. آیا طبق قوانین بینالمللی میتوانیم ادعای غرامت کنیم و خواستار حداقل گرفتن سود اموال مصادرهشده باشیم؟ سوال دوم هم درباره نحوه بازگشت این اموال است. آیا این اموال در قالب ارز قابل برگشت به حسابهای ایران در یک کشور اروپایی هستند؟ یا قابل برگشت به حساب بانک مرکزی در داخل کشور؟ یا اینکه به ایران اجازه داده میشود تا در خاک همان کشور به عنوان داراییاش سرمایهگذاری کند و خب سود بیشتری را به دست بیاورد؟
حرف خیلی خوبی است. طلب سود اموالمان در بانکهای آمریکایی امری طبیعی است و ایران حق دارد که چنین مواضعی را اعمال و اعلام کند. اما اموالی که مشخصاً با دستور اجرایی و سیاسی رئیسجمهور یا کنگره مصادره شده است. البته در بخش سوم چنانچه توافق سیاسی صورت بگیرد، احکام دادگاهها، حتی دادگاه فدرال هم میتواند مشمول این توافقات قرار گیرد و آثار آن احکام ترتیب اثر داده نشود یا دولت آمریکا متولی و جایگزینکننده پرداخت به آن قضایا و احکام تلقی شود.
فعلاً در همین بخش مصادرههای سیاسی؟
به هر حال، اگر رفع توقیف صورت گیرد، ایران یا موسسات یا شرکتها و سازمانهای آن صلاحیت دارند درباره آن اموال تصمیمگیری و بررسی کنند که چگونه انتقال داده شود. اگر رفع توقیف شود، همچنین یک شرکت ایرانی میتواند کالا از آنجا بخرد و به ایران صادر کند؛ چنانچه این بعد دوم تحریم، شامل آن نباشد. مثل نقل و انتقال کالا به ایران و مسائلی از این قبیل. بنابراین متولی این اموال، حق انتخاب دارد و حتی میتواند با آن اموال سرمایهگذاری کند. ایران است که میتواند تصمیم بگیرد بخشی از آن را کالا بخرد. بخش دیگری را به صورت نقد به کشور برگرداند یا آنها را به کشور ثالث منتقل کند. یا آن که میتواند آزاد عمل کند و آن اموال را هر طور بخواهد به مصرف برساند یا پسانداز کند و یا انتقال دهد.
به عنوان نمونه میبینیم که بنیاد علوی به عنوان یک نهاد خصوصی سرمایهگذاری بالایی در آمریکا کرده است. ولی دستور مصادره آن اموال صادر شد آن هم به بهانه دور زدن تحریمهای بانک مرکزی ایران. سوال این است که آیا ایران میتواند اطمینان خاطر داشته باشد که اموالش را در خاک آمریکا نگه دارد و احتمالاً در یک چالش سیاسی بین روابط ایران و آمریکا بار دیگر این اتفاق برایش تکرار نشود؟
طبیعتاً این نگرانی همواره خواهد بود که اموال در کشورهایی که اقدامات تلافیجویانه از خودشان نشان میدهند، چقدر امنیت برای سرمایهگذاری مجدد دارد و آیا باید اموال را از بانکها و موسسههای مالی این کشورها خارج کرد یا نه؟ به عبارتی چقدر اعتماد میتوان کرد که دوباره این اموال مصادره نشود؟ در مورد بنیاد علوی هم متولیان هدایت اموال آن بنیاد، این حق را دارند که همه شرایط را بررسی و ارزیابی کنند و درباره این اموال تصمیمگیری کنند. آیا همان جا میماند، آیا انتقال میدهند. اما طبیعتاً کشورها یا حالا حتی شرکتها و موسسات دارای اموال بالا، سعی میکنند نوعی تعادل و توازن بین داراییهایشان و جایگاه جغرافیایی آن داراییها اعمال کنند و حتی نوعی اطمینانبخشی برای خودشان ایجاد میکنند.
به چه صورت؟
میتوان طرفهای سرمایهگذار آمریکایی را شریک کرد تا به نوعی با تشویق سرمایهگذاران ثانی سبب شویم که این اموال از دستاندازی هیات بعدی مصون بمانند و به عنوان سرمایههای فراملی مورد مصادرههای سیاسی قرار نگیرند. بدین طریق تضمینهای بیشتری برای امنیت سرمایههای ایرانی در کشور آمریکا فراهم خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید