«جادوی انگیزش» به چاپ دوم رسید
طرحی برای تقویت روحیه کارکنان
هدف هر کسب و کاری عبارت است از دستیابی به حداکثر نرخ بازده در سرمایهگذاریهای انجامشده از سوی سازمان. سرمایه مالی بر حسب واحد دلار محاسبه میشود.
هدف هر کسب و کاری عبارت است از دستیابی به حداکثر نرخ بازده در سرمایهگذاریهای انجامشده از سوی سازمان. سرمایه مالی بر حسب واحد دلار محاسبه میشود. اما سرمایه انسانی امری پیچیدهتر بوده و دربردارنده انرژی ذهنی، هیجانی و جسمی هر یک از کارکنان است. وظیفه شما به عنوان مدیر این است که کارایی این سرمایه انسانی را به حداکثر برسانید و بر دستیابی به ارزشمندترین و مهمترین نتایج ممکن برای سازمان تمرکز کنید.
انگیزش کارکنان همیشه یکی از چالشهای مهم پیش روی مدیران بوده است. کارکنان بیانگیزه تلاش کمی صرف کار خود میکنند، علاقهای به حضور در محل کار ندارند و خلاصه اینکه کاری با کیفیت پایین ارائه میکنند. از سوی دیگر، کارکنان باانگیزه؛ خلاقیت و بهرهوری بیشتری از خود نشان داده و امور سپردهشده را با علاقه بیشتری به انجام رسانده و در نهایت کار باکیفیتی به سازمان ارائه میکنند. همین تفاوت بوده که بسیاری از پژوهشگران را به فکر بررسی هر چه بیشتر رفتار این دو گروه و البته دستیابی به شیوههای موثر انگیزشبخشی سوق داده است.
با اینکه امروزه شیوههای متنوع و زیادی برای انگیزشبخشی به کارکنان در اختیار مدیران قرار دارد، اما نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که انتخاب شیوه مناسب برای هر یک از افراد سازمان، باید بر مبنای شناخت از ویژگیهای فردی وی باشد.
انگیزش، امری صلب و بیرونی نیست؛ بلکه به افکار، باورها، آرزوها و اهداف و خلاصه به درونیترین حالات و تجربیات هر فرد بستگی دارد.
از این روی، آشنایی با شیوههای موثر و ثابتشده انگیزشبخشی از یک سو و شناخت افراد فرودست در سلسلهمراتب سازمانی از سوی دیگر میتواند مدیران را در بهرهگیری کارآمد از این شیوهها و در نهایت دستیابی به حداکثر بهرهوری در سازمان یاری رساند.
امروزه میدانیم که انگیزهبخشی مستقیم و بیرونی به کارکنان یک سازمان، کاری ناممکن است. اما در مقابل میتوانیم موانعی را که سبب جلوگیری از انگیزهبخشی به خود میشود از جلوی راهشان برداریم. خودانگیزهبخشی کاراترین شکل ایجاد انگیزش است. شما به عنوان یک مدیر میتوانید محیطی ایجاد کنید که این خودانگیزهبخشی به شکلی طبیعی و خودجوش ظاهر شود.
به طور کلی، دو عامل اصلی از بینبرنده انگیزه در کار و زندگی وجود دارد. هر دو این عوامل در دوران کودکی شکل میگیرند و تا بزرگسالی همراه ما میماند. این دو عامل را معمولاً عادتهای منفی یا پاسخهای شرطی به محرک مینامند.
اولین عامل از بینبرنده انگیزه، ترس است. ترس در حقیقت بزرگترین مانع در راه دستیابی به موفقیت در زندگی بزرگسالی است.
انسانها به خاطر سرزنشهای ناخوشایندی که در دوران کودکی تجربه کردهاند، از اشتباه کردن و شکست خوردن در کار خود میهراسند.
همین ترس است که آنها را از ریسک کردن، داوطلب شدن برای بر عهدهگیری مسوولیتهای جدید یا هرگونه پیشرفتی بازمیدارد.
دومین عامل مهم از بینبرنده انگیزه، هراس از طرد شدن است. این ترس از همان دوران کودکی و وقتی که پدر و مادر، عشق و علاقه خود را به صورت مشروط به او ارائه میدهند، پدیدار میشود. بسیاری از والدین، دوست داشتن و حمایت خود از فرزندشان را مشروط به این میسازند که فرزندشان، به ویژگیهای خوب و البته مبهم و تعریفنشدهای دست یابند. همین سبب میشود تا فرد از همان دوران نسبت به نظرات، اظهارنظرها و بازخورد دیگران و بهویژه رئیس خود در محیط کار، بیش از اندازه حساس شود.
در این کتاب، با مجموعهای از شیوهها و فنون کاربردی و ثابتشده آشنا میشوید و میتوانید از آنها برای کاهش ترس از شکست یا طرد شدن، افزایش میل و رغبت برای آزمودن موارد جدید و نیز ایجاد حس خوب نسبت به خود در کارکنانتان استفاده کنید.
به یاد داشته باشید که وقتی انسانها حس خوبی در مورد خود داشته باشند، انگیزه لازم برای کار زیاد و موفقیت را نیز به دست خواهند آورد.
هر یک از ایدههای مطرحشده در این کتاب، حاصل سالها پژوهش و کار اجرایی است. گاهی اوقات بهکارگیری تنها یکی از این ایدهها میتواند در مدت بسیار کوتاهی، یک محیط کاری معمولی را به محیطی ممتاز و با بهرهوری بالا بدل سازد. این کتاب نخستین جلد از مجموعهای پنججلدی است که توسط برایان تریسی به رشته تحریر در آمده است. برایان تریسی در این کتابها، تجربیات و دانش حاصل از چند دهه کار و مطالعه خویش را که در گذشته در قالب چندین کتاب به صورت پراکنده بیان کرده بود این بار به شکلی متمرکز و البته کاربردی بیان میدارد.
دیدگاه تان را بنویسید