جای خالی آمایش
گفتوگو با مهدی کرباسیان درباره جانمایی نادرست صنایع آببر در کویر

بیش از دو دهه است که کارشناسان نسبت به عواقب بیتوجهی دولت به مسائل محیط زیستی و کمبود آب در فرآیند توسعه زیرساختهای صنعتی و کارخانههای بزرگ آببر در فلات مرکزی و مناطق خشک کشور هشدار میدهند. با این همه، چندی پیش در نیشابور که عمیقترین شکاف فرونشستی ایران را دارد، بزرگترین کارخانه تولید تیرآهن شرق ایران احداث شد. احداث این کارخانه، واکنشهای زیادی را دربر داشت. خبر احداث این کارخانه تنها کمی بعد از درگیری و چالشهای میان کشاورزان اصفهانی بر سر انتقال آب زایندهرود به یزد رخ داد. همه این عوامل باعث شد که به سراغ مهدی کرباسیان، رئیس پیشین ایمیدرو و معاون پیشین وزیر صمت برویم تا از او سوال کنیم چرا مجوزهای احداث کارخانههای فولادی که بسیار آببر هم هستند، بدون توجه به کمبود آب در مناطق کویری کشور صادر میشود؟ کرباسیان که خود متولد اصفهان است، اعطای بیحدوحساب مجوزهای تولید فولاد و صنایع آببر در فلات مرکزی را ناشی از استیلای سیاست بر سپهر اقتصاد میداند. این گفتوگو که با کلیدواژه بیتوجهی به محیط زیست در تاسیس کارخانههای فولاد آغاز شد، با اهمیت وجود نقشه آمایش سرزمینی و در نهایت مدیریت صحیح منابع که اولین اصل اقتصاد است، به پایان رسید.
♦♦♦
به نظر شما چرا در فرآیند توسعه صنعتی و استقرار صنایع و برای نمونه راهاندازی کارخانههای بزرگ فولاد و پتروشیمی و... به مسئله کمبود آب و مباحث محیط زیستی بیتوجهی شده است؟ اهمیت مقوله آمایش سرزمین در جانمایی صنایع چیست؟
نکته اصلی مغفول درباره مسائل محیط زیستی و جانمایی واحدهای صنعتی از جمله فولاد، پتروشیمی، کارخانههای مواد غذایی و... آمایش سرزمینی است. در کشور نقشه آمایش سرزمینی وجود ندارد یا اگر وجود دارد در عمل، اجرا نشده است. برای مثال در دولت دهم، وزارت صمت چندین مجوز تاسیس برای کارخانههای تولید 120 میلیون تن فولاد صادر کرده بود. لازم است توضیح دهیم چند نکته در تاسیس این کارخانهها از نظر دور ماند که یکی از آنها مسائل محیط زیستی و بحث آمایش سرزمینی بود. در واقع این کارخانهها به دلیل فشارهای سیاسی و سفرهای استانی رئیسجمهور وقت، نمایندگان و استانداران تاسیس شدند. این در حالی بود که در همان زمان، دنیا به سمتوسویی پیش رفته بود که کارخانههای زیر پنج میلیون تن تولید فولاد، دیگر تاسیس نمیشد تا قیمت تمامشده کاهش یابد و منابع ارزشمند کشور حفظ شوند.
به نظرتان بدنه دولت متوجه جانمایی نادرست کارخانهها نیست یا اینکه تمایل به دستاوردسازیهای مجازی به هر قیمتی، سبب میشود چنین اقدامات نادرستی انجام دهد و آنها را در زمره دستاوردهای خود بداند؟
به خاطر دارم در سال 1392 وزارتخانه مجوزهایی صادر کرد که برخی از آنها صرفاً زمین گرفته بودند و هنوز هیچ اقدامی برای احداث کارخانه شکل نگرفته بود. همان زمان، با تلاشهای بسیار سعی شد که این عدد به 70 تا 80 میلیون تن کاهش یابد و دولت مانع از ساخت کارخانه در مکان نادرست شود اما متاسفانه در زمان دولت سیزدهم، وزارتخانه بنابر سلیقه شخصی وزیر وقت، دوباره مجوز ازسرگیری ساخت 140 میلیون تن کارخانه فولاد را اعطا کرد و تلاشهای قبلی بیثمر شد. این اقدام در حالی رخ داد که نیازهای زنجیره به درستی بررسی نشده بودند و کارخانههای مذکور که مجوز گرفتند، در مکانی تاسیس شدند که نهادههای اولیه مانند کنستانتره و گندله وجود نداشت. از سوی دیگر مسائل محیط زیستی هم همچنان به قوت خود باقی مانده بود و محلهای احداث با مشکل کمبود آب مواجه بودند.
پس میتوان گفت که علتالعلل جانمایی نادرست صنایع ناشی از درک نادرست از آمایش سرزمینی نیست و مشکل آن است که مسائل سیاسی بر حقایق اقتصادی و محیط زیستی سایه میافکند. اینطور نیست؟
در واقع اگر بخواهم به این سوال پاسخ دهم، باید بگویم این مجوزها با دلایل سیاسی اعطا میشود و نظیر همین مشکل در بخش کشاورزی نیز وجود دارد. در اوایل دهه 60 بحث خودکفایی مطرح شد و به بهانه خودکفایی، استانهایی مانند اصفهان که پیش از انقلاب اجازه کشت برنج نداشتند، شروع به کشت برنج کردند. اینگونه بود که در بیشتر استانهای کشور چاههای عمیقی حفر شد تا کشاورزان اقدام به کشاورزی کنند و حال مسئله فرونشست به یک معضل در استانها تبدیل شده است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، چندین برنامه توسعه نوشته و اجرا شده است ولی منتقدان وضعیت موجود توسعه در ایران، به همه این برنامهها نقد واحدی دارند؛ هیچکدام از برنامههای توسعه به اهداف تعیینشده خود، بهطور کامل نرسیدهاند جز برنامه سوم توسعه. نقش نقشه آمایش سرزمینی در این ناکامیها چیست؟
در حقیقت، بزرگترین مشکل کشور، سرمایهگذاری برای تولید است و امیدوارم امسال با توجه به پیام رهبری و اصرار ایشان به این امر، سرمایهگذاری برای تولید هم رونق یابد. توسعه یک مقوله علمی و تجربهشده در دنیاست و سیاستگذار یک کشور نباید اقدام جدیدی انجام دهد؛ بلکه لازم است یکی از همان الگوهای پیشین را که امتحان خود را پیشتر پس داده، بومیسازی کرده و اجرا کند. در ابتدای انقلاب مسائلی مانند از همپاشیدگی سیستم اداری سبب شد برنامه آمایش سرزمینی وجود نداشته باشد. در آن سوی ماجرا هم برخی از برنامههای پیش از انقلاب باید بازنگری میشدند اما همواره سیاست بر تمام مسائل کشور سایه میافکند و سیاستمداران گاهی تصمیمهایی میگرفتند که با توسعه و علم اقتصاد در تناقض بود. گاهی در امر قانونگذاری هم شاهد آن هستیم که برخی قوانین کشور با مفهوم توسعه در تناقض هستند. توسعه سازوکار خود را دارد؛ یعنی آرامش و ثبات برای سرمایهگذار داخلی و خارجی مهم است. ایران پنجمین کشور ثروتمند دنیا از منظر معادن و نفت است اما از این ظرفیتها استفاده نشد و با اینکه میشد از نعمت نفت استفادههای زیادی برای توسعه کشور و حل مشکلات محیط زیستی کرد اما به مرور، درآمدهای نفتی صرف استفادههای جاری شد. در اوایل دهه 80 و در دولت دوم آقای خاتمی، صندوق ذخیره ارزی تاسیس شد اما چندان موفق نبود؛ بعد از آن هم صندوق توسعه ملی ایجاد شد و قرار بود مقداری از درآمدهای کشور به این صندوق هدایت شود اما متاسفانه این صندوق هم با دستاندازهای دولتهای مختلف مواجه بود تا جایی که گزارشها توضیح میدهد بیشترین استفاده از این صندوق، ناشی از برداشتهای دولت با مجوزهای گوناگون بوده است. برنامههای توسعه مانند برنامه هفتم نیز اعدادی داشت که چندان با واقعیت کشور تطابق نداشتند. برنامههای ششم و پنجم نیز دچار همین مشکل بودند و سازوکارهای مناسب آن، وجود نداشت.
دو نگرش متفاوت به آمایش سرزمین در دنیا وجود دارد؛ که این دو نگاه، مبنای همه برنامهریزیهاست. برنامهریزی به سبک آلمانی و برنامهریزی به سبک فرانسوی. در الگوی فرانسوی، طرحها بیشتر برای تمرکززدایی از پاریس بوده تا توسعه را به مناطق مختلف ببرند و فقط مرکز سیاسی کشور یا پایتخت، توسعه پیدا نکند؛ بلکه توسعهیافتگی شامل سراسر سرزمین باشد. در الگوی آلمانی هم به دیدگاه شهرسازی توجه میشود و آمایش سرزمین بهعنوان سند بالادستی، معیار اصلی شهرسازی است. به نظر شما کدام یک از این دو نگاه در برنامهریزی کشور محسوستر است و چرا؟
این گزاره که همه کشور باید به شکل متوازن رشد کند، گزاره صحیحی است اما برای توسعه پایدار باید در نقشه آمایش سرزمینی، ظرفیتهای توسعه را در نظر داشت؛ برای مثال، استانهای گیلان و مازندران را در نظر بگیرید که استانهای حاصلخیزی هستند و به همین سبب لازم است که از منظر کشاورزی و صنایع غذایی به آنها توجه شود. این استانها با استانی مانند کرمان متفاوت هستند چراکه کرمان، استانی معدنی است و باید سازوکارها بررسی دقیق شوند و سرمایهگذاریها نیز در در راستای توسعه ظرفیتهای استان باشد. متاسفانه همانطور که شاهد هستیم، چنین اتفاقی رخ نداده است. در استان گیلان که مشخصاً باید به حوزههای کشاورزی توجه شود، کارخانههای صنعتی و فولادی مجوز گرفتهاند یا حتی طرحهایی برای تولید خودرو به وجود آمده است. از سوی دیگر برخی از کارخانههای فولادی باید به مکانهای دیگری انتقال یابند و نزدیک به آبهای خلیج فارس و دریای عمان شوند اما این کارخانهها بیشتر در فلات مرکزی ایران هستند.
اجازه دهید گریزی به صحبتهای شما زده و بپرسم چرا فولاد مبارکه در اصفهان واقع شده است که همانطور که توضیح دادید، کویری و کمآب است؟
این تصمیم در مقطع اول انقلاب اخذ شد اما انگشت اتهام همه به نادرست به سمت آن میرود. منظورم این نیست که جانمایی این کارخانه صحیح بوده اما بعد از احداث کارخانه فولاد مبارکه، دهها مجوز تاسیس نادرست کارخانههای فولاد صادر شده است. این مجوزها همگی بعد از انقلاب صادر شده است. خوشبختانه در استان کرمان معادن بسیار زیاد سنگآهن وجود دارد و باید کنستانتره و گندله از این معادن بهرهبرداری شود. متاسفانه ابزارهایی مانند اعمال نفوذ، تصمیمگیری غلط و مواجهه سیاسی، سبب شد کارخانههای سنگآهن، کمکم اقدام به تاسیس خط تولید در حلقههای پاییندست فولاد کرده و خط ذوب مختص به خود را راهاندازی کنند. فشار سیاسی در احداث این کارخانهها تا حدی بود که مسئولانی همچون شخص رئیسجمهور و معاون اول او، اصرار به شکلگیری این کارخانهها داشتند. با وجود کمبود و نبود آب و همچنین مشکلات محیط زیستی، چنین مجوزهایی بهراحتی صادر میشوند. تولید و توسعه یک زنجیره است که باید به شکل متوازن پیش برود و سیاستگذار حتماً باید به این مسائل دقت داشته باشد. به هر حال، بیشترین مصرف آب، در بخش کشاورزی رخ میدهد و حدود 90 درصد از آب کشور، صرف این امر میشود و نباید صنعت را مسبب صرف و عامل اصلی کمآبی در کشور دانست.
یعنی مشکلات شهرهایی مانند اصفهان هم بیشتر از آنکه ناشی از جانمایی صنایع باشد، به دلیل کشاورزی به روشهای نادرست رخ داده است؟
اصرار بر کشاورزی، پیش از انقلاب هم وجود داشت؛ در آن زمان واحدی با نام ترویج کشاورزی وجود داشت که به بخش کشاورزی توجه داشت. این سیاست بعد از انقلاب هم ادامه یافت و در برنامهها و قوانین گوناگون کشور، کشاورزی همواره مورد توجه سیاستگذار قرار داشت اما هیچ یک از برنامهها، به شکل عملیاتی اجرا نشدند. با وجود اینکه کشاورزی مسئله بسیار پراهمیتی است اما باید بررسی کرد که آیا واقعاً مصرف 90 درصد از منابع آبی برای کشاورزی، اقدامی بخردانه است؟ در برخی برههها سدهایی در بخشهایی از کشور کلنگ زده شد که احداث آنها صحیح نبود و بیشتر ناشی از احساسات زودگذر احداث شد، چراکه از منظر کارشناسی نه مکان درستی داشتند و نه صرفه اقتصادی. به همین دلیل هم هست که اکنون میبینیم بعد از احداث این سدها، دریاچه ارومیه بعضاً دچار خشکسالی شده است. مشکل زایندهرود هم ناشی از تصمیمات سیاسی و غیرکارشناسی است بهنحوی که شرق استان اصفهان، دچار خشکسالی شد و در سالهای پیش، غرب این استان هم با خشکسالی مواجه شد. مردم استان خوزستان هم نسبت به وضعیت آب در استان گلهمند هستند.
قرار بود برنامهریزیهای دقیقی برای مدیریت مصرف آب رخ دهد و بودجه مورد نیاز برای این اقدام، اعطا شود تا مصرف آب در بخش کشاورزی و خانگی کاهش یابد. آبیاری قطرهای و روشهای نوین مدیریت مصرف آب در بخش کشاورزی در کشورهایی که وضعیت اقلیمی مشابه با ایران دارند انجام شده و این روشها اثربخش هم بودهاند اما متاسفانه در ایران برای این بخشها به حد کافی سرمایهگذاری نشد و در نتیجه، کشت غرقابی یکی از روشهای متداول است و در برخی از مناطق کشور، هندوانه، خربزه و برنج کشت میشوند. این در حالی است که چنین محصولات آببری باید در مناطق مناسب خود با پروتکل مناسب کاشته شوند و در عوض، محصولات کشاورزی که کمتر نیازمند آب هستند، در مناطق خشک زراعت شوند.
پس نقش صنعت چه میشود؟ سالهاست که کارشناسان با تاکید بر جانمایی نادرست کارخانههای فولادی، توضیح میدهند دستکم بخشی از مشکلات کنونی فلات مرکزی ایران ناشی از نبود نقشه آمایش سرزمینی و قرارگیری ناموجه صنایع آببر در کویر است.
کشاورزی و صنعت، هر دو با مشکل آب مواجه هستند و باید با دقت درباره آب مصرفی خود رفتار کنند. وزارت صنعت، معدن و تجارت باید حتماً اصرار داشته باشد که در طراحیهای اولیه حتماً، مصرف آب به حداقل میزان خود در نواحی کمآب برسد. نکتهای که وجود دارد این است که در وزارت نیرو این برنامهریزیها به درستی انجام نمیشود؛ برای مثال در بخش سوخت، طی 40 سال گذشته بهعنوان حمایت از خودکفایی و اشتغالزایی، کارخانههای متعدد خودروسازی با رانتهای متعددی همچون تعرفه گمرکی، تسهیلات ارزانقیمت و ارز، ماشینهایی تولید میشود که مصرف بنزین آنها بسیار زیاد است و کیفیت نازلی هم دارند که به از دست رفتن جان مردم منجر میشود. خودروسازان به حدی قدرتمند شدهاند که مسئولان سیاسی نیز توان ایستادگی در برابر آنها را ندارند و خودروهایی تولید میکنند که بهجای آنکه در 100 کیلومتر حدود پنج لیتر بنزین مصرف کنند، بیش از 10 لیتر بنزین برای طی کردن 100 کیلومتر نیاز دارند. مسئولان دولت و مجلس نیز به حمایت از آنها ادامه میدهند. اگر بخواهم جمعبندی کنم، در وهله اول باید برنامه آمایش سرزمینی با دقت تدوین و سپس تصویب شود. بعد از این اقدام، بسیار مهم است که این برنامه حتماً اجرا شود و خود دولت باید بر اجرای آن اصرار بورزد. نکته دیگر که همواره مورد تاکید همه اندیشمندان است هم دخالت نکردن دولت در مسائل اقتصادی و اعتماد به نظام بازار است. ریلگذاری توسعه در ایران با استفاده از این نکتهها قابل اجراست چراکه ایران پنجمین کشور ثروتمند دنیا با منابع زیرزمینی و جایگاه استراتژیک است و نباید هفت دهک کشور دچار فقر باشند. این فقر ناشی از نبود مدیریت صحیح و اجرایی نشدن ظرایف حکمرانی است.