سهم زنان
بررسی امنیت شغلی زنان درگفتوگو با مهران بهنیا
بررسی وضعیت زنان ایران در بازار کار نشان میدهد که سهم ناچیز آنان هر روز بیش از گذشته آب میرود. در شرایط نابسامان اقتصادی و معیشتی حال حاضر، لزوم حضور بیشتر زنان در بازار کار و کسب درآمد احساس میشود اما نگاهی به آخرین آمارها نشان میدهد که این سهم با وجود لزوم آن نهتنها افزایش نمییابد بلکه روزبهروز در حال کاهش است. البته دور از انتظار نیست در شرایطی که اقتصاد ایران نرخ بالای تورم، نرخ منفی سرمایهگذاری، توسعه، رشد و هزاران نابسامانی دیگر را به دوش میکشد بازار کار نیز روزبهروز نهتنها برای زنان که برای مردان نیز ناامن شود. حال باید دید اقتصاد بیجان ایران چگونه بیشتر از هر کس با زنان نامهربان شده است؟ این موارد موضوع گفتوگو با مهران بهنیا تحلیلگر بازار کار است که در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
چرا وضعیت بازار کار برای زنان ایرانی بغرنج شده است؟
بازار کار زنان از جمله موضوعات مهم اقتصاد ایران است که کمتر به آن پرداخته شده و پژوهشهای محدودی در خصوص وضعیت زنان در بازار کار داریم. هرچه هست صرفاً آمارهای کلی از وضعیت اشتغال و بیکاری زنان است. اما دلایل به خوبی تبیین نشده و این دلایل با مطالعات دقیقی پشتیبانی نمیشود. مهمترین موضوع این است که نرخ مشارکت زنان در بازار کار ایران نرخ خیلی پایینی است و در مقایسه با کشورهای مختلف ما جزو کشورهایی هستیم که کمترین نرخ مشارکت زنان را داریم. این نرخ حتی در مقایسه با منطقه خاورمیانه نیز که به لحاظ فرهنگی مشابهتهایی داریم پایین است.
با وجود نرخ پایین مشارکت زنان در بازار کار، نرخ بیکاری آنان نیز بالاست. از بین 14 درصد از جمعیت زنان که وارد بازار کار میشوند تعداد زیادی نمیتوانند شغلی پیدا کنند و نرخ بیکاری زنان حدوداً دو برابر مردان است. علاوه بر کم بودن تمایل زنان در بازار کار با نرخ بالای بیکاری نیز مواجهیم که این موضوع نشان میدهد در بازار کار ایران شرایط مساعدی برای زنان وجود ندارد.
نرخ پایین مشارکت زنان میتواند از این اثر گرفته باشد که زمانی که شغل مناسبی برای زنان نیست آنان کمتر در جستوجوی شغل هستند و علاوه بر دلایل فرهنگی، اجتماعی، شرایط بازار کار نیز یکی از عواملی است که باعث میشود جمعیتی از بازار کار خارج شوند و دیگر در جستوجوی شغل نباشند و به این صورت نرخ مشارکت زنان کاهش مییابد. کنار هم قرار دادن نرخ بیکاری بالا و نرخ مشارکت پایین به خوبی نشان میدهد شرایط مناسبی برای پیدا کردن شغل مناسب برای زنان در بازار کار نداریم.
نرخ بالای بیکاری زنان در حالی است که میزان تحصیل در این قشر بیشتر است، این اتفاق چگونه رخ میدهد و چه پیامدهایی دارد؟
بررسیها نشان میدهد که تعداد زنان ایرانی تحصیلکرده حتی در بازههای زمانی خاصی از کشورهای پیشرفته بیشتر بوده است. از طرفی روند افزایشی تحصیلات در زنان حدود دو دهه تداوم داشته است. این دو اتفاق در حالی رخ میدهد که زنان همچنان نتوانستهاند سهم قابل توجهی از بازار کار داشته باشند. در اینجا ما با یک سوال مهم مواجه میشویم که چرا اساساً تصمیم به افزایش سطح تحصیلات با وجود اینکه نمیتوانند از بازار کار سهمی داشته باشند همچنان ادامه دارد. اینکه چرا با وجود عدم بازدهی در بازار کار، زنان همچنان به سرمایهگذاری در تحصیلات ادامه میدهند سوالی است که بررسی زیادی در خصوص آن صورت نگرفته است.
موضوع بعدی خروج سریع زنان از بازار کار است. سهم زنانی که تجربه مشارکت در بازار کار دارند قابل توجه است اما خروج سریع زنان از بازار کار و انتقال از زنان فعال به غیرفعال در بازار کار با سرعت زیادی اتفاق میافتد. طبق بررسیهایی که در گذشته انجام شده اگر جمعیت زنان فعال در بازار کار را در بازه یکساله در نظر بگیریم، در سال بعد نیمی از زنان از بازار کار خارج شدهاند و این نرخ بسیار بالایی است. این نرخ در کشورهای دیگر بسیار پایینتر است. دلیل این موضوع هم از آن دسته سوالاتی است که کمتر به آن پرداخته شده اما یکی از مباحث شرایط نامساعد حقوقی و تبعیضهایی است که در نهایت باعث میشود هزینه- فرصت کار نکردن برای بانوان ایرانی کاهش یابد یا به بیان سادهتر کار نکردن به نفع آنان باشد.
میزان هزینهای که زنان برای کار کردن صرف میکنند (هزینه نگهداری از کودکان و...) در نهایت بسیار بیشتر از هزینه کار کردن مردان است، بنابراین زنان در نهایت ترجیح میدهند در خانه بمانند. مجموعه این عوامل باعث خروج زودهنگام از بازار کار میشود بهطوری که تا 35 سال نرخ حضور به 30 درصد هم میرسد اما رفتهرفته به سرعت کاهش مییابد.
چرا بازار کار برای زنان ناامنتر از مردان است؟ (بررسیها نشان میدهد تعداد زنانی که بیش از 10 سال در یک شغل ماندگار هستند کمتر از مردان است.)
ناپایداری شغل زنان در مقایسه با مردان بسیار زیاد است و این را در دو سال گذشته که درگیر پاندمی کرونا بودیم هم به خوبی دیدیم. در این دو سال مشاغلی که از دست رفتند بیشتر زنانه بود و بازار کار زنان آسیب بیشتری دید. اشتغال زنان در بازار کار ایران ناپایدارتر است و سهم اشتغال ناقص نیز برای زنان بیشتر است. علاوه بر این سهم اشتغال کار غیررسمی که تحت پوشش قانون کار نیست هم برای زنان بیش از مردان است و همه این موارد از ویژگیهایی است که باعث میشود بازار کار زنان نامناسبتر باشد. از طرفی کمیت اشتغال از نظر میزان فرصتهایی که برای زنان وجود دارد و کیفیت مشاغلی که برای زنان وجود دارد مطرح است که از هر دو بعد مشکلات زیادی در اقتصاد ایران وجود دارد.
در آمارهایی که مرکز آمار در زمستان 1400 اعلام کرده میبینیم که نرخ مشارکت زنان در بازار کار مجدداً کاهش پیدا کرده و تعداد شاغلان کم شده و در این میان نوسانات بیشتر در اشتغال زنان بوده است. این موضوع بیشتر در اشتغال روستایی اتفاق افتاده که تفاوت عمدهای با بازار کار شهری دارد، چرا که جنس اشتغال زنان در روستا کاملاً با شهر متفاوت است، اما در مجموع نوسانات اشتغال در بازار کار زنان بیشتر است و آمارهای مرکز آمار 1400 نیز این موضوع را تایید میکند.
بهطور کلی تعادل جنسیتی در بازار کار چرا و چقدر اهمیت دارد؟
یک موضوع مهم این است که زنان سرمایهگذاری زیادی برای تحصیلات میکنند و این سرمایهگذاری به بازدهی لازم از نظر مشارکت در بازار کار و کسب منابع منجر نمیشود. کشور هزینههای زیادی برای افزایش تحصیلات زنان و مردان پرداخت میکند و زنان زمان زیادی را به تحصیل اختصاص میدهند. وقتی این موضوع در بازار کار به تولید و ایجاد ارزش افزوده منجر نمیشود به این معنی است که اقتصاد کشور منابع زیادی را از دست میدهد و نمیتواند از فرصت حضور زنان در بازار کار استفاده کند. این موضوع نشاندهنده مشکل عمیق در بازار کار و به معنی هدررفت منابع در اقتصاد ایران است. زمانی که این حجم از افراد پس از افزایش سطح تحصیلات بتوانند با حضور در بازار کار ارزش افزودهای برای اقتصاد ایجاد کنند به شرایط اقتصادی متفاوتی منجر میشود، اما ما این امکان را به دلیل شرایط نامناسب در بازار کار از دست میدهیم. از این جهت به این نتیجه میرسیم که تعادل جنسیتی در بازار کار میتواند اقتصاد روبهرشدتری را برای ما مهیا کند که فعلاً این شرایط مهیا نیست. امکان بهبود شرایط بازار کار بدون اینکه ما شرایط تولید را در اقتصاد مهیا کنیم وجود ندارد.
چگونه میتوان برای حضور زنان در بازار کار زمینهسازی کرد؟
نمیشود ما اقتصادی داشته باشیم که رشد بالایی نداشته باشد اما بتوانیم وضعیتی را تصور کنیم که اشتغال زنان افزایش پیدا کند. حتی اگر چنین اتفاقی بیفتد به این معنی است که درآمد موجود بین افراد بیشتری تقسیم میشود و این یعنی اگرچه کمیت اشتغال افزایش پیدا میکند اما کیفیت اشتغال کاهش مییابد. ما این تجربه را طی سالهای 93 تا 98 و قبل از وقوع همهگیری کرونا داشتیم. در این بازه شاهد افزایش نرخ مشارکت زنان بودیم و در این فاصله حدود سه میلیون نفر به تعداد شاغلان ما اضافه شد که سهم زنان از این رقم 50 درصد بود و طبیعتاً نرخ مشارکت زنان در یک روند صعودی قرار گرفت. اما در این مشاغل سهم اشتغال پارهوقت و غیررسمی بیش از گذشته بود. به این معنی که تعداد افرادی که به واسطه شغل خود بیمه نبودند افزایش پیدا کرد و این اشتغال بیشتر در بنگاههای خرد و زیر چهار نفر اتفاق افتاد. افراد عمدتاً خوداشتغال بودند و مشاغل کیفیت مناسبی نداشتند. از آنجا که تمام این اتفاقات در زمانی رخ داد که اقتصاد رشد نزدیک به صفر داشت و رشد سرمایهگذاری منفی بود، در نتیجه مشاغلی که ایجاد شدند کیفیت زیادی نداشتند. از طرفی وقتی درآمد در اقتصاد رشد نکرده اما سطح اشتغال رشد میکند، تقسیم درآمد موجود بین افراد بیشتر را شاهد هستیم. طبیعتاً این مشاغل ناپایدار بودند و پس از همهگیری کرونا از دست رفتند. سهم قابل توجهی از مشاغل ازبینرفته در سالهای 1399 و 1400 همان مشاغلی بودند که بین سالهای 93 تا 98 شکل گرفتند و مشاغل زنان بیشترین لطمه را خورد.
بنابراین اساساً شرط لازم برای اینکه بخواهیم به وضعیت بهتری در خصوص اشتغال زنان برسیم این است که اقتصاد بهطور کلی به سمت توسعه برود. در شرایطی که ما تحت شدیدترین تحریمها قرار داریم، سیاستگذاری اقتصادی با کیفیت پایینی انجام میشود و اقتصاد کلان بیثباتی داریم که تورم نزدیک به 50 درصد چندین سال است در آن حاکم است و از طرفی پیشبینیپذیری شرایط اقتصادی وجود ندارد و سرمایهگذاری منفی است، کارآفرینان نمیتوانند برآیند درستی از آینده برای سرمایهگذاری داشته باشند و هزاران مشکل دیگر نیز وجود دارد، ما اقتصادی داریم که رشد نمیکند و در این شرایط اگر اشتغال رشد بکند هم مشابه سالهای 93 تا 98 خواهد بود.
بنابراین درمییابیم که تعادل جنسیتی در بازار کار و بهبود شرایط برای زنان کاملاً به بهبود شرایط اقتصادی وابسته است. اگر رشد اقتصادی اتفاق بیفتد و فرصتهای شغلی بیشتر شوند آنوقت است که میتوانیم در مورد سیاستهای مناسب با بازار کار زنان صحبت کنیم، اما زمانی که بهطور کلی در شرایط نامناسبی هستیم نمیتوان صرفاً کارهایی کرد که وضعیت بازار کار برای زنان بهبود یابد. بنابراین پیششرط لازم برای بهبود وضعیت بازار کار زنان، حذف موانعی است که اقتصاد را درگیر کرده و آن را از توسعه بازداشته است.
اگر فرض کنیم اقتصاد در مسیر توسعه قرار گرفته، چه سیاستگذاریهایی برای اشتغال زنان نیاز است؟
در شرایطی که اقتصاد در مسیر توسعه قرار بگیرد و تولید افزایش پیدا کند، فرصتهای شغلی نیز افزایش خواهد یافت. حالا میتوان از روشهای سیاستگذاری استفاده کرد تا شرایط برای بازار کار زنان با سرعت بیشتری بهبود یابد. یکی از این شاخصها سیاستگذاری برای افزایش سرمایهگذاری در «اقتصاد مراقبت» است. در این سرمایهگذاری پتانسیل زیادی برای ایجاد اشتغال زنان وجود دارد و از طرفی بین مسوولیتهای کاری و خانوادگی در خانه برای زنان تعادل ایجاد میشود. یکی از این موضوعات تسهیل شرایط خدمات مراقبت از کودکان است که از دو بعد روی نرخ مشارکت زنان تاثیرگذار است. با توجه به اینکه خدمات مراقبت از کودکان عمدتاً خدماتی است که توسط زنان انجام میشود، تسهیل توسعه این خدمات باعث اشتغال بیشتر زنان در این بخش میشود و از طرف دیگر فرصت را برای مشارکت زنان دارای فرزند فراهم میکند. فراهم کردن شرایطی که خانوار را به استفاده از این خدمات ترغیب کند باعث میشود خانوارهایی که دارای فرزند هستند بتوانند بیشتر از این خدمات استفاده کنند و با فراغبال بیشتری در بازار کار حضور یابند و مشارکت کنند. خیلی از کشورها شرایطی برای این موضوع بهخصوص برای خانوارهای کمدرآمد ایجاد کردند که کره و استرالیا از جمله نمونههای خوب در این حوزه هستند. برخی اصلاحات برای مرخصی پدران نیز میتواند نرخ مشارکت زنان را افزایش دهد و همه این موارد ذیل سرمایهگذاری در اقتصاد مراقبت طبقهبندی میشود که میتواند در افزایش نرخ مشارکت زنان تاثیرگذار باشد. بسیاری از خانوارها در جوامع حاشیهنشین برای دسترسی به پلتفرمهای آموزشی با مشکل مواجه هستند، بنابراین میتوان سازوکاری طراحی کرد تا آموزش خانگی را توسعه دهد و خانوارهایی که در جوامع حاشیهنشین هستند با فراغبال بیشتری به آموزش دسترسی داشته باشند. اینها موضوعاتی است که در نرخ مشارکت زنان در یک اقتصاد توسعهیافته موثر است.