توسعه تشنه
عصر کمیابی آب چگونه عصری است؟
آب نهتنها جوهره حیات است بلکه نقشی کلیدی در اجتماع، اقتصاد و محیط زیست در جهان ایفا میکند. با این حال امروزه این منبعِ محدود به شکلی نابرابر در حال توزیع است و مصرفکنندگان و توزیعکنندگان آن با چالشهای بسیاری دستبهگریبان هستند. گرچه آب دغدغهای جهانی است اما کشورهای در حال توسعه با بحران کمآبی گسترده روبهرو هستند که نهتنها ممکن است سرعت توسعه را کاهش دهد بلکه آنان را با مسائل امنیتی جدی روبهرو کند. بحران آب تا بدان حد جدی است که در بسیاری از کشورها، دسترسی به آب فراوان به رویایی دستنیافتنی بدل خواهد شد. با وجود این بسیاری از متخصصان برآنند با مدیریت کارآمد آب میتوان به میزان قابل توجهی از این بحران کاست که این امر مستلزم تعهد مشترک بخشهای مختلف جامعه از جمله دولت و بخش خصوصی است.
به طور مثال بحران آب در پاکستان سالانه هزاران نفر را به کام مرگ میکشاند. از کل 207 میلیوننفر جمعیت این کشور، نزدیک به 21 میلیون تن به آب آشامیدنی تمیز دسترسی ندارند. در نتیجه کمبود آب را میتوان یکی از عوامل اساسی در رشد اقتصادی پایدار این کشور دانست. افزایش شکاف میان عرضه و تقاضای آب به زوال منابع و افزایش اختلاف میان ذینفعان منجر میشود. در کنار این شکاف فزاینده، مسائل دیگری چون تغییرات آبوهوایی، افزایش جمعیت، اراده سیاسی ضعیف، شهرنشینی و آگاهی کم در میان عموم مردم نیز سهم قابل توجهی در مسائل آب دارد.
با وجودی که آب در همه جا وجود دارد، اما مقدار قابل استفاده آن برای فعالیتهای بشری به صورت بسیار نابرابر توزیع شده است. از ۱۳۰۰ میلیون کیلومترمکعب آب در جهان، 2 /97 درصد آن شور است که برای فعالیتهای بشر قابل استفاده نیست؛ از 8 /2 درصد باقیمانده، 15 /2 درصد آن به صورت یخزده در قطبها وجود دارد. از 65 /0 درصد دیگر، 62 /0 درصد آن به شکل آب زیرزمینی موجود است. حدود ۱۱۳ هزارکیلومترمکعب در سال به صورت بارش و در قالب چرخه آب به زمین باز میگردد که برای محاسبه میزان آب خالص در دسترس باید ۷۲ هزار کیلومترمکعب از آن را به خاطر تبخیر، کم کرد؛ از کل باقیمانده، ۳۲۹۰۰ کیلومترمکعب باقیمانده به لحاظ دسترسی جغرافیایی مورد توجه قرار میگیرد. اکثر این بارشها در دورههای کوتاهمدتی اتفاق میافتد که باعث بروز سیل میشوند. اگر 9 هزار کیلومترمکعب که در دسترس باقیمانده است را به آب پشت سدها اضافه کنیم، در نهایت ۱۲۵۰۰ کیلومتر مکعب آب شیرین در دسترس برای استفاده انسانها در هر سال خواهیم داشت. مطابق آنچه در مقیاس جهانی برآورد شده است به ازای هر نفر بیش از پنج هزار لیتر آب در روز مصرف میشود که هر روز نیز به تعداد مصرفکنندگان افزوده میشود. هر آمریکایی به تنهایی، روزانه ۱۸۰۰ لیتر آب مصرف میکند. این ارقام ممکن است توهم فراوانی آب ایجاد کنند. ولی توزیع نابرابر آن در کل جهان یا حتی درون یک کشور، باعث میشود این منبع برای بسیاری از جمعیت جهان غیرقابل دسترس باشد: ۶۰ درصد منابع آب شیرین فقط در بین ۹ کشور برزیل، کلمبیا، روسیه، هند، کانادا، ایالات متحده، اندونزی، کنگو و چین تقسیم شده است؛ اما در برخی از مناطق همین کشورها که منابع آب در آنها به وفور یافت میشود، مناطقی وجود دارد که به دلیل کمبود آب، ویران شدهاند که خود هند یکی از این نمونههای برجسته است. وجود مقدار ثابتی از آب سبب میشود که مقوله عرضه آب به عنوان یک واقعیت ژئوفیزیک و به همان نسبت یک واقعیت اقتصادی مورد توجه قرار بگیرد. واقعیت ژئوفیزیک این است که قوانین حفاظت از آب باعث میشوند منابع آب نه نابود شوند و نه تجدید و اینکه چرخه آب، تجدیدپذیری نامحدود آب را متضمن میشود. به این نکته باید بیفزاییم که آب میتواند خود را تحت اشکال مختلف حفظ کند و همین امر میتواند دسترسی به آب را تغییر دهد. در این دیدگاه، تغییرات آبوهوایی به احتمال بسیار زیاد نقش تعیینکننده (و البته منفی) در آینده دسترسی به آب بازی خواهد کرد، در اندازهای که چرخه آب سیستمی حساس در میان پدیدههای دیگر خواهد بود و اثرات شدید خود را در دسترسی به آب شیرین و کیفیت آب موجود نشان خواهد داد و همچنین پتانسیل مخرب آب به دلیل رویدادهای شدید اقلیمی چند برابر خواهد شد. واقعیت اقتصادی این است که عرضه آب، همچون تمام منابع اولیه دیگر، نمیتواند به همه انتظارات بازار پاسخ مناسب بدهد: نظام آبرسانی، از طریق هدررفت کمتر و استفاده بهینه از منابع موجود (افزایش بهرهوری استفاده از آب)، فقط در ظاهر انجام میشود؛ با این حال، یک استثنا در «قوانین» اقتصادی وجود دارد که به واسطه محدودیتهای ژئوفیزیک تحمیل میشود: شیرین کردن آب دریا، به طور موثر و نامحدودی دسترسی به آب شیرین را افزایش خواهد داد و تا حدودی همان نقشی را که توسعه انرژیهای تجدیدپذیر در حوزههای دیگر بازی میکنند، خواهد داشت.
اگر عرضه آب را بتوان ثابت نگه داشت، دلایل اصلی درباره کمبود آب را باید در طرف تقاضا بیابیم. این مورد، طی دهههای اخیر تحت تاثیر افزایش جمعیت و رشد سطح رفاه مردم بوده است. رشد جمعیت باعث افزایش بیرویه مصرف منابع آب سطحی در کشاورزی بوده و در حال حاضر ادامه دارد: جمعیت طی ۶۰ سال گذشته دو برابر شده است، در حالی که مقدار آب استفادهشده توسط فعالیتهای بخش کشاورزی به سه برابر افزایش یافته است. علاوه بر این، در کشورهای ثروتمند توسعهیافته و همچنین در کشورهای در حال توسعه با طبقه متوسط بالای مردم، بر تعداد مصرفکنندگان آب نیز افزوده شده است: با نزدیک به دو میلیارد نفر طبقه متوسط، مصرف آب رو به افزایش است و حتی اگر جمعیت ثابت بماند فقط با تغییر رژیم غذایی میتوان تعادل دسترسی به آب را حفظ کرد.
کشاورزی همچنان بخش پرمتقاضی آب است، چراکه ۷۰ درصد از برداشتها و ۹۳ درصد از مصرف جهانی آب، مخصوصاً در کشورهای در حال توسعه را که کشاورزی از مشاغل اصلی آنها به حساب میآید، به خود اختصاص داده است. پس، از این نظر مسالهدارترین بخش در مدیریت منابع آب مربوط به کشاورزی است: افزایش تقاضا در این بخش باعث شده استفاده از آب باران و آبهای سطحی رضایتبخش نباشد، همچنین افزایش برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی اغلب، به تهی شدن و تخریب منابع آب زیرزمینی و آبخوانها نیز منجر شده است. با توجه به بالارفتن سطح زندگی در سراسر جهان، دو بخش دیگر برداشتکننده از منابع آب مربوط به صنعت و مصارف خانگی بوده که سهم آنها در حال افزایش است. آنها به ترتیب ۲۲ و ۸ درصد از برداشتهای جهانی را به خود اختصاص میدهند، اما در نیمه دوم قرن بیستم افزایش مصرف آنها دو برابر سریعتر از کشاورزی بود.
بیلان این تحولات نشان میدهد که میزان سرعت افزایش برداشت آب در طول قرن بیستم دو برابر رشد جمعیت جهان بوده است. با توجه به روند رشد اقتصادی و بهبود بهرهوری استفاده از آب در سطح جهانی، پیشبینی میشود که شکاف بین عرضه و تقاضا از حالا تا سال ۲۰۳۰ به ۴۰ درصد برسد. منحنی کوزنتس (Kuznets) در مورد میزان دسترسی به منابع آب وجود ندارد، اما به عکس، تبعات زیستمحیطی همزمان با افزایش توسعه روبه رشد است.
صحبت از کمبود منابع آب به طور کلی، مفهوم و ارزش چندانی ندارد: در میان ویژگیها و مسائل مربوط به آب، یکی از مهمترین مشخصههای آن مکان و زمان دسترسی به آب است. این ویژگی، تابع پارامترهایی است که ویژگیهای ژئوفیزیک، آبوهوایی، جمعیتشناختی و اجتماعی-اقتصادی را دربر میگیرد و مدیریت آن وابستگی شدید به پارامترهای اصلی هر منطقه دارد. در این میان یافتن راهحلی پایدار دشوار به نظر میرسد. از سویی تصمیمات در این حوزه به تصمیمات فنی و غیرفنی متعددی بستگی دارد که بدون تجزیه و تحلیل پیامدهای آن قابلیت اجرا ندارد و از سوی دیگر عدم برنامهریزی بلندمدت، مدیریت و حکمرانی نامناسب، توانایی دولتها، بیتوجهی به شیوههای سمت تقاضا از جمله قیمتگذاری، همکاری ضعیف بینبخشی و بیتوجهی به ایجاد آگاهی در خصوص ابعاد بحران بر پیچیدگی پیشنهادهای ارائهشده میافزاید. توجه و میزان اهمیت دادن به این جنبهها بستگی اجتنابناپذیری با زمینههای اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی، فرهنگی، سیاسی و قابلیتهای نهادی کشورها و مناطق مختلف دارد.
آب سالم، نه آب
این یک واقعیت است که منابع آب در سطح جهان تحت فشار توسعه اقتصادی، رشد جمعیت، شهرنشینی و اخیراً تغییرات آبوهوا قرار دارد. در بیشتر کشورهای در حال توسعه، تامین آب پاک و خدمات بهداشتی بر سایر خدمات اولویت دارد. با وجود این، این اولویتبندی همیشه با حمایت، منابع یا علاقه مستمر همراه نیست.
در نهایت مساله دسترسی به آب بیشتر مربوط به کیفیت آن است تا کمیت آن. در مدیریت منابع، آلودگی آب یک مساله کلیدی است. مدیریت منابع، اغلب به خاطر ضعف سیستمهای جمعآوری، تصفیه و دفع فاضلاب یا زیرساختهای ذخیرهسازی آب مصرفی سالم، دچار اشکالاتی است. متاسفانه، عواقب ناشی از آن شناختهشده است: فقدان بهداشت عمومی که به مرگومیر بیش از حد کودکان، بیماری و سوءتغذیه آنها منجر میشود. مشکلات دسترسی به آب سالم (که تقریباً از هر دو انسان، یک نفر دغدغه آن را دارد) علت اصلی مرگومیر در جهان است و سالانه، نزدیک به سه میلیون و ۶۰۰ هزار نفر به خاطر عدم دسترسی به آب سالم جان خود را از دست میدهند. به این ترتیب، سادهترین کارها مانند شستن دستها برای جلوگیری از انتقال بیماریهای عفونی، به چالشهای اصلی و بزرگ توسعه تبدیل میشود. این مساله به ویژه در مناطق شهری رو به گسترش در کشورهای در حال توسعه، جایی که زیرساختها قادر به رفع نیازها نیستند، حساسیت خاصی پیدا میکند.
مسیر آبی توسعه
اهداف توسعه پایدار که با نام (SDGs) شناخته میشوند، تازهترین تلاش جامعه بینالملل برای بسیج بازیگران دولتی، خصوصی و غیردولتی در سطوح محلی، ملی، منطقهای و جهانی برای بهبود کیفیت میلیاردها انسان در جهان توسعهیافته و در حال توسعه است. هدف از طراحی و تلاش برای اجرایی شدن این برنامه، به نتیجه رساندن عملیاتی بلندپروازانه، چالشبرانگیز و بسیار ضروری برای «مردم، سیاره و رفاه» تا سال 2030 است. در میان 17 هدف طراحیشده، هدف ششم، «اطمینان از دسترسی و مدیریت پایدار آب و بهداشت برای همه» است و بیشک با توجه به اهمیت آب پاک برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی، تلاش برای رسیدن به این هدف، غیرقابل اجتناب است.
در سال 2000 اهداف توسعه هزاره که با نام MDGs شناخته میشود با هدف کاهش جمعیت افرادی که به آب آشامیدنی سالم و بهداشتی دسترسی دارند به نصف جمعیتی که به آب نیاز دارند طراحی شد. گرچه هدف نهایی طرح، رسیدن به این آمار تا سال 2015 بود و تا حدودی عملیاتی شد اما کیفیت آب و جنبههای مدیریت فاضلاب در آن نادیده گرفته شده بود. در نتیجه تلاش شد در اهداف توسعه پایدار (SDGs) این نواقص در نظر گرفته شود و دسترسی به آب تمیز و بهداشتی یکی از اصول رسیدن به توسعه پایدار شد. از جمله جنبههای دیگر این برنامه جهانی، بهبود کیفیت آب با کاهش نصف میزان فاضلاب تصفیهنشده، افزایش بازیافت و استفاده مجدد اما ایمن آب است.
پیگیری صحیح اهداف SDG به طور کلی و SDG 6 به طور خاص، این پتانسیل را دارد که نهتنها دسترسی به آب، بهداشت و کیفیت زندگی میلیاردها نفر را بهبود بخشد، بلکه به ظرفیتهای بهتر دولتهای ملی و محلی کمک کند. اهداف اصلی SDG برای کاهش نصف میزان فاضلاب تصفیهنشده و افزایش بازیافت و استفاده مجدد ایمن، امکان متمایزی در تولید منابع جدید از آب پاک را برای همه مصارفی که در غیر این صورت در دسترس نبود، ارائه میدهد. این بدان معناست که فاضلابهای تخلیهشده به آبها تمیزتر و ایمنتر از چیزی است که در حال حاضر وجود دارد و آب برای جوامع پاییندست از کیفیت بسیار بهتری برخوردار خواهد بود. این میتواند به بهبود محیطهای آبی کمک کند. استفاده مجدد از آب آشامیدنی چیز جدیدی نیست. با این حال، چیزی که آن را در سطوح محلی و همچنین در سطح ملی مانند سنگاپور و اکنون به طور بالقوه در ایالات متحده اهمیت بیشتری بخشیده است، کمبود آب و آلودگی فزاینده است که منابع آب موجود برای جمعیت بیشتر و مصارف بیشتر را کاهش میدهد.
از دهه 1990، مطرح شدن مفهومی با نام «امنیت آب» نشان از آن داشت که نگرانی در مورد کیفیت و کمیت، دسترسی ایمن و عادلانه و همچنین تامین منابع زیستمحیطی آب به یک مساله جهانی بدل شده است. این مفهوم به طور فزایندهای در محافل سیاسی از مجمع جهانی اقتصاد گرفته تا سازمان ملل مطرح و اسناد زیادی برای آن تدوین شد و هر یک تعریف خاص خود را از این مفهوم ارائه کرد. این تنوع در تعاریف بدان معناست که مساله نبود آب از مناظر گوناگون، دغدغه سیاستگذاران، دانشمندان، سرمایهگذاران، ذینفعان و حتی کشاورزان است.
در گذشته، در برنامهریزیهای سرمایهگذاری آب، انرژی و کشاورزی جدا از یکدیگر بودند. در هر یک از این بخشها، چارچوبهای تنظیمی، سازمانها و حتی زیرساختها برای پرداختن به چالشها و تقاضاهای خاص هر بخش مجزا از یکدیگر عمل میکردند. اما از آنجا که در شرایط حاضر در سراسر جهان و به ویژه منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا درصددند آیندهای پایدارتر را رقم بزنند، در پیشگرفتن رویکردی که ریسکها و همافزاییها میان این بخشها را در نظر میگیرد امری ضروری به نظر میرسد.
پیشبینی میشود میزان تولید در برخی کشورها تا سال ۲۰۵۰، تا ۶۰ درصد افت داشته باشد. از سوی دیگر کاهش وابستگی بخشهای کشاورزی و انرژی به آب و گذار تدریجی به انرژیهای تجدیدپذیر میتواند کمیابی آب و همچنین انتشار گازهای گلخانهای را کاهش دهد.
یافتههای پژوهشی حکایت از این موضوع دارد که کمیابی آب در همه کشورهای مناطق یادشده در دهههای اخیر، عمدتاً ناشی از رشد تقاضاها بوده است. ضمن اینکه محققان معتقدند عدم توجه به توسعه پایدار در این حوزه میتواند آب زیرزمینی فسیلی برخی از این کشورها را تا سال ۲۰۵۰ به طور کامل خالی کند. این امر اجتنابناپذیر است مگر آنکه، کشورها اقداماتی را برای مهار برداشت ناپایدار در دستور کار خود قرار دهند. از اینرو، تحلیل عوامل و مشکلات مدیریت آب کشاورزی و بررسی جایگاه مدیریت منابع آب در توسعه کشاورزی از موضوعات اساسی است که باید در دستور کار سیاستگذاران و دولتمردان در سطح جهانی قرار گیرد. علاوه بر این، با توجه به مشکلات و عوامل موثر بر مدیریت منابع آب و همچنین سهم و جایگاه مدیریت منابع آب در توسعه کشاورزی ایران، لازم است در برنامهریزیهای توسعه کشور، عوامل و شاخصهای استفاده پایدار از منابع آب جدی گرفته شود. نبود تناسب بین تعداد چاههای حفرشده و سطح زیر کشت، شور شدن منابع آب زیرزمینی بر اثر برداشت بیرویه از منابع آب، افت سطح آب زیرزمینی، استفاده از روشهای آبیاری سنتی و قطعهقطعه بودن اراضی به عنوان مشکلات مدیریت آب کشاورزی ایران برشمرده میشوند.