بیابانزایی باستانی است
محمد زارع از دلایل بیابانزایی میگوید
ایران از جمله کشورهایی است که مساحت زیادی از خاکش را بیابان تشکیل داده است. روندهای توسعه در ایران نیز به نحوی است که بیابانزایی در آن رو به افزایش است و اکوسیستمهای دیگر نیز به دلیل رویکردهای ناپایدار به بیابان بدل میشوند. دلایل متعددی برای گسترش بیابان وجود دارد که شاید بتوان علاوه بر سیاستهای غلط مرتبط با بهرهوری زیادتر از ظرفیت اکولوژیک و آب به تغییرات اقلیمی نیز اشاره کرد. با این حال بسیاری از تمدنها در جهان نه به خاطر جنگها و ناکارآمدی در مدیریت سیاسی بلکه به دلیل ناتوانی در تطبیق و سازگاری اقلیمی برای همیشه از صفحه روزگار حذف شدهاند. محمد زارع رئیس انجمن علمی مدیریت و کنترل مناطق بیابانی ایران و دانشیار دانشگاه یزد معتقد است: بیابانزایی مشکلی است که ریشه در دوران باستان دارد. دو مثال از اهمیت بیابانزایی برای توسعه انسانی و تمدنها «هلال حاصلخیز» یا «Fertile Crescent» و تمدن سومریها «Sumerian» است. مشابه با تمدنهای بیشماری که به علت تخریب خاک و بیابانزایی منقرض شدهاند، مناطق بیشماری نیز وجود دارند که هماکنون در خطر بزرگ هستند. گفتوگو با محمد زارع به بهانه روز جهانی مقابله با بیابانزایی است.
♦♦♦
ایران کشوری بیابانی است. وسعت زیادی از خاک کشور در سیطره بیابان است. اما بیابان به خودی خود اکوسیستمی طبیعی است. از سویی وضعیت مدیریت سرزمین در ایران به نحوی است که دیگر اکوسیستمها دارند تبدیل به بیابان میشود. از نظر شما مدیریت سرزمین در ایران چگونه است؛ آیا گسترش بیابانزایی در ایران نشانه زوال سرزمین نیست؟
مدیریت پایدار سرزمین ترکیبی است از فناوریها، سیاستها و فعالیتهایی که به طور همزمان، هدف یکپارچهسازی اصول اجتماعی-اقتصادی با مسائل زیستمحیطی را دنبال میکند. امروزه مدیریت پایدار سرزمین یک رویکرد جامع برای دستیابی به تولیدکنندگی درازمدت اکوسیستمها، با یکپارچهسازی نیازها و ارزشهای بیوفیزیکی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است. مدیریت پایدار سرزمین میتواند به جلوگیری، کاهش یا معکوس کردن بیابانزایی سرعت ببخشد و به کاهش و سازگار شدن با تغییرات اقلیمی کمک کند. چنین شیوههای پایدار مدیریت سرزمین شامل روشهای کمخاکورزی و حفظ بقایای گیاهی برای پوشاندن خاک، کاشت درختان در اراضی تخریبشده، رشد محصولات زراعی متنوع، استفاده از روشهای آبیاری کارآمد، بهبود چرای مرتع توسط دام و بسیاری روشهای دیگر است.
به واسطه گسترش بیابانها نگرانیهایی برای مدیریت سرزمین وجود دارد. ایران کمبارش اقلیمی خشک و نیمهخشک دارد. چیدمان توسعه متناسب با توان و ظرفیت اکولوژیک نیست. برای اینکه بتوانیم سرزمین را بهتر مدیریت کنیم راههای مهار بیابانزایی را در چه چیزهایی میدانید؟
جهت امر بیابانزدایی، برنامهریزی باید در سطح ملی و با در نظر گرفتن توان اکولوژیک و ظرفیت تحمل این مناطق که به شدت وابسته به اقلیم و بارش است، صورت گیرد. برخی برنامهها نظیر اصلاح قوانین استفاده از اراضی و برنامههای اجتماعی، فرهنگی و ترویجی در ارتباط با سیستم استفاده از زمین باید پیش از اقدامات بیابانزدایی در مناطق اجرا شود. تاکید بر برنامهها یا اقدامات بازدارنده -یا به عبارتی پیشگیری و اجتناب از انجام فعالیتهایی که به بیابانزایی منجر میشود- باید صورت گیرد (اصل پیشگیری مقدم بر درمان است). اقدامات بازدارنده شامل فعالیتهایی میشود که بهرهبرداری منطقی، درازمدت و متناسب با ظرفیت تحمل منابع پوشش گیاهی مراتع و اراضی کشاورزی، آب و خاک را به دنبال داشته باشد. در نظر گرفتن محدودیتهای مناطق بیابانی، به ویژه کمبود بارش و تولید زیستی در موفقیت این نوع اقدامات بسیار مهم است. دسته دوم فعالیتها، اقدامات اصلاحی است که در مناطقی که بیابانی شدن در آنها به مساله حادی تبدیل شده است، به کار میرود. این اقدامات به نوعی اصلاح و تغییر رفتار ما در ارتباط با استفاده از منابع آب، خاک و پوشش گیاهی و متناسبسازی بهرهبرداری با ظرفیت اکولوژیک این منابع است. اقدامات احیایی نیز در زمینهایی صورت میگیرد که به صورت بیرویه مورد بهرهبرداری قرار گرفته و تخریب شدهاند. توان تولید طبیعی زمین در این مناطق از بین رفته و لازم است متناسب با نوع تخریب برخی اقدامات احیایی صورت گیرد.
چرا سیاستهای مشخصی برای مدیریت منابع در ایران وجود ندارد؟ از بین رفتن منابع حیاتی در ایران به نظر میرسد رویکردی طبیعی و عادی تلقی شده که فقدان کنترل آن به تخریب سرزمین منجر شده است؟
در کشور خودمان نداشتن یک متولی خاص و واقعاً مسوول و جوابگو و تعدد سازمانهای تصمیمگیر و متصدی در زمینه منابع طبیعی، باعث ایجاد وضعیتی غیرقابل قبول شده است. شاید تشکیل یک وزارت برای مدیریت جامع و یکپارچه منابع طبیعی و محیط زیست و دادن اختیارات حاکمیتی به این تشکیلات جدید بتواند این مشکل مدیریتی را که باعث ناپایداری استفاده از سرزمین شده است، برای همیشه ریشهکن کند. افزون بر این، بیابانزایی برای دهها سال در سطح مورد مطالعه قرار گرفته است و عوامل مختلف ایجادکننده بیابانزایی تشریح، طبقهبندی و عموماً شناخته شده است. با این حال، شکاف دانش در مورد میزان و شدت بیابانزایی در مقیاسهای جهانی، منطقهای و محلی وجود دارد. متاسفانه هنوز در سطح جهانی نیز دانش در مورد تاثیر تغییرات آبوهوایی آینده بر فرآیندهای بیابانزایی مانند فرسایش خاک، شور شدن، و کاهش مواد مغذی هم در سطح جهانی و هم در سطح محلی محدود است. تحقیقات بیشتر برای توسعه فناوریها و نوآوریهای لازم برای مقابله با بیابانزایی مورد نیاز است.
اساساً تخریب سرزمین یعنی چه و بیابانزایی چه نقشی در تخریب سرزمین دارد؟ چه نوع سرزمینهایی دچار چنین تنشهایی میشوند که به نظر میرسد وضعیت بیبازگشتی را برای خود بهوجود میآورند؟
بر اساس تعریف پذیرفتهشده در معاهده (کنوانسیون) مقابله با بیابانزایی ملل متحد، بیابانزایی عبارت است از تخریب سرزمین در مناطق خشک، نیمهخشک و خشک نیمهمرطوب که به وسیله عوامل مختلفی از قبیل تغییرات آبوهوایی و فعالیت انسان به وجود میآید. بیابانزایی هم به فرآیند و هم به وضعیت نهایی (پایانی) تخریب مناطق خشک (شامل فرسایش خاک، تخریب خاک، جنگلزدایی و تخریب پوشش گیاهی طبیعی و همچنین کاهش تولید بیولوژیک اراضی) گفته میشود. بیابانزایی زمانی اتفاق میافتد که زمین به صورت غیرقابل برگشتپذیری در طول عمر انسان و با توجه به محدودیتهای قابل ملاحظه اقتصادی غیرمولد (بارور) باشد. پدیده بیابانزایی جریانی پیوسته و مرکب از چند مرحله است، به طوری که قبل از پایان یافتن هر مرحله، مرحله بعدی آغاز شده و تغییرات حاصل از آن معمولاً غیرقابل برگشت است. بیابانزایی مشکلی است که ریشه در دوران باستان دارد. دو مثال از اهمیت بیابانزایی برای توسعه انسانی و تمدنها «هلال حاصلخیز» یا «Fertile Crescent» و تمدن سومریها «Sumerian» است. مشابه با تمدنهای بیشماری که به علت تخریب خاک و بیابانزایی منقرض شدهاند، مناطق بیشماری نیز وجود دارند که هماکنون در معرض خطر بزرگ هستند.
نقش دولتها در مدیریت پایدار سرزمین چیست و آیا چیدمان توسعه اگر به صورت غلط اتفاق بیفتد، میتواند در تخریب سرزمین موثر باشد؟ اساساً نقش مدیریت پایدار توسعه را چگونه ارزیابی میکنید؟
مدیریت پایدار سرزمین شامل اقدامات حفاظت از خاک، آب و پوشش گیاهی و بر اساس اصول کلیدی بهبود بهرهوری و حفاظت از منابع طبیعی است، در حالی که از لحاظ اقتصادی و اجتماعی هم قابل قبول است. دولتها میتوانند با اجرای این شیوه نوین استفاده از اراضی که مورد تاکید کنوانسیون است، در پایداری سرزمین نقش زیادی داشته باشند. بیابانزایی نتیجه استفاده بیش از حد از زمین و استفاده از طریق کشت بیرویه، چرای بیش از حد، جنگلزدایی و روشهای آبیاری نادرست است. این روند، نتیجه عدم توازن فزاینده بین جمعیت، منابع، محیط زیست و توسعه است. مشکل اصلی بهوجود آمدن بیابان و بیابانزایی، به خودی خود افزایش جمعیت نیست، بلکه به دلیل مدیریت نادرست اراضی است که بیابانزایی اتفاق میافتد. انتظار میرود افزایش جمعیت در اراضی کشاورزی باقیمانده، باعث هجوم و تجاوز بیشتری به مراتع و جنگلها شود، تخریب اکولوژیک افزایش یافته و به نوبه خود فشار بیشتر جمعیت، فقر، تخریب سرزمین و بیابانزایی را به وجود آورد. ضرورت اصلی، استفاده بهتر از منابع یا به عبارتی مدیریت پایدار سرزمین است. توسعه، مدیریت صحیح منابع و استفاده از فناوریهای پیشرفته مناسب از عوامل اصلی هستند که چیدمان این مدیریت و توسعه وظیفه دولتهاست.
برخی آمارها از بالا بودن نرخ فرسایش خاک در ایران حکایت دارند. برای نمونه متوسط فرسایش خاک در ایران به صورت سالانه 16 برابر استاندارد فرسایش خاک در متوسط جهانی برآورد میشود. آیا ایران واقعاً رتبه نخست تخریب و فرسایش خاک و بیابانزایی را دارد؟ از سویی چه مولفههایی در تخریب سرزمین و فرسایش خاک و بیابانزایی دخیل هستند؟
فرآیندها و عوامل متعددی در پیشروی روند بیابانزایی و نیز تغییرات غیرقابل برگشت آن دخیل هستند که آنها را میتوان به دو دسته عوامل طبیعی و عوامل انسانی تقسیم کرد. پدیده بیابانزایی جریانی پیوسته و مرکب از چند مرحله است، به طوری که قبل از پایان یافتن هر مرحله، مرحله بعدی آغاز شده و تغییرات حاصل از آن معمولاً غیرقابل برگشت است. بهره برداری بیرویه و قطع یکسره جنگلها، مزارع دیم کمبازده، بهرهبرداری بیش از ظرفیت تحمل از مراتع، کشاورزی غیراصولی، توسعه بیرویه مناطق شهری، ایجاد جادههای غیراصولی، بهرهبرداری بیرویه از آبهای زیرزمینی، توسعه صنعت بدون در نظر گرفتن آمایش سرزمین و بهرهبرداری غیرعلمی از معادن از جمله اقدامات انسانی بیابانزایی در ایران است که متاسفانه روند اقدامات فوق در کشور همچنان رو به افزایش است که نتیجه آن تخریب منابع سرزمین یعنی منابع آب، خاک و پوشش گیاهی است. بیابانزایی مشکلی اجتماعی است که دربرگیرنده مردم در تمامی مراحل، به عنوان عامل یا به عنوان قربانی است، بیابانزایی همچنین کاهشدهنده تولیدات کشاورزی و افزایشدهنده فقر است. بیابانزایی زمانی اتفاق میافتد که زمین به صورت غیرقابل برگشتپذیری در طول عمر انسان و با توجه به محدودیتهای قابل ملاحظه اقتصادی غیرمولد (بارور) باشد.
نامگذاری روز جهانی مقابله با بیابانزایی به دلیل خطراتی است که گسترش بیابان در برخی کشورهای فقیر ایجاد کرد و سازمان ملل متحد تلاش کرد در این زمینه سازوکار مدیریتی در کشورها از طریق کنوانسیون مقابله با بیابانزایی و خشکسالی ایجاد کند. به نظر شما دلیل اصلی این نامگذاری چیست و پیشینه معاهده (کنوانسیون) مقابله با بیابانزایی ملل متحد را چگونه بررسی میکنید؟
پیشینه ایجاد معاهده (کنوانسیون) مقابله با بیابانزایی ملل متحد به دهه 70 میلادی برمیگردد. در دهه 1970، ضرورت ارزیابی ملی و جهانی تخریب اراضی بهوسیله جامعه بینالمللی تشخیص داده شد و تخریب اراضی به عنوان یک معضل اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی در بسیاری از کشورهای جهان در نظرگرفته شد. در سال 1977، United Nations Conference of Desertification (UNCOD) برنامه اجرایی بیابانزدایی یا Plan of Action to Combat Desertification (PACD) را تهیه کرد. در سال 1991، United Nations Environmental Programme برنامه PACD را مورد ارزیابی قرار داد و گزارش کرد که مشکل بیابانزایی (یاتخریب اراضی) در سطح جهان تشدید شده است.در سال 1992، United Conference on Environment and Development (UNCED) که در ریودوژانیرو برزیل، تحت عنوان کنفرانس سازمان ملل، محیط زیست و توسعه برگزار شد، سه موضوع مهم زیستمحیطی را مورد توجه قرار داد: تنوع زیستی و حفاظت از منابع بیولوژیک، تغییر اقلیم و بیابانزایی.از سوی دیگر موضوع بیابانزایی به طورجدی مطرح شده و به تنظیم فصل 12 از قطعنامه دستورکار قرن 21 (21،Agenda) منجر شد.برخورد جدی با موضوع بیابانزایی و خشکسالی در جامعه جهانی مورد تاکید کنفرانس ریو قرار گرفت. در این ارتباط سازمان ملل کمیته بینالدول را جهت تدوین کنوانسیون بینالمللی مقابله با بیابانزایی ایجاد کرد که این کمیته پس از سه سال طی جلسات متعدد سرانجام در 17 ژوئن 1994 متن کنوانسیون مزبور را در پاریس نهایی کرد.کنوانسیون مقابله با بیابانزایی ملل متحد از جامعه بینالمللی میخواهد تا برای مقابله با چالشهای بیابانزایی به منظور دستیابی به توسعه پایدار و تامین اهداف توسعه هزاره اقدام کنند.(کنوانسیون) مقابله با بیابانزایی ملل متحد، یکی از سه کنوانسیون ریو است که اجرای آن از 26 دسامبر 1996 بوده و تاکنون توسط 195 کشور تصویب شده است.ایران نیز سومین عضو این معاهده است. جمهوری اسلامی ایران به منظور تحقق مدیریت پایدار منابع آب و خاک و در راستای تعهدات کنوانسیون مقابله با بیابانزایی ملل متحد، کمیتهای تحت عنوان کمیته ملی بیابانزدایی ایران تاسیس کرد.روز بیابانزایی و خشکسالی -معروف به روز جهانی مبارزه با بیابانزایی و خشکسالی تا قبل از سال ۲۰۲۰- هر سال برای بالا بردن آگاهی عمومی در زمینه تلاشهای بینالمللی برای مبارزه با بیابانزایی بزرگ داشته میشود. این رویداد و این روز لحظهای منحصر به فرد است تا به همه یادآوری کنیم که احیای سرزمینهای تخریبشده از طریق دخالت قوی و همکاری جوامع و دولتها در تمام سطوح در حل مشکل، دستیافتنی است.روز بیابانزایی و خشکسالی سال ۲۰۲۱ که قرار است در ۱۷ ژوئن برگزار شود، بر تبدیل زمینهای تخریبشده به زمین سالم و مولد تمرکز خواهد کرد. اصلاح و احیای زمینهای تخریبشده تابآوری اقتصادی به ارمغان میآورد، شغل ایجاد میکند، درآمدها را بالا میبرد و امنیت غذایی را افزایش میدهد. این در بهبود تنوع زیستی کمک میکند و به کاهش کربن جو که باعث گرم شدن زمین میشود کمک کرده و روند تغییرات اقلیمی را کند میکند.
فقط ایران نیست که مشکلاتی در توسعه بیابان دارد. وضعیت بیابانزایی در جهان چگونه است؟
بیابانزایی بعد از دو چالش تغییر اقلیم و کمبود آب شیرین، سومین چالش مهم جامعه جهانی در قرن 21 است. یکششم جمعیت، سهچهارم اراضی خشک و یکسوم خشکیهای جهان (به مساحت بیش از پنج میلیارد هکتار در 110 کشور) در معرض پدیده بیابانزایی هستند.این پدیده اثرات بسیار وسیع و گسترده اکولوژیک، اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی بهویژه فقر گسترده و تخریب منابع را به دنبال داشته، از جمله:
تهدید تخریب 73 درصد کل مراتع جهان (3 /3 میلیارد هکتار)
افت توان تولید خاک در 47 درصد مناطق خشک جهان
غیرقابل استفاده شدن 50 تا 70 هزار کیلومترمربع اراضی حاصلخیز در سال
42 میلیارد دلار خسارت سالانه به محصولات کشاورزی جهان (کوفی عنان، 2005)
وضعیت بیابانزایی در ایران (بر اساس آمارهای سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور)
حدود 100 میلیون هکتار از اراضی در معرض پدیده بیابانزایی است که عبارتاند از:
75 میلیون هکتار در معرض فرسایش آبی
20 میلیون هکتار در معرض فرسایش بادی
پنج میلیون هکتار در معرض سایر تخریبهای شیمیایی و فیزیکی که خود شامل موارد زیر میشود:
دو میلیون هکتار در معرض کاهش حاصلخیزی
دو میلیون هکتار در معرض شوریزایی
یک میلیون هکتار در معرض سایر تخریبها.