شناسه خبر : 35106 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ازهم‌گسیخته

رکود و تورم چه بر سر خانواده‌ها می‌آورد؟

 

 

علی درویشان/ تحلیلگر اقتصاد

بحران پیشامدی است که به‌صورت ناگهانی و گاهی فزاینده رخ می‌دهد و به وضعیتی خطرناک و ناپایدار برای فرد، گروه یا جامعه می‌انجامد. کاپلان (1964) بحران را این‌گونه تعریف می‌کند: «تهدیدی بر هم‌ایستایی یا عملکرد پایه‌ای در زمانی که روش‌های معمول، متعادل و شناخته‌شده مقابله فرد با این تهدیدها بیش از توان خود تحت فشار قرار می‌گیرند.» در این وضعیت، تلاش فرد برای بازگشتن به حالت طبیعی معمولاً با ناکامی مواجه می‌شود.

بحران‌ها ممکن است همه جامعه را تحت تاثیر قرار دهند، مثل بحران‌های اقتصادی، زلزله یا سیل، یا اینکه فردی باشند مثل بیکاری، مرگ یا طلاق. بر اساس نظریه بحران

(Crisis theory) یک موقعیت بحرانی فعال ممکن است بین چهار تا شش هفته به طول بینجامد و نتیجه آن سردرگمی و مشکلات سازماندهی برای فرد یا جامعه خواهد بود.

افراد در این وضعیت دو رفتار از خود نشان می‌دهند، یا در بحران تلاش می‌کنند تا مهارت‌های رویارویی خود با بحران را بهبود بخشند، یا به سطح پایین‌تری از عملکرد می‌رسند. اگر بحران کنترل شود، فرد و جامعه در طول آن و پس از آن بالغ‌تر و پخته‌تر خواهد شد. اگر بحران کنترل نشود، آثار منفی بیشتری را برای فرد و جامعه ایجاد خواهد کرد. پاراد (1971) معتقد است که بحران تنها یک اتفاق نیست، بلکه انتظارات و واکنش‌های فرد و جامعه به موقعیت ایجادشده است.

معمول‌ترین نوع بحران‌هایی که انسان‌ها با آن روبه‌رو می‌شوند، بحران‌های اقتصادی هستند که خود را عموماً به‌صورت مرخصی اجباری، کاهش دستمزد، معلولیت یا از دست دادن شغل نشان می‌دهد.

روش‌های مختلفی برای رویارویی با بحران‌های اقتصادی وجود دارد که مهم‌ترین آنها مدیریت هزینه‌هاست. در برخی موارد نیز تصمیمات خانوادگی گرفته می‌شود، مثلاً منزل را به محله‌ای ارزان‌تر منتقل می‌کنند.

گاهی اوقات نیز افراد از بحران‌های اقتصادی به‌عنوان موقعیت استفاده می‌کنند و تلاش می‌کنند تا موقعیت ایجاد شده به دلیل بحران اقتصادی را به فرصتی مناسب برای ساخت آینده‌ای بهتر تبدیل کنند. بر اساس پژوهش‌های انجام‌شده، معمول‌ترین راهی که برای رویارویی با بحران‌های اقتصادی در خانواده‌ها انجام می‌شود، کاهش هزینه‌ها، استفاده از پس‌انداز و کاهش هزینه‌های محل زندگی است.

اما یک بحران اقتصادی عمیق بر کودکان، جوانان و خانواده‌ها تاثیرات زیادی به‌جای می‌گذارد. در خانواده‌هایی که درآمد آنها پایین است این فشارها شدیدتر نیز خواهد بود و به نیازهای ابتدایی همچون امنیت غذایی، سلامت و مسکن نیز می‌رسد.

هرچه فقر افزایش پیدا می‌کند، مشکلات خانوادگی، نادیده گرفتن کودکان و خشونت بیشتر مشاهده می‌شود. در سطح کلان‌تر وضعیت رو به وخامت اقتصادی بر وضعیت منابع عمومی نیز تاثیر می‌گذارد و وضعیت مدارس، بهداشت و درمان نیز ضعیف‌تر می‌شود و به همین دلیل کیفیت خدمات ارائه‌شده به گروه‌های هدف نیز کاهش پیدا می‌کند. کودکان و جوانان در این وضعیت بیشتر آسیب‌پذیر هستند و به دلیل مشکلات اقتصادی ممکن است هزینه تحصیل را نداشته باشند و زودتر وارد بازار کار شوند.

البته بازار کاری که به دلیل بحران اقتصادی با مشکل شدید کمبود شغل روبه‌روست.

پژوهش‌هایی که به‌تازگی انجام شده‌اند نشان می‌دهد هر چه خانواده‌ها احتمال ایجاد یک بحران اقتصادی را بیشتر بدانند، میزان ذخیره احتیاطی پول خود را افزایش می‌دهند. مثلاً مشاهده شده است که در سال 2005 نرخ پس‌انداز در میان خانواده‌های آمریکایی تنها 9 /1 درصد بود اما این میزان ظرف پنج سال به بیش از 5 /5 درصد بالغ شد. همان‌طور که مشاهده می‌شود بحران اقتصادی باعث شد میزان پس‌انداز خانواده‌های آمریکایی افزایش پیدا کند.

اتفاق جالبی که در طول و بعد از بحران اقتصادی آمریکا افتاد این بود که خانواده‌ها 12 رفتار مالی جدید از خود نشان دادند. برخی از این رفتارها عبارت‌اند از: نوشتن اهداف مالی،

برنامه‌های کتبی برای هزینه کردن، داشتن حداقل سه ماه هزینه‌های جاری به‌صورت پس‌انداز، تسویه خریدهای انجام‌شده با کارت اعتباری برای جلوگیری از هزینه اضافی بابت جریمه تسهیلات، محاسبه ارزش خالص کالاها، و کاهش خریدهای احساسی و تفریحی.

در برخی موارد دیده ‌شده است که تغییر رفتار مصرفی خانواده‌ها بستگی به نوع رفتار خانواده‌ها در دوره غیربحرانی دارد. مثلاً خانواده‌هایی که عادت به وام گرفتن برای خرج‌های خود داشتند، در دوره‌های بحران اقتصادی بخش بیشتری از درآمد خود را هزینه می‌کنند و تلاش می‌کنند رفتار هزینه‌ای خود را تغییر ندهند. اما عموم خانوارها پس از بحران‌های اقتصادی تلاش دارند تا هزینه‌های خود را کاهش داده و در صورت امکان پس‌انداز خود را افزایش دهند. در نمودار همراه تغییر رفتار خانوارهای دانمارکی را در زمان بحران اقتصادی سال‌های 2007-2008 مشاهده می‌کنید. در این نمودار مشاهده می‌شود که تا سال 2007 میزان هزینه خانوارهای دانمارکی با شیب زیادی به سمت بالا بود، اما در زمان بحران اقتصادی این نمودار به سمت پایین و به سطح سال 2004 بازمی‌گردد که نشان می‌دهد خانوارهای این کشور، پس از بحران اقتصادی هزینه‌های خود را کنترل کرده‌اند.

هنگامی‌که بحران اقتصادی شدید می‌شود، خانوارها تلاش می‌کنند هزینه‌های اضافی خود را کاهش دهند و در هزینه‌های جاری نیز حداکثر صرفه‌جویی را انجام دهند.

تغییر رفتار و الگوی هزینه کردن خانوارها تبعات اقتصادی و اجتماعی درازمدتی بر جامعه خواهد گذاشت. برخی از این تغییرات مثبت ارزیابی می‌شوند و برخی منفی هستند. وارد شدن زودهنگام کودکان و جوانان به بازار کار آن هم در وضعیتی که بازار کار در وضعیت مناسبی نیست می‌تواند در آینده خود را به‌صورت مشکلات روانی در خانواده‌ها نشان دهد و در درازمدت باعث ضعف برقراری ارتباط آنها با دیگران می‌شود.

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که میزان طلاق در میان افرادی که در کودکی با بحران اقتصادی روبه‌رو شده‌اند بیشتر از دیگر افراد است. حال اگر این بحران اقتصادی طولانی‌مدت‌تر شود، می‌تواند باعث تغییر رفتار کل جامعه و ایجاد مشکلات عدیده در سطح کل جامعه شود.

علاوه بر این، مشکلات اقتصادی باعث ضعف ارتباطی میان والدین و فرزندان می‌شود و والدین توانایی برقراری ارتباط با فرزندان خود را از دست می‌دهند. فرزندان آنها نیز تمایل زیادی به برقرار کردن ارتباط با دیگران و انجام فعالیت‌های اجتماعی و عام‌المنفعه ندارند.

بحران‌های اقتصادی فشار بیشتری بر خانواده‌های دارای فرزند وارد می‌کند و باعث می‌شود تعداد کودکانی که در فقر بزرگ می‌شوند افزایش پیدا کند. مهم‌ترین اتفاقی که در زمان بحران اقتصادی روی می‌دهد، از دست دادن شغل است که این مشکل برای افراد با درآمدهای پایین‌تر شدیدتر خواهد بود چون بخش بیشتری از دارایی خود را از دست خواهند داد. در این وضعیت دولت‌ها به دنبال طرح‌های حمایتی خواهند بود و این طرح‌های حمایتی می‌تواند احتمال فقر در خانواده‌ها را کاهش دهد. طرح‌های حمایتی دولتی عموماً به‌صورت پرداخت مستمری بیکاری یا مزایای بیکاری است. اما این طرح‌های حمایتی باعث می‌شود که دولت‌ها حجم زیادی از منابع خود را مصرف کنند و پول زیادی برای هزینه در زمینه مسائل اجتماعی باقی نماند.

کشورهایی که با این روش‌ها به دنبال افزایش هزینه‌های خود برای بهبود وضعیت خانواده‌ها هستند، پس از مدتی با کمبود منابع عمومی مواجه می‌شوند و به همین دلیل پس از مدتی باید با طرح‌های ریاضت اقتصادی، کسری بودجه خود را جبران کنند، وگرنه به دام تزریق پول و نقدینگی و افزایش پایه پولی خواهند افتاد.

در هنگامه بحران اقتصادی، قشر متوسط با شدت بیشتری شغل خود را از دست می‌دهد. به‌ویژه کارمندان شاغل در بخش مالی و بانک‌ها به دلیل مشکلات مالی در این بخش‌ها به‌شدت آسیب‌پذیر می‌شوند.

پیدا کردن شغل نیز برای این طبقه بسیار پیچیده و سخت خواهد بود و باید بتوانند خود را با مهارت‌های لازم برای فعالیت در بازارهای مواجه با بحران هماهنگ کنند. بر همین اساس، ارزش مستمری دریافتی و پس‌انداز خانواده‌ها نیز کاهش می‌یابد و باعث می‌شود خانواده‌ها منابع مالی خود را از بانک‌ها خارج کنند و به سمت دارایی‌های باارزش مثل طلا حرکت کنند. چرا که به دلیل بحران مالی، تورم در قیمت فلزات گرانبها ایجاد می‌شود و در ادامه تورم به سمت کالاهای دیگر نیز حرکت می‌کند. این در حالی است که سودهای بانکی جوابگوی این تورم نخواهد بود و افراد تمایل پیدا می‌کنند دارایی خود را از بانک خارج کنند.

72-1

بحران اقتصادی باعث می‌شود کسب‌وکارها دشوارتر بتوانند از بانک‌ها اعتبار بگیرند، چراکه بحران به‌سرعت بر سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی تاثیر می‌گذارد و این تاثیر باعث بروز مشکلات زیادی برای کسب‌وکارهای کوچک و کارمندان آن خواهد شد. این کسب‌وکارها در بحران‌ها ورشکسته می‌شوند و کارمندان آنها نیز بیکار می‌شوند. بخش عمومی هم در این وضعیت توانایی جذب نیروی کار بیکارشده را ندارد و به این صورت شغل نایاب می‌شود.

نایاب شدن شغل باعث می‌شود افرادی که سابقه کار دارند ساده‌تر جذب محیط‌های کاری شوند و جوانانی که تازه تحصیلات خود را تمام کرده‌اند و به دنبال شغل می‌گردند نتوانند شغل مناسبی پیدا کنند.

در این وضعیت سرخوردگی نیز میان جوانان افزایش پیدا می‌کند. بنگاه‌هایی هم که می‌توانند در این وضعیت فعال باشند، با مشکل پرداخت حقوق و دستمزد کارکنان خود روبه‌رو ‌شده و مجبور می‌شوند مزایای خود را کاهش داده و کاری کنند تا بتوانند بحران اقتصادی را به سلامت بگذرانند. تغییر وضعیت بازار کار به نبود امنیت شغلی منجر می‌شود.

خانواده‌هایی که پس‌انداز قابل قبولی دارند، ممکن است بتوانند تاثیرات بحران را به حداقل برسانند، اما آنها که پس‌انداز زیادی ندارند یا اینکه با حقوق ماهانه خود زندگی می‌کنند، با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شوند. این خانواده‌ها به‌شدت به برنامه‌های حمایتی دولت‌ها وابسته خواهند بود.

در خارج از بحران نیز بسیاری از خانواده‌ها با مشکلات شغلی، اعتباری و مسکن روبه‌رو هستند. اما در زمان بحران اقتصادی این مشکلات به‌مراتب شدیدتر می‌شوند. در زمان بحران اقتصادی برای بسیاری از خانواده‌ها پرداخت قبوض نیز تبدیل به یک مشکل اساسی می‌شود. برای این خانواده‌ها دور از ذهن است که انتظار داشته باشیم در دوران بحران اقتصادی بر مهارت‌های خود برای بهبود رویارویی خود با مشکلات اقتصادی سرمایه‌گذاری کنند.

در دوران بحران اقتصادی مشاهده می‌شود خانواده‌های تک‌والدی و خانواده‌هایی که فرزند دارند (به‌ویژه سه تا یا بیشتر) با مشکلات بیشتری مواجه می‌شوند. بر اساس پژوهشی که در سال 2014 در اتحادیه اروپا انجام شده است در میانه بحران، بیش از 50 درصد از خانواده‌های تک‌والد که دارای فرزند هستند در خطر فقیر شدن قرار داشته‌اند.

این درصد درباره خانواده‌های دارای سه فرزند یا بیشتر که هنوز مستقل نبودند، بیش از 30 درصد بود که نشان می‌دهد این خانواده‌ها نیز نیاز زیادی به کمک‌های دولتی دارند. در این میان، زنان سرپرست خانوار با مشکلات به‌مراتب شدیدتری روبه‌رو هستند چرا که شغل‌های مناسب آنها در جامعه کمتر وجود دارد. شغل‌هایی که شرایط انعطاف‌پذیرتری داشته باشند، به منزل نزدیک‌تر باشند و درآمد مناسبی داشته باشند. به همین دلیل آنها کمتر از مردان اشتغال‌پذیر هستند و در دوران بحران با مشکلات بیشتری روبه‌رو می‌شوند.

معمولاً خانواده‌های با تحصیلات بالاتر راحت‌تر با مشکلات بحران اقتصادی روبه‌رو می‌شوند و بهتر می‌توانند این موقعیت را مدیریت کنند. خانواده‌های با درآمد پایین باید برنامه‌ریزی خاصی برای دوران بحران داشته باشند چرا که بحران بیشترین ضربه را به آنها خواهد زد.

پژوهش‌های مختلف در کشورهای مختلف نشان داده‌اند که حتی در وضعیتی که بازار مسکن نزولی است، تملک مسکن می‌تواند در درازمدت باعث انباشت سرمایه و سرمایه‌گذاری مناسبی برای خانواده‌ها شود. دولت نیز در این شرایط باید تمام تلاش خود را برای اعطای اعتبار و کمک به خانواده‌های کم‌درآمد به کار ببندد.

دولت در این شرایط می‌تواند تسهیلات را برای این قشر مالی تقویت کند تا به‌نوعی از تله فقر خارج شوند. برای این کار دولت‌ها می‌توانند از طرح‌های مسکن اجتماعی استفاده کنند. دارایی‌های مالی و کالایی بادوام در کوتاه‌مدت نیازهای خانواده‌ها را مرتفع می‌کنند و در درازمدت تاب‌آوری آنها را در برابر بحران‌های اقتصادی تقویت می‌کنند.

بحران‌های اقتصادی بخشی جدایی‌ناپذیر از چرخه‌های اقتصادی هستند و همه مردم دنیا با این بحران‌ها روبه‌رو می‌شوند. لازم است بدانیم که چگونه باید با این بحران‌ها روبه‌رو شد و چگونه باید تاب‌آوری هم از نظر اجتماعی و هم از نظر اقتصادی افزایش پیدا کند.

بحران‌های اقتصادی در بسیاری از مواقع قابل پیش‌بینی هستند و می‌توان برای چگونگی رسیدن به آنها برنامه‌ریزی کرد، اما این بحران‌ها همیشه باعث فشارهای زیادی به بخش‌های مختلف اقتصادی به‌ویژه خانوارها و بنگاه‌ها می‌شوند و دولت‌ها می‌توانند با سیاستگذاری مناسب تلاش کنند تا اثرات این بحران‌ها را کاهش دهند و در صورت توان، از این بحران‌ها برای مقاصد مثبت استفاده کنند.

در سال 2009 رئیس سابق کارمندان کاخ سفید رام امانوئل بیان داشت که هیچ‌گاه اجازه ندهید یک بحران اقتصادی از دست برود. یعنی بحران اقتصادی موقعیتی است که می‌توان در آن کارهایی انجام داد که در وضعیت معمولی نمی‌توان آنها را انجام داد. هرچند که عده زیادی از این جمله دلخور شدند و معتقد بودند که این جمله از سر شکم‌سیری و خودخواهی در دوره بحران اقتصادی و نرخ بسیار بالای بیکاری بیان شده است، اما بسیاری پژوهش‌ها نشان دادند که این جمله می‌تواند معنایی حقیقی در بطن خود داشته باشد. افراد در زمان بحران‌های اقتصادی تغییر می‌کنند، چه خودشان بخواهند و چه به دلیل شدت مشکلات مجبور به این کار شوند.