هر ده دقیقه، سه دروغ
دروغ چیست و دروغگو چه نشانههایی دارد؟
شما هم دروغ میگویید. یک انسان معمولی به صورت طبیعی هر 10 دقیقه حدود سه دروغ میگوید. این را پاول اکمن (Paul Ekman) که معروفترین فرد در دنیا در حوزه دروغ است میگوید. پاول اکمن در کتاب Telling lies به این مساله اشاره کرده است. شاید با خودتان بیندیشید که اصلاً تعریف دروغ از نظر پاول اکمن چیست، که اندکی جلوتر به این سوال پاسخ میدهم.
شما هم دروغ میگویید. یک انسان معمولی به صورت طبیعی هر 10 دقیقه حدود سه دروغ میگوید. این را پاول اکمن (Paul Ekman) که معروفترین فرد در دنیا در حوزه دروغ است میگوید. پاول اکمن در کتاب Telling lies به این مساله اشاره کرده است. شاید با خودتان بیندیشید که اصلاً تعریف دروغ از نظر پاول اکمن چیست، که اندکی جلوتر به این سوال پاسخ میدهم.
دروغ برای افراد همیشه بحث بسیار جذابی است. زمانی که در کلاسهایم بنا به بحث مورد نظر به دروغ میرسیم، متوجه میشوم که دانشجویان بیشتر از قبل مجذوب درس میشوند. گویی دیگر دروغ تنها در داستان چوپان دروغگو برایشان خلاصه نشده است و زوایای پیچیدهای از دروغ را در زندگیشان یافتهاند. داستان چوپان دروغگو در پایان خیلی ساده نتیجهگیری میکرد که دروغگو اگر بعد از چند دفعه دروغ، شروع به گفتن حرف راست کند، دیگر افراد حرف او را باور نمیکنند. اما سوال اینجاست که پیدا کردن دروغ در میان صحبتهای دیگران به نظر چندان آسان نیست. و حتی اگر دروغ را پیدا کردیم باید با آن چه کاری انجام دهیم؟ شاید مجبور باشیم معاملهای با یک فرد دروغگو انجام دهیم، چطور باید این معامله را مدیریت کنیم. یا حتی در زندگی شخصیمان اگر متوجه شدیم بچهمان برای اولین بار دروغ گفته است، باید چه کاری انجام دهیم؟ در این مقاله به صورت کلی دروغ را مورد بررسی قرار میدهم و با اشاره به برخی پیچیدگیهای مربوط به دروغ تذکر خواهم داد که برای خبره شدن در دروغ نیاز به تمرین فراوان وجود دارد. در نتیجه در پایان این مقاله سعی نکنید با نکات و تکنیکهایی که فرا میگیرید به دنبال یافتن دروغ در میان صحبت اطرافیانتان بروید که احتمالاً موجب به وجود آمدن سوءتفاهم و کدورت خواهد شد.
دروغ واقعاً چیست؟
پاول اکمن در دو زمینه فعالیت میکند. اولین زمینه بحث و تحقیقات مرتبط با «دروغ» است. دومین زمینه فعالیتهای اکمن بحث تشخیص چهره است که باز هم در آن میتوانید رگههایی از موضوعات «دروغ» را پیدا کنید. برای درک اهمیت کار این فرد همین بس که بدانید دستگاههای چک کردن علائم چهره فرودگاههای آمریکا را تیم پاول اکمن طراحی کردهاند. مشهور است که بخشی از درآمد اکمن این است که از دولت پول دریافت میکند و مقالاتش را پنج سال دیرتر منتشر میکند. اگر به دیدن سریال و فیلم هم علاقه دارید، میتوانید سریال Lie to me را که در واقع به نوعی مربوط به زندگی پاول اکمن و گروهش است و با مشاوره علمی خودش ساخته شده است تماشا کنید.
دروغگویی به این معناست که فردی به صورت کلامی یا غیرکلامی پیامی را منتقل میکند که صادق نیست. یا اینکه پیامی را منتقل میکند که شما طور دیگری تفسیر کنید. پس طبق تعریفهای ارائهشده فردی که دروغ میگوید، آگاهانه رفتاری انجام میدهد که پیام دریافتشده توسط مخاطبش غیرمنطبق بر واقعیت باشد.
نکتهای که اکمن تاکید میکند این است که دروغ بعد از مدتی نیز در بچهها دیده میشود. آنها با مشاهده کودکان متوجه شدهاند که بچهها از ششماهگی درک میکنند که دروغ دستاوردهایی دارد که حقیقت ندارد. به عنوان مثال کودک در مهمانی متوجه میشود کسی به او توجه نمیکند و شروع به گریه میکند. به محض اینکه دیگران به بچه توجه میکنند، بچه ساکت میشود.
در دیگر موجودات نیز بحث فریب و دروغ را داریم. به عنوان مثال آفتابپرست به دلیل همین ویژگی توانسته به بقای نسلش ادامه دهد.
آیا واقعاً دروغ اهمیت دارد؟
زمانی که در مورد دروغ تحقیق میکنید و مطالب مختلفی را از افراد خبره مطالعه میکنید، به یک نکته مشترک در بین آنها میرسید. اینکه خود «دروغ» اهمیت زیادی ندارد. چرایی دروغ است که اهمیت دارد. اینکه بدانیم چرا به ما دروغ گفته شده است اهمیت بیشتری دارد. به عنوان مثال، فرض کنید فردی در دولت اشاره کند که خزانههای دولت پول کافی دارد. اما فرض کنید در واقعیت پول زیادی در خزانه وجود نداشته باشد. در این لحظه همانطور که متوجه هستید، خود دروغ در ابتدا اهمیت زیادی ندارد، چرایی دروغ گفتهشده است که قابل تامل و تفکر است. حتی در رابطههای خانوادگی هم اگر به دنبال سرنخهای اینچنینی باشید باز هم باید همین آموخته را استفاده کنید. اگر متوجه شدید که برادر یا خواهر به شما دروغ گفته است، توصیه میشود نسبت به دروغ واکنش نشان ندهید. به چرایی دروغ گفتهشده بیندیشید تا بتوانید برای آن راه چارهای پیدا کنید.
حتی در بسیاری موارد هم نباید نسبت به دروغ واکنش نشان دهید. همانطور که در ابتدای متن نیز گفته شد، تمام افراد دروغ میگویند. پاول اکمن میگوید زمانی که فردی به او دروغ میگوید خیلی ناراحت نمیشود. چون او میداند که آن فرد آدم است و احتمال دارد که دروغ بگوید. حتی در این بخش از گفتههایش اشاره میکند که اگر متوجه شود فردی خیلی زیاد راست میگوید، کمی نگران میشود به دلیل اینکه از خودش رفتار رادیکال و شدیدی نشان داده است.
برخی ویژگیهای دروغ
در تعریف عنوانشده فردی که دروغ میگوید، در هنگام دروغ درون مغزش بارگذاری ذهنی بیش از حد (Cogitive load) ایجاد میشود. به علت اینکه او میداند پاسخ صادق و راست چیست و باید این پاسخ را تغییر دهد. این پروسه درون مغز باعث ایجاد بارگذاری اضافی نسبت به زمانی میشود که فرد سخنی حقیقی را بر زبان میآورد. همین مساله یعنی بار اضافه ذهنی موجب به وجود آمدن نشانههایی در پاسخهای افراد دروغگو میشود.
پاول اکمن میگوید برخی موارد اینچنینی را درون زندان بررسی کرده است. به عنوان مثال، زمانی که از افراد سوال میشده است، افرادی که پاسخ دروغ میدادند، معمولاً از کلمات سوالشده در پاسخشان استفاده میکردند. بهطور مثال اگر از آنها پرسیده میشده است که «آیا پارسال به مسافرت رفتهای؟» آنها پاسخ میدادهاند که «پارسال به مسافرت نرفتهام». نتایج نشان میدهد بار اضافی بر روی مغز باعث میشود افراد نتوانند از کلمات جدید، به تعداد زیاد استفاده کنند.
یکی دیگر از نشانههای دروغ این است که افراد دروغگو روی خوشی به سکوت نشان نمیدهند. به این مساله «فرار از سکوت» گفته میشود. طبق تحقیقات پاول اکمن، افرادی که دروغ میگویند، فضای دروغ برای آنها سنگینترین فضاست. به دلیل اینکه دروغگو نیاز دارد به سرعت بازخورد و پاسخ بگیرد. اگر دروغگو در پاسخ با سکوت روبهرو شود، این مساله برایش بسیار سنگین است. به عنوان مثال فرض کنید که فردی را میخواهید برای شراکت انتخاب کنید و در مرحله شناخت آن فرد از او میپرسید چقدر درآمد دارد؟ اگر او دروغ بگوید، احتمالاً با چنین حرکاتی دروغش را ادامه میدهد. او در ابتدا میگوید (فرض کنید که قصد دارد دروغ بگوید) «خب، والا من کلی پروژه مشاورهای دارم»، بعد از گفتن این جمله به طرف مقابل نگاه میکند تا ببیند آن فرد این صحبت را قبول کرده است یا خیر. اگر قبول کرده باشد، ادامه میدهد: «داخل تعدادی کارخانه هم سهام دارم.» دوباره بعد از گفتن این جمله نیز به طرف مقابل نگاه میکند که مطمئن شود حرفش را باور کرده است یا خیر. همانطور که در این مثال گفته شد، فرد دروغگو به سرعت به دنبال بازخورد و پاسخ است و اگر نتواند این اطلاعات را دریافت کند، بسیار فضای سختی را تجربه میکند. یکی از دلایلی که در اتاقهای بازجویی، لامپهایی وجود دارد که تنها صورت متهم را نشان میدهد و صورت بازجو را روشن نمیکند همین است که متهم نتواند صورت بازجو را ببیند و واکنش او را نسبت به حرفهایش تشخیص دهد.
یکی از تکنیکهایی که در این زمینه آموزش میدهند این است که ببینید در فضایی که نیاز به پاسخ وجود دارد و همچنین سکوت حاکم شده است، کدام فرد و به چه شکل سکوت را میشکند. دروغگو معمولاً سعی میکند خلأ سکوت را پر کند. به عنوان مثال فرض کنید مردی با خانمی بیرون بوده است. بعد از این ملاقات به خانه برمیگردد. خانم این فرد از او سوال میکند که کجا بودهای؟ این فرد پاسخ میدهد جلسهای در شرکت بود. در این لحظه چون نمیداند که خانمش باور کرده است یا نه، ادامه میدهد که خیلی جلسه سختی بود. و باز هم اگر مطمئن نشود که خانمش پاسخ او را باور کرده است، دوباره ادامه میدهد و میگوید مهمانها از فلان شرکت آمده بودند. اما همین فرد را با مردی مقایسه کنید که واقعاً از جلسه شرکت به خانه برمیگردد و با سوال کجا بودی روبهرو میشود. او در پاسخ فقط میگوید که جلسه بودم. او آنقدر از جلسه خسته است که دیگر این پاسخ را ادامه نمیدهد.
از دیگر نشانههای تشخیص دروغ این است که ببینیم افراد نسبت به عوض شدن موضوع چه واکنشی از خود نشان میدهند. به عنوان مثال، همان فردی را که به خانمش دروغ گفته است که امروز جلسه بوده است دوباره در نظر بگیرید. فرض کنید بعد از گفتن آن جملات، خانم او بپرسد که شام چه چیزی میخوری؟ فردی که دروغ گفته است از عوض شدن موضوع خوشحال میشود به دلیل آنکه میداند حرفهای او باور شده است و دیگر آن موضوع تمام شده است.
یکی دیگر از نشانههایی که میتوانید از آن در پیدا کردن دروغ استفاده کنید، این است که ببینید آیا جواب سوال را غیرشخصی میکند یا خیر. فرض کنید از مدیری سوال شود که آیا تاکنون رشوه گرفته است یا نه. در فرض گفته شده، میدانید که این مدیر رشوه گرفته است. حال او میخواهد به این سوال پاسخ دهد. او در این لحظه یک جواب غیرشخصی میدهد. میگوید: «بگذارید حرفی را به شما بگویم. این اقتصاد با رشوه نابود میشود.» او با این تکنیک به نوعی از دادن پاسخ طفره میرود.
همانطور که در مقدمه این مطلب اشاره کردم، سعی کنید که این مطالب را برای افزایش آگاهیتان بخوانید و سرنخی برای شما باشد که شاید در آینده بیشتر در مورد دروغ اطلاعاتی کسب کنید. به دلیل اینکه یافتن دروغ کار بسیار پیچیدهای است و ویژگیهایی که در این مطلب ذکر شد تنها قطرهای از دریای این دانش است. پاول اکمن میگوید به ندرت افرادی پیدا میشوند که دقتشان در فهمیدن دروغ بیشتر از 60 درصد باشد. به همین دلیل نباید روی تواناییهایتان در تشخیص دروغ حساب کنید. اگر احیاناً به اشتباه کسی را متهم به دروغ کنید، بسیار اتفاق ناگواری برای شما خواهد افتاد.
یک رفتار تعاونی
پاملا میر (Pamela Meyer) نویسنده آمریکایی در سخنرانی تد (Ted Talk) نکات بسیار جالبی را در مورد دروغ عنوان میکند. او میگوید دروغ یک رفتار تعاونی است. یعنی دروغ بهتنهایی هیچ قدرتی از خودش ندارد. زمانی قدرت دروغ عیان میشود که شخص دیگری با آن حرف موافقت کند. چرا دانستن این مطالب مهم است و آگاهی و بینش شما را نسبت به دروغ تغییر میدهد؟ او معتقد است زمانی که به عنوان مثال فردی از شما میپرسد چقدر ورزشهای اخیرش باعث بهبود هیکلش شده است، ممکن است شما به خاطر شأن و فشار اجتماعی به او دروغ بگویید. او برای آنکه این مطلب را بیشتر روشن کند، از فردی مثال میزند که نه میتوان چیزی از او در گوگل پیدا کرد و نه در جایی دیگر و بسیار خلافکار ماهری است. در صحبتهایی که با این فرد در زمان دستگیری شده است، او نکتهای قابل تامل را بیان کرده است. او گفته است: «من یک قانون را فهمیدم؛ اینکه هرکسی میخواهد چیزی به تو بدهد. آنها آماده هستند چیزی به تو بدهند و نسبت به این مساله حرص دارند.» همین مساله باعث میشود که افراد دارای نقطه ضعف شوند و فریب بخورند. به عنوان مثال، فردی بسیار به دنبال آن است که دیگران زیباییاش را تحسین کنند. این فرد در هر لحظه حریص است تا به نوعی این زیبایی را به دیگران نشان دهد. اگر فرض کنیم این فرد زیبا نیست، برای شنیدن دروغ بسیار آماده است. یعنی اگر به او بگویید که چقدر زیبا هستی، او این حرف را از شما قبول میکند. این قانونی بسیار مهم است که بسیاری از دروغهایی که میشنویم برای حرصهایی است که داریم. یعنی مواردی که آماده هستیم از دیگران بشنویم.
انسانها تمایل دارند فاصله بین چیزی که هستند و چیزی که آرزو دارند باشند را با پل دروغ پر کنند. بر اساس مطالعات پاملا میر هر فرد در طول روز احتمالاً 10 تا 200 مرتبه دروغ میشنود. اگر این آمار را با آماری مقایسه کنید که در ابتدای مطلب ذکر کردم، احتمالاً سرنخی در ذهن شما باز خواهد شد. اینکه همچنان که باید حواسمان باشد که دروغ میگوییم یا خیر، باید بدانیم که فرآیند دروغ یک رفتار تعاونی نیز است. یعنی ما بر اساس خلأها و حرصهایی که داریم، در روز دروغهایی میشنویم. بهطور مثال اگر از نظر نگارشی به مطلب بنده نگاه کنید، احتمالاً موارد ویژهای از نوع و سبک نویسندگی پیدا نمیکنید. این مطلب به شما اطلاعات زیادی میدهد و همین جذابیت مطالب است که احتمال دارد شما را به خواندن ادامه متن ترغیب کند در حالی که احتمالاً برای مخاطب حرفهای جذابیت قلم و نویسندگی ندارد. حال فرض کنید که من این واقعیت را قبول نداشته باشم و بسیار برای شنیدن فیدبکهای این مطلب لحظهشماری کنم. احتمالاً اگر کسی به دروغ بگوید که بسیار قلم زیبایی دارید، من این دروغ را باور میکنم.
پاملا میر آماری نیز از دروغ میدهد که برخی از آنها تکاندهنده است. او میگوید افراد بیشتر به غریبهها دروغ میگویند تا به همکارانشان. مردها هشت برابر بیشتر در مورد خودشان دروغ میگویند تا در مورد دیگران. زنان دروغ را بیشتر برای محافظت از دیگران میگویند. یک فرد متاهل با رابطه معمولی، از هر 10 ارتباطی که دارد، یکی را دروغ میگوید.
محققان معتقد هستند هرچه گونهها باهوشتر و پیچیدهتر میشوند (در این مطالعات به وجود نئوکورتکس در انسان اشاره شده است) احتمال فریبکاری اینگونهها بیشتر میشود. برای مثال، گوریلی به نام کوکو وجود دارد که توانسته زبان اشاره را بیاموزد. در آزمایش متوجه شدند که این موجود نیز دروغ میگوید و در آزمایش موجودات اطرافش را فریب داده است.
برای همین در ابتدای متن به این نکته اشاره کردم که یک آدم در هر 10 دقیقه سه دروغ میگوید. بخشی از این تعداد بالای دروغ و فریبی که در انسان دیده میشود، به خاطر پیشرفته بودن مغز انسان نسبت به بقیه موجودات است. حتی در مباحث عصبشناختی عنوان میشود که بسیاری از حیوانها با تعریفهایی که ما نسبت به فریبکاری داریم، توانایی فریبکاری ندارند. یعنی همانطور که در ابتدای بحث اشاره شد، برای دروغ گفتن، نیاز داریم که اطلاعات صحیح را با اطلاعات غیرصحیح تغییر دهیم. این مساله با آگاهی و هوشمندی انجام میشود و در نتیجه در این قضیه فریب وجود دارد. اما در مثالهای حیوانها، آنها همچون انسانها توانایی فریب دادن ندارند. آنها اگر فریب نیز میدهند، الگوریتمهایی تعریفشده در مغزشان است که فریب را شکل میدهد. در صورتی که در انسان این فریب به صورت الگوریتمی اتفاق نمیافتد، بلکه به صورت خودخواسته و آگاهانه رخ میدهد.
دن گیلبرت (Dan gilbert) با دیدگاهی عمیقتر مسائلی را که موجب فریب، تقلب و دروغ در زندگی میشود بیان میکند. او با بیان جملهای از آدام اسمیت میگوید منبع اصلی رنج و نابسامانی زندگی انسان در زیاد دیدن تفاوت بین یک وضعیت دائمی با وضعیت دیگر است. بعضی از این وضعیتها شاید بهتر از وضعیت دیگر باشند اما هیچکدام ارزش آن را ندارند که ما آنچنان به سراغ آنها برویم که قوانین را زیر پا بگذاریم یا آیندهنگری را فراموش کنیم. در ادامه این صحبتها نکتهای بیان میشود که دیدگاه روشنی به ما میدهد که چطور انسانها حاضر به دروغ و فریب میشوند. اگر انسانها برای رسیدن به وضعیت دیگر خیلی به زحمت بیفتند در حالی که تفاوت وضعیت کنونیشان را با وضعیت دیگر خیلی زیاد تخمین زده باشند، خطرهایی به وجود میآید. در واقع زمانی که حد و مرز اهداف تعریف نشود و برای رسیدن به وضعیت دیگر که فاصله زیادی دارد تلاش شود، احتمال دارد این تلاش منجر به دروغگویی، تقلب و آسیب رساندن به دیگران شود.