دانشستیزی؟
ریشه دشمنی برخی سیاستمداران با علوم اجتماعی چیست؟
«این دولت این امتیاز را دارد که مبانی علم اقتصاد را قبول دارد و سعی میکند بر این اساس حرکت کند.» این جمله را کمتر از چهار سال قبل طهماسب مظاهری در یک گفتوگوی مطبوعاتی در وصف دولت حسن روحانی به کار برد.
فاطمه شیرزادی: «این دولت این امتیاز را دارد که مبانی علم اقتصاد را قبول دارد و سعی میکند بر این اساس حرکت کند.» این جمله را کمتر از چهار سال قبل طهماسب مظاهری در یک گفتوگوی مطبوعاتی در وصف دولت حسن روحانی به کار برد. رئیس کل پیشین بانک مرکزی شهریورماه 1393 نیز در یادداشتی در «تجارت فردا» نوشت: «خاطرم هست در دولت آقای احمدینژاد وقتی بحث وارداتی بودن مبنای اصول علمی اقتصاد را مطرح میکردند من به ایشان گفتم آیا چون نیوتن که نیروی جاذبه را کشف کرد یک فرد غربی بود، میتوان گفت نیروی جاذبه مقوله وارداتی است و آن را نفی کنیم؟ در حالی که نیروی جاذبه جزو ذات و فطرت طبیعت است و توسط انسان کشف شده است؛ فرقی ندارد کاشف آن اهل غرب یا شرق باشد همانطور که دانشمندان ایرانی برخی از پدیدهها را کشف کردند. تاکید داشتم این مقولات فطرت و ذات طبیعت است و نمیتوان پدیدههای طبیعی را دستهبندی کرد و گفت غربی و شرقی هستند. اقتصاد نیز علمی برخاسته از طبیعت است و نمیتوان آن را خارج از ذات و فطرت طبیعت قلمداد کرد. خوشبختانه در دولت یازدهم تحولی در این زمینه رخ داد و مبنای اصول علمی اقتصاد به عنوان چارچوبهای سیاستگذاریهای اقتصادی دولت پذیرفته شد. انتظار داریم این روند در طول فعالیت دولت فعلی ادامه یابد و آثار مثبت آن بیشتر نمایان شود.» این انتظاری بود که بسیاری از اقتصاددانان و کارشناسان از دولت حسن روحانی داشتند، اما این دولت هم خیلی زود تغییر مسیر داد. حسن روحانی که با وعدههای متفاوتی بر سر کار آمده بود، سال گذشته در دومین سال دولت دوازدهم، در چند نوبت آموزههای علمی را زیر سوال برد. یکبار 14 آبانماه که در دیدار با معاونان و مدیران وزارت امور اقتصادی و دارایی گفت: «اقتصاد دانش بسیار پیچیدهای است. اقتصاد کتاب نیست. بعضیها فکر میکنند اقتصاد کتاب است. فرمولهایی که در کتاب خواندند، رفتند امتحان دادند و نمره گرفتند، میشوند اقتصاددان؛ نه اقتصاد خیلی فراز و نشیب دارد.» بار دیگر هفتم آذرماه که در جلسه هیات دولت اظهار کرد: «فرمولهای علمی گاهی نیاز به توجه بیشتر و تجدیدنظر در مقام عمل دارد.» البته رئیسجمهوری در ترجیح سعی و خطا بر آموزههای علمی تنها نیست. مسوولان و مدیران بسیاری در سطوح مختلف برداشتها و یافتههای شهودی خود را بر آموزههای علمی و خرد جمعی ترجیح میدهند و بعضاً علوم اجتماعی مانند اقتصاد و جامعهشناسی را «غربی» میخوانند و حاضرند سرنوشت دهها میلیون ایرانی را به ریسمان انگارههای خود گره بزنند ولی از چنگ زدن به آموزههای غربالشده علمی سر باز میزنند. طنز ماجرا اینجاست که بسیاری از این افراد که در عرصه سیاستگذاری برای آحاد جامعه آشکارا علیه علم موضع میگیرند، هنگامی که شخصاً درگیر عارضهای میشوند دست به دامن علم میشوند و مثلاً برای درمان هر بیماری تلاش میکنند تا از آخرین یافتههای علم پزشکی برای بازیافتن سلامتی خود بهرهمند شوند. چرا سیاستمداران به خود اجازه میدهند به سادگی یافتههای علوم اجتماعی را زیر پا بگذارند؟