خوب، بد، سخیف!
چرا ادبیات سیاستمداران به بیادبی سوق پیدا کرده است؟
اگر از طرفداران اندک ترامپ بپرسید چرا او را دوست دارند پاسخ جالبی میدهند. آنها میگویند: «چون او ملاحظه سیاسی ندارد!» این پاسخ به وضوح نشان میدهد معنای «ملاحظه سیاسی» را درست درک نکردهاند. برخلاف دهه 90 که سیاستمداران میکوشیدند برای پرهیز از توهین به افراد یا گروههای مختلف مدام زبان، ادبیات و سیاستهای خود را بازبینی و اصلاح کنند، ترامپ حالا مفهوم ملاحظات سیاسی را با چالشی جدی روبهرو کرده؛ چشمش را میبندد و هرچه میخواهد بر زبان میآورد یا توئیت میکند.
اگر از طرفداران اندک ترامپ بپرسید چرا او را دوست دارند پاسخ جالبی میدهند. آنها میگویند: «چون او ملاحظه سیاسی ندارد!» این پاسخ به وضوح نشان میدهد معنای «ملاحظه سیاسی» را درست درک نکردهاند. برخلاف دهه 90 که سیاستمداران میکوشیدند برای پرهیز از توهین به افراد یا گروههای مختلف مدام زبان، ادبیات و سیاستهای خود را بازبینی و اصلاح کنند، ترامپ حالا مفهوم ملاحظات سیاسی را با چالشی جدی روبهرو کرده؛ چشمش را میبندد و هرچه میخواهد بر زبان میآورد یا توئیت میکند. بیملاحظگی سیاسی اما ظاهراً محدود به آمریکا نیست. پدیدهای است که این روزها به صراحت یا بین خطوط گفتهها و نوشتهها و اظهارنظرهای برخی از مسوولان وطنی هم دیده میشود. اظهارنظرهایی که گاهی با واکنش رسانهها و افکار عمومی روبهرو میشود و ناگزیر گوینده را وامیدارد تا شخصاً یا از طریق روابط عمومی و سخنگو و دفتر مربوطه، مقصود و منظورش را اصلاح کند. اما روان جامعه، زخمی را که خورده فراموش نمیکند. میتوان به جرات گفت بذر این ادبیات توهینآمیز و سخیف در دولت هشتم و نهم در زمین سیاست پاشیده شد! رئیس دولتی که فکر میکرد با بینزاکتی جذابتر میشود ادبیات سیاسی کشور را با واژههایی پر کرد که قبلاً فقط در کوچه و خیابان و از زبان لمپنها شنیده میشد. دولتمردی که منتظر بود قطعنامهدان غرب پاره شود، یا معتقد بود پشم و پیل کشورهای قدرتمند ریخته، یا آن چیز را لولو برده، و واژههای «ننه قمر» و «زکی» و «مادر عروس» را به واژهنامه ادبیات سیاسی کشور افزود، بیتردید از منظر بیملاحظگی سیاسی در حرف زدن، کارنامه سیاهی دارد. جملات قصار احمدینژاد حالا در دولت یازدهم جای خود را به ادبیات دیگری داده است. یک روز وزیر بهداشت بیماری را به مالاندن موضع درد تشویق میکند و روز دیگر مرد کهنهکار سیاست کشور، از مردم میخواهد لنگ بپوشند و ریاضت پیشه کنند. واکنش رسانهها و مردم به ویژه در شبکههای اجتماعی نسبت به این ادبیات نهچندان ملاحظهکارانه، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. خیلیها محترمانه یادآور شدند چنین سخنانی ناشی از نبود حس مسوولیت و پاسخگویی در برابر جامعه و تعمیق شکاف میان سیاستمداران و مردم است. برخی به مسوولان مربوطه یادآور شدند اگر ادبیات تعامل با مردم را نمیدانند بهتر است سکوت کنند و برخی دیگر دست به دامان طنز شدند تا نشان دهند این اظهارنظرها تا چه اندازه بیمعنا، فاقد وجاهت و حتی برای جامعه توهینآمیز و آسیبزننده است.
گستاخی کاربردی!
ما در عصر سیاستمداران بیادب زندگی میکنیم. در آمریکا، ترامپ هرازگاهی به دلیل گستاخی در توئیتر یا محافل بینالمللی یا موضعگیریهای نفرتانگیزش نسبت به افراد، کشورها و حتی روزنامهنگاران، به سرخط خبری رسانههای جهان تبدیل میشود. منتقدانش میگویند او مرزهای ریاست جمهوری را جابهجا کرده و تعریف ملاحظات سیاسی را به چالش کشیده است. این ادبیات سخیف حتی باعث شده اطرافیان او هم منفور شوند و برچسب بیاخلاقی بخورند تا آنجا که چندی پیش صاحب یک رستوران از پذیرش سخنگوی کاخ سفید سر باز زد و او را بیرون کرد چراکه معتقد بود کارکردن ساندرز برای ترامپ، مایه ناراحتی و رنجش کارکنان رستوران است!
اتفاقاتی از این دست و حواشی آن سبب شد در آمریکا و دیگر کشورها مردم خواستار مدنیت بیشتری در سیاست شوند. اما آیا گستاخی (rudeness) از عالم سیاست قابل حذف است؟ یا میتواند نقش مهمی در آن ایفا کند؟ واقعیت این است که بیادبی در گفتمانهای سیاسی سراسر دنیا کاربرد استراتژیک دارد. در تاریخ سیاسی بریتانیا نام سیاستمداران بسیاری ثبت شده که گستاخانه به یکدیگر پرخاش کردهاند. در سال 2010 دیوید کامرون به دلیل بیادبی در یک نشست خبری به شدت مورد انتقاد مطبوعات قرار گرفت و البته او نخستوزیری است که به دلیل طیف گسترده تاکتیکهای منفیاش مشهور است؛ از ترور شخصیت گرفته تا استهزا و حاضرجوابیهای توهینآمیز.
برخی تحلیلگران سیاسی میگویند گستاخی ابزاری برای اعتراض به «شهرت منفی» است. مثلاً اگر دولتمردی را بیدلیل به ضعف عملکرد متهم کنند میتواند از این روش برای دفاع از خود استفاده کند. بیادبی همچنین برای حمله به وجهه یا تصویر مخالفان سیاستمداران به کار میرود. گرچه این تاکتیک قرار است با تخریب جناح مقابل به مطرح شدن جناح مهاجم بینجامد اما اغلب برندهای ندارد؛ نتیجه صفر-صفر است. برخی معتقدند گستاخی در سیاست راهی موثر برای به چالش کشیدن رفتارها یا دیدگاههای دیگران با اعمال فشار حداکثری است. حتی رایدهندگان میتوانند از این روش استفاده کنند تا خشم یا نارضایتی خود را نسبت به نمایندگانشان نشان دهند. گروهی از محققان هم میگویند چنین رفتارهایی اگر در متن گفتمان سیاسی تحلیل شود، گستاخی به شمار نمیرود بلکه به نوعی «مباحثه داغ» است.
اما تمامی این تعابیر و تفاسیر در ادبیات علوم سیاسی جهان زمانی معنا و کاربرد پیدا میکند که بدانیم سیاستمداران در تعامل با یکدیگر و در مباحثات و مناظرات سیاسی مجازند تا حد معین و در محدوده امنی، از این ادبیات استفاده کنند. جایی که پای مردم وسط باشد، بیادبی و توهین به هیچ قشر و گروهی پذیرفته نیست. کسانی که با رای مردم بر کرسی سیاست نشستهاند با هیچ توجیه و استدلالی اجازه ندارند گستاخانه یا بینزاکت با موکلان خود سخن بگویند، حتی اگر قصدشان بیان واقعیت باشد.
مارپیچ بیادبی
ادبیات تند و توهینآمیز نهفقط فرد گوینده و قربانی، که شاهدان و شنوندگان را هم تحت تاثیر قرار میدهد. قربانیان، سرکوب میشوند، منزوی میشوند، استرس پیدا میکنند و کیفیت کار و زندگیشان پایین میآید. اما شاهدان و شنوندگان این رفتارها هم به نحو نامطلوبی تاثیر میپذیرند؛ آنها هم خشم و ناراحتی مشابهی را تجربه میکنند. کافی است یک نفر در ابتدای روز شاهد یک گفتوگوی بیادبانه باشد، تا در تمام روز از ناراحتی و ناآرامی بر خود بپیچد. روانشناسان میگویند مشاهده چنین رفتارهایی سبب افزایش حساسیت افراد نسبت به گستاخی میشود. به بیان سادهتر، با هرکس سخن میگویند گفتار او را دور از نزاکت تلقی میکنند. تداوم این پدیده، سبب سرخوردگی میشود تا آنجا که افراد از تعامل با یکدیگر و با جامعه میپرهیزند. نکته جالب توجه دیگر آنکه بیادبی، بیادبی میآورد. این فرآیند که آن را مارپیچ بیتمدنی (incivility spiral) مینامند بدین معناست که کسانی که مخاطب رفتارهای توهینآمیز قرار میگیرند به همین شیوه پاسخ خواهند داد. این اره دادن و تیشه گرفتن در دو سوی یک گفتوگو، در نهایت قابلیت تبدیل شدن به پرخاشگری و خشونت را دارد. و در نهایت، آنچه به نظر یک «بیادبی ملایم» میآمد میتواند به سرعت تبدیل به تعاملی کاملاً ناخوشایند شود.
همواره گفته میشود فساد از لایههای بالایی حکمرانی به لایههای پایین و سطح جامعه نفوذ میکند اما کمتر کسی به خاطر میسپارد ادبیات و قواعد کنش و تعامل میان افراد و گروههای بالای هرم قدرت نیز میتواند انعکاسی جدی در سطح جامعه و افکار عمومی داشته باشد. مردم نهتنها از نمایندگان خود انتظار پاسخگویی در شأن جایگاهشان را دارند بلکه، رفتار و گفتار برگزیدگان خود را زیر ذرهبین قرار میدهند، نقد میکنند و حتی از آن تاثیر میپذیرند. کمترین تاثیر گفتار دور از ادب در محافل سیاسی، ناامیدی مردم از کسانی است که بخشی از الگوی آموزش اجتماعی شهروندان هستند.
رواج بیادبی در دنیای سیاست اما، گویا پدیدهای ناگزیر است. رسانهها و سیاستمداران آگاه میکوشند تا وقایع نامطلوب گذشته را مرور کنند و از تداوم بیپایان بینزاکتی در میان دولتمردان بکاهند. اما واقعیت آن است که لفظ و خطابه و نطق و بیان پرخاشگرانه افرادی همچون ترامپ، سطح رفتارهای سیاسی را در جهان تنزل داده است. افرادی همچون رئیسجمهور بیادب ایالاتمتحده معتقدند واقعیتهای ناگفته بسیاری در زندگی اجتماعی مردم وجود دارد و آنها تنها کسانی هستند که جسارت گفتن این واقعیتها را دارند. اما، این همه داستان نیست. «راستگویی» و «صراحت» فاصله زیادی با «بینزاکتی» و «گستاخی» دارد. روی غیرمتمدنانه این داستان برای سیاست و برای افکار عمومی خطرناک است.
گرچه گستاخی میتواند استراتژی موثری در برخی مناظرهها و مباحثات سیاسی باشد اما در برابر چشم جامعه بازی خطرناکی است. هر جمله یا توئیت یا رفتار بیادبانه از سوی سیاستمداران میتواند رابطه میان دولت- مردم را مخدوش کند، سطح روابط دیپلماتیک را تنزل دهد و سبب ناامیدی و رویگردانی شهروندان از سیاست و سیاستمداران شود.