ارزیابی سیاستهای مبارزه با مواد مخدر در گفتوگو با سیدحسن حسینی
نسخههای بیثمر
در حال حاضر در میان برخی افراد طبقات بالای جامعه، پزشک جراح یا مهندس عالیرتبه معتاد هم داریم اما چون این افراد درآمدهای قابل توجه و امکانات و خدمات درمانی خوبی در اختیار دارند معتاد کنار خیابانی نمیشوند.
سیدحسن حسینی، عضو هیاتعلمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که در سال 1376 در رشته «جامعهشناسی تخصصی فرهنگ و آسیبهای اجتماعی» از دانشگاه متز فرانسه مدرک دکترا گرفته، میگوید پدیدههایی مثل اعتیاد در جوامع بشری بوده، هست و خواهد بود و تنها هنری که ما میتوانیم داشته باشیم این است که این پدیده و آسیبهای ناشی از آن را محدود کنیم. این استاد دانشگاه که طرح «تحقیق در عوامل گرایش به مصرف مواد مخدر در دو حوزه فرهنگی ایران و فرانسه و مقایسه آن با یکدیگر» از جمله فعالیتهای پژوهشیاش بوده، علت موفق نشدن سیاستهای مبارزه با مواد مخدر در ایران را دولتی بودن آن میداند و بر اهمیت حساسیت و مشارکت جامعه در مبارزه با اعتیاد تاکید میکند.
به نظر شما تصویر منتشرشده از فردی که در داخل واگن مترو در حال استعمال ماده مخدر است، چه پیامی برای جامعه و سیاستگذاران دارد؟ آیا میتوان گفت این تصویر نشان میدهد استعمال مواد مخدر بیشتر شده، قبح آن از بین رفته و به همین دلیل فردی در یک مکان عمومی اقدام به استعمال مواد مخدر میکند؟
به نظر من این تصویر نشانه هیچ امر غیرمترقبهای نبوده و نیست. تنها اتفاقی که افتاده این است که با استفاده از رسانههای جدید و اینترنت، ما شاهد تصویر این فرد شدهایم که در محیط عمومی مترو در حال مصرف مواد است، اما خود این موضوع امر غیرمترقبهای نیست چراکه بخشی از محیطهای عمومی در هر جامعهای و از جمله جامعه ما اغلب شاهد چنین رفتارهایی بوده است. در مناطق مختلفی از تهران و سایر شهرهای کشور، محلهای عمومی وجود دارد که مردم در حال زندگی و کار هستند، اما در کنار آنها عدهای هم مشغول استعمال مواد مخدر هستند. پارکها هم محل عمومی هستند و در آنها ما مصرفکنندگان مواد مخدر را میبینیم. این امر در جوامع دیگر هم دیده میشود. فقط شاید در آن جوامع بیشتر معتادان الکل به مصرف نوشیدنیهای الکلی مشغول باشند، در جوامعی مثل هلند
که از سالها پیش سیاستهای کنترلی خاصی در جریان است و دکههای مخصوصی برای مصرف مواد مخدر قرار داده شده، کمتر در محیطهای عمومی شاهد استعمال مواد مخدر به صورت علنی هستیم. البته این سیاست هلندیها که مشابه آن در سایر کشورهای اروپایی هم ایجاد شده، جهت شناسایی، کنترل و بسیاری سیاستهای دیگر هم هست. نکته مهمی که درباره سوژه آن عکس باید مورد توجه قرار بگیرد این است که فرد معتاد بهتدریج نسبت به آداب و مناسبات اجتماعی بیتوجه میشود و کمکم تمایلی نیز به پنهانکاری در مورد اعتیاد خود نشان نمیدهد. همین وضعیت لاقیدی موجب طرد او از طرف گروه همکاران، دوستان و افراد خانواده میشود و این طردشدگی بیتفاوتی او را نسبت به کل جامعه در پی دارد. معتادان خیابانی به دلیل بالا رفتن دوز اعتیادشان حتی از خانواده خود طرد میشوند. پس دیگر برایشان مهم نیست دیگران چگونه درباره آنها فکر میکنند چون جامعه مفهومش را برای آنها از دست داده است.
به این موضوع اشاره کردید که خود شما در خارج از ایران در محیطهای عمومی شاهد مصرف الکل و مواد مخدر بودهاید. این تجربهها در کدام کشورها برای شما رخ داده است؟
من در سالهای اولیه دهه ۱۳۶۰ شمسی، درباره معتادانی که در اردوهای اعتیاد بودند، تحقیق کردم. بعد هم که برای تحصیلات دکترا به فرانسه رفتم در آنجا در کنار کار تزم که موضوع دیگری بود، با استادان و همکارانم درباره اعتیاد در فرانسه، بلژیک، لوکزامبورگ و هلند کار کردم. در آنجا مشاهدات نزدیکی از این پدیده داشتم و با معتادان این کشورها درباره اینکه چگونه معتاد شدهاند و چه شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی داشتهاند، مصاحبه کردم. در آنجا شاهد بودم که چنین پدیدههایی در محیطهای عمومی رخ میدهد. ممکن است در فرانسه ناگهان ببینید یک معتاد به الکل وارد اتوبوس میشود و شیشه مشروبش را هم در دست دارد و مینوشد. اتفاقاً یک بار یک الکلی، از شیشه مشروباش به یک جوان تعارف کرد و او هم از آن نوشید. نحوه تعامل مهربانانه آن مسافر با این فرد الکلی برای من جالب بود. در این کشورها خانههای خاصی هم برای استقرار معتادان و افراد بیخانمان در نظر گرفته میشود. البته
در این کشورهای اروپایی، سازمانهای مردمی در شناسایی معتادان، ترک اعتیاد و کمک به خانوادههای معتادان نقش بسیار مهمی دارند و از این نظر با کشور ما قابل مقایسه نیستند.
به نظر شما با این همه ارگان و سازمانهای مختلف و بودجههایی که صرف میشود چه اتفاقی رخ داده که کشور ما در میزان مصرف مواد مخدر به وضعیت کنونی دچار شده است؟
اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی، پدیدهای است که جسم، روان و شرایط اجتماعی و فرهنگی فرد در کنار یکدیگر او را به این سمت سوق میدهند. بنابراین باید به همه این ابعاد توجه کنیم. ضمن اینکه اعتیاد را نباید فقط به مصرف مواد مخدر و الکل منحصر بدانیم، بلکه باید توجه کنیم که فرد معتاد بهتدریج در عملکردهایی که در صحنه اجتماعی دارد ضعیف میشود، در انجام وظایفش به عنوان کارمند، همسر، پدر و... دچار مشکل شده و به این ترتیب موجب اثرگذاری منفی بر جامعه میشود. اما اینکه چرا تعداد معتادان در جامعه ما با وجود این همه دستگاههای عریض و طویل همچنان بالاست، تحلیل مفصلی لازم دارد. من شخصاً معتقد نیستم اعتیاد یک توطئه غربی است؛ نه اروپاییها و نه آمریکاییها دام نگذاشتهاند که جوانهای ما معتاد شوند. اعتیاد در جامعه ما یک امر فرهنگی و تاریخی است و از گذشته در کشور ما وجود داشته است. البته سازنده مواد مخدر صنعتی مانند سایر مواد شیمیایی سازمانهای غربی
بودهاند، اما تعداد بالای معتادان در کشور ما به ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی ما برمیگردد. در زمینه قوانین هم باید توجه کرد که اتفاقاً گاهی اوقات قوانین و مقررات باعث میشوند جامعه به سمت و سوی نامناسبتری حرکت کند. من معتقدم این فکر که اعتیاد و مواد مخدر یک امر از بیرون است، درست نبود. بر مبنای همین تفکر نادرست، میگفتند حالا باید با قلع و قمع معتادان و دستگیری آنها مساله اعتیاد را حل کرد یا اگر همه معتادان را در دریا بریزیم مساله حل میشود. اینها ایدههای بسیار خامی بودند و به دلیل همین خام بودنشان نتیجهای از آنها نگرفتیم. به مدت حدود ۱۰ سال سیاستهای ما درباره اعتیاد به مواد مخدر سیاستهای نامناسبی بود. پیش از آن ما کشوری بودیم که تحت نظارت سازمان ملل گیاه شاهدانه و خشخاش کشت میکردیم، از خشخاش تریاک میگرفتیم، بخشی از آن را میفروختیم و بخشی را در داخل مصرف میکردیم چون از این گیاه استفاده دارویی میشود. از آن طرف ما در جوار کشورهایی هستیم که آنها هم تحت نظارت سازمان ملل تولید تریاک را داشتهاند، چون منطقهای که ما در آن قرار داریم مستعد کشت این گیاه بوده است. بگیر و ببندها، اعدامها و شلاقها نتیجه
مطلوبی در بر نخواهد داشت. خود من یک بار دیدم کسی را که مواد مخدر خرید و فروش و مصرف کرده، شلاق میزنند. این فرد بعد از شلاق خوردن، مثل قهرمانها دستهایش را بالا گرفت و رفت. از سال ۱۳۶۷ ستاد مبارزه با مواد مخدر تشکیل شد و سیاستهای این ستاد و مجموعه سازمانهای امنیتی، نظامی و فرهنگی که عضو آن هستند، تعیین شد. خود من هم چند سال در دولت اصلاحات از طرف وزارت بهداشت و درمان در ستاد مبارزه با مواد مخدر شرکت کردم. در آن دوره هم در آنجا دیدگاهها بیشتر پلیسی و کمتر تحقیقاتی، فرهنگی و اجتماعی بود. نهایتاً من معتقدم تا امروز ما هنوز نگاهی منسجم و یکپارچه و سیاستی هماهنگ در رابطه با این پدیده و کنترل آن پیدا نکردهایم. هر کسی کاری انجام میدهد و هر کدام با نگاههای مختلف نظامی، قضایی، امنیتی و فرهنگی. ما قبل از انقلاب هم معتاد داشتیم، در محلههایی مانند مولوی و شوش، همین وضعیتی را داشتیم که الان شاهدش هستیم. بنابراین ما باید به این نتیجه برسیم که یکی از عوامل اعتیاد و تداوم آن ویژگیهای محلههایی است که تعداد معتادان در آنها بیشتر است؛ محلههای فقیر و پُرتراکم با درآمدهای پایین و مدارس ضعیف. فرقی ندارد چه دورهای
باشد. این شرایط در هر دورهای میتواند این پدیده را بازتولید کند. نفی قضیه هم هیچ کمکی به حل مشکل نمیکند. باید پدیده را شناخت و راههای مناسب کنترل و محدود ساختن آن را به دست آورد. پدیدههایی مثل اعتیاد به مواد مخدر در جوامع بشری بوده، هست و خواهد بود. تنها هنری که ما میتوانیم داشته باشیم این است که این پدیده و آسیبهای ناشی از آن را محدود کنیم و نگذاریم بیشتر گسترش یابد.
شما از سویی به جای اصطلاح «آسیب اجتماعی» از تعبیر «انحراف اجتماعی» استفاده میکنید و معتقدید با توجه به شرایط و هنجارهای اجتماعی بعضی پدیدهها انحراف محسوب میشوند. از سوی دیگر هم به خاستگاه اجتماعی و فرهنگی اعتیاد در کشور ما اشاره میکنید. با این تفاسیر شما اعتیاد را انحراف اجتماعی میدانید یا خیر؟
وقتی از زمینه فرهنگی این موضوع سخن گفته میشود منظور این است که در فرهنگ سنتی و گذشته ما اصلاً مصرف مواد مخدر جرم یا گناه نبوده است. استعمال مشروبات الکلی غیرشرعی بوده ولی مصرف تریاک و پای منقل نشستن جرم یا گناه نبوده است. ما در این باره فقط حکم شرعی داشتهایم مبنی بر اینکه آنچه برای بدن مضر است، نباید مصرف شود. در فرهنگ ما بسیاری افراد برای تسکین دردهای موضعی و افراد بالای ۴۵ و ۵۰ سال برای مواجهه با عوارض میانسالی و سالمندی تریاک مصرف میکردهاند. مصرف این ماده و مشتقاتش یک امر منحرفانه نبوده و جنبه دارویی داشته است. حتی وقتی این مصرف به مصرف مداوم تبدیل میشده، چون به صورت طبیعی و در سن خاصی بوده، تلقیای که ما امروز از یک معتاد جوان داریم، در آن زمان درباره معتادان به مواد مخدر پیش
نمیآمده است. همین حالا هم در میان برخی افراد طبقات بالای جامعه ما پزشک جراح یا مهندس عالیرتبه معتاد هم داریم اما چون این افراد درآمدهای قابل توجه و امکانات و خدمات درمانی خوبی در اختیار دارند، معتاد کنار خیابانی نمیشوند و موضع طبقاتیشان هم آنها را از برچسب خوردن مبرا میکند.
سیاستهای مبارزه با مواد مخدر در ایران بهویژه در مقایسه با کشورهای توسعهیافته چه ویژگیهایی دارد و برای کسب نتایج بهتر باید چه تغییراتی در آنها اعمال شود؟
در کشورهای توسعهیافته انجمنهای معتادان گمنام (NA) که اغلب از خود معتادان سابق تشکیل میشود، یکدیگر را شناسایی میکنند و معتادان نجاتیافته به سایر افراد کمک میکنند. از سوی دیگر سازمانهای مختلف هم به معتادانی که میخواهند ترک کنند سرویس میدهند. به عنوان مثال بیمارستانها در بخش مخصوص ترک اعتیاد، به این افراد سرویسهای دارویی و رواندرمانی ارائه میکنند. بعد از ترک اعتیاد هم مراکزی برای ارائه داروهای لازم وجود دارد. نکته دیگر این است که برای آنها ترک اعتیاد به این مفهوم نیست که انتظار داشته باشند فرد معتاد را یک دفعه به یک فرد کاملاً پاک تبدیل کنند؛ یعنی اگر کسی را که درجه اعتیادش ۹۰ است به درجه ۵۰ اعتیاد برسانند، موفقیت خیلی بزرگی محسوب میشود. لازمه موفقیت همه این اقدامات این است که سازمانهای دولتی و انجمنهای معتادان گمنام بتوانند با یکدیگر هماهنگ عمل کنند. ما در ایران انجمنهای مردمی داریم اما چندان توسعهیافته و هماهنگ
نیستند. ما در ایران با سازمانهای مردمنهاد (NGO) مشکل داریم. باید این مشکل را کنار بگذاریم و از تجمعاتی که برای سرویسدهی به مردم ایجاد میشود، نترسیم.
گاهی خود مردم هم نگاه مناسب و حمایتی به معتادان ندارند و به عنوان نمونه اخیراً شاهد بودیم که در پارک حقانی محله هرندی مردم وسایل معتادان را به آتش کشیدند. در این زمینه چه راهکاری وجود دارد؟
به هر حال مردم آن منطقه هم حق زندگی دارند. مشکل را باید این طور حل کرد که ما واقعیت این جمعیت را بپذیریم و برایشان امکانات و مناطقی را در نظر بگیریم. اگرچه تا زمانی که معتادان کارتنخواب ترک نکرده باشند، بستگانشان آنها را نمیپذیرند، ولی عضویت این افراد در جامعه قطع نشده است. تعدادشان هم آنقدر کم نیست که بتوان آنها را نابود کرد. در حالت خوشبینانه و طبق اعلام ستاد مبارزه با مواد مخدر، نیروی انتظامی و وزارت کشور، در کشور ما حداقل یک میلیون و ۳۵۰ هزار معتاد وجود دارد و حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار مصرفکننده تفننی که آنها هم در معرض اعتیاد کامل هستند. باید این افراد را به شرایطی رساند که درصد اعتیادشان پایین بیاید و میزان آسیبرسانی اعتیاد این افراد به جامعه را کمتر کرد. طبق ادعای مسوولان قضایی ۶۰ درصد زندانیان ما در ارتباط با مواد مخدر هستند. پس اگر سود و زیان اقتصادی را هم در نظر بگیریم، سرمایهگذاری کردن
در این بخش، هزینههای ما را در بخشهای دیگر کاهش میدهد.
آیا میتوان گفت سیاستهای مبارزه با مواد مخدر در کشور ما شکست خورده است؟
با توجه به اینکه ما نتوانستهایم این موضوع را کنترل و از گسترش آن جلوگیری کنیم، میتوانیم بگوییم سیاستهای کنترلی ما شکست خورده، اما نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که چه زمینههایی موجب بروز و ظهور بیشتر گرایش به مواد مخدر شده است. ممکن است سیاستهای پیشگیرانه از مواد مخدر داشته باشیم اما در سطح ساختارهای عمومیتر جامعه، نقشی ایفا نکرده باشیم. بنابراین خود به خود اعتیاد بازتولید میشود. یکی از مواردی که میتواند اعتیاد را بازتولید کند و باید در سیاستهای پیشگیرانه به آن توجه کرد خانوادههای آسیبدیده از اعتیاد است. جامعه و سازمانهای فرهنگی و اجتماعی باید سرپرستی خانوادههایی را که سرپرست معتاد دارند بر عهده بگیرند و این مساله فقط بر عهده کمیته امداد و سازمان بهزیستی نباشد. مردم باید یاد بگیرند به یک خانواده معتاد مثل خانوادهای که سرپرستش فوت کرده، کمک کنند. بچههای خانوادههای معتاد مدرسههای خوب هم ندارند. دانشجویان ما باید بروند و به این بچهها به صورت رایگان تدریس کنند. ولی ما کمتر شاهد چنین اقداماتی
هستیم و به عبارتی به فردگرایی مذموم دچار شدهایم که با فردگرایی جوامع توسعهیافته متفاوت است و باعث میشود جامعه آسیبهای خود را از جمله در زمینه اعتیاد بازتولید کند. لذا سیاستهایی که شما به آن اشاره کردید، چون فقط سیاستهای دولتی و حکومتی بوده قطعاً نتوانسته کارساز باشد. سیاست بایستی اجتماعی باشد. اعتیاد مسالهای اجتماعی است و زمانی قابل حل است که جامعه نسبت به آن حساسیت داشته باشد.
به موضوع عکس منتشرشده از مصرف مواد مخدر در مترو برگردیم. مسوولان مترو ابتدا صحت آن را تکذیب کردند و بعد سردار مرتضی طلایی، نایبرئیس شورای شهر تهران، آن را تایید کرد. شما در مواجهه با این پدیده چه نوع رفتاری را توصیه میکنید؟
به نظر من قطعاً مصرف مواد مخدر در ملاءعام جرم است اما از آن طرف برای فرد معتادی که حاضر است برای رفع نیازش به مواد مخدر به هر عمل ناشایست تن در دهد، جامعه و محیطهای اجتماعی ارزش و مفهوم خودش را از دست داده است و داخل یا بیرون مترو، پارک و سایر محیطها هیچ کدام با هم تفاوتی ندارند. مواد هم که همیشه در دسترس است. بنابراین فکر میکنم اینکه مسوولی بگوید درست است و شهرداری بگوید غلط است، بحثهای انحرافی است. این موضوع به شهرداری ربطی ندارد. شهرداری مترو را اداره میکند و ماموران هم دارند کنترل میکنند. به نظر من در پیش آمدن چنین مواردی نه نیروی انتظامی مقصر است و نه شهرداری. بلکه باید واقعیت را از فضای بالاتری نگاه کرد. در مواجهه با مسائل اجتماعی ما میخواهیم این مسائل را به گردن یکدیگر بیندازیم، درحالیکه این موارد مسائل اجتماعی است و به همه ما مربوط است. مقصر دانستن یکدیگر
به حل مساله کمکی نمیکند.
منظور شما این است که باید خود موضوع اعتیاد را کنترل کرد نه مصرف آن در ملاءعام را؟
دقیقاً همین طور است. اینها موردهای خاص هستند در حالی که اعتیاد یک مساله عام و جامعهشمول است و باید به آن به صورت عام نگاه کرد.
میتوان گفت قرار دادن مکانهای خاصی برای استعمال مواد مخدر توسط معتادان به صورت کنترلشده و تحت نظارت، میتواند راهی برای پیشگیری از استعمال مواد در مکانهای عمومی باشد؟
بله، کشورهای دیگر از چنین سیاستها و اقداماتی نتیجه مثبت گرفتهاند. البته در جامعه ما عدهای با این حرفها مخالفند، اما به نظر من همانطور که ما از تکنولوژی یا اتومبیلهای مدل بالاتر استفاده میکنیم، در سیاستهای اجتماعی هم باید از سیاستهای کشورهایی که در زمینه کنترل مواد مخدر و پیشگیری از اعتیاد موفق بودهاند، استفاده کنیم. حال ممکن است بتوان تغییراتی هم در طرحهای آنها داد. مثال برعکس این موضوع هم اتفاق افتاد. زمانی وقتی گفته میشد شما چگونه میخواهید مساله اعتیاد را با قلع و قمع حل کنید، عدهای میگفتند چینیها با این کار موفق شدهاند؛ مائو همه معتادها را به دریا ریخته و خیال خودش را راحت کرده است، اما آیا همان چین الان معتاد ندارد؟ روسیه معتاد ندارد؟ اتفاقاً تعداد معتادهای روسیه از کشورهای غربی خیلی بیشتر است. پس باید ببینیم چه سیاستهایی چگونه و در کجا با موفقیت و چه سیاستهایی با شکست مواجه شدهاند. تاسیس مراکزی
که معتادان در آنها شناسایی میشوند، تحت پوشش قرار میگیرند و امراضشان کنترل میشود از سیاستهای موفق بوده است. یکی از مشکلات ما درباره اعتیاد این بود که ایدز ابتدا با سرنگهای مشترک معتادان منتشر شد و بعد هم معتادان تنفروش آن را رواج دادند. وقتی کنترلی روی محل استقرار معتادان و تنفروشان نباشد، پدیدههای آسیبی جنبی از جمله امراضی مانند ایدز هم گسترش مییابند.
دیدگاه تان را بنویسید