گفتوگو با مرضیه برومند درباره موانع برنامهسازی برای کودکان
برنامهسازی کودک، اهمیت دادن به آینده ایران است
از «هادی و هدی» تا «خونه مادربزرگه» خاطره شیرین برنامههایی را در حوزه کودک و نوجوان یادآوری میکند که جای خالی آنها در آنتن صدا و سیمای این روزها و حتی سینما و تئاتر کودک، به چشم میخورد. برنامههایی که با حداقل امکانات اما با خلاقیت، مسوولیتشناسی و علاقه جدی هنرمندانی تولید شد که هنوز هم در جامعه هنری ما حضور دارند اما فرصتی برای ایفای نقش به آنها داده نمیشود.
از «هادی و هدی» تا «خونه مادربزرگه» خاطره شیرین برنامههایی را در حوزه کودک و نوجوان یادآوری میکند که جای خالی آنها در آنتن صدا و سیمای این روزها و حتی سینما و تئاتر کودک، به چشم میخورد. برنامههایی که با حداقل امکانات اما با خلاقیت، مسوولیتشناسی و علاقه جدی هنرمندانی تولید شد که هنوز هم در جامعه هنری ما حضور دارند اما فرصتی برای ایفای نقش به آنها داده نمیشود. درباره برنامهسازی کودک و نوجوان و اهمیت لحاظ شدن مولفههای سرگرمی، آموزشی و تربیتی زیاد صحبت شده است اما شنیدن نظرات کارشناسی یکی از چهرههای خوشنام و باسابقه این حوزه، حتماً راهگشاست. مرضیه برومند که با آثار تلویزیونی چون خونه مادربزرگه، قصههای تا به تا و مدرسه موشها و آثار سینمایی چون شهرموشها و الو الو من جوجوام، برای ایرانیان شناخته شده است در گفتوگو با تجارت فردا، به آسیبشناسی تولیدات امروز این حوزه پرداخته است.
درباره آسیبها و کاستیهای برنامهسازی کودک و نوجوان، حرف و سخن بسیار بیان شده است اما درهای این بخش همچنان بر پاشنه قبلی میچرخد. چرا با وجود ظرفیتهای خوب در این حوزه و دوران درخشان دهههای 60 و 70، به تدریج به شرایط امروز رسیدیم؟
همین حالا پول و امکانات لازم را در اختیار کارگردان و تهیهکنندگان دلسوز بگذارند ببینید چه برنامههای خلاقی برای بچهها ساخته میشود. شخصیتهایی خلق میشود که بچهها دوست دارند و با آنها ارتباط برقرار میکنند. باید برای پیشکسوتان برنامهسازی کودک امکاناتی فراهم شود تا کارهای بهتری بسازند و قابلیتهایشان را بیشتر نشان دهند. در این سالها خیلی از هنرمندانی که برای گروه کودک برنامهسازی میکردند، یا دیگر کار نمیکنند یا جذب گروهها و ژانرهای دیگری شدهاند یا از ایران رفتهاند. خیلی از کسانی که بااستعداد و علاقهمند بودهاند، دلسرد شدهاند. کسی که کار فرهنگی میکند باید ازخودگذشتگی داشته باشد، باید بداند چه میخواهد و چه حرف جدیدی را میخواهد بزند. باید مطالعه کند، سختکوش باشد و میدان را زود خالی نکند. ما در گذشته مسوولانه و عاشقانه کار کردیم و هر آنچه را در
چنته داشتیم به کار بستیم. الان هم وقتی کار میکنیم با همان عشق کار میکنیم.
قرار است برنامهسازی علاوه بر سرگرمی، در شکلدهی شخصیت بچهها، نقش بازی کند و در میان سایر مولفههای تربیتی، بخشی از این بار را بر دوش بکشد همانطور که بسیاری از برنامههای سالهای دهه 60 تلویزیون به شکلی هنرمندانه، همین مسوولیت را بر عهده داشت. امروز تولیدات کودک و نوجوان به این مساله توجه میکنند؟
این سوال را از خود بچهها بپرسید. ببینید نظر بچهها درباره برنامههای کودکی که برای آنها پخش میشود، چیست. به هر حال بچهها هر روز پای تلویزیون نشستهاند و برنامههای خالهها و عموهای مختلف را میبینند. باید دید این برنامه تاثیر مثبتی روی بچهها میگذارد یا نه؟ آیا در روند تربیتیشان موثر است؟
شما به عنوان یک کارشناس چه نظری دارید؟
نمیخواهم فقط براساس دانستههای خودم حرف بزنم. این سوالها نیاز به آمار و پژوهش و نظر خود بچهها دارد اما به نظر من برنامهها تاثیر خوبی روی بچهها نمیگذارد. چون برنامهسازان از آگاهی و شناخت کافی برای تولید یک اثر مناسب برای کودکان برخوردار نیستند. برنامهساز باید قبل از هر چیز دنیای کودکان را بشناسد و بداند نیازهای کودک را باید چگونه تامین کند. مثلاً چند وقت پیش نشسته بودم و یک برنامه کودک را تماشا میکردم یک شخصیتی در برنامه بود که نانوا بود و از قضا سرما خورده بود، نانها را دور خودش چیده بود و روی آنها عطسه و سرفه میکرد. من اولش فکر کردم این شخصیت میخواهد این کار اشتباه را انجام دهد که مثلاً خاله برنامه بیاید و به او تذکر دهد که این چه کاریست که تو میکنی و نباید روی خوردنی عطسه کرد. اما هر چه صبر کردم هیچ کدام از عوامل و کارگردان و دستاندرکاران متوجه نشدند که این کاری که آن نانوا میکرد غلط بود و بدآموزی داشت. از این دست اشکالات در تلویزیون زیاد است.
مشکل کجاست؟ میگویند امکانات فعلی در مقایسه با سطح انتظارات کافی نیست.
اتفاقاً امروز خلاقیت و امکاناتی که در اختیار برنامهسازان و کارگردانان کودک قرار دارد، زیادتر از چیزی است که در دوران برنامهسازی ما بود. الان عروسکهای متنوع و جدیدی سفارش میدهند و دوروزه آماده میشود. اما این خلاقیتها در جهت درست استفاده نمیشود، برای همین جواب نمیدهد.
در این سالها، برنامههای کودک و نوجوان دچار حاشیههای خاصی هم شده است مانند آنچه در مورد فیتیلهها اتفاق افتاد. ریشه این مسائل را باید در کجا جستوجو کرد؟
من فکر میکنم قبل از اینکه از این دست اتفاقات در این برنامهها بیفتد باید سر و صدایمان دربیاید و به آن معترض شویم. برنامه بد، بد است. مردم باید به بدآموزیهای این برنامهها اعتراض کنند. حتی اگر این برنامهها به لهجه و قومی هم توهین نکرده باشد و صحنه ناهنجاری هم در آن نباشد، باز هم برنامه مناسبی نیست. حتی اگر این برنامه به گویش یا قوم خاصی اهانت نمیکرد باز هم من از دیدن آن ناراحت میشدم. حتی پدر و مادرهایی که کمی آگاه و فرهنگی هستند دوست ندارند بچهشان فقط به قیمت سرگرم شدن پای برنامه «خاله»ها بنشیند و اصلاً نمیگذارند این برنامهها را تماشا کنند، چون نه ذوقی در آنها هست، نه استعدادی و نه لحن و ادبیات مناسبی. همه چیز بیسلیقه و ابتدایی است. حتی شعارهای اخلاقی و دینی که در برنامه داده میشود به دل نمینشیند و تاثیر نمیگذارد. انگار فقط برای رفع تکلیف و انجام وظیفه کار شده است. مجریها از روح دین و انساندوستی غافل میشوند و یک جملاتی را مدام
تکرار میکنند. دکورها هم بدون ذوق و استعداد طراحی شده، در آنها زیباییشناسی و روانشناسی کودک نادیده گرفته شده و با زمانه خود پیش نمیرود. انگار گروهی از اینکه بچهها تشنه دیدن و سرگرم شدن و گذراندن اوقات فراغت هستند سوءاستفاده میکنند. بچهها هم چون برنامه مفید و جالبی ندارند این برنامهها را نگاه میکنند و متاسفانه یا چیزی یاد نمیگیرند یا نکات بد یاد میگیرند.
چرا شما و سایر هنرمندان و برنامهسازان باتجربه، باز هم برنامه نمیسازید؟
در این دوران، گره کور همه مشکلات به دست مسائل مادی باز میشود! مثلاً الان برنامههای زنده برای کودکان در تلویزیون وحشتناک زیاد شده است. چون این شکل برنامه هزینههای کمتری دارد. برای همین آدمهایی که دلسوز فرهنگ و تربیت بچهها هستند نمیتوانند برنامه بسازند چون هزینهبردار است. اما برنامههای عوامفریبانه محبوب میشود چون هزینه و بودجهاش کم است. هیچ سرمایهگذاری برای برنامه کودک نمیشود، برنامهسازان دریافتی خاصی از تولید خود ندارند. اقتصاد حرف اول را در به وجود آمدن این مشکلات میزند.
اما همین حالا هم بودجه قابل توجهی به این حوزه اختصاص داده میشود.
بله، اما همه کمیتگرا شدهاند. مسوولان باید کمیت را کنار بگذارند و اجازه دهند برنامههایی روی آنتن برود که در شأن تلویزیون و مردم باشد. نباید هر کار بیکیفیتی که سازنده آن به جایی وصل است، اجازه ساخت بگیرد.
نقد تخصصی شما به برنامههای کودک و نوجوانی که در حال پخش است، چیست؟
پخش زنده برای برنامه کودک خطرناک است. در همه دنیا فقط اخبار برای کودکان زنده پخش میشود. پخش زنده باعث بروز مشکلات زیادی میشود. بارها هم دیدهایم. درحالی که این مدل برنامهسازی در تلویزیون ما زیاد است، کار سردستی و سمبل کردن. اگر قرار است برنامهای برای بچهها ساخته شود باید متن آن از قبل نوشته شده باشد، هم از لحاظ ادبی، هم فرهنگی و هم روانشناختی کنترل شده باشد. فردی که قرار است مجری برنامه باشد، باید به تمام مسائل تربیتی کودک واقف باشد. دکور و حتی لباس خانم و آقای مجری باید با مطالعه و برنامهریزی طراحی و انتخاب شده باشد. اگر برنامههای پخش زنده را به حداقل برسانند و به جای کمیت، به کیفیت برنامهها اهمیت بدهند، برنامه موفق ساخته میشود. قیافه بچهها را در این برنامههای زنده دیدهاید، همه حوصلهشان سررفته و خمیازه میکشند چون رفتارهای تصنعی مجریها برای بچهها باورپذیر نیست و آنها را جذب نمیکند. در برنامهها خیلی نقش تربیتی پررنگ نیست. یکی دیگر از مشکلات کار کودک زمان نامناسب پخش بعضی از فیلمها و برنامههایی است که
اتفاقاً کارگردانان خوب و جوان و باانگیزهای آنها را ساختهاند. یک گروه باانگیزه روزها زحمت میکشد تا یک سریال خوب را آماده کند اما این مجموعه در زمان مناسب و خوب به نمایش درنمیآید. بیسلیقگی و بیبرنامگی در تمام کارها به چشم میخورد. باید برای برنامهسازی تلویزیون سرمایهگذاری درازمدت کرد؛ نهفقط در حوزه مادی که از نظر وقت و انرژی هم باید سرمایهگذاری کرد. اما این روزها همه برای مناسبتها برنامه تولید میکنند و برنامهریزی میکنند که برای عید چه کاری بسازیم. اما باید برای یک سال آینده در نظر گرفت که چه برنامههایی روی آنتن برود.
این نکته را قبول دارید که کارشناسان و هنرمندان کاربلد هم نسبت به شرایط فعلی، بیتفاوت شدهاند و از خلاقیتهای گذشته، در آنها اثری نیست؟
به نظر من اینطور نیست که هیچکس متوجه نباشد اثری که تولید میشود ضعیف و بیکیفیت است، اما میگویند بگیریم برویم. انگار وظیفهشان این است که بودجهای را که در اختیار دارند تا آخر سال به هر نحوی تمام کنند و بگویند ما تا آخر سال 10 تا کار تولید کردیم.
حتماً شما هم به شکل مستقیم یا غیرمستقیم با بچههای امروز سر و کار دارید. به نظر شما اصلیترین نیاز آنها که باید در برنامهسازی کودک و اساساً تولید کالای فرهنگی لحاظ شود، چیست؟
اگر میخواهیم بچههای شاد و سرحالی داشته باشیم باید برای آنها کتابهای مناسب تهیه کنیم و برنامههای تلویزیونی مفرح بسازیم. بچههای امروز نیاز به شادی و نشاط دارند. این موضوعی است که فقدانش در برنامههای تلویزیونی ما احساس میشود. میتوان با کمی تلاش فضای برنامهها را برای بچهها باکیفیت کرد. نویسندگان و برنامهسازان باید از دید بچهها به برنامهها نگاه کنند و سراغ سوژههایی بروند که بچهها دوست دارند و البته نیاز دارند. بچههای امروز سوژههای شاد و خندهدار را میپسندند، چون خندیدن نیاز اصلی کودک است، اما نباید با کارهای تصنعی و دروغین بچهها را به زور خنداند. برنامههای کودک امروز به شادی و نشاط بچهها اهمیت زیادی نمیدهد. همه کسانی که در کار و حرفهای هستند که با کودک و نوجوان سر و کار دارد، باید به این نیاز مهم و ضروری کودک توجه کنند. بچهها امروز به شادی و خاطرهسازی نیاز دارند همان طور که ما در دوران کودکی
شاد بودیم و الان خاطرات کودکی برایمان شیرین است.
چه ملاکها و معیارهایی، دوران کودکی را برای نسل شما شاد و شیرین میکرد؟
وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم با اینکه ما در کودکی وسایل و امکانات زیادی برای تفریح و بازی نداشتیم اما همیشه در حال بازی و خندیدن بودیم. برای همین هنوز خاطرات شیرین کودکی یادمان است. اما بچههای امروز با وجود این همه وسیلههای متنوع و سرگرمکننده خیلی وقتها شاد نیستند. شاید سیستم آموزشی اشتباه هم در این زمینه نقش دارد. فشارهای درسی روی بچهها زیاد شده. هر چند سال یک بار هم این سیستم آموزشی را تغییر میدهند و چیزهای جدیدی وارد آن میکنند اما باز اثر ندارد و جواب نمیگیرند. بچهها باید با هنر و ورزش هم به همان میزانی که سر کلاسهای درسی مینشینند، آشنا شوند. آشنایی با هنر بچهها را از استرس و فشارهای درسی خارج میکند. اما امروز بچهها انشا ندارند، برای همین با تاریخ ادبیات و کتاب آشنا نمیشوند. در حالی که باید بچهها را از همان دبستان با ادبیات و کتاب آشنا کرد و آنها را کتابخوان تربیت کرد. ورزش هم یکی از نیازهای مهم بچههاست. بچهها در زنگ ورزش باید بازیهای دستهجمعی کنند، اما آنقدر فضای مدارس کوچک شده که جایی برای بازی
و هیاهوی بچهها نیست. قدیمها مدارس بزرگ بود و ما مدام در حال بازی و دویدن بودیم. مدرسه محل مناسبی برای کشف استعدادهای بچههاست اما نباید بگذاریم همه انرژی بچهها صرف کتابهای درسی سنگین و امتحانات پشت هم شود. باید آنها با دنیای هنر و بازی هم آشنا شوند. همان قدر که آموزش ریاضی و علوم و دیکته برای بچهها لازم است، بازی و نشاط هم مهم است. اگر این نیاز بچهها در مدرسه تامین شود، مدرسه را بیشتر دوست خواهند داشت. اما من فکر میکنم بچههای امروز با مدرسه زیاد ارتباط برقرار نمیکنند، چون مدرسه بچهها را فقط تحت فشار درس و امتحان و یادگیری قرار میدهد، برای همین بچهها از مدرسه زده میشوند. این نوع آموزش کهنه شده و با روحیه بچههای امروز همخوانی ندارد.
و بار اصلی یادآوری این کاستیها را با چه نهاد یا سازمانی میدانید؟
رسانه نقش مهمی در این زمینه دارد، اگر برنامههای تلویزیونی، تئاتر، سینما و کتاب بتواند بچهها را شاد کند، آنها با انرژی بیشتری پای درس و کتاب مینشینند. البته برنامهها باید طوری باشد که ذهن بچهها را شاد کند، نه اینکه فقط لب آنها را با ابزارهای خندهدار وادار به خنده کند. امروز کتابهای کودکان هم خالی از سلیقه است. یکسری کتابهای فانتزی برگرفته از افسانههای خارجی بدون هیچ سلیقهای تمام بازار را گرفته. ما حتی دیگر قصههای اصیل ایرانی را هم در کتابها نمیبینیم.
به عنوان یک هنرمند که سالها عمر خود را در حوزه کودک سپری کرده است، بهترین پیشنهادی که میتوانید به مدیران و برنامهسازان این حوزه بدهید، چیست؟
آینده بچهها، آینده تمام جامعه است بنابراین به بچههای امروز اهمیت دهیم و نیازهای آنها را در نظر بگیریم. مدارس، برنامهسازان تلویزیون و نویسندگان کودک، همه و همه در این زمینه نقش موثری دارند که باید نقش خود را به درستی ایفا کنند. فضای کودکی بچهها را شاد کنیم که با عشق و خاطره از دوران کودکیشان گذر کنند و به نوجوانی و جوانی پا بگذارند. افرادی که کودکی شیرین و پرخاطرهای داشتهاند در جوانی هم شاد و بانشاط خواهند بود. این افراد دارای خصوصیات رفتاری مثل مهرورزی، عطوفت و معرفت میشوند و از پرخاشگری و خشونت پرهیز میکنند. بنابراین همه کسانی که در زمینههای مختلف برای کودکان کار میکنند باید با تمام وجود به فکر خاطرهسازی برای آنها باشند و به این موضوع اهمیت زیادی بدهند.
دیدگاه تان را بنویسید