جای خالی آموزش در برنامههای کودک تلویزیون دولتی
وقتی تلویزیون کماثر میشود
بسیاری معتقدند نفی تلویزیون و قطع ارتباط کودک با این رسانه با تاکید بر مخرب بودنش یک دیدگاه متحجرانه است، اما بهنظر میرسد این روزها با توجه به افزایش سلطه رسانهها انتخاب کردن یا حذف تلویزیون از زندگی روزمره کودک کار دشواری نیست، در واقع برای خانوادههای شهرنشینی که قدرت انتخاب بیشتری دارند، امکان جایگزینی یک رسانه دیگر برای آموزش مهیاست.
بسیاری معتقدند نفی تلویزیون و قطع ارتباط کودک با این رسانه با تاکید بر مخرب بودنش یک دیدگاه متحجرانه است، اما بهنظر میرسد این روزها با توجه به افزایش سلطه رسانهها انتخاب کردن یا حذف تلویزیون از زندگی روزمره کودک کار دشواری نیست، در واقع برای خانوادههای شهرنشینی که قدرت انتخاب بیشتری دارند، امکان جایگزینی یک رسانه دیگر برای آموزش مهیاست. اما مخاطب تلویزیون دولتی میلیونی است، در چنین شرایطی که هنوز قدرت رسانههای دیگر همچون اینترنت و شبکههای تلویزیونی اینترنتی در ایران با رسانه دولتی برابری نمیکند، طبیعی است که انتظار از این رسانه برای تاکید بر بحث آموزش برای کودکان بالاتر باشد.
بر اساس آمار مرکز سنجش برنامه مرکز تحقیقات سازمان صدا و سیما، کودکان 5 تا 10ساله، چهار ساعت و 9 دقیقه تلویزیون نگاه میکنند که در پسران این میزان به چهار ساعت و ۱۹ دقیقه و در دختران به چهار ساعت و هشت دقیقه میرسد. در یک نگاه کلی از دل این آمارها به راحتی مشخص میشود که کودک ایرانی دو برابر استانداردهای جهانی به تماشای تلویزیون مینشیند.
در یکی از نظرسنجیهای اخیر درباره تماشای تلویزیون در کودکان پیشدبستانی در بریتانیا، مشخص شده است 40 درصد از والدین سعی میکنند برنامههایی را که کودک در مواجهه با آن قرار میگیرد، گلچین کنند و در این میان تلویزیونهای اینترنتی همچون لیتل بیبی بام به عنوان سومین شبکه پربیننده اینترنتی بیشترین نقش را در آموزش به کودکان دارد و خانوادههای بسیاری ترجیح میدهند از کانالهایی همچون یوتیوب برنامههای دلخواه آموزشی و سرگرمی را برای کودکانشان انتخاب کنند.
اما در ایران نه دسترسی و نه سرعت اینترنت چنین امکانی را در اختیار والدین قرار نمیدهد. در چنین شرایطی است که بار اعظمی از رشد فکری کودک به تلویزیون دولتی واگذار میشود. طی سالهای اخیر نمایشهای تلویزیونی با حضور کودکان و مجریها که برای بچهها برنامه اجرا میکنند، مدام از سوی پژوهشگران این حوزه نقد شده است. در بهترین حالت یک مجری و چند ده کودک دور هم جمع میشوند و اگر خیلی ایدهپردازی شده باشد یک عروسک هم مجری را همراهی میکند. اما تلاشی برای آموزش مهارتهای اجتماعی در خلال این برنامهها به کودک دیده نمیشود. برای کودک پیشدبستانی که هنوز ارتباطش با دنیای بیرون تنها از دریچه تلویزیون و خانواده است، چقدر این برنامهها میتوانند جنبه آموزشی داشته باشند؟ آیا طی این سالها نظارتی بر محتوای آموزشی برنامههای سرگرمکننده تلویزیون انجام شده است.
کودکان بیشتر برنامههای تلویزیون را همچون سرگرمی نگاه میکنند، نه به قصد کسب دانش. ولی در عین حال، فرآیند کسب دانش و بینش از تلویزیون، به صورت ناخودآگاه به وقوع میپیوندد. اما بهنظر برنامهای برای آگاهی و آموزش در سیاستگذاریهای بخش کودک وجود ندارد، تلویزیون در تصرف حجم انبوهی از برنامهها با محوریت عمو و خاله هستند که بهعنوان مجری مدام از روی دست هم نگاه میکنند و تکرار میشوند. خالهها و عموهایی که فقط اسمشان با آن یکی فرق دارد و هر روز قلابیتر و کماثرتر میشوند.
دیدگاه تان را بنویسید