نقش رسانه؛ سرگرمی یا آموزش؟
کودکان امروز در کنار تربیت خانوادگی و مدرسهای، به تربیت رسانهای نیاز دارند؛ این نکتهای است که مناقشهای در آن نیست. برنامههای تلویزیون، سینما و حتی رادیو، علاوه بر پر کردن اوقات فراغت و سرگرمی بر رفتار و رشد فکری کودکان هم اثر دارد.
کودکان امروز در کنار تربیت خانوادگی و مدرسهای، به تربیت رسانهای نیاز دارند؛ این نکتهای است که مناقشهای در آن نیست. برنامههای تلویزیون، سینما و حتی رادیو، علاوه بر پر کردن اوقات فراغت و سرگرمی بر رفتار و رشد فکری کودکان هم اثر دارد. برنامهسازی برای کودکان در گستره جهان و با شرایط بومی و فرهنگی خاص، نیازمند تحقیقات گستردهای است که برنامهسازان و سیاستگذاران برنامههای کودک آن را در نظر میگیرند. تولیدات تلویزیون نقش مهمتری در میان دیگر رسانهها از نظر تاثیرگذاری دارد. اهمیت رسانه تلویزیون و تاثیر آن بر مخاطب، در بزرگسالان دارای ویژگیهای مشخصی است اما وقتی به سن کودکی و نوجوانی میرسیم، تولیدات باید مولفههای دیگری را در خود داشته باشند که علاوه بر سرگرمی و شادی و نشاط، در شکلدهی به شخصیت مخاطبان کوچک خود هم سهمی بر عهده بگیرند. روشن است که تاثیرگذاری رسانهها در تولیدات خاص کودکان و نوجوانان دوچندان است. آنچه در تلویزیون به کودک نشان داده میشود، در حد معادلات ذهنی یک کودک است و او در برداشت از چنین برنامههایی، بسیار حساس و آسیبپذیر است. سرگرمی یکی از اهداف بیشتر برنامههای کودک و نوجوان است اما عنصر آموزش، آن هم زیرپوستی و غیرمستقیم، وظیفهای مورد اتفاق کارشناسان این حوزه است. ماندن در سطح و کافی دانستن یکسری شعارهای تربیتی بدون بهرهگیری از جاذبهها و عناصر شکلدهنده کارتون یا سریال، کودکان را از دریافتهای عمیق محروم ساخته است. این روزها پیامهای تربیتی را مجریان برنامههای کودک به طور مستقیم بیان میکنند و اگر نوآوری هم در کار باشد، تنها در حد تکیهکلامهای یک عروسک یا همخوانی یک ترانه است. این در حالی است که مشاوران آموزشی و روانشناسان کودک معتقدند سرگرمی و آموزش باید به طور توامان مورد توجه برنامهسازان قرار گیرد. برنامه موفق برای کودک و نوجوان، علاوه بر سرگرمی و ایجاد نشاط و شادی در مخاطب، ارزشهای اخلاقی را آموزش داده و از همه مهمتر، راه حل و فصل مسائلی را که بچهها در دوران کودکی با آن مواجه میشوند، نشان میدهد. تاکید بر نقش والدین در زندگی کودک، بخشی دیگر از آموختههای این برنامههاست. اینکه تصویر پدر تنها با کار مشقتبار بیرون خانه و تصویر مادر، چهرهای اندوهگین و مضطرب برای آینده کودک نشان داده شود، برای کودکان امروز حتماً قابل لمس و پذیرش نیست. سالها و سالها کودکان ما الفبا را در کتابهای درسی با چنین رویکردهایی آموختند: «بابا نان داد»، «غذای لذیذ»، «خانواده هاشمی» و... به نظر میرسد در بسیاری از تولیدات تلویزیونی خاص کودکان حلقههای گمشدهای وجود دارد. در مثال ما روشنبینی اجتماعی و ظرافت هنری دو حلقه مفقودهاند.
دیدگاه تان را بنویسید