شناسه خبر : 20865 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

معرفی چهره‌های مطرح جامعه ایران در سال ۱۳۹۳

داستان ستاره‌ها

ازمیان وزرای بهداشت، تاکنون کسی همچون «حسن قاضی‌زاده‌هاشمی» پایش به «ندامتگاه» باز نشده بود.

ندا گنجی - رسول مجیدی

ازمیان وزرای بهداشت، تاکنون کسی همچون «حسن قاضی‌زاده‌هاشمی» پایش به «ندامتگاه» باز نشده بود. نه‌تنها وزرای بهداشت در طول سه دهه گذشته که کمتر کسی از میان دولتمردان اجازه یافته، از زندان‌ها -که در حریم قوه قضائیه قرار گرفته است- سرکشی کند. قاضی‌زاده‌هاشمی اما در میانه اسفندماه سال به ندامتگاه قزلحصار رفت؛ برای بررسی وضعیت بهداشتی و درمانی زندانیان. او در این بازدید بی‌سابقه، سخنان کم‌نظیری را هم درباره زندانیان بر زبان آورد؛ وزیر بهداشت در لفافه این را گفت که برخلاف اسلاف خویش، زندانیان را فراموش نکرده است. قاضی‌زاده‌هاشمی، راز محبوبیت نزد ایرانیان را خوب می‌داند و در همین یک سال و اندی که از وزارت او سپری شده، بیش از سایر همقطارانش، برای خود شهرت دست و پا کرده است. آیا محبوبیتی که هاشمی به آن دست یافته، از منشی است که او در این مدت درمعرض نمایش گذاشته یا اهمیت حوزه بهداشت و درمان و کاستی‌های مزمن موجود در این حوزه، وزیر بهداشت دولت یازدهم را نزد مردم «نامی» جلوه داده است؟ شاید اکنون زمان مناسبی برای طرح این پرسش باشد. در روزهای پایان سال که مرسوم شده است، چهره‌های شاخص در بخش‌های مختلف، شناسایی شوند. بنا بر همین سنت، در این نوشتار و در صفحات پیش رو قرار است، برخی چهره‌های شاخص اجتماعی و ورزشی ایران در سالی که گذشت معرفی شوند. آیا نام وزیر بهداشت در صدر این فهرست می‌نشیند؟ هاشمی از همان روز نخست که برای جلب اعتماد مجلس‌نشینان به بهارستان رفته بود، وزارتش را توفانی شروع کرد؛ او رکورد جلب بیشترین رای اعتماد وزرای بهداشت در طول سه دهه گذشته را شکست. هاشمی به محض آنکه فرمان این وزارتخانه را در دست گرفت، در اقدام بی‌سابقه دیگری، یک اقتصاد‌دان را به عنوان مشاور خود برگزید تا با همفکری او تدوین طرح تحول نظام سلامت را کلید بزند. هنوز همان سلوک روزهای حضورش در جهاد سازندگی را حفظ کرده است. حسن قاضی‌زاده‌هاشمی، وزیر بهداشت دولت یازدهم، پیش از آنکه به کابینه راه پیدا کند، کاروان‌هایی را راهی مناطق محروم می‌کرد تا به طور رایگان، چشمان محرومان را درمان کند. او هنوز در اوج جدال با چالش‌های حوزه بهداشت و درمان، مجالی را هم برای سفر به مناطق محروم می‌گذارد. او از میان دولتمردان، نخستین کسی بود که بر بالین قربانیان اسیدپاشی اصفهان ظاهر شد. هاشمی همچنین بنابر ماموریتی که هیات دولت در زمان غبارآلودگی هوای خوزستان برعهده او نهاد، پیش از رئیس سازمان حفاظت محیط زیست به خوزستان رفت تا از نزدیک وضعیت بهداشتی و درمانی مردم این منطقه را مورد بازدید قرار دهد. عزیمت او به خوزستان البته انتقادات بسیاری را متوجه معصومه ابتکار، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کرد. پیش از این وقایع، موضع‌گیری قاطعانه وزیر بهداشت در برابر استفاده از روغن پالم در لبنیات، محبوبیت او را در انظار، فزونی بخشید. اما شاید آنچه بیش از سایر این رویدادها از وزیر بهداشت دولت یازدهم، چهره‌ای محبوب ساخت، طرحی است که او برای متحول کردن حوزه سلامت و درمان بنیان گذاشته است. انگار که چاقویی در دست گرفته باشد و مشغول جراحی تن بیمار «بهداشت و درمان ایران» باشد. کاهش پرداخت نقدی بیماران، رضایت نسبی بیماران بستری، تجمیع صندوق‌های بیمه‌ای و افزایش تعداد بیمه‌شدگان از جمله اهداف این طرح تعیین شده و شواهد حاکی از رضایت مردم از اجرای این طرح است. وزیر بهداشت به‌رغم برخورداری از وجاهت میان هر دو طیف اصلاح‌طلب و اصولگرا، منتقدانی نیز دارد. منتقدان او بر این عقیده‌اند که برخی اقدامات هاشمی، جنبه پروپاگاندایی دارد و حتی این گزاره را مطرح می‌کنند که او در سودای تصاحب کرسی ریاست جمهوری است. اما او در گفت‌وگویی که در تیرماه با تجارت فردا داشته است، می‌گوید این چهار سال، اولین و آخرین باری است که او پست دولتی را پذیرفته است.

مصائب ابتکار
سال، سالی پرچالش بود؛ برای محیط زیست ایران و برای «معصومه ابتکار». گویی سال «اسب» برای ابتکار، خوش‌یمن نبوده باشد. پنداری، هیچ یک از اعضای کابینه، همچون او سال 1393 را در هاله‌ای از اتهام به فرجام نرساند. او از بحران آلودگی هوا در تهران و کلانشهرها رها نشده، گرفتار خشکسالی و تب کمبود آب شد. فصل بی‌آبی با تمام مصائبش گذشت و بار دیگر موسم سرب‌آلودگی و غبارآلودگی هوا فرارسید. برخی بر این باورند که ابتکار و سازمان تحت مدیریت او در برابر این وقایع انفعال به خرج داده‌اند و اما گروه دیگری نیز هستند که می‌گویند بخش عمده‌ای از آشفتگی‌هایی که در یک سال گذشته بر محیط زیست ایران سایه انداخت، خارج از اراده سازمان متبوع ابتکار بود. به هر روی اما این رویدادها و حواشی آن در سال 1393 از معصومه ابتکار چهره ساخت. رئیس سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان یکی از سه بانوی راه‌یافته به کابینه یازدهم، به دلیل آنچه در یک سال گذشته از سر گذرانده است به این فهرست نه‌چندان بلند‌بالا راه می‌یابد. سال 1393 اگرچه برای رئیس سازمان محیط زیست «پر‌چالش» رو به پایان گذاشت اما در آغازین روزهای این سال، اقبال به ابتکار رو کرده بود. نهم فروردین ماه، مرکز کنترل کیفیت هوای تهران، خبر داد، پایتخت‌نشینان پس از شش یا هفت ماه وضعیت ناسالم، هوای پاک تنفس می‌کنند. نخستین روز هوای پاک در سال 1393 همان روز بود. روزی که ذرات معلق کمتر از 5/ 2 میکرون پس از ماه‌ها جدال لفظی طرفداران سیاست‌های سازمان حفاظت محیط زیست و مخالفان و منتقدان سیاسی رئیس این سازمان، از هوای تهران رخت بربسته بودند. جدال لفظی بر سر آلایندگی و سرطان‌زا بودن آنچه در دولت دهم به عنوان بنزین در واحدهای پتروشیمی تولید شده بود. البته این تمام ماجرا نبود. در مقطعی که ابتکار و وزارت نفت نسبت به بهره‌گیری از بنزین وارداتی پای فشردند، عده‌ای، ازجمله وزیر دولت دهم و نزدیکان او که اکنون ردای وکالت را در خانه ملت بر تن دارند، هیاهو به پا کردند که بنزین‌های وارداتی نیز غیراستاندارد است و همسر ابتکار وارد‌کننده این نوع بنزین است. با این وجود اما از بهمن سال 1392 که وزارت نفت توزیع بنزین یورو4 را در تهران، البرز و اراک در دستور کار قرار داد، به تدریج رنگ و روی آسمان شفاف شد. توزیع بنزین یورو4 در نیمه دوم سال 93 در سایر کلانشهرها نیز به اجرا درآمد. شرکت کنترل کیفیت هوا در دی‌ماه گزارش داد شاخص کیفیت هوای تهران در 10‌ماهه نخست سال 1393 نسبت به مدت مشابه طی سال‌های 1391 و 1392 به علت کمتر بودن تعداد روزهای آلوده و بیشتر بودن تعداد روزهای پاک و سالم در وضعیت مطلوب‌تری بوده است. به طوری که کیفیت هوای شهر تهران در سال‌های 1391، 1392 و 1393 به ترتیب در 182، 173 و 201 روز در وضعیت «سالم» قرار داشته است. بحران آلودگی هوا تا حدودی تحت کنترل درآمده بود اما چاره جبران کمبود آب چه بود؟ چهره هولناک فقر منابع آب، در تابستان سال 1393 ایرانی‌ها را ترساند. همین بس که نیمی از جمعیت کشور مواجهه با تنش آبی را تجربه کرد. اما از میان متولیان مدیریت منابع آبی، گویی نگاه‌ها تنها به معصومه ابتکار دوخته شده بود. در این مقطع که کمبود آب شرب، انتقال آب برخی رودخانه‌ها نظیر کارون را بیش از هر زمان دیگری توجیه‌پذیر جلوه می‌داد، اعتراض فعالان زیست محیطی به این سیاست پر‌رنگ‌تر شد. دغدغه آنها تنها متوجه کارون نبود؛ وضعیت زاینده‌رود، تالاب هامون و دریاچه ارومیه نگران‌کننده می‌نمود. ابتکار نیز دریکی از نوشته‌های فیس بوکی خود به این اعتراضات این چنین واکنشی نشان داد: «اینکه عده‌ای بیایند اینجا از من هر روز مطالبه کنند، سوال کنند، عصبانی و احساسی شوند یک روش است، یک روش هم این است که بگوییم ما هر کدام چه می‌توانیم انجام دهیم تا ایران از این شرایط نجات یابد.» او در این نوشتار، پیشنهاد شکل‌گیری کمپینی برای صرفه‌جویی در آب را مطرح کرد. از آلودگی هوا و کمبود آب که بگذریم، ماجرای واگذاری جزیره آشوراده نیز یکی از دردسرهای رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در ماه‌های اخیر بوده است. گویا هنگامی که رئیس جمهوری به عنوان دهمین سفر استانی به «گلستان» سفر کرد تفاهمنامه‌ای میان سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به امضا رسید که به موجب آن بخشی از جزیره آشوراده در منطقه حفاظت‌شده میانکاله به «مرکز گردشگری» تبدیل می‌شود. این تفاهم، البته خشم فعالان زیست‌محیطی را برانگیخت. اما به دلیل برخی اعتراضات و ورود سازمان بازرسی به این پرونده، واگذاری این جزیره برای بررسی‌های بیشتر منتفی اعلام شد. اما زمستان سال 1393 را «خیزش» ریزگردها برای «ابتکار» خاطره ساز خواهد کرد. هیولای داستان‌های تخیلی انگار جان گرفته بود و در چشم برهم‌زدنی زندگی مردم خوزستان و برخی استان‌های جنوبی و غربی را درکام خود فرو برد. فرونشاندن ریزگردها اما در کوتاه‌مدت شدنی نبوده و نیست. به این دلیل که پدید آمدن ریزگردها، حاصل فرآیندی طولانی‌مدت است؛ ثمره خشک شدن بخشی از تالاب هورالعظیم، عملیات حفاری وزارت نفت و نیز برخی چالش‌های زیست محیطی در عراق. در روزهایی که خوزستان در گرد و خاک غرق بود، دولت جلسه اضطراری تشکیل داد و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست هم لحظه به لحظه اقدامات دولت را گزارش کرد. اما سفر دیرهنگام ابتکار به خوزستان بار دیگر بهانه به دست منتقدانش داد...

پدیده پاشایی
معلوم نشد مردمی که همچون سیل برای تشییع پیکر «مرتضی پاشایی» راهی خیابان‌ها شدند، طرفدار موسیقی او بودند یا ابتلای پاشایی به بیماری سرطان معده، احساسات آنان را برانگیخت؟ پاشایی خواننده، نوازنده و آهنگساز پاپ ایرانی بود که 23 آبان سال 1393 درگذشت، گفته می‌شود او در سال 1389 ترانه‌های خود را در اینترنت منتشر کرد و به شهرت رسید. اما پاشایی تا پیش از فوتش، تنها یک آلبوم رسمی به بازار موسیقی عرضه کرد. اما به راستی چه عاملی سبب شد مردم به درگذشت این هنرمند، چنین واکنشی نشان دهند؟ این مراسم تشییع، نظاره‌کنندگان را، دولت را و البته خانواده پاشایی را نیز شگفت‌زده کرد. اما هر چه بود، پاشایی به یکی از چهره‌های مردمی سال 1393 تبدیل شد. جالب‌تر آنکه، طرفداران پاشایی در روز چهلم درگذشت او بار دیگر روانه بهشت‌زهرا شدند و به سوگواری پرداختند. این موضوع تا مدت‌ها نقل شبکه‌های اجتماعی بود و کاربران این شبکه‌ها از منظر خویش نظرات خود را در نقد یا جانبداری از این کنش مردم منتشر کردند. صاحب‌نظران علوم اجتماعی نیز البته نتوانستند نسبت به این موضوع بی‌تفاوت باشند. کمتر از یک ماه از درگذشت پاشایی، انجمن جامعه‌شناسی دانشگاه تهران نشستی را با حضور جامعه‌شناسان برای تحلیل این موضوع ترتیب داد. هیجانی که از پس درگذشت پاشایی در جامعه ایجاد شد، در حال فروکش کردن بود که سخنان یوسف‌علی اباذری، یکی از جامعه‌شناسان بار دیگر به هیزم احساسات مردم آتش انداخت. او با ادبیاتی تند و تیز به نقد موسیقی پاشایی و رفتار مردم پرداخت و شکل‌گیری پدیده پاشایی را ناشی از سیاست‌زدایی خواند و مصداق آن را میدان دادن به افراد غیر‌نخبه همچون ورزشکاران، بازیگران، خوانندگان و... در امور سیاسی برشمرد. او همچنین گفت سبک موسیقی پاشایی سرانجام به فاشیسم می‌انجامد. اما دیدگاه محمدامین قانعی‌راد، رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران نسبت به این موضوع این بود که مردم ایران ازلحاظ فرهنگی مردمانی عاطفی هستند که معمولاً در سوگ افراد بزرگ همیشه نهایت احترام را به فرد دارند.

زنی برای تمام فصول
شهیندخت مولاوردی در کنار پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک‌های جهان. همین تصویر می‌تواند از شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده، چهره‌ای خبرساز بسازد و درعین حال، منتقدان اصولگرایش را بار دیگر علیه او بشوراند. شاید اگر مریم مجتهدزاده و زهرا طبیب‌زاده‌نوری در طول هشت سال ریاست بر مرکز امور زنان و خانواده این نهاد را به محاق سکوت نمی‌کشاندند، اقدامات و سخنان مولاوردی در حمایت از حقوق زنان تا این حد جنجالی قلمداد نمی‌شد. مرکز امور زنان و خانواده در مرداد سال 1392 و در دولت دهم به معاونت ریاست‌جمهوری ارتقا پیدا کرد و مولاوردی حکم معاونت ریاست‌جمهوری در امور زنان و خانواده را در مهرماه سال گذشته از رئیس‌جمهوری تحویل گرفت. در طول یک سال و نیم گذشته که او رتق و فتق امور زنان را در کابینه برعهده گرفته است، تغییر محسوسی در وضعیت زنان حاصل نشده است؛ البته به عقیده فعالان حوزه زنان، فعالیت در این بخش، دیربازده است. اما او در این مدت، مواضع قاطعانه‌ای را در قبال مسائلی که حقوق زنان را در جامعه خدشه‌دار می‌کند، اتخاذ کرده است. در مسائلی نظیر ورود زنان به ورزشگاه و ازدواج دختران کمتر از 15 سال. مولاوردی همچنین در زمان بررسی طرح معروف مجلس درباره تعیین مجازات برای متقاضیان اعمال جراحی وازکتومی و توبکتومی، به این طرح واکنش نشان داد و این سخن او که «با داغ و درفش نمی‌توان افراد را به فرزندآوری مجبور کرد» مثل توپ در فضای اجتماعی و سیاسی ایران صدا کرد و حتی واکنش انتقادآمیز برخی مراجع دینی را نیز موجب شد.

ریاست یک‌ساله برای مسجدجامعی
در شهریور سال 1393 بود که احمد مسجدجامعی، چهره اصلاح‌طلب شورای شهر تهران، صندلی ریاست در این نهاد را به «مهدی چمران» واگذار کرد. مسجدجامعی در سال نخست فعالیت شورای چهارم، همزمان با روی کار آمدن دولت روحانی به عنوان رئیس برگزیده شد. در سال دوم اما رای برخی از ورزشکاران شورا به سوی چمران چرخید تا او با پنج رای بیشتر بر مسجدجامعی پیروز شود. برخی از منتقدان ریاست مسجدجامعی در شورا، برای توجیه این شکست، روی تهران‌گردی‌های مسجدجامعی دست می‌گذارند و آن را نقد می‌کنند. اما برخی ناظران بر این عقیده‌اند که این عملکرد مسجدجامعی نبود که شکست اصلاح‌طلبان را در این دور از انتخابات رقم زد بلکه آنها، پیروزی اصولگرایان را ناشی از رای شکننده اصلاح‌طلبان تلقی می‌کنند. اصلاح‌طلبان که در سال نخست چهارمین دوره شورای شهر با تکیه بر آرای اعضای مستقل نظیر هادی ساعی و عباس جدیدی توانسته بودند قدرت را در این نهاد در دست بگیرند در سال دوم به چنین اجماعی دست نیافتند. گفته می‌شود پس از پیروزی مسجدجامعی در دور نخست، تلاش اصولگرایان و البته شهرداری برای تجمیع آرای اعضا کلید خورد. به تعبیری، از آنجا که چمران تمام تلاش خود را برای ابقای محمدباقر قالیباف در شهرداری تهران به کار بسته بود در دومین انتخابات هیات رئیسه شورای چهارم، قالیباف نیز این تلاش او را جبران کرد. به هر ترتیب مسجدجامعی نه به دلیل واگذاری ریاست بلکه به دلیل ابتکار و ممارستی که در بازدید از مناطق مختلف شهر تهران به کار بست، می‌تواند به عنوان یکی از چهره‌های سال 1393 مطرح شود.

جنتلمن مثل کی‌روش
کارلوس کی‌روش شاید شاخص‌ترین شخصیت فوتبال ایران در سال ۱۳۹۳ باشد. کی‌روش نه در جام جهانی توانست برای اولین بار ایران را به مرحله حذفی مسابقات برساند و نه موفق شد طلسم ۳۹ سال قهرمان نشدن در جام ملت‌های آسیا را بشکند. او اما همچنان طرفداران پر و پا قرصی در بین فوتبالی‌های ایران دارد. آمارهای رسانه‌های مختلف ورزشی حاکی از آن است که حداقل ۷۵ درصد فوتبال‌دوستان ایرانی همچنان علاقه دارند سرمربی پرتغالی را روی نیمکت تیم ملی ببینند. جالب اینجاست که حمایت‌ها از سینیور سی‌کیو در حدفاصل ماه‌های منتهی به جام‌ملت‌ها، بیشتر از قبل هم شده بود و این نشانه‌ای آشکار است از اینکه عملکرد تیم ملی در جام جهانی برزیل به‌رغم کسب تنها یک امتیاز از نظر بخش بزرگی از مردم ایران موجه است. کی‌روش که به نظر می‌رسد حمایت کافی مدیران وزارت ورزش را پشت‌سر خود ندارد، تنها با تکیه بر شخصیت کاریزماتیکش همچنان بر مسند کار مانده. او حتی حمایت مرد اول فدراسیون فوتبال ایران را هم ندارد. این چیزی است که علی کفاشیان به صراحت در نیمه‌های سال گفته: «برخلاف میل باطنی‌ام در حال مذاکره با کی‌روش هستیم». با این همه و به‌رغم مانور برخی رسانه‌ها بر دستمزد میلیاردی کارلوس کی‌روش، او همچنان محبوب قلب میلیون‌ها ایرانی است. برخی می‌گویند ریشه این محبوبیت به مسائل جامعه‌شناسی ایرانیان بر‌می‌گردد. اینکه مستشاران همیشه در بین مردم این سرزمین ارج و قرب خاصی داشته‌اند. اما عده‌ای اعتقاد دارند رفتار و منش کی‌روش است که او را همچنان محبوب نگه داشته. روزنامه‌نگاران ورزشی مدرن ایران به او لقب «جنتلمن» را داده‌اند. لقبی که بدون شک به دلیل رفتار با نزاکت سرمربی پرتغالی ساخته شده است. با این همه کی‌روش گهگاهی چنان عصبی می‌شود که رفتارهایش حتی از مربیان وطنی هم عجیب‌تر به نظر می‌رسد. جالب اینجاست که مردم حتی این‌گونه رفتارهای کی‌روش را هم دوست دارند. آنها اعتقاد دارند رفتار کی‌روش بین دو نیمه بازی ایران و عراق در اعتراض به ویلیامز، داور مسابقه یا رفتار سال گذشته سرمربی تیم ملی در سئول و در واکنش به سرمربی کره‌ای‌ها، نمونه بارزی از غیرت سینیور سی‌کیو به تیم ملی ایران است. کی‌روش انگار رگ خواب ایرانی‌ها را می‌داند. او در انتخاب لباس وسواس به خرج می‌دهد. دکمه آخر پیراهنش را نمی‌بندد. موهایش را مانند شخصیت‌های جاافتاده هالیوودی درست می‌کند. با مردم رفتار خوبی دارد. صریح صحبت می‌کند. به مربیان سنتی فوتبال ایران می‌تازد. با زمین و زمان برای بهتر نتیجه گرفتن تیمش می‌جنگد. از مدیران ورزشی کشور آشکارا انتقاد می‌کند. به بازیکن‌سالاری اعتقادی ندارد. کنار زمین بالا و پایین می‌پرد. به اصطلاح فوتبالی‌ها روی نیمکت یخ نمی‌زند. او احساساتش را تنها برای خودش نگه نمی‌دارد و مانند اکثر مردم این مرز و بوم آنها را در چهره‌اش نمایان می‌کند. همه اینها باعث شده تا کی‌روش به‌رغم نتیجه نگرفتن‌هایش برای این مردم محبوب بماند. او اگرچه مخالفان سرسختی در لایه‌های مدیریتی فوتبال ایران و بین کارشناسان این رشته دارد اما همچنان حمایت بدنه اصلی فوتبال‌دوستان ایرانی را پشت‌سر خود حس می‌کند. حمایت و اعتمادی که این روزها گمشده فوتبال ایران است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها