اینجا کسی هست که جواب را میداند
کمبود اطلاعات چگونه باعث شکلگیری رفتارِ تودهوار میشود؟
تا به حال به گلههای گوسفندان یا گاوها یا پرندهها دقت کردهاید؟ شاید در مستندها دیده باشید که یک گله گوسفند به ارتفاعی میرسند و ناگهان یک گوسفند خودش را به داخل دره پرت میکند، سپس بقیه گوسفندان نیز خودشان را به داخل دره پرت میکنند.
تا به حال به گلههای گوسفندان یا گاوها یا پرندهها دقت کردهاید؟ شاید در مستندها دیده باشید که یک گله گوسفند به ارتفاعی میرسند و ناگهان یک گوسفند خودش را به داخل دره پرت میکند، سپس بقیه گوسفندان نیز خودشان را به داخل دره پرت میکنند.
شاید انسانها تاکنون به خاطر انسان دیگری خودشان را در دره پرت نکرده باشند، اما اندکی به چالشهای شبکههای اجتماعی دقت کنید. به عنوان مثال، چالش سطل آب یخ را به خاطر آورید. اگرچه این کار جنبه طنز داشت و هدف اصلی آن کمک مالی به بیماران خاص بود، اما نمونهای از یک رفتار گلهای به شمار میرود.
در همین ابتدای متن، بهتر است احساس منفیتان در ارتباط با نحوه نامگذاری رفتار گلهای (Herding Behavior) را کنار بگذارید و بدانید رفتارهای گلهای که امروزه جزو خطاهای مغزی به شمار میآید، احتمالاً در طول تکامل مغزِ انسان، دلیل موجهی برای به وجود آمدنش وجود داشته است. فرض کنید در زمان انسانهای اولیه، یکی از انسانها با سرعت زیادی فرار میکند، در حالی که فرصتی برای داد زدن نیز ندارد، همانطور که تصور میکنید، به احتمال زیاد بقیه انسانها پشت سر او پا به فرار خواهند گذاشت و احتمالاً به دلیل همین رفتارِ گلهای، آنها از شکار حیوانات وحشی، جانِ سالم به در خواهند برد.
برای اینکه شروع یک رفتار گلهای را به خوبی متوجه شوید، شما را به سکانسی از فیلم فارست گامپ (Forrest Gump) ارجاع میدهم. فارست گامپ در سکانسی ناگهان میگوید: «بدون دلیل خاصی شروع به دویدن کردم.» بعد از آن برای مدت طولانی دویدن را ادامه میدهد. آنقدر این رفتار غیرمتعارف میشود که توجه رسانهها و بقیه افراد را به خودش جلب میکند. بعد از مدتی، خبرنگارها از فارست گامپ سوال میپرسند که «چرا مشغول دویدن هستی؟ آیا برای صلح جهانی این کار را انجام میدهی؟ حقوق زنان؟ محیط زیست؟» یکی از خطاهای مغزی دقیقاً همین نامگذاری است. انسانها برای اینکه بتوانند مسالهای را درک کنند، سعی میکنند برای آن دلیل پیدا کنند و هر طور شده است آن را نامگذاری کنند. این همان کاری است که تحلیلگران و خبرنگاران به خوبی بلد هستند. فارست گامپ به دویدنش ادامه میدهد و در یکی از سکانسها میگوید: «کمکم دویدن برای مردم معقول به نظر رسید.» سپس یک روز فردی به دنبال فارست گامپ راه میافتد و به او میگوید: «یک صدایی در سرم گفت که اینجا کسی هست که میداند چه کاری انجام میدهد. اینجا یک نفر هست که جواب را میداند. آقای گامپ هر جا بروید به دنبال شما میآیم.» به همین ترتیب فارست گامپ دنبالکنندگان زیادی پیدا میکند.
اگر میخواهید اندکی بیشتر در مورد شروع یک رفتار گلهای دقیق شوید، به تدتاک (سخنرانی تد) درک سیورس (Derek Sivers) به نام «چطور یک حرکت آغاز میشود» مراجعه کنید. درک سیورس با فیلمی از یک مکان عمومی نشان میدهد که چطور فردی با شروع به رقصیدن و ادامه آن، پیروان زیادی پیدا میکند. او میگوید برای شروع یک حرکت، یک فرد باید حرکتی را ادامه دهد و به دلیل تقبیح یا تشویق مردم، حرکتش را تغییر ندهد. بعد از مدتی افرادی پیدا خواهند شد که بخواهند آن حرکت را تکرار کنند. وقتی که فرد شروعکننده، پیروانی پیدا کند، دیگر حرکت آغاز شده است و بعد از مدتی افراد زیادی را میبیند که آن کار را انجام میدهند.
اما به راستی چرا مردم از رفتارهای دیگران تقلید میکنند؟ دلیل اصلی، نداشتن اطلاعات کافی در آن مورد خاص است. اگر نمیدانیم چرا فارست گامپ روزهای زیادی است که در حال دویدن است، و در زندگیمان مشکل داریم، احتمالاً مغز ما میتواند ارتباطی بین دویدن و مشکل نداشتن پیدا کند و در نتیجه به دنبال فارست گامپ خواهیم دوید. اگر نمیدانیم که بعد از زلزله کرمانشاه چه لوازمی برای مردم ضروری است، به پست اینستاگرام اولین فرد مشهور دقت میکنیم و به دلیل گفته او مبنی بر کمبود لوازم بهداشتی زنانه و پتو، برای آنها پتو و وسایل بهداشتی را ارسال میکنیم. رضا امیرخانی، رماننویس معروفی که معمولاً بعد از تمام زلزلهها، در آن منطقه حضور پیدا میکند در وبسایتش نوشته است که بعد از زلزله کرمانشان انبارها از پتو و وسایل بهداشتی پر شده بوده است، در حالی که کمبودی در این زمینه وجود نداشته و فقط افرادی به دلیل ناآگاهی این موج را راه انداختهاند. شاید یکی از تنگناهای اصلی خطاهای مغزی را بتوانیم در همین مساله پیدا کنیم. هیچ انسانی، از کارشناس و بازیگر و اقتصاددان گرفته تا سیاستگذارهای اصلی، از خطاهای مغزی در امان نیستند. به همین دلیل اکثر افراد مشهور از ترس اینکه مردمی به نظر نرسند برای هر مسالهای اظهارنظر میکنند و به این موج گلهای قدرت میبخشند.
رفتار گلهای فقط بازار ارز و بورس کشور ما را دچار چالش نکرده است. به سبب وجود شبکههای اجتماعی، رفتار گلهای در تمام دنیا تاثیر خودش را گذاشته است. برای نمونه انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا را در نظر بگیرید. تئوری به نام اتاق پژواک وجود دارد که میگوید چطور شبکههای اجتماعی باعث میشوند که ما فکر کنیم بقیه مردم مانند ما نیز فکر میکنند. کافی است عدهای در روسیه با هویت آمریکایی شروع به کامنتگذاری در شبکههای اجتماعی و در دفاع از دونالد ترامپ بکنند. بعد از مدتی، مردم آمریکا فکر میکنند که اکثریت جامعه طرفدار ترامپ هستند. سپس خطای مغزی بعدی اتفاق میافتد. تکرار یک مساله باعث میشود که مردم احتمال اتفاق افتادنش و صحیح بودنش را بیشتر در نظر بگیرند. در نتیجه میبینید که برخلاف پیشبینی کارشناسان، دونالد ترامپ به ریاست جمهوری میرسد. آزمایشهای جالبی در ارتباط با اینکه چطور مغز انسان با تکرار یک موضوع، احتمال اتفاق افتادنش را بیشتر در نظر میگیرد، وجود دارد. حتی متخصصان رفتاری به ویدئوچکهای جام جهانی فوتبال همین ایراد را وارد کردهاند. زمانی که داور چندین بار صحنه خطا را بازبینی کند، بیشتر احساس خطا بودن، درونش شکل میگیرد. مقالاتی وجود دارد که تصاویر یک تصادف یا دعوایی را به قاضیها نشان میدادهاند. نتایج نشان داده است هنگامیکه قضات تصاویر را بیشتر میدیدهاند، به احتمال خطا و جرم بودن صحنه بیشتر رای میدادهاند. پس ناراحت نشوید اگر این روزها رفتار عجیبی از مردم میبینید. تکرار این رفتارهای عجیب باعث معقول به نظر رسیدن آن شده است و به دلیل اطلاعات کم، و ناآگاهی از اینکه چه کار باید انجام شود، مردم به تقلید از رفتار دیگران پناه بردهاند.
رفتارهای گلهای در طول تاریخ زیاد اتفاق افتادهاند و خیلی از آنها تکرار میشوند. مثال فوقالعادهای در ارتباط با رفتار گلهای در کتاب نفوذ از رابرت چیالدینی (Robert Cialdini) آمده است. سالهای قبل در سنگاپور، مردم به صورت دیوانهوار به یک بانک محلی هجوم بردهاند. بانک از ترس ورشکستگی مجبور به بستن درب میشود. بعد از مدتی کارشناسان به دنبال علت این موضوع میروند و با مردم مصاحبه میکنند. علت عجیب آن در نهایت کشف میشود. اعتصاب ناگهانی اتوبوسدارها باعث توقف جمعیت بسیار زیادی از افراد در مقابل ایستگاه اتوبوس جلوی درب بانک شده است. عابران به اشتباه تصور کردهاند که مردم به دلیل اینکه بانک ورشکسته شده است، جلوی درب بانک توقف کردهاند، در نهایت به درب بانک هجوم بردهاند تا پولهایشان را از بانک بیرون بکشند.
نیازی نیست راه دوری بروید. همین چند سال قبل در مشهد، مردم زیادی با رفتار گلهایشان سهام پدیده را خریدند. بعد از آن، مشکلات قانونی برای پدیده پیش آمد که روند پروژه را متوقف کرد. مردم متوجه شدند که پدیده از موسسه میزان وامهای کلانی گرفته است و با تصور اینکه پدیده نمیتواند این وامها را برگرداند، به سرعت به موسسه میزان هجوم بردند تا پولهایشان را از حساب خارج کنند. مگر یک بانک در لحظه چقدر پول نقد دارد؟ موسسه میزان به سرعت ورشکسته شد. این دومینو با همین روند چندین موسسه دیگر را ورشکسته کرد (البته ما به صحیح بودن یا نبودن این موسسات کاری نداریم، فقط رفتار مردم را در قبال این موسسات بررسی میکنیم).
رفتار گلهای یک خطای سیستماتیک مغزی است. انسانها مقصر اصلی به حساب نمیآیند. اگر قرار بود انسانها منطقی رفتار کنند، به خاطر داشته باشید که هیچ فرد چاق یا سیگاری نباید در دنیا وجود میداشت. انسانها خطای مغزی دارند و این خطاها سیستماتیک هستند. اما سیاستگذار باید علوم رفتاری بداند، چراکه این خطاهای رفتاری پیشبینیپذیر هستند. سیاستگذار باید از شروع یک رفتار گلهای جلوگیری کند، نه اینکه با چندنرخی کردن ارز، خودش شروعکننده این رفتارهای گلهای باشد.