تاریخ انتشار:
ایران کجا قرار دارد و از مذاکرات هستهای چه میخواهد؟
دیپلماسی با ظرافت
از ۱۵ مهرماه که مذاکرات دوروزه هستهای ایران با کشورهای موسوم به ۱ + ۵ به پایان رسید تا ۲۵ مهر که روزنامه نیویورک تایمز خبر داد، مقامات کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا در تلاش هستند تا دسترسی ایران را به میلیاردها دلار از داراییهای خود در پاسخ به این گفتوگوهای «سازنده» فراهم کنند
این طرح اگرچه برای ایران تا زمانی که به شکستن دیوار ضخیم تحریمها منجر نشود، به تنهایی جذاب به نظر نمیرسد، اما نویدبخش تحولاتی در دستگاه سیاست آمریکاست. تحولاتی که باعث شده موافقان و خوشبینان به مذاکره، برای نگه داشتن ایران در پای میز مذاکره، به لابیگری و متقاعد کردن بدبینان برای سنگاندازی نکردن در روند مذاکرات اقدام کنند. اقدامی که حداقل باعث میشود روند فزاینده تحریمها و افزایش فشار اقتصادی را کنترل کند تا در گامهای بعدی به سوی برداشتن تحریمها قدم برداشته شود. بنابراین پیشنهاد محرمانه بودن مذاکرات ژنو، این فرصت را از تندروهای آمریکایی گرفت تا خود به قضاوت در مورد محتوای مذاکرات بپردازند و ناچار باشند به برداشت مقامات مذاکرهکننده و کاخ سفید از نتیجه مذاکرات بسنده کنند. آنها البته از مثبت و سازنده بودن مذاکرات گفته بودند. محرمانه بودن مذاکرات ممکن است برخی را که تشنه دانستن جزییات مذاکرات بودند در تهران نگران کرده باشد، با اینکه مقامات عالیرتبه نظام در جریان آن قرار دارند، اما گام استراتژیک و مهمی بود تا کنگره آمریکا را در موقعیتی قرار بدهد که با فشار مقامات کاخ سفید و وزارت خارجه، از تصویب تحریمهای جدید علیه تهران حداقل تا ۱۶ آبان (۷ نوامبر) یعنی پس از دور دوم مذاکرات ایران و کشورهای غربی خودداری کنند یا آن را به تعویق بیندازند. طی این مدت مقامات عالیرتبه کاخ سفید و وزارت خارجه بارها فاصله پلاک شماره ۱۶۰۰ خیابان پنسیلوانیا (کاخ سفید) را تا ساختمان کنگره طی کردند تا مطمئن شوند، اقدام خودسرانه نمایندگان تندرو در کنگره ادامه مذاکرات هستهای را به خطر نیندازد. تلاش کاخ سفید برای متقاعد کردن کنگره برای به تعویق انداختن تحریمها، هم از علاقه دولت باراک اوباما به پیش بردن مذاکرات خبر میداد و هم از نشانههای مثبتی که رئیسجمهور آمریکا پس از مذاکرات اول دریافت کرده بود. باراک اوباما که تاکنون در نزدیک به پنج سال از دوران ریاستجمهوریاش هنوز نتوانسته در منطقه خاورمیانه به موفقیتی دست پیدا کند، شاید فرصت حل مساله هستهای با ایران را طی سه سالی که از دوره دوم ریاستجمهوریاش باقی مانده به مثابه شانسی مغتنم به حساب بیاورد.
با نگاهی به سیاست خاورمیانهای آمریکا دشوار نخواهد بود که ببینیم از لیبی تا مصر و بحرین و عراق و افغانستان و مهمتر از همه منازعه بین اسرائیل و فلسطین، کمتر موردی است که رئیسجمهور دموکرات آمریکا بتواند موفقیتی را در کارنامهاش به نام خود ثبت کند. اما سال آینده میلادی که به رقابتهای کشنده میاندورهای کنگره آمریکا اختصاص خواهد داشت و دو حزب دموکرات و جمهوریخواه درگیر لشگرکشی و جدالی خونین برای به دست آوردن اکثریت نمایندگان در سنا و مجلس نمایندگان خواهند شد، او ترجیح خواهد داد که ایران هم به این کارنامه نهچندان وزین اضافه نشود. به همین جهت شاید یک موفقیت در حوزه سیاست خارجی بیش از هر عنصر دیگری بتواند التیامبخش ناکامیهای پیاپی رئیسجمهوری باشد که با پیام صلح و آشتی و جایزه نوبل وارد دفتر کاخ سفید شد و پس از پنج سال، دولتی لرزان را رهبری میکند که حتی از تصویب بودجه سالانه خود توسط کنگره نیز عاجز است.
برای سفیران بدبین به مذاکرات هستهای و برای آنهایی که سراسر دیوارهای تهران را با پوسترهایی در ترویج بیاعتمادی به مذاکره با آمریکا پر کردهاند، شاید ملاحظاتی که در فراسوی اقیانوسها و در پرقدرتترین پایتخت جهان رخ میدهد، چندان جذاب به نظر نرسد. در حالی که بر خلاف آنها، تیم مذاکرهکننده هستهای میداند که تنها عامل موثر موفقیت در روند پرپیچ و خم و کند و دشوار مذاکرات هستهای فهمیدن بازی طرف مقابل و فهم مناسبات و محاسباتی است که طرف مقابل را پای میز مذاکره مینشاند. پیشتر و مهمتر از هر عامل محاسباتی اینکه، برای سیاستمداران آمریکا، همه سیاست یک پدیده محلی است. (All politics is local) چنان که در سال ۱۹۸۲، تیپ اونیل رئیس مجلس نمایندگان گفت همه موفقیت سیاستمداران بستگی دارد به توانایی آنها در فهم و نفوذ موضوعاتی که به رایدهندگانشان بستگی دارد، و پایان دادن به ناکامیهای پشت سر هم در خاورمیانه و چیزی مثل حل مساله هستهای با ایران و پرهیز از یک جنگ یا منازعه تحمیلی برای کاخ سفید میتواند چنین مسیری را ترسیم کند.
اگر چنین موضوعی برای باراک اوباما و دموکراتها صادق باشد، آنگاه ایران میتواند برگ برندهای باشد که او با دست پر به رقابتهای میاندورهای سال آینده پا بگذارد. آن عاملی که ترکیب چنین گزینهای را قرین به صحت میکند، وقتی پررنگتر میشود که توجه کنیم در مذاکرات ژنو، ایران عملاً هیچ امتیاز یا قدم مشخصی یا مصالحهای را جز بیان کلیات برای طرفین غربی مطرح نکرد که در مقابل آن بخواهد انتظار عقبنشینی داشته باشد.
اما اگر از افق برخی از محافظهکارانی که درک اندکی از پیچیدگیهای دیپلماسی روز دنیا و ترکیب نیروهای تاثیرگذار در آن دارند و با بدبینی بر سر راه دولت حسن روحانی و تیم مذاکرهکنندهاش به رهبری جواد ظریف سنگاندازی میکنند فراتر برویم و به افقهای دورتری نگاه بیندازیم، تصویری که جلوی ما ظاهر میشود، سه ماه دیپلماسی فشرده با توجه به واقعیات روز جهانی و پیچیدگیهای بازیگرانی است که هر یک میتوانند نتیجه بازی را در آنی تغییر دهند.
دیپلماسی فعالی که کمتر از سه ماه توانست عملاً شکاف محسوسی را بین دو جناح تاثیرگذار در سیاست آمریکا ایجاد کند و دولت آمریکا را به سمت آزاد کردن میلیاردها دلار دارایی به ناحق مسدودشده ایران بکشاند. اما نه در تهران نه در واشنگتن، کسی به انتظار معجزه نیست. آنچه طی هشت سال گذشته اتفاق افتاده چاله بزرگی است که بیرون آمدن از آن صبوری، مهارت، زیرکی و ائتلاف بزرگی از نیروهای سیاسی در داخل و خارج کشور را طلب میکند. و از این منظر پربیراه نخواهد بود که تصور کنیم نیویورک و ژنو، تازه گرم کردن پیش از مسابقه ماراتن بود. اما برای آنهایی که فراموش میکنند تیم هستهای ایران کجا ایستاده است و از کجا به کجا رسیده است و شرایط واقعیاش چیست مختصات نقطه کنونی و فشارهای طاقتفرسایی که به اشکال مختلفی در سه دهه گذشته و به خصوص هشت سال دولت محمود احمدینژاد، روی هم جمع شده خالی از لطف نیست. چنین کاری شاید پرده رویاها و شعارپردازیهایی را که ریشهای در واقعیت ندارند پاره کند و نزدیکی بیشتری با مواضع تیم مذاکرهکننده هستهای ایران که به جای ابرها پایش را روی زمین میگذارد و حرکت میکند، ایجاد کند.
بازگشت زمان به هشت سال قبل
برای حسن روحانی و جواد ظریف که با آمار و ارقام و قطعنامههای بینالمللی آشنایی کامل دارند و آنها را کاغذپاره نمیشمارند، احتمالاً هیچ فانتزی مه آلودی نسبت به وضعیتی که ایران درگیر آن است وجود ندارد. در واقع وقتی پنجم مهرماه جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران همراه با هیات ایرانی در طبقه دوم سازمان ملل در نیویورک و پشت درهای بسته با وزارت خارجه کشورهای موسوم به ۱+۵ و از جمله با جان کری وزیر امور خارجه آمریکا ملاقات کرد، صرف نظر از همه هیاهویی که برای این دیدار بیسابقه شکل گرفته بود، بیشتر از هر کس دیگری میدانست که این مذاکرات، آغاز ماراتنی نفسگیر، کند، پیچیده و دشوار است. ماراتنی که به پایان رساندنش توانایی و آمادگی بسیار زیادی میطلبد تا در میانه راه از نفس نیفتد و از هدف پیش رو باز نماند.
برای تیم دیپلماسی وزارت خارجه، مهمترین کار برگرداندن عقربههای ساعت به هشت سال قبل بود. زمانی که پرونده هستهای ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود و بهرغم افت و خیزهای گاه به گاه آن، هنوز قابل مدیریت به نظر میرسید. اما در پانزدهم بهمنماه ۱۳۸۵، شورای حکام آژانس، پرونده هستهای تهران را به شورای امنیت ارجاع داد.
چند ماه قبل از آن یعنی در اواسط شهریورماه آژانس برنامه هستهای ایران را نقض توافقنامه نظارتی این سازمان تشخیص داده بود اما در مورد اینکه چه زمانی این موضوع را به شورای امنیت ارجاع بدهد تصمیمگیری نکرده بود. در رایگیری از ۳۵ عضو شورای حکام، ۲۷ رای موافق، پنج رای ممتنع و سه رای مخالف وجود داشت و آنها هم متحدان ایدئولوژیک تهران بودند: سوریه، کوبا و ونزوئلا. متحدانی که در مجامع بینالمللی کمکی به افزایش وزن ایران نمیکنند. یعنی تلاش مداوم تیم مذاکرهکننده حسن روحانی در سال 13۸۳ در نگه داشتن پرونده هستهای در آژانس، با حضور احمدینژاد در کاخ ریاستجمهوری، و شاخ و شانه کشیدنهای بینالمللی و از طرف دیگر پا را تخته گاز فشار دادن برای توسعه برنامه افزایش تعداد سانتریفوژها و غنیسازی بدون در نظر گرفتن خطرات و دامهایی که در مسیر راه پهن شده بود، عملاً دود شد و به هوا رفت و مسیر جدیدی برای پرونده هستهای، سیاست خارجی و موقعیت منطقهای و جهانی ایران رقم خورد. نیکلاس برنز، معاون وزیر امور خارجه آمریکا، همان زمان از برنامه آمریکا پرده برداشت. او در بهمنماه سال 13۸۴ گفت: «تصمیم داریم فشار گام به گامی را بر روی ایران وارد کنیم و بعد از آن روی دیپلماسی تمرکز خواهیم کرد همچنان که آنها را منزوی نگه میداریم و امید داریم که به این وسیله کاملاً رفتارشان را تغییر دهند.» یکی از مقامات وزارت خارجه همان زمان به نشریه «آرمز کنترل» (کنترل تسلیحات) گفت اولین اقدام فشار برای تصویب درخواست رئیس شورای امنیت برای درخواست از ایران برای همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. گام بعدی، به گفته او تصویب تحریم از جمله بستن حسابهای بانکی ایران و هدف قرار دادن طیف رهبری ایران بود: «اگر لازم باشد تحریمهای سختتر و اقدامات سیاسی محدودکنندهتری در نظر خواهیم گرفت.» در واقع تلهای که تندروهای آمریکایی و اسرائیلی مهیا دیده بودند، عملاً طعمه خود را یافت و با رفتن پرونده به شورای امنیت، دست آنها را برای یک پیکار سیاسی همهجانبه در سطح سازمان ملل باز گذاشت. محمود احمدینژاد و همکارانش، همواره احتمال انتقال پرونده از آژانس را به شورای امنیت کم میدانستند. این اولین اشتباه محاسباتی رئیسجمهوری بود که تا پیش از رفتن به کاخ ریاستجمهوری، غیر از یک سفر به روسیه در مقام شهردار تهران، هیچگاه پای خود را از کشور بیرون نگذاشته بود و آشنایی اندکی با پیچیدگیهای سازمانهای بینالمللی، بازیگران عمده جهانی و دینامیک قدرت در فراسوی مرزهای ایران داشت. دومین اشتباه محاسباتی که اهمیت برده شدن پرونده ایران به شورای امنیت را چندان جدی نمیگرفت، به دلیل حضور چین و روسیه دو متحد مقطعی ایران در این شورا بود که از حق وتو برخوردار بودند. مقامات دولت گمان میکردند چین و روسیه به آمریکا و دیگر متحدانش اجازه نخواهند داد قطعنامهای علیه ایران تصویب کنند و با قدرت وتوی خود تودهنی محکمی به این ابرقدرت زورگو خواهند زد.
مارک هلمکه، از کارشناسان خلع سلاح اتمی که در دفتر سناتور لوگر در واشنگتن موضوعات مربوط به برنامه هستهای ایران را دنبال میکرد، همان زمان در گفتوگویی به من گفت برداشت رئیسجمهور یا دیگر مقامات ایران از حساب کردن روی روسیه و چین اشتباه است. او گفت آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه به همراه چین و روسیه همگی از نظر استراتژیک همراه یکدیگر هستند و هیچ اختلاف نظری در مورد کنترل برنامه هستهای ایران ندارند و اینکه مخالفتهای مقطعی روسیه و چین تاکتیکی است و به خاطر روابط اقتصادی و سیاسی نزدیک این دو کشور با تهران است که البته از نظر واشنگتن قابل فهم است. چینیها و روسها همان زمانی که به ایران برای تکمیل نیروگاه بوشهر یا مقاومت در برابر طرح قطعنامه در شورای امنیت قول میدادند، به آمریکاییها گفته بودند طرح تحریم ایران را در شورای امنیت وتو نخواهند کرد.
برای دولت احمدینژاد چند سال طول کشید تا متوجه چنین خطای استراتژیکی شوند. در سال ۲۰۰۶ قطعنامه ۱۷۳۷ با حضور چین و روسیه در شورای امنیت به تصویب رسید، در سال ۲۰۰۷ قطعنامه ۱۷۴۷، در سال ۲۰۰۸ قطعنامه ۱۸۰۳ و در سال ۲۰۱۰ قطعنامه ۱۹۲۹ به تصویب رسیدند. قطعنامه ۱۹۲۹ یکی از خشنترین و سختگیرانهترین قطعنامههای شورای امنیت به حساب میآید که از زیر چشمان بسته متحدان ایران یعنی چین و روسیه لغزید و تصویب شد که برخلاف سه قطعنامه اولی که از نظر تاثیر اقتصادی کماهمیتتر محسوب میشدند، از تاثیر اقتصادی زیادتری برخوردار بود. از مسدود کردن حسابهای ایرانی، ممنوعیت سفر مقامات، محدودیتهای مالی و همچنین برنامه موشکی ایران بخشی از ابعاد این تحریمها بودند. در همین مدت اتحادیه اروپا چهار تحریم مختلف علیه ایران اعمال کرد (در سالهای ۲۰۰۷، ۲۰۱۰، ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲) و کنگره آمریکا هم از سال ۱۳۸۵ به بعد هفت لایحه تحریم را به تصویب و اجرا گذاشت تا تعداد کل تحریمهایی که از سال ۱۹۹۲ علیه ایران توسط کنگره آمریکا وضع شده بود به عدد ۱۰ برسد. برای اینکه تصویر دقیقتری از ابعاد تحریمها داشته باشیم، باید به تحریمهای سازمان ملل، اتحادیه اروپا و کنگره آمریکا، تحریمهایی را که توسط روسای جمهوری آمریکا امضا شده بود نیز اضافه کنیم که به تحریمهای مرتبط با «دستور اجرایی» یا Executive Ordersمشهور هستند.
این تحریمها درست پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران با مسدود کردن داراییهای ایران آغاز شد و با تحریمهای اقتصادی سال ۲۰۱۲ ادامه پیدا کرد که از نظر ابعاد سختگیریهای مالی و سیاسی، در نوع خود و در تاریخ تحریمهای اقتصادی، سیاسی و حقوق بشری، از نظر ابعاد و وسعت قانونگذاری و اقدامات هماهنگ دستگاههای مختلف برای اجرای آن در سطح جهانی، نمونه مشابهی برای آن نمیتوان یافت. در مجموع ۱۸ تحریم مبتنی بر دستور اجرایی رئیسجمهور از سال ۱۳۵۷ صادر شده که هشت فقره از آنها تا قبل از سال ۱۳۸۴ یا زمان انتخاب محمود احمدینژاد به ریاستجمهوری است و اجرایی شدن ۱۰ تحریم منحصر به دوران هشتساله ریاستجمهوری او است. اما با این محدودیتهای اقتصادی- سیاسی وضعشده طی بیش از سه دهه چه باید کرد؟
برداشتن کوه تحریمها
با چنین ابعادی از تحریمهای اقتصادی، سیاسی و حقوق بشری علیه ایران، که از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در تهران آغاز و تا زمان انتخابات حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور ایران ادامه داشته و در مجموع ۳۶ دستور تحریم را در حوزههای گوناگون و شدت و حدتهای مختلف شامل میشود، بدیهی است رفع سریع و کوتاهمدت آنها انتظاری بسیار دور از واقعبینی خواهد بود. موضوعی که وزارت خارجه و دولت ایران باید به روشنی آن را با افکار عمومی در میان بگذارد و انتظارات بسیار زیادی که در مطبوعات و محافل مختلف به آن دامن زده میشود مبنی بر به نتیجه رسیدن سریع مذاکرات و برداشته شدن تحریمها را تعدیل کند. به خصوص آنکه در حال حاضر هیات ایرانی که خواستار آن شده بود بعد از برداشتن گامهای عملی برای اعتمادسازی، بخشی از تحریمها برداشته شود، متوجه شده عملاً این موضوع مخالفان زیادی را در آمریکا علیه کاخ سفید بسیج خواهد کرد. اگر چه هنوز، ایران غیر از ارائه نقشه راهی برای پیشبرد مذاکرات، اقدام عملی انجام نداده است و هر گونه اقدام عملی خواهد توانست فرصت چانهزنی را برای مقامات ایرانی طی ماههای آینده به نحو قابل توجهی افزایش دهد. از سوی دیگر، به تعویق انداختن تحریمهای جدید توسط کنگره آمریکا تا ۱۶ آبان، و تلاش نمایندگان کنگره آمریکا برای نگهداشتن فشار تحریمها روی ایران، نیز باید به عنوان بخشی از تلاشهای گروههای تندرو تلقی شود که عملاً شب را به روز میرسانند تا مذاکرات هستهای به شکست بینجامد و هیات ایرانی به جای علائمی که از سوی کاخ سفید فرستاده میشود، بیشتر و بیشتر اظهارات نمایندگان سنا و گروههای تندرو طرفدار اسرائیل را جدی بگیرد. بنابراین اگر چه اقدام پیشنهادی مقامات آمریکایی در خصوص آزاد کردن دسترسی ایران به میلیاردها دلار منابع مالی، اقدامی رو به جلو به شمار میرود، اما هدف اصلی تهران رفتن به سوی لغو یا بیاثر کردن تحریمهای چهارگانهای است که طی سالهای گذشته وضع شده و شریان اقتصادی و سیاسی کشور را مسدود یا با اختلال مواجه کرده است. برای همین چنین پیشنهادهایی را میتوان تنها نشانه آن دانست که رویکرد مثبت ایران به مذاکرات، طرف آمریکایی را در موقعیتی قرار داده است که میداند نمیتواند بدون دادن امتیاز به طی مسیر امیدوار باشد. به خصوص وقتی نگاه دقیقی داشته باشیم به گروهی که چنین پیشنهادی را پیش روی کاخ سفید قرار دادهاند: مارک دوبوویتز، رئیس موسسه دستراستی «بنیاد دفاع از دموکراسیها» به عنوان نهادی که بسیاری از لوایح تحریم را توسط کارشناسانش از ابتدا تا پایان نوشته و در اختیار نمایندگان تندرویی همچون سناتور جمهوریخواه ایالت ایلینویز آمریکا مارک کرک و همکارانش قرار داده و در واشنگتن به مواضع بسیار سخت و طرفدار اسرائیل علیه ایران مشهور است، مسوولیت تهیه طرح آزاد کردن داراییهای ایران را بر عهده داشته است. اگر چه او و بسیاری دیگر از جمهوریخواهان و دموکراتهای طرفدار اسرائیل تلاش میکنند به نوعی دولت آمریکا را از نزدیک شدن به مرحله برداشتن تحریمها دور نگه دارند، اما به خوبی میدانند که به محض وارد شدن ایران و کشورهای ۱+۵ به مرحله اقدامات عملی، چنین تلاشهایی با نتیجه چندانی همراه نخواهد بود.
در واقع، آنچه حسن روحانی و جواد ظریف طی دو ماه گذشته توانستهاند پایهگذاری کنند، دشوار کردن ادامه فشارها بر روی ایران و به تعویق انداختن تحریمهای جدید و شکاف در بخشهای مختلف جامعه سیاسی آمریکا مبنی بر تعیین یک استراتژی متفاوت با دولت جدید در تهران است. یعنی اگر تنها نشان دادن نقشه راه، تندروها را به این فکر میاندازد که دسترسی ایران را به میلیاردها دلار پول خودش فراهم کنند، دولت آمریکا هیچ چارهای نخواهد داشت که در فازهای بعدی مذاکرات، در کیسه تحریمها را شل کرده و اندکاندک به برداشتن برخی از تحریمها اقدام کند.
تا همین جای کار، با اینکه اسرائیلیها و به خصوص نخست وزیر آن بنیامین نتانیاهو، لحن تندروتری را انتخاب کردهاند، اما در عمل آنچه در حال وقوع است بیتوجهی نامحسوس به نقش اسرائیل در مذاکرات است. جیورا ایلند، یکی از مقامات امنیت ملی اسرائیل در مصاحبه با یک رادیوی اسرائیلی در خصوص دسترسی ایران به داراییهایش گفته است که این انتظار را داشته که باراک اوباما با دست بازتری به سمت ایرانیها برود با توجه به اینکه او تشخیص میدهد که روحانی با محدودیتهای سیاسی مواجه است. این اظهارنظر که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده همچنین اضافه میکند که قدمهایی که دولت اوباما برمیدارد بیشتر از نشان دادن خواست مثبت و تغییر فضای مذاکرات است و به اقتصاد ایران کمک میکند. اما نکته جالب اینکه او میگوید «اسرائیل (از این اقدام) خوشش نمیآید اما به نظر میرسد که کسی به ما گوش نمیکند.» یعنی با وجود اینکه اسرائیلیها صدای خود را هر روز بلندتر میکنند و حرفهای تحریکآمیزتری میزنند اما در عمل دیگر یک شریک دخیل در مذاکرات یا معادلات مربوط به آن نیستند و رابطه مستقیمی که ایران با آمریکا در نیویورک و در جریان نشست ژنو برقرار کرد، برخلاف همه انتقاداتی که در داخل ایران به آن میشود، عملاً تلآویو را در چنین مناسبات دیپلماتیک مهمی به حاشیه برده است. این هم یکی از دیگر نتایجی است که حسن روحانی و تیمش میتوانند از حصول آن خشنود باشند. در نهایت اینکه اقدامات عملی ایران، اگر چه به سختی بتواند تاثیر سریعی روی تصمیمات کنگره و تحریمهایی که توسط این نهاد قانونگذاری آمریکا اعمال شده بگذارد، اما قابلیت آن را دارد که با مرور تحریمهای شورای امنیت، تحریمهای اتحادیه اروپا و تحریمهایی که با دستور رئیسجمهور آمریکا اجرایی شده را از پیش روی ایران بردارد.
مذاکرات آتی ایران و کشورهای ۱+۵ عملاً نشان خواهد داد که وزارت خارجه ایران به عنوان هدایتکننده اجرایی پرونده هستهای چطور به تقویت روندهای مثبت ایجادشده خواهد پرداخت و با فهم و شناخت بازیگران عمده، تندروها و طرفداران فشار بر ایران را منزویتر میکند و از سوی دیگر، فضا را برای اقدامات عملی برای رفع فشارها توسط دولت آمریکا، اتحادیه اروپا و در نهایت شورای امنیت ایجاد خواهد کرد. تا همین جای کار، دیپلماسی ایرانی، با همه فشارهای موجود و با دهها تحریمی که روی شانههایش سنگینی میکند، کارنامه قابل توجهی از خود به جای گذاشته است. کارنامهای که با حمایت نیروهای داخلی و اجماع و اعتمادی که به کارگزاران دستگاه دیپلماسی کشور میشود، میتواند نتایج درخشانی را طی ماههای آینده به همراه بیاورد.
دیدگاه تان را بنویسید