سودجویی و پروندههای فساد در فدراسیون بینالمللی فوتبال
فیفا چگونه فوتبال را خراب کرد؟
هنگامی که در ماه می ۲۰۱۵ به دست هفت مقام فیفا دستبند زده شد، تیتر نیویورکتایمز فقط شگفتی خود را بیان کرد از اینکه رئیس فدراسیون، سپ بلاتر، در میان آنها نیست.
هنگامی که در ماه می 2015 به دست هفت مقام فیفا دستبند زده شد، تیتر نیویورکتایمز فقط شگفتی خود را بیان کرد از اینکه رئیس فدراسیون، سپ بلاتر، در میان آنها نیست. دو روز بعد از آن، پس از اینکه تقاضا برای استعفای بلاتر از همه طرف، از انجیاوی ترقیخواه Avaaz تا نخستوزیر انگلیس دیوید کامرون، شنیده میشد، بلاتر مدعی پیروزی در انتخابات مجدد برای ریاست فیفا شد. با این حال، فاتحمآبی بلاتر عمر کوتاهی داشت. او یک هفته بعد از آن، از سمت خود استعفا داد. مساله اما چیزی بیش از رسوایی یکی از ثروتمندترین و معروفترین بنگاههای تجاری جهان امروز است. فساد مشهور این سازمان در مقایسه با ید طولای فیفا در استثمار مستقیم و غیرمستقیم کشورها و کارگران در جنوب جهان، امری قدسی و پاک به نظر میرسد. فیفا آنطور که امروز وجود دارد، ساخته رئیس اسبق آن، ژائو هاولانژ است که جانشین استانلی روس شد. هاولانژ پس از به قدرت رسیدن در سال 1974، فرآیند دگرگونسازی فیفا به یک ساختار کاملاً شرکتی را که تحت حمایت مالی قراردادهای اسپانسری قرار داشت و نه پرداختهای فدراسیونهای ملی و منطقهای، هدایت کرد. در دوران هاولانژ، فیفا چرخشی بیسابقه به سوی کشورهای جنوب جهان کرد، کشورهایی که پیشتر مورد غفلت این سازمان قرار گرفته بود اما بدنه هواداران بینالمللی فوتبال را تشکیل میدادند. اما این چرخش یک ژست ادغامی و دوستانه نبود، بلکه طراحی شده بود تا سرمایه فرصتهای تجاری را در کشورهایی با رشد سریع، مثل مکزیک و برزیل تامین کند. بوروکراسی هاولانژ ابزار لازم برای تنظیم زیرساخت در کشورهایی که کمترین نیاز را به آن داشتند، در اختیار گرفت، و میتوانست مطمئن باشد که سرمایههای خودش و کمکهای توسعهای دولتها در جیب آنهایی جمع میشود که حافظ منافعش هستند. نخبگان کشورهای در حال توسعه در کمکهای فیفا، تخفیفی اساسی دیدند: از کوکا کولای هاولانژ حمایت کنید، و میلیونها دلار پول، برخی زیرساختهای مدرن و رسمیت یافتن در صحنه بینالمللی را به دست آورید. از مثالهای این مورد، کشور کیپ ورد در آفریقاست. فدراسیون فوتبال این کشور کوچک پس از پیوستن به فیفا در سال 1982، دو دهه با فساد دست و پنجه نرم کرد. اما زمانی که هاولانژ از ریاست فیفا کنارهگیری کرد، فیفا فدراسیون کیپ ورد را قادر به ساختن چندین زمین چمن و مرکز تمرین کرده بود، که به جمعی از جوانان آن فرصت ستاره شدن در فوتبال را میداد. بدین ترتیب، فساد فیفا عامل ثبات آن نیز هست. اینگونه بود که بلاتر توانست در سال 2015 هم مجدداً به ریاست فیفا انتخاب شود. رئیس فدراسیون فوتبال نیجریه در این زمینه به بیبیسی گفت: «بلاتر آفریقا را میفهمد. آنچه بلاتر به دنبالش است، برابری و انصاف میان کشورهاست.» اما آنچه آنها در بلاتر حس میکردند در واقع اتحاد سرمایه فراملی و ملی بود. در موریتانی، کشوری که تاریخ فوتبالی چندانی ندارد و تیم ملی آن هنوز در هیچ تورنمنت بینالمللی بازی نکرده است، کمکهای مالی فیفا به این کشور امکان ساخت زمینهای چمن و زیرساخت لازم را داد و امکانات رسانهای و تلویزیونی برای پخش مسابقات فوتبال را فراهم کرد. منافع امپراتوری هاولانژ و بلاتر سرانجام به جیب سهامداران در اروپا میرود، جایی که تلویزیون و نیز بازاریابی رو به رشد اکثر لیگهای فوتبال، دور جدیدی از رشد انفجاری را در آغاز هزاره جدید به پیش میبرند. مساله مهم دیگر در این رابطه، قطر است. فوتبال بینالمللی بهانهای برای قطر شده است که سرمایهداری خلیجی را با بیرحمانهترین ابزارها پیش ببرد. تلاش برای اصلاحات و جریمه نقدی قطر، عمیقاً ناکافی هستند. عفو بینالملل بر این باور است که هیچ پیشرفت واقعیای برای کارگران مهاجر محقق نخواهد شد، مگر اینکه نظام کفالت -که برای کنترل کارگران مهاجر در قطر تنظیم شده- لغو شود. این خود چیزی کمتر از فروپاشی نظامهای اجتماعی پادشاهیهای خلیج فارس نیست. رسانههای بینالمللی با تمرکز بر فساد، این بیعدالتیها را پنهان میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید