تاریخ انتشار:
جواد جهانگیرزاده میگوید همراهی نمایندگان با روحانی برای رفتن به کابینه است
مجلس دهم اصلاحطلب نخواهد بود
فتوگو با جواد جهانگیرزاده از این جهت مهم است که او شاید یکی از نزدیکترین مهرههای مجلس هشتم و نهم به علی لاریجانی باشد. از مردان کلیدی او که در سمتدهی به جریانهای مجلس نقش کلیدی دارد. از
گفتوگو با جواد جهانگیرزاده از این جهت مهم است که او شاید یکی از نزدیکترین مهرههای مجلس هشتم و نهم به علی لاریجانی باشد. از مردان کلیدی او که در سمتدهی به جریانهای مجلس نقش کلیدی دارد. از اصولگرایانی که ترجیح میدهد عموماً در پشت پرده، جریان نزدیک به لاریجانی را هدایت سیاسی کند و یکی از تشکیلاتیترین نمایندگان مجلس اصولگرا از مجلس هفتم تاکنون است. روایت او از اتفاق مهم و جدید تشکیل فراکسیون اعتدال در مجلس، ایجاد اختلاف جدی بین حامیان علی لاریجانی و تضعیف جایگاه فراکسیونی او، این گونه است که گویی علی لاریجانی توانسته جریان اصلی اصولگرایی را مدیریت کند و مجلس بعدی از نگاه آنها به یقین باز متعلق به اصولگرایان است. جهانگیرزاده معتقد است که برخی از نمایندگان نگران مجلس بعد و رای نیاوردن هستند و به همین دلیل به سمت فراکسیون اعتدال رفتند. حال آنکه این سوال مطرح است که آیا مجلس هشتم و علی لاریجانی هزینه تودهایترین تشکیلات اصولگرایی را در سال آینده پرداخت نخواهند کرد؟
به دلیل حضور چند دورهای در مجلس، به دستهبندیهای مجالس اصولگرا از هفتم تا نهم آشنا هستید. از طرفی شما را در مجلس به عنوان یکی از کلیدیترین چهرههای نزدیک به علی لاریجانی میشناسند. با این پیشزمینه به نظر شما چرا مجلس کنونی نسبت به مجالس هفتم و هشتم ضعیفتر است؟ به طوری که میتوان تودهوارترین مجلس تاریخ ایران نامگذاریاش کرد که حتی به معنای واقعی کلمه پایبند به دستهبندیهای سیاسی هم نیستند؟
به هر حال ذات این مجلس اصولگراست و آن را میتوان ادامه کنش سیاسی مجلس هفتم و هشتم دانست. جریان اصولگرا در هر سه مجلس غلبه حداکثر داشتند و اینکه بگوییم مجلسی بیشکل و تودهای است شاید زیاد قرین به واقعیت نباشد.
اما حتی در موضعگیریهای اصولگرایی قابل قیاس با مجلس هفتم و هشتم نیست. مجلس هفتم بخشی از مانیفست و کنشهای مهم سیاسی اصولگرایان را کلید میزند. در مجلس هشتم هم باز شاهد مجلسی بودیم که حداقل همان اصولگرایانش در عرصه سیاسی کشور تاثیرگذار بودند. آیا میتوان ادعا کرد که مجلس نهم دارای چنین نقشی است؟
ببینید، مجلس هفتم ویژگی خاصی داشت. اصولگرایان این نهاد مهم را از نمایندگان مجلس ششم گرفته بودند که از دیدگاه اصولگرایی یک مجلس ساختارشکن بود که بنیانگذار بسیاری از تحرکات و هیجانات اجتماعی و سیاسی شده بود و در نهایت به تحصن ختم شده بود. در چنین شرایطی ورود نمایندگان اکثریت جریان اصولگرا به مجلس باعث شد که خودبهخود یک انسجام درونی اصولگرایی در مجلس هفتم عینیت بیابد و حتی به مجلس هفتم یک هویت ویژه بدهد.
اما همان مجلس هفتم حداقل در قاب اصولگرایی پر بود از نمایندگان قدبلند؛ اما در مجلس هشتم چهرههای شاخص به تعداد انگشتان یک دست نمیرسند. آیا چنین مجلسی میتواند مانند مجلس هفتم برای اصولگرایی افتخار داشته باشد؟ این سوال را از این جهت میپرسم که دوستان شما توقع دارند چنین مجلسی سنگر هویت اصولگرایانی باشد که قوه مجریه را از دست دادهاند.
در همان مجلس هفتم هم اکثریت مجلس توسط نمایندگان تهران مدیریت شد، یعنی شما دیدید که تقریباً چهرههای احتمالی برای تصدی در هیاترئیسه، مرکز پژوهشها و حتی روسای فراکسیونها پیش از تشکیل مجلس روشن بود. پس مشخص بود که عقل و تدبیری پشت ماجراست و در عین حال چون دولت از جریان اصلاحات بود، تحریککننده دیگری بود که سبب میشد یک انسجام قوی در مجلس هفتم تا انتخابات مجلس هشتم داشته باشیم.
پس حضور علی لاریجانی زمینهساز شد تا بدنه مجلس هشتم تضعیف شود و در نهایت از دل آن مجلس، مجلس نهم روی کار بیاید؟
این تعبیر صحیح نیست. اگر بخواهیم با نگاه شما سرمنشاء این روند را بررسی کنیم در همان مجلس هفتم دولت جدیدی روی کار آمد که اصولگرا بود. به همین دلیل آرامآرام زمزمههای تفاوت در مجلس شنیده شد که در صفکشی بین آقای لاریجانی و آقای حداد در انتخابات هیاترئیسه مجلس هشتم، به اوج رسید. این امر مقدمهای بر نشان دادن تمایز میان جریان اصولگرایی بود. اما به نظرم این امر مجال پیدا نکرد که به سایر سطوح هم منتقل شود و فقط در راس هرم باقی ماند. حتی بعضی از اعضای هیاترئیسه مجلس هشتم همانهایی بودند که در مجلس هفتم هم حضور داشتند. حتی رئیس مرکز پژوهشها هم در جمع باقی ماند و قاعده خیلی به هم نخورد و فقط در راس هرم تغییرات کلیدی صورت گرفت. تغییراتی که ویتریناش حضور آقای لاریجانی بود. اما طی چهار سال مجلس هشتم، آرامآرام زمینههای تمایز پدید آمد. از طرفی دولت هم، دولت موافق و دولت اصولگراست، پس خودبهخود مانند اتفاقی که در زمان دولت خاتمی و مجلس ششم پدید آمد، ایجاد تمایزات منجر به جبههبندیهای جدید شد. همین امر با صورت جدید به مجلس نهم منتقل شد. به عبارتی این تغییرات از راس هرم آمد به بدنه، و فقط به روسای کمیسیونها یا
اعضای هیاترئیسه، محدود نشد بلکه به بدنه هم تسری پیدا کرد و خب مشخص بود که آن جریانی که در حوزه تفکر آقای لاریجانی بود، قدرت جذب بیشتری داشت نسبت جریانی که توسط آقای حداد مدیریت میشد.
خب روایت شما هم تایید این است که این علی لاریجانی است که جریانسازی میکند و سعی در ایجاد هویتهای جدید دارد و عملاً مجلس لاریجانی است تا مجلس اصولگرا؛ شاخص پایبندی هم تعهد به رئیس مجلس است نه شاخصهای اصولگرایی. برای همین است که از دل چنین مجلسی به یکباره شنیده میشود که قرار است فراکسیون اعتدال تشکیل شود. اعتدالی که ماهیتش اصلاحطلبانه است.
دولت جدید، دولت اصولگرا نیست و عمده کسانی که در زمان انتخابات، شخص رئیسجمهور را حمایت کردند اصلاحطلبان بودند. پس نمیشود به آن اطلاق اصولگرایی کرد. ما هم چنین اصراری نداریم. اگرچه پیشینه آقای روحانی اصولگراست اما خب طبیعی است که مانند همه جریانات و چهرههای سیاسی بر اساس واقعیتهای اجتماعی یا پیشامدهای سیاسی، در مواضع و دیدگاههایشان تغییر ایجاد کنند که در مورد آقای روحانی چنین تغییری ایجاد شد. در چنین شرایطی ما در مجلس اصولگرا هم یکدستی نداریم و اصلاً قابل قیاس با مجلس هفتم نیست. در آن ایثارگران، اگرچه حضور قاطعی ندارند اما باز وجود دارند، نمایندگان نزدیک به دولت پیشین و دولت فعلی وجود دارند، کسانی که معتقدند نباید با دولت با تسامح برخورد کرد، یعنی جریان پایداری، نقش خیلی فعال و برجستهای دارند. اگر شما تعداد نمایندگانشان را بشمارید، امکان دارد نسبت به کل جریان اصولگرایی 20 درصد هم نباشند اما میبینیم که صدای بلندی دارند و الان عمده صدای مجلس متعلق به جریان پایداری است.
این دقیقاً مصداق همانی است که ناظران بیرونی میگویند؛ ظاهر این مجلس اصولگراست اما در عمل تعصب اصولگرایی ندارند. به همین دلیل هم همان تعداد محدود پایداری صدایشان شنیده میشود و هویتزا هستند.
این حرف را قبول ندارم. اگر صدای پایداریها را میشنوید برای این است که حرفی برای گفتن دارند، حرفشان مخالفتهای آشکار با روحانی است. رویه هم این است که سیاستهای دولت را به نقد بکشند؛ حال یا با نگاه دفاع از منافع ملی یا با این نگاه که به عنوان یک جریان هیچ موقع ساکت نمانند و حیات سیاسیشان را ادامه دهند. چون اگر در این مسیر، مواضع خودشان را برجسته نکنند خب طبیعی است که دیده نمیشوند. اما برخلاف نگاهی که شما از ابتدای گفتوگو چند بار مطرح کردید، در جریان اصولگرایان رهپویان ولایت (حامیان لاریجانی) جریان منسجمی است که با یک ابتکار، طراحی و برنامهریزی و جرات و جسارت لازم وارد مجلس نهم شد.
خب گفته میشود که الان دیگر آن وحدت را ندارند، وحدت فقط برای این بود که آقای لاریجانی رای بیاورد.
نه الزاماً. شما روسای کمیسیونها و اعضای هیاترئیسه را از نظر بگذرانید، شما در آنجا میبینید که بیشتر مناصب مهم مجلس در دست فراکسیون رهپویان ولایت است.
اما آن افراد هم در اصل مهرههای اصلی لاریجانی هستند. اگر آنها را از رهپویان ولایت جدا کنیم، مابقی یکسری نمایندگان تودهوار هستند که فقط زمانی بین دوگانه حداد-لاریجانی، لاریجانی را انتخاب کردند. اما عملاً تاثیرگذاری عمیقی در تصمیمگیریها و جریانسازیهای مجلس ندارند، در نهایت هم خود را متعهد به لاریجانی میدانند نه به هویت اصولگرایی.
من اتفاقاً یک بخش از حرفهای شما را نقد میکنم و یک بخشاش را تایید میکنم. بخشی که نقد میکنم این است که من سه دوره در مجلس هستم، هیچ فراکسیونی را به اندازه فراکسیون رهپویان ولایت فعال ندیدم. چه به لحاظ حجم جلساتی که میگذارند، چه به لحاظ کیفیت جلساتی که برپا میکنند و چه به خاطر پیگیریهایی که میکنند، هر هفته جلسه برای شورای مرکزی برقرار است که تقریباً در دورههای پیش به هیچوجه دیده نمیشد اما در این دوره دیده شد. همآوایی در بسیاری از موضوعات مهم در این دوره دیده شد و خب نقش فعالی را ایفا کرد. اما در اینکه محوریت عمده برای جذب افراد، شخص آقای لاریجانی است، تردیدی ندارم. اما این موضوع هیچ چیزی از جاذبههای آقای لاریجانی کم نکرده است بلکه به اعتقاد من افزایش یافته است. چون اهتمام دولت قبل حتی شخص رئیسجمهور قبلی مبتنی بر کاستن از جایگاه شخصیت او بود، آن ماجرای فیلم اگر خاطرتان باشد و اتفاقاتی که افتاد و ماجرای فاضل لاریجانی. البته در این دولت چنین تصوری در مورد آقای لاریجانی وجود ندارد و خیلی از وزرا نسبت به آقای لاریجانی هم گرایش مثبتی دارند.
پس چرا فراکسیون لاریجانی در حال از هم پاشیدن است و قرار است از دلش فراکسیونی با هویت اصلاحطلبی خارج شود؟
یک مولفه جدید وارد شده و دولتی آمده که هر کسی از هر جایگاهی میتواند خودش را به این دولت نزدیک کند. هم اصولگراست و هم اصلاحطلب است. هم نمادهای اصولگرایی در این دولت وجود دارد و هم نمادهای اصلاحطلبی وجود دارد. اگرچه من قائل به این هستم که این دولت، دولت شبهاصلاحات است. دولت اصلاحات کامل نیست و خودش هم این ادعا را ندارد که اصلاحاتی است. حتی شاید بتوان گفت اعتدال یعنی شبهاصولگرا و شبهاصلاحطلب. اما جنبههای شبهاصلاحطلبی خیلی بارزتر و نمایانتر است.
و توجیهی برای تشکیل فراکسیونی که بدنهاش دیروز اصولگرا بودند امروز اعتدالی؟
برخی از نمایندگان به لحاظ تفهمی و فکری به این نتیجه رسیدند که باید دولت را در سرحد نهایت کمک کرد چون دولت، مسوولیتهای مهم و دشواری در پیش دارد. بخشی از نمایندگان هم تفکرات خودشان را نسبت به این دولت نزدیکتر میدانند
.
برخی میگویند این نمایندگان میدانند با پرچم اصولگرایی و حامی لاریجانی بودن نمیتوانند رای بیاورند و به همین دلیل دنبال مجالی برای بازیابی هویت بین مردم و رایآوری هستند.
بخشی هم به همان چیزی که شما گفتید، قائلند. مثلاً رفع و رجوع مشکلاتشان در حوزههای انتخابیه، یا حتی احتمال رای آوردن خودشان را به گره زدن خودشان با دولت یا همراه شدنشان با دولت تدبیر منوط میدانند. از این جهت ما ماجرایی را واکاوی میکنیم که ربطی به این ندارد که فراکسیون رهپویان ولایت ضعیف است یا چون مقابل دولت است، شروع به ریزش کرده است.
آقای جهانگیرزاده این واقعیت را ندید بگیریم که برخی از نمایندگان مجلس نهم اصلاً معتقد به اصولگرایی نبودند. در ذات مرام اصلاحطلبی داشتند اما چون دیدند اصلاحطلبها در اقلیتند و برایشان اصلاحطلب بودن احتمالاً هزینهزا بود، به اسم مستقل وارد مجلس شدند و در نهایت به رهپویان ولایت پیوستند.
این موضوع امکان دارد در مورد تعداد محدودی از افراد صدق کند. فرض بفرمایید چهره استان خودم را از نظر میگذرانم چنین چیزی را نمیبینم. البته من افرادی را میشناسم که الان حرفهای اصلاحطلبانه میزنند و وقتی مطبوعات از آنها به عنوان یک نماینده اصلاحطلب یاد میکند هیچ تعرضی هم نمیکنند که اصلاحطلب نبودیم. این گردش را امر واقعی میبینم اگرچه این امر قابل پذیرش نیست که در طول یکی، دو سال یک آدم اصولگرا تبدیل به یک آدم اصلاحطلب شود. اما یک امر واقع است.
با این اوصاف سال دیگر مجلس اصولگرا پوستاندازی میکند و از دلش یک فراکسیون احتمالاً بزرگ اعتدال استخراج میشود؟
جریانی به نام فراکسیون اعتدال از ماههای ابتدایی تشکیل دولت شروع شده اما حالا به تطویل کشیده شده. دلیل این روند طولانی تشکیل هم این است که برخیها نگران هستند انگ دولتی بودن به آنها زده شود. از طرفی سمت و سو و جهتگیریهای سیاسی دولت را هم دقیقاً نمیدانند پس نگرانند. گاهی مثلاً استناد میکنند به یک جلسه شبانه با رئیسجمهور که رئیسجمهور در آنجا سخنی مبنی بر نهی یا نکوهش یک فراکسیون جدید نگفته. اما به هر حال یک عده این اهتمام را دارند که در فراکسیونی در قالب طرفداران دولت باشند که ممکن است پنج نفره و 10 نفره یا 50 نفره باشد.
و اصولگرایان و در راس آن آقای لاریجانی نگران این اتفاق است؟
دولت جدید، دولت اصولگرا نیست و عمده کسانی که در زمان انتخابات، شخص رئیسجمهور را حمایت کردند اصلاحطلبان بودند. پس نمیشود به آن اطلاق اصولگرایی کرد. ما هم چنین اصراری نداریم
نکتهای که خیلی نگرانی ایجاد میکند این است که این وابستگی و تعامل با دولت، عنصر نظارت مجلس بر دولت را کاهش خواهد داد. خب این خیلی مطلوب نیست. چون سیستم انتخاباتی ما که حزبی نیست که بگوییم ما از یک حزب هستیم و رئیسجمهور ما هم از این حزب است. بلکه چون بخش مهمی از وظایف ما نظارت است، این نوع چسبندگی نمایندگان به دولت، میتواند امر نظارت را کاملاً کمرنگ کند. اگر نگرانی هم باشد از این جهت است.
برخی عنوان میکنند که 90 درصد این مجلس در انتخابات آتی رای نمیآورند و اکثریت افرادی که در فراکسیون اعتدال قرار میگیرند، نمایندگانی هستند که نگران هستند در سال 94 رای نمیآورند و میخواهند زیر سایه دولت رای دوره بعد از انتخاباتشان را تضمین کنند.
یک جریان سیاسی نمیتواند ادعا کند که در یک انتخابات میتواند برنده شود. دولت هیچگاه نمیتواند نمایندگان موافق خودش را به مجلس بفرستد. مجلس هشتم نمونه این است. مجلس نهم هم نمونه این است. شما هیچ موقع ندیدید که آقای احمدینژاد بتواند این کار را انجام دهد.
خب احمدینژاد محبوب نبود.
ببینید پیش از آن انتخابات دوره هشتم مجلس احمدینژاد 5/24 میلیون رای آورده بود اما در فرستادن نمایندگان خودش به مجلس ناتوان بود. چند درصد دولت توانست نماینده بفرستد؟ اصلاً نهتنها این دولت هیچ دولتی توانایی فرستادن نماینده را ندارد. چون نمایندگان، نمایندگان مردم هستند و نمایندگان دولت که نیستند. مردم هم متوجه این امر هستند که یک چنین اتفاقی نباید بیفتد. البته این به معنای این نیست که ما مخالفان دولت را بفرستیم به مجلس. اما اینکه یک کسی تام و تمام بچسبد به دولت که رای بیاورد، خیلی امر قابل تحققی نیست.
مجلس نهمیها با این اوصاف بیکار میشوند.
برخی از نمایندگان دنبال این هستند که اگر رای نیاوردند بتوانند در دولت جایگاهی برای ایفای مسوولیتهای خودشان پیدا کنند. من نمیدانم که واقعاً نیت چه نیتی است اما این امر خیلی امر درستی نیست ولی آنچه واقعیت است این است که یک عدهای از نمایندگان دنبال این هستند که همگام بودنشان را با دولت اثبات کنند. آیا این اثبات به معنای تضعیف یک فراکسیون اکثریت تحت عنوان فراکسیون رهپویان ولایت خواهد بود یا نه؟ یا آنچه ادعا میشود که 50 نفر عضو مرکزی دارد یا مثلاً 40 نفر، من فکر نمیکنم این اطلاعات خیلی اطلاعات درستی باشد. باید منتظر بود و دید اگر چنین فراکسیونی شکل بگیرد واقعاً تعداد آنها چقدر خواهد بود. از این جهت من خیلی نگران آینده نیستم.
به هر حال وزن طیف آقای لاریجانی ضعیف میشود.
ببینید باز به این اعتقاد ندارم. چون وقتی که یک طیف یا یک فراکسیون جدید شکل بگیرد، اولاً اعضای فراکسیون یا کسانی که این فراکسیون را مدیریت میکنند تا زمانی که مطمئن نشوند این فراکسیون قدرتمندی نیست به لحاظ تعداد نفرات، هیچ موقع هویتشان را آشکار نمیکنند، نکته دوم اینکه این فراکسیون که توانایی ندارد رئیس مجلس برای خودش تعیین کند، پس طبیعی است که در خصوص آقای لاریجانی یک اشتراکنظر جدی وجود خواهد داشت. امکان دارد در حوزه نایبرئیسی هم شما ببینید کسانی میآیند و رای میآورند که مقبولیت در دو فراکسیون را دارا هستند. اما بله در سطوح پایینتر مانند دبیران میشود چنین تصوری را کرد که امکان دارد این فراکسیون به این نتیجه برسد که یک نفر یا دو نفر از اعضای هیاترئیسه را برای خود داشته باشد، و فاصله خودش را با فراکسیون رهپویان بیشتر کند. من باور ندارم که فراکسیون رهپویان در ادامه دادن اهداف خودش دچار خلأ خواهد شد. پس حتی اگر این احتمال را بدهیم که فراکسیونی شکل بگیرد، کسانی که آن را مدیریت میکنند زمانی آشکار خواهند کرد که نسبت به تع ثابت اعضای فراکسیونشان اعتماد داشته باشند. همچنین اگر چنین فراکسیونی شکل بگیرد
میتواند در مواقع خیلی ضروری و مهم به تقریب نظرات اصولگرایان و اصولگرایان رهپویان ولایت منتج شود. همچنین اگر چنین فراکسیونی شکل بگیرد در همان ایام سخت آنها تلاش خواهند کرد که خودشان را با فراکسیون رهپویان ولایت هماهنگ کنند. چون فراکسیون رهپویان ولایت به هر ترتیبی اکثریت خودش را از دست نخواهد داد.
موضوعی که وجود دارد و یکسری از افراد اصلاحطلب دربارهاش ابراز نگرانی میکنند و نسبت به آن هشدار میدهند این است که لاریجانی و حالا در واقع مردان اصلیاش در مجلس سال دیگر تا این حد روی خوش به آقای روحانی نشان نمیدهند. به هر حال آقای لاریجانی نیازمند این است که نشان دهد رئیس مجلس مقتدر است و در تصمیمگیریهای کلان کشور نقش اصلی را بازی میکند. در نتیجه این باعث میشود که مانند ماجرای آقای حداد و آقای احمدینژاد نباشد که حداد اعلام کند پشت احمدینژاد هستند؛ و اتفاقاً سال 93 چند چالش خیلی جدی بین مجلس با مدیریت آقای لاریجانی و دولت آقای روحانی خواهیم داشت.
من تفاوت عمدهای بین آقای روحانی با آقای احمدینژاد میبینم. تفاوت عمده آقای روحانی این است که پنج دور نماینده مجلس بودند، نایبرئیس مجلس بودند، رئیس کمیسیون سیاستهای خارجی بودند، پس مجلس را خیلی بهتر از آقای احمدینژاد که با مجلس کار نکردند، درک میکنند. من با آقای لاریجانی از دور و نزدیک کار کردم. برای ایشان ملاک اداره مطلوب کشور است؛ لذا معتقد است که مجلس باید به عنوان یک قوه مستقل باشد که هم امر نظارت خودش را جدی بگیرد و هم به دلیل دشواری مسوولیتها در دولت با دولت همکاریهای لازم را بکند. این همکاری به معنای چسبندگی دولت نیست. ما در ذیل یک نظامی تعریف شدیم که قوا هم به لحاظ قانونی و هم به لحاظ رهنمودهای رهبری ملزم به همکاری با هم هستند. این منش نه چسبندگی است و نه شاخ و شانه کشیدن است
.
بحث حیات سیاسی آقای لاریجانی است که به مجلس مرتبط است و اگر آقای لاریجانی نتواند در واقع آن خط فاصلهاش را با دولت حفظ کند و نتواند هواداراناش را نگه دارد و نتواند طوری مدیریت کند که مجلس بعد هم مجلس اصولگرایی باشد و از ریاست مجلس بیفتند تقریباً میتوان گفت به انزوای سیاسی میرود.
من معتقد نیستم که آقای لاریجانی از ریاست بیفتند. تلقی من این است که در کف مجلس یک نماینده هم باشد خیلی موثر خواهد بود.
آیا ایشان کف مجلس نشستن را میپذیرند؟
قطعاً چنین نخواهد شد. قطعاً چنین ریسکی را مجلس نمیپذیرد. اما اینکه ما بگوییم امکان دارد با جدا شدن بخشی از نمایندگان شأنیت آقای لاریجانی زیر سوال برود یا اقتدارش کاهش پیدا کند، من به چنین امری اعتقاد ندارم.
اگر رئیس مجلس نباشد و مجلس...
شما به مجلس دهم فکر میکنید؟
بله، ایشان همان علی لاریجانی دهه 80 است. اگر مجلس دهم، یک مجلس اصلاحطلب شود، آقای لاریجانی به پایان خط میرسد. با این پیشزمینه آیا دور از انتظار است که لاریجانی و مردانش همراهی صد درصد را با دولت آقای روحانی به خرج ندهند و شروع کنند به ایجاد یکسری چالش با دولت آقای روحانی.
این بستگی به رویکردهای دولت آقای روحانی دارد که چه کاری میخواهد انجام دهد و خب طبیعی است که ما نمیتوانیم آقای روحانی را از نظام جدا کنیم یا در تقابل با نظام ببینیم. ایشان همیشه یک عنصر ارشد در درون نظام بودند با تفکرات مربوط به خودشان یا روش و مشی انتخابشده توسط خودش. از طرفی اینکه آقای لاریجانی از الان ملتهب و نگران مجلس دهم باشد، من چنین چیزی را نه دیدم و نه احساس میکنم. نه اینکه برای آقای لاریجانی یک شغلی پیدا شود یا نشود. ایشان در طول سالهای پس از انقلاب همیشه مسوول و کلیددار مسوولیتهای مهم در نظام بودند و از این پس هم خواهند بود. چون اساساً احتیاجات جدی نسبت به وجود چنین شخصیتهای برجسته سیاسی هست که در طول سالهای طولانیمدت خودش هم دچار کمترین اشتباهات شده و بیشترین اثرگذاریها را داشته است. من خیلی نگران شخص آقای لاریجانی نیستم، جای آقای لاریجانی هم نیستم که به جای ایشان فکر کنم، ولی به عنوان یک نماینده عادی مجلس فکر میکنم شاکله کلی مجلس مهمتر است تا قاعده و راس هرمی که وجود دارد. اگر شاکله یک جریان، شاکله اصولگرا باشد، یعنی یک جریان اعتدالی- نه به معنای وابستگی به
دولت - شکل بگیرد خب طبیعی است که شخصیتی بهتر از آقای لاریجانی برای تصدی این مسوولیت نخواهیم یافت. ترکیب مجلس بستگی به آرای عمومی مردم دارد.
ولی اگر مجلس اصلاحطلب شود چطور؟
من فکر نمیکنم که مجلس آینده اصلاحطلب شود. من اصلاً با این قاعده موافق نیستم که فکر کنیم 90 درصد مجلس نهم رای نمیآورند.
چون به هر حال رد صلاحیت هم مطرح است؟
به هر حال فضای کشور چنین چیزی را به من نمیگوید که مجلس دهم اصلاحطلب خواهد بود. وقتی که میآییم در واحدهای کوچکتر سیاسی این موضوع را بررسی میکنیم چنین پیامی را از آینده انتخابات نمیگیریم... دوم اینکه بخشی از ترکیب مجلس وابستگی تام و تمام به توفیقات دولت هم دارد. اگر شما دیده باشید مشاور اقتصادی رئیسجمهور گفتهاند باید میزان یارانهها 15 هزار تومان میشد نه 45 هزار تومان. یعنی یک پسرفت نسبت به چند سال پیش. اگر این امر عمومیت پیدا کند ببینید در لایههای مختلف مردم چه اعتراض وسیعی شکل خواهد گرفت؟ شما نمیتوانید منکر این باشید که در جامعه ما فقط چند درصد سیاسیاند، درصد قابل توجهی از آن غیرسیاسیاند. شما میبینید که در لایه و طبقات مختلف اجتماعی روستاها، شهرهای کوچک، حاشیه شهرها، دیدگاهها متفاوت از شهرهای بزرگ است. ما در انتخابات 88 همچنین تفاوتی و حتی در انتخابات 92 همچنین تفکری را دیدیم که امکان دارد توسعه پیدا کند و به انتخابات 94 هم منتقل شود. اما اینکه تصور کنیم در انتخابات دوره دهم اصلاحطلبان خواهند آمد، یا اینکه آدمهای قدبلندشان میآیند و در انتخابات خواهند برد، من چنین تصوری را ندارم.
چشمانداز سیاسی من میگوید که چنین اتفاقی در حال وقوع نیست. امکان دارد که در شهرهای بزرگ اصلاحطلبان بتوانند موفقیتهایی را جذب کنند اما اینکه بتوانند در تمام شهرهای کوچک و شهرهایی که تکنمایندهاند، به مجلس راه یابند، محال است... در شهرهای تکنماینده انتخاب مردم صرفاً سیاسی نیست و عوامل متعددی نقش دارد، وابستگیهای قومی، مذهبی، خویشاوندی، وابستگیهای اجتماعی و خدمات برجسته افراد میتواند موثر باشد.
برخی از اصلاحطلبان نگرانند و میگویند از روحانی دور شویم چون ما در تصمیمگیریهایش نقشی نداریم ولی اگر روزی ببازد همین اصولگرایان میگویند شکست روحانی شکست اصلاحطلبان است. این نگاه را قبول دارید؟
نمیشود حالا این حرف را بزنند. آیا شش یا هفت ماه گذشته را فراموش کردند؟ روزی که تیتر زدند «دیروز پاستور، امروز بهشت، فردا بهارستان»، به هر حال جریان اصلاحطلبی خواست منگوله انتخابات را به اسم خودش بزند. میتوانست از آثار مثبتاش بهرهمند شود. در هزینهها هم مسلماً جریان اصلاحطلب باید پرداخت هزینه کند.
اما نه دولتی است که مطابق نظرات مشارکت باشد نه کارگزاران.
به هر ترتیب منگوله را به اسم خودشان زدند. نمیتوانند از این ماجرا جدا شوند و البته آقای روحانی هم که نمیگوید من یک اصلاحطلب هستم. ولی واقعیت ماجرا را که نمیتوانیم منکر شویم که آقای عارف به نفع روحانی کنار میرود، چرا یک اصولگرا به نفع آقای روحانی کنار نمیرود؟ البته اصل کشور مهم است. امروز آقای روحانی است، دیروز آقای احمدینژاد بود و فردا هم کسی دیگر میآید. این است که کمکی باید شود تا شرایط کشور به حال و روز مطلوبتری برسد. اتفاقاً اصلاحطلبان یکی از اشتباهات اساسیشان پس از انتخابات این بود که بلافاصله رفتند به سمت انتخابات مجلس. در حالی که واقعاً دو سال این دولت با این مجلس کار دارد.
اما الان این انگ به آقای لاریجانی زده میشود که زودهنگام به فکر انتخابات مجلس بود و آقای روحانی را در منگنه گذاشت تا رحمانیفضلی را وزیر کشور کند، از طریق رحمانیفضلی تمام استانداریها و فرمانداریهایی انتخاب میشوند که با خط و مشی طیف آقای لاریجانی هماهنگ باشند...
قطعاً اینطور نیست...
در نتیجه اینطور میخواهند انتخابات مجلس را مدیریت کنند...
قطعاً اینطور نیست...
و این بدبینی در افکار عمومی در مورد رحمانیفضلی...
اصلاً چنین چیزی نیست. پیش از اینکه آقای لاریجانی در جریان باشد، آقای روحانی با آقای رحمانیفضلی موضوع را مطرح میکند و در جلسه بعدی هم اصرار میکند، بعد آقای لاریجانی در جریان کار قرار میگیرند.
اصلاحطلبان این حرف را باور میکنند؟
حداقل من که از نزدیک هستم میدانم که آقای لاریجانی برای معرفی هیچ وزیری پیشقدم نشد، حتی در مورد استانداران هم شما دیدید که آقای لاریجانی به شدت اعتراض داشت و اعتراضشان هم یک اعتراض شخصی نبود. چون نمایندگان میآمدند اعتراض خودشان را میکردند و ایشان هم به رئیسجمهور یا شخص آقای رحمانیفضلی انتقال میدادند.
خب همین نشانگر این نیست که به بهانه اینکه خواست نمایندگان است در مورد انتخاب استانداران به دولت فشار آوردند؟
نه، اگر چنین بود حتماً استاندار قم استاندار فعلی نبود. آقای لاریجانی بیشترین آرا را در قم میآورد، رئیس مجلس هم بود، اگر بنا بود آقای لاریجانی به دولت، افرادی را برای تصدی استانداریها پیشنهاد کند کسان دیگری در اولویت قرار داشتند تا تصدی استان قم را در اختیار بگیرند.
ولی نمایندگان وابسته به آقای لاریجانی دولت را خیلی تحت فشار گذاشتند که فرمانداران و استانداران مورد نظر خودشان را انتخاب کنند. مثلاً الان که نظراتشان در سطح فرمانداران تامین نمیشود، حتی پیشنهاد استیضاح رحمانیفضلی را مطرح میکنند.
ببینید اشکال اول این بود که برخی از مسوولان دولتی اعلام کردند با نمایندگان مجلس در تعیین استانداران کاملاً هماهنگ هستند. قطعاً این ماجرا از بیخ و بن محقق نشد؛ لذا نمایندگان دیدند افرادی که مد نظرشان بود، استاندار نشدند. خب دولت نشان داد توجهی به نظر نمایندگان ندارد و همین امر به تدریج نارضایتی در بین نمایندگان به وجود آورد.
منظورتان از دولت آقای رحمانیفضلی است؟
نه، مثلاً شخص رحمانیفضلی تنها تصمیمگیر نبود مثلاً معاون اول هم در این قضیه تاثیر داشتند به خاطر اینکه این ماهیت دولت است. استانداران علاوه بر اینکه با وزیر کشور کار میکنند با همه وزرا هم کار میکنند. معاون اول وظیفهاش این است که مدیریت اجرایی صحنه را بر عهده داشته باشد بنابراین نمیتوانستند کسانی را به کار بگیرند که با دولت هماهنگ نباشند، همسو نباشند و توانایی اداره کار را نداشته باشند. اینها حق دولت است و نمیشود این را منکر شد مگر اینکه بگوییم همه استانداران توسط آقای رحمانیفضلی صرفاً باشند و طبق برنامهها و نظرات ایشان شناسایی شده باشند نه، من آن چیزی که حداقل از صحنه خبر دارم چنین چیزی نیست. حتی خیلی از کسانی که آقای رحمانیفضلی علاقهمند به استانداری آنها بودند، انتخاب نشدند چون دولت باید به آنها اعتماد میکرد، و صرف اعتماد شخص آقای رحمانیفضلی یا هر وزیر کشور دیگر که برای تعیین استاندار کافی نبود.
حرف شما با واقعیت متناقض است.
سیدحسین هاشمی فشار آقای لاریجانی است؟ جمشید انصاری فشار آقای لاریجانی است؟ آقای جبارزاده فشار آقای لاریجانی است؟ سادات فشار آقای لاریجانی است؟ استاندار قم فشار آقای لاریجانی است؟
اگر هم آقای لاریجانی چیزی را در انتخاب استانداران گفته است آن چیزی است که من حداقل میدانم، در حد انتقال انتقاد نمایندگان بوده. چون رئیس قوه است و یکی از وظایفاش دفاع از شئون نمایندگان. یعنی وقتی که دولت توقعی را ایجاد میکند برای نمایندگان که در تعیین استاندار دقت کنید و چنین امری رخ نمیدهد خب طبیعی است که از این شأن بخواهند که دفاع کنند.
دیدگاه تان را بنویسید