تاریخ انتشار:
رد صلاحیت مرد اول انقلاب
حامیان هاشمی پیروز شدند
یکی از مهمترین اتفاقات سال ۱۳۹۲، رد صلاحیت آقای هاشمیرفسنجانی توسط شورای نگهبان در انتخابات ریاستجمهوری بود. این موضوع را از چند منظر میتوان مورد بررسی قرار داد.
یکی از مهمترین اتفاقات سال 1392، رد صلاحیت آقای هاشمیرفسنجانی توسط شورای نگهبان در انتخابات ریاستجمهوری بود. این موضوع را از چند منظر میتوان مورد بررسی قرار داد. نخست آنکه رد صلاحیت هر فرد صاحب صلاحیتی در هیچ انتخاباتی صحیح نیست. به این معنا که نباید با هر کسی که دارای صلاحیت کافی است و از لحاظ قانونی هم مشکل ندارد، برخورد خطی و سلیقهای داشته باشند. متاسفانه از این دست اقدامات را از سوی شورای نگهبان در چند انتخابات شاهد بودیم و برخی افراد به خاطر سلایق خاصشان رد صلاحیت میشدند. در مورد رد صلاحیت آقای هاشمی هم باز شاهد همین برخورد بودیم و گرچه شورای نگهبان توضیحاتی داد اما برای خیلیها قابل قبول نبود. شخصاً ضمن احترام به اعضای شورای نگهبان این رفتار را نمیپسندم و بسیاری از چهرههای شاخص انقلاب هم دلخوری و نارضایتی خود را از این رفتار سلیقهای شورای نگهبان در بهار امسال اعلام کردند. چرا که رد صلاحیت آقای هاشمیرفسنجانی از سوی افکار عمومی و سیاسیون کار ناپسندی تلقی شد. بسیاری این تصور را کردند که یکی از دلایل رد صلاحیت ایشان اقبال مردمی بالایی بود که داشتند و آماری که در همان دوران مشخص بود، این امر را
تایید میکرد. به همین دلیل هم برخی اعضای شورای نگهبان تصور میکردند تایید هاشمی یک نوع برگشت اصلاحطلبها به عرصه سیاست است. حتی اگر این نگاه را به جناب آقای هاشمی هم داشتند، باز هم باید دانست انتخابات به معنی این است که ببینیم مردم چه میخواهند. در این باره هم باید میدیدند مردم چه میخواهند. باید مردم را آزاد میگذاشتند تا انتخاب کنند اصلاحطلبی را میخواهند یا تفکر اصولگرایی را. به هر حال رد صلاحیت هاشمی به ضرر نظام بود. فکر میکردند رقیبشان را به در میکنند. بر سر شاخه نشستن و بن بریدن است. چون انقلاب به چهرههایی مانند هاشمی گره خورده است و نمیتوانند هاشمی را از انقلاب جدا کنند. ایشان تجربههای بالایی دارد و دنیا روی ایشان حساب میکند. در سال 1392 رد هاشمی اتفاق خوبی نبود و اتفاق تلخی بود و این نقطه ضعف به اسم شورای نگهبان نوشته شد. دلیل پیروزی آقای روحانی هم این بود که آقای هاشمی از آقای روحانی حمایت کردند و شعارهایی هم که مردم در شب پیروزی انتخابات دادند به خوبی این موضوع را نشان داد. به هر حال با وجود رد صلاحیت آقای هاشمی، نتیجه انتخابات نشان داد راهی که مردم دنبال میکردند برخلاف ارادهای بود که
میخواست هاشمی به سیاست برنگردد. هر سیاستمداری با گذر تاریخ نگاههای جدیدی به عرصه سیاست پیدا میکند. نگاه آقای هاشمی در این چند سال به بسیاری از مسائل تغییر کرده است. از سیاست داخلی تا سیاست خارجی و رابطه با آمریکا. آقای هاشمی به عنوان یکی از بانیان انقلاب، با روی کار آمدن دولت احمدینژاد احساس خطر کرد که مملکت به سمت بدفرجامی میرود و به همین دلیل به سوی موضعگیری در برابر آن دولت رفت. انتقاد هاشمی از وضعیت مملکت دلسوزی یک مادر بود که فرزندش را در خطر میدید. آقای هاشمی احساس کردند مملکت به سمتی میرود که نباید برود. هاشمی زودتر متوجه شد و بقیه دیرتر پی بردند و این یک اصل است که باید بین منتقدان فرق گذاشت. بین انتقاد آقای هاشمی و امثال رجوی تفاوت هست. متاسفانه برخی از اصولگرایان بین این دو دیدگاه فرق نمیگذارند و هر انتقادی را مضر میدانند و جلوی آن موضع میگیرند. متاسفانه عدهای هستند که نمیدانیم از کجا حمایت میشوند اما همواره به هاشمی و خاتمی حمله میکنند و خیال میکنند سود میبرند. شاید سود شخصی ببرند اما سود کشور در این نیست که هر روز به چهرهها و بانیان انقلاب تهمت زده شود و چهرهشان مخدوش شود.
اگر این نوع حملهها ادامه داشته باشد و امروز نوبت هاشمی باشد معلوم نیست فردا نوبت چه کسی است. این حملهها حمله به اصل نظام است. از رفتارشان میتوان اینطور تعبیر کرد که این افراد اگر جرات میکردند به امام هم حمله میکردند.
دیدگاه تان را بنویسید