عصر جدید هستهای
پوتین نظم هستهای را بر هم زد
صد روز قبل، ولادیمیر تهاجم به اوکراین را با هشدار حمله هستهای آغاز کرد. او که زرادخانه هستهای روسیه را تقویت کرده و وعده تسلیم اوکراین را داده بود کشورهایی را که به دخالت وسوسه شدند به عواقبی تهدید کرد که هرگز در طول کل تاریخ ندیدهاند. از آن زمان تلویزیون روسیه بینندگان را با گفتوگوهایی درباره آخرالزمان سرگرم میکند. اما حتی اگر پوتین هیچگاه در اوکراین از بمب هستهای استفاده نکند او نظم هستهای جهان را آشفته کرده است. پس از تهدیدهای او، ناتو از حمایتهایی که قرار بود به عمل آورد عقب کشید. این اقدام دو نتیجه بسیار نگرانکننده داشت که جنگ روسیه و اوکراین آنها را تشدید میکنند. اول آن که کشورهای آسیبپذیری که جهان را از دریچه چشم اوکراین میبینند به این درک میرسند که بهترین دفاع در برابر یک مهاجم مجهز به سلاح هستهای آن است که خود سلاح هستهای داشته باشند. دوم آن که دیگر دولتهای دارای سلاح هستهای به این باور میرسند که آنها هم میتوانند با پیروی از تاکتیکهای آقای پوتین به اهدافشان برسند. در این حالت یک نفر در یک مکان قطعاً تهدیدها را عملی میکند. نباید اجازه داد چنین چیزی میراث مخرب جنگ اوکراین باشد. خطر هستهای حتی قبل از جنگ هم رو به رشد بود. کرهشمالی دهها کلاهک جنگی دارد. پاکستان به سرعت زرادخانهاش را بزرگ میکند و به گفته پنتاگون، چین در حال مدرنیزه کردن توان هستهای و توسعه آن است. این اقدامات بدان معناست که آن احساس اخلاقی که کاربرد سلاحهای هستهای را نفرتآور میداند رو به ضعف گذاشته است. از آنجا که خاطرات هیروشیما و ناکازاکی کمرنگ شدهاند مردم به راحتی درک نمیکنند که چگونه انفجار یک سلاح کوچک از آن نوعی که پوتین میگوید میتواند به انهدام تلافیجویانه کل شهرها منجر شود. تاکنون، آمریکا و شوروی توانستهاند خود را در رویارویی دوطرفه هستهای کنترل کنند اما در چشماندازی که درآن چند قدرت هستهای حضور دارند حفظ صلح کار آسانی نخواهد بود. جنگ اوکراین شرایط را وخیمتر میکند. حتی اگر پوتین بلوف بزند تهدیدهایش تضمینهای امنیتی را که به کشورهای غیرهستهای داده شدهاند خدشهدار میکند. اوکراین در سال 1994 سلاحهای هستهای شوروی سابق را که در خاکش مستقر بودند تحویل داد و در مقابل از روسیه، آمریکا و بریتانیا تعهد گرفت که به آن حمله نمیشود. روسیه، با الحاق کریمه و حمایت از جداییطلبان منطقه دونباس در سال 2014 عملاً قول خود را زیر پا گذاشت. آمریکا و بریتانیا که صرفاً نظارهگر وقایع بودند نیز قولشان را شکستند. این امر دلیلی دیگر را در اختیار دولتهای آسیبپذیر میگذارد تا به سمت هستهای شدن حرکت کنند. راهبرد آقای پوتین در استفاده از تهدیدهای هستهای اثرات مخرب بیشتری دارد. در دهههای پس از جنگ جهانی دوم، قدرتهای هستهای به آرایش و استقرار سلاحهای هستهای در میدان نبرد فکر میکردند. اما در نیمقرن گذشته اینگونه اخطارها فقط علیه کشورهایی مانند عراق و کره شمالی به کار میرفت که خود دیگران را به استفاده از سلاحهای کشتار جمعی تهدید میکردند. آقای پوتین وضعیتی متفاوت دارد چرا که او از تهدیدهای هستهای برای پیروزی در یک جنگ متعارف بهره میبرد. به نظر میرسد که راهبرد او موفق بوده است. درست است که حمایت ناتو از اوکراین بیشتر از حد انتظار بود اما ناتو از ارسال تسلیحات تهاجمی مانند جنگندهها به اوکراین خودداری کرد. جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا حجم زیادی از تسلیحات را به اوکراین فرستاد اما هفته گذشته نپذیرفت که موشکهایی را در اختیار آن کشور قرار دهد که قادرند به اهدافی در عمق خاک روسیه حمله کنند. ظاهراً دیگر کشورهای عضو ناتو عقیده دارند که اوکراین باید با روسیه به تفاهم برسد چرا که تحمیل شکست به پوتین فقط او را به گوشهای میکشاند و این امر عواقب وخیمی در بر خواهد داشت. این منطق میتواند مقدمهای خطرناک برای دیگر رخدادها باشد. ممکن است چین با این استدلال که جزیره تایوان بخشی از قلمرو آن کشور است به تایوان حمله کند و با عواقبی مشابه مواجه شود. کشورهای بیشتری به انباشت سلاحهای جنگی روی میآورند. در این صورت پیمان منع گسترش هستهای نابود خواهد شد. پیمانی که طبق آن کشورها متعهد میشوند در مسیر خلع سلاح حرکت کنند. آسیبهایی که پوتین وارد کرد به راحتی ترمیم نمیشوند. در پیمان ممنوعیت سلاحهای هستهای که سال گذشته به اجرا درآمد و 86 کشور از آن حمایت میکنند بر حذف این سلاحها تاکید شده است. اما کشورهای دارای این سلاحها میترسند که در صورت کنار گذاشتن آنها آسیبپذیر شوند حتی اگر خلع سلاح جمعی اقدامی منطقی به نظر برسد. کنترل تسلیحات که با راستیآزماییهای دقیق همراه باشد امری ارزشمند خواهد بود. شاید روسیه نگران شود اما این کشور از نظر مالی دچار تنگنا شده است. سلاحهای هستهای هزینه بر هستند و روسیه نیاز دارد نیروهای متعارفش را بازسازی کند. آمریکا میتواند موشکهای مستقر خود را بر چیند بدون آن که امنیت خود را به خطر اندازد. هر دو طرف میتوانند در مورد اقدامات فنی به توافق برسند و به عنوان مثال متعهد شوند در جنگهای متعارف به زیرساختارهای فرماندهی، کنترل و ارتباطات هستهای حمله نکنند. در نهایت آنها باید چین را هم وارد بازی کنند. اگر تاکتیکهای آقای پوتین شکست بخورند گفتوگوها آسانتر میشوند. در ابتدا این اطمینان حاصل میشود که او اوکراین را هدف قرار نمیدهد. بایدن هفته گذشته گفت که چنین آمادگیای در روسیه دیده نمیشود. اما کشورهایی مانند چین، هند، اسرائیل و ترکیه که به کرملین دسترسی دارند میتوانند به پوتین هشدار دهند که اگر خدایی نکرده از سلاح هستهای استفاده کند گرفتار خشم آنها خواهد شد. نجات اوکراین از یک حمله اتمی ضروری است اما کافی نیست. جهان باید اطمینان دهد که آقای پوتین همانند سال 2014 از این تهاجم بدون هزینه خارج نخواهد شد. اگر او یک بار دیگر به این باور برسد که تاکتیکهایش موفقیتآمیز هستند تهدیدهای هستهای بیشتری را در آینده مطرح خواهد کرد. اگر او به این نتیجه برسد که میتوان ناتو را ترساند تشویق او به عقبنشینی دشوارتر خواهد بود. دیگران نیز از او یاد میگیرند. بنابراین اوکراین برای وادار کردن ارتش پوتین به عقبنشینی به سلاحهای پیشرفتهتر، کمکهای اقتصادی و تحریم بیشتر روسیه نیاز خواهد داشت. کشورهایی که این واقعه را صرفاً یک جنگ زودگذر اروپایی میدانند از امنیت خود غافل ماندهاند. آنهایی که میگویند اوکراین باید همین الان با روسیه به توافق برسد چون نمیتواند در جنگ پیروز شود نیز در اشتباه هستند. اگر پوتین به این نتیجه برسد که ناتو اراده محکمی ندارد روسیه همچنان خطرناک خواهد ماند. اگر او قانع شود که تهدیدهای هستهایاش میتواند جلوی شکست را بگیرد و با حفظ آبرو به جنگ پایان دهد روسیه بیش از هز زمان خطرناک خواهد شد.