«قدرت برنده» چین
در دشوارترین موقعیت
در چند سال گذشته تردید، خرابکاری و وحشت گریبانگیر استرالیا شده است. در آخرین فصل، سم دستیاری (Sam Dastyari) سیاستمدار ایرانیتبار حزب کارگر، در 12 دسامبر از پارلمان استعفا داد. سندی از وی منتشر شد که در آن از دولت استرالیا درخواست میکرد به ادعای قلمرو «چین» در دریای چین جنوبی «احترام بگذارد»، موردی که با سیاست هر دو دولت و حزب خود وی در تناقض بود، و اتهامات پیشین علیه وی را تایید میکرد.
در چند سال گذشته تردید، خرابکاری و وحشت گریبانگیر استرالیا شده است. در آخرین فصل، سم دستیاری (Sam Dastyari) سیاستمدار ایرانیتبار حزب کارگر، در 12 دسامبر از پارلمان استعفا داد. سندی از وی منتشر شد که در آن از دولت استرالیا درخواست میکرد به ادعای قلمرو «چین» در دریای چین جنوبی «احترام بگذارد»، موردی که با سیاست هر دو دولت و حزب خود وی در تناقض بود، و اتهامات پیشین علیه وی را تایید میکرد. او همچنین تلاش کرد مانع ملاقات سخنگوی امور خارجه حزب خود با فعال طرفدار دموکراسی در هنگکنگ شود. او یک سال پیش از آن ناچار به ترک موضع اپوزیسیون خود شده بود، پس از آنکه آشکار شد از هوآنگ ژیانگمو، تاجر اهل چین با روابط آشکار با حزب کمونیست چین، پول گرفته است، و همزمان از ادعاهای قلمرویی چین حمایت کرده است.
شواهد گسترده از مداخله چین در سیاست و دانشگاهها سبب شد رئیس سازمان جاسوسی استرالیا اخطار دهد که کشورش با «مقیاس غیرقابل انتظاری» از مداخله خارجی روبهروست. نخستوزیر این کشور، مالکوم ترنبول، بسیار نگران است. افشاگریهای بیشتر نشان داد دو شرکت چینی، که یکی از آنها در دست آقای هوآنگ است، در دهه گذشته (به طور قانونی) 7 /6 میلیون دلار استرالیا (پنج میلیون پوند) به دو حزب اصلی سیاسی این کشور کمک کردهاست. در 5 دسامبر این دولت قانونی را اعلام کرد که طبق آن اهدای کمکهای سیاسی از سوی غیرشهروندان را ممنوع میکرد و لابیگران سیاسی را ملزم میداشت تا در صورت کار کردن برای خارجیها آن را اعلام کنند.
تنها استرالیا اینگونه نیست. در ماه سپتامبر روزنامه فایننشال تایمز گزارش کرد نخستوزیر نیوزیلند سالها در دانشکده جاسوسی چین تدریس کرده اما زمانی که برای شهروندی آن کشور درخواست داده آن اطلاعات را از رزومه خود حذف کرده است. این امر به درخواستهای فزاینده برای بررسی بیشتر نسبت به نفوذ چین بر آوارگان چینی در نیوزیلند انجامید. سازمان اطلاعات کانادا مدتها از این نفوذ نگران بوده است: در سال 2010 آنها هشدار دادند که چندین وزیر کابینه استانی و کارمند دولتی «عامل نفوذی» هستند.
به نظر میرسد چین در اروپا نیز مشغول است. سازمان جاسوسی آلمان، چین را به استفاده از رسانههای اجتماعی برای برقراری ارتباط با 10 هزار شهروند آلمانی، از جمله قانونگذاران و کارمندان دولت، به امید «گردآوری اطلاعات و بهکارگیری منابع» متهم کرد. گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه عوامل چین تلاش میکنند سیاستمدارانی را که بین چین و بریتانیا در رفتوآمدند، به ویژه افرادی با ارتباطات تجاری با این کشور، آموزش دهند. و در 31 دسامبر بود که آمریکا متوجه این مداخلات احتمالی شد، زمانی که کمیته اجرایی کنگره در امور چین شروع به برگزاری جلسات برای بررسی تلاشهای چین به منظور دستیابی به نفوذ سیاسی کرد.
نفوذ غیرنرم
رویکرد چین را میتوان «قدرت برنده» نامید. این رویکرد دیگر به قدرت سخت دست نمیزند و نیروی نظامی یا اقتصادی را در اختیار دارد؛ اما از جذابیت نرم فرهنگی و ارزشها مجزاست، و مغرضانهتر است. قدرت برنده اصطلاحی است که از سوی بنیاد ملی دموکراسی (NED) (اتاق فکری در واشنگتن دیسی) اختراع شد که عمدتاً از سوی کنگره تامین بودجه میشود. آن-ماری بِرَدی از دانشگاه کانتربوری در نیوزیلند به مداخلات چین به عنوان «نبرد جدید جهانی» برای «هدایت، خرید یا اعمال نفوذ سیاسی» مینگرد.
این نتیجه با نتیجه جنگ سرد تفاوت دارد، یعنی کمتر خطرناک است، اما پرداختن به آن دشوارتر است. شوروی سابق و غرب دشمنان قسمخورده بودند، اما چین یک شریک تجاری بسیار محترم است که مبالغ هنگفتی در خارج از کشور سرمایهگذاری میکند. این امر طبیعتاً سبب نفوذ آن میشود، که دارد از آن برای شکلدهی مناظره در خارج از کشور و در حوزههایی که میخواهد صدای انتقاد را در آنجا خفه کند، مانند سیستم سیاسی خود، سوءاستفاده از حقوق بشر و ادعاهای قلمرویی گسترده، استفاده میکند. این کشور بهویژه میخواهد بحث درباره دالایی لاما، فالون گونگ (یک حرکت معنوی سرکشانه) و اعتراضات میدان تیانآنمِن در سال 1989 را سرکوب کند.
چین در تلاش برای شکلدهی به نگرش جهان درباره خود تقریباً تنهاست و قدرت برنده آن، اگرچه به سرعت در حال رشد است، نخستین تلاش آن در این بازی نیست. طی سالیان چین اغلب تلاش کرده انتقاد از سیاستهایش را با ندادن روادید به روزنامهنگاران و استادان منتقد و با بیاعتنایی به دولتها و شرکتهای فاقد حس همدردی خفه کند. این کشور همچنین تلاش کرد تا زندگی اقلیتهای چین را در خارج از کشور نظارت و کنترل کند، و از رسانههای چینیزبان و گروههای اجتماعی با حمایت چین استفاده میکند.
چین مدتهاست از قدرت نرم نیز استفاده میکند. تقریباً 500 موسسه کنفسیوس با بودجه و کارکنان دولتی در دانشگاهها و هزار «کلاس درس کنفسیوس» در مدارس سراسر جهان، عمدتاً در کشورهای ثروتمند، فعالیت میکنند. این موسسات وظیفه آموزش زبان چینی به خارجیها را دارند اما حتی اگر هم تلاش کنند احتمال ندارد بتوانند دانشجویان را در غرب متقاعد کنند که تسلط چین قابل تحسین است. قدرت برنده تمامی آن را به صورت چیزی بدنهادتر در هم میپیچد. چین درصدد نفوذ و گمراه کردن سیاست، رسانه و دانشگاه، ارتقای پنهانی تصویری مثبت از این کشور، و سوءتعبیر و دستکاری اطلاعات برای سرکوب کردن مخالفت و گفتوگو است. قدرت برنده چین سه ویژگی شاخص دارد: فراگیر است، خودسانسوری را گسترش میدهد و اثبات اینکه این کار دولت چین است دشوار است.
روش تهاجمی
از فراگیر بودن آن شروع میکنیم. بیشتر دولتها و آژانسهای اطلاعاتی این دستکاریهای چین را نادیده گرفتند زیرا معتقد بودند که نفوذ و مداخله این کشور بیشتر برای آوارگان خود بوده است. آنها اشتباه میکردند. اکنون به نظر میرسد این هدف جامعهای گستردهتر را دربر میگیرد.
موسسات کنفسیوس برندهتر شدهاند. بسیاری از دانشگاههای وابسته به شهریه دورههای زبان خود را با دورههای درسی تحت هدایت این موسسات جایگزین کردهاند. در بعضی مکانها این موسسات برنامههای کاملاً جدید برای مطالعات چین ارائه میدهند. اگرچه بیشتر آنها فعالانه خط حزب را گسترش نمیدهند، اما اغلب با منحرف کردن بحث از موضوعات حساس جلوی گفتوگو درباره چین را میگیرند.
گاهی انگیزههای چین مشخص است. سازمانهای دولتی مانند انجمن دانشجویان و اساتید چین (CSSA)، که اغلب از سوی سفارتهای چین تامین بودجه میشوند، پرمدعاتر شدهاند. CSSA برای افزایش شمار دانشجویان چینی در دانشگاههای خارجی کمک میکند و مثلاً با سازماندهی رویدادهای اجتماعی به جا افتادن آنها در آن کشور کمک میکند. این انجمن همچنین بر دانشجویان نظارت میکند و گاهی درباره افرادی که در فعالیتهایی شرکت میکنند که به نظر میرسد در دشمنی با حزب است به مقامات داخل کشور گزارش میدهند (یک استاد دانشگاه از استرالیا میگوید که به همین دلیل، بسیاری از دانشجویان چینی تقاضا دارند در گروههای آموزشی باشند که چینیها در آن حضور ندارند).
نگرانی نسبت به مداخله فرضی چین در کشورهای غربی در حال گسترش است. این امر هماکنون در آمریکا در حال رشد است، کشوری که نفوذ چین در آن تاکنون تقریباً تحت کنترل بوده است. با وجود این، جیمز کلَپِر، مدیر اطلاعات ملی کشور تا ژانویه 2017، که پس از استعفا نسبت به خطر ازخودراضیبودن هشدار داده بود، گفت احتمال دارد گسترش نفوذ چین «اصول بنیادی» نظام سیاسی آمریکا و استرالیا را تضعیف کند. بعضی رهبران سیاسی، استادان دانشگاهی و اتاقهای فکر دارند واکنش منفی نشان میدهند. در جلسه استماع این هفته کاخ کنگره آمریکا، سناتور مارکو روبیو، ریاست مشترک کمیسیون اجرایی کنگره در امور چین، ابراز ناامیدی کرد و گفت به نظر میرسد سیاستگذاران و رهبران تجاری زمانی که چین بر استقلال دانشگاهی و آزادی بیان حملات «پنهانی» ترتیب میدهد، و با شرکتها و دانشگاههای آمریکایی که از اندازه بازار چین شگفتزده شدهاند همکاری میکند، «خواب» هستند. در این جلسه درباره تلاش برای کنترل دانشجویان چینی در آمریکا تبادل نظر شد. سوفی ریچاردسون از سازمان مردمنهاد دیدهبان حقوق بشر توصیف کرد که چگونه پلیس چین والدین دانشجویانی را که دو روز پیش در یک سمینار دانشگاهی پشت درهای بسته «موضوعات حساسی» را مطرح کرده بودند فراخواند. آقای روبیو خاطرنشان کرد دولت برای کنترل ثبتنام دانشجویان چینی در دانشگاه کالیفرنیا در سندیهگو، پس از سخنرانی دالاییلاما در آنجا تلاش میکند. در این میان، تلاشهای چین برای همکاری با مقامات و استادان دانشگاههای دولتی، حتی در سطح ایالتی و محلی، به سرعت ادامه دارد. آقای روبیو میگوید اقدامات چین «یک موضوع ژئوپولتیک بسیار مهم» است.
هدف آنی قدرت برنده چین اغلب خودسانسوری است. گاهی این امر شدت میگیرد. در ماه آگوست دولت چین از شماری از ناشران خواست تا پایگاه داده خود را درباره مقالههای علمی سانسور و موضوعات حساسی چون اعتراضات میدان تیانآنمن و ناآرامی در میان نژاد اویغور (Uighurs) در شینجیانگ را حذف کنند. انتشارات دانشگاه کمبریج و اشپرینگر از این دستور پیروی کردند، اما پس از انتقاد خشمگینانه در غرب، انتشارات دانشگاه کمبریج موارد حذفشده را دوباره بازگرداند.
در ماه نوامبر، و در یک اطلاعیه کوتاه، یک ناشر استرالیایی کتابی را به نام «تهاجم خاموش» از فرآیند انتشار کنار گذاشت که رسوایی احتمالی «عوامل نفوذ پکن» را ذکر کرده بود. به نظر میرسد برای افرادی که پیش از این از مداخله فزاینده چین نگران بودهاند، این اخبار بدترین ترسهای آنان را تایید و استدلالات علمی را اثبات میکند، که در مجلدی به نام «چگونه چین استرالیا را به دولتی دستنشانده تبدیل میکند» گردآوری شده است.
این تنها ناشران نیستند که قدرتهای جبری چین را احساس میکنند. تابستان امسال در یک جشنواره فیلم در فرانسه تصمیم گرفتند یک شخصیت چین را که تصویری هولناک و سرد از چین معاصر ساخته، به نمایش درنیاورند. دلیل آن از سوی مقامات چین «فشارهای رسمی» عنوان شد.
شرکتهایی با مالکیت چینیها در خارج از کشور نیز میتواند یک تهدید باشد. سال پیش 16 عضو از کنگره آمریکا خواستار بررسی دولت از فعالیت خارجی در صنایع مشخص استراتژیک شدند: آنها به دلیل افزایش نگرانیها از تلاشهای چین برای سانسور موضوعات و اعمال کنترلهای تبلیغاتی بر رسانههای آمریکا، نگرانی ویژهای نسبت به دالیان واندا، یک شرکت املاک چینی، عنوان کردند که مالک یک استودیوی هالیوودی و نیز دو سینمای زنجیرهای در آمریکاست.
کنترل زیاد دولت
سایر سازمانهای دولتی چین تلاش کردهاند همکاریهای خود را با اتاقهای فکر و دانشگاههای غرب تقویت کنند، که تا حدی به منظور محدود کردن انتقاد از چین و سیاستهای آن است. بسیاری از این نهادها در غرب تشنه پولاند؛ پیتر ماتیس از اتاق فکر جیمزتون در واشنگتن دیسی میگوید گرفتن پول از نهادهای چین (تمامی آنها در چین دارای روابط حزبی هستند) به روشی «تقریباً عادی» تبدیل شده است. در استرالیا آقای هوآنگ، تاجری چینی که به احزاب سیاسی پول اهدا میکند، نیز تقریباً دو میلیون دلار استرالیا برای راهاندازی موسسه روابط استرالیا-چین، اتاق فکری در سیدنی، کمک کرده است. او از آن زمان از هیاتمدیره آن استعفا داده است.
حتی بدون فشار مستقیم از سوی مقامات چین، روسای دانشگاههای غرب گاهی نگران تامین بودجه آتی هستند اگر استادان اصول حزب کمونیست را زیر پا بگذارند. ممکن است در مرحله بعد تمایل به گرفتن پول اهدایی مطرح شود. استادان گزارش میکنند که از آنان خواسته میشود که مثلاً سخنرانان مورد نظر را به کنفرانسها دعوت نکنند.
این نفوذ در مکانهای دیگر نیز آشکار است. رسانههای دولتی چین در خارج از کشور گسترش یافته و چشماندازی زیبا و تاییدشده را از چین نشان میدهند. در سال 2015 در بازرسی آژانس خبری رویترز آشکار شد که رادیو ملی چین که وابسته به دولت چین است نیز به طور پنهانی از حداقل 33 ایستگاه رادیویی در 14 کشور، از جمله استرالیا و آمریکا، حمایت میکند. اینها شبکهای جهانی تشکیل داده بودند که اخباری مثبت درباره چین، بیشتر به زبان انگلیسی و چینی و نیز ایتالیایی، تایلندی و ترکی، پخش میکردند. روابط دولتهای آنها در پس پرده این شرکتها پنهان شده بود. معمولاً در چنین بازرسیهایی مشخص نمیشود که چه کسی مسوول است، که ویژگی دیگری از قدرت برنده است. از ماه می تاکنون در چهار رویداد، دانشجویان (عمدتاً چینی) به دلیل جریحهدار کردن احساسات مردم چین (یک شکایت رایج از سوی حزب کمونیست) به استادان استرالیایی حمله کردند. گفته شد یک استاد به دلیل اینکه اعلامیهای به زبان انگلیسی و چینی مبنی بر تقلب نکردن دانشجویان نوشت، گزینشی عمل کرده است. یک استاد از نقشهای استفاده کرد که تفسیر هند از مرز مورد مناقشه هیمالیا با چین را نشان میداد. استادی دیگر تایوان را کشوری مستقل نام برده بود و استاد چهارم از ضربالمثلی چینی در امتحان استفاده کرد که میگفت مقامات چین تنها زمانی راست میگویند که «بیحواس یا مست»اند. جای شگفتی است که هر کدام از این رویدادها در پی توفانی از نظرات رسانههای اجتماعی و مقالات روزنامهها رخ داد که از این استادان انتقاد کرده بودند. در یک مورد کنسولگری چین شکایت کرد. دو دانشگاه تسلیم شدند: یک استاد در تلویزیون ملی عذرخواهی کرد و استاد دیگر معلق شد؛ استاد سوم یک عذرخواهی کتبی نوشت. اینها که برای دانشجویان چینی در خارج از کشور غیرعادی نیست، احتمالاً به دلیل احساس هتک حرمت به میهنپرستی آنان رخ داده است. این واکنشها چه تحریک شده باشد چه نباشد، سایرین را از ابراز نقد در آینده بازمیدارد. حتی اثبات مورد آقای دستیاری دشوار است. این امر قطعاً بد به نظر میرسد. مقام پیشین اطلاعاتی استرالیا به او برچسب «عامل نفوذی» زده است. گزارش شده که در پی حمایت او از چین در موضوع دریای چین جنوبی آقای هوآنگ اخطار داد که تامین بودجه حزب کارگر آقای دستیاری را به دلیل حمایت استرالیا از فعالیت دریایی در آبهای مورد مناقشه حذف میکند. و در جلسهای که پس از کنارهگیری او از حزب مخالف برگزار شد، به نظر میرسید آقای دستیاری میخواست با هشدار در مورد اینکه تلفن وی ممکن است شنود شود از آقای هوآنگ در برابر سرویس ضداطلاعات استرالیا پشتیبانی کند.
تاکنون هیچ جرمی اثبات نشده است. آقای دستیاری هرگونه عمل خلاف را رد کرده و تاکید دارد که هیچ موردی جز «منافع ملی» سبب گفتههای وی درباره فعالیتهای چین در دریای چین جنوبی نبوده است. مدرکی دال بر همکاری وی با چینیها که بیش از همه به آن استناد شده، ارتباطات آقای هوآنگ با حزب کمونیست است. در واقع، تا ماه نوامبر آقای هوآنگ اداره شعبه این سازمان در استرالیا را که وابسته به این حزب است یعنی شورای ارتقای اتحاد مجدد ملی و صلحآمیز چین را بر عهده داشت. این مورد مشکوک است، اما هیچ مدرکی دال بر وجود ارتباطات حزبی یا خط گرفتن او از حزب وجود ندارد.
فرمول برنده؟
آیا قدرت برنده چین موفقیتآمیز است؟ یکی از اهداف آن جلوگیری از تضعیف این حزب در داخل کشور از سوی چینیهای خارج از کشور است. تحت رهبری خودکامه شی جینپینگ، محیط سیاسی به شدت تغییر کرده است. برای نخستین بار از دوران مائو تسهدونگ، این کشور مردی کاملاً قدرتمند در راس خود دیده است. او رقبا را کنار زده و با مبارزه بیرحمانه علیه فساد در دل مقامات بالا و پایین ترس افکنده است. حقوق بشر پایمال شده است. چین میخواهد مطمئن شود که برنامه کنترل در داخل کشور، در معرض عدم کنترل در خارج کشور نیست.
دستیابی به دیگر هدف آن دشوارتر است. چین به عنوان یک قدرت در حال ظهور، طبیعتاً میخواهد جهان را با منافع خودش همراه سازد. در اینجا نیز شخصیت آقای شی نسبت به پیشینیان خود بارز است. حکم دنگ شیائوپنگ از بین رفته که گفته بود چین باید با «پنهان کردن روشنایی (و) افزایش تاریکی» در مسائل جهانی، بیسروصدا زندگی کند. آقای شی از چین خواسته تا صدای خود را در صحنه جهانی «بالا» ببرد. او در جزایر مصنوعی مورد مناقشه در دریای چین جنوبی زیرساخت نظامی بنا کرده و برای تمرین نظامی با روسیه در مناطق دوردستی چون دریای مدیترانه و بالتیک ناوگان دریایی گسیل داشته، و در ماه آگوست نخستین پایگاه نظامی خود را در خارج از کشور در دجیبوتی افتتاح کرده است. به نظر میرسد چین میخواهد به عنوان همتای این قدرت سخت، خود را در نقش یک شهروند مسوول جهانی جلوه دهد. اما غلبه بر این سلاح سخت قدرت برنده دشوار است. این قدرت، نقد را خفه و عقاید را خوشایندتر میکند. اما، حداقل در استرالیا، تایید گسترده از چین اکنون با آغاز واکنش در مسیری دیگر افتاده است. اخیراً در چندین دانشگاه پوسترهایی نصب شده که شهروندان چینی را به اخراج از کشور تهدید میکند؛ جمله «چینیها را بکشید» در دستشویی دانشگاه سیدنی نوشته شده که در پس زمینه آن صلیب شکسته کشیده شده است؛ و چند نوجوان چینی در ایستگاه اتوبوسی در کانبرا کتک خوردند.
قدرت برنده چین برای سیاستگذاران غربی مشکلساز شده است. یک خطر این است که سیاستهایی که برای روان کردن روابط طراحی شده در عوض سبب تحریک جنون ضدچین شده است. افراد بدگمان نسبت به چین ممکن است خشمگین شوند. موانع بر سر همکاری علمی، اقتصادی و فرهنگی با چین ممکن است افزایش یابد. چین و غرب به جای آنکه یاد بگیرند در کنار هم زندگی کنند، ممکن است به ورطه ملالانگیز سوءتفاهم بیفتند. نگرانی دیگر این است که سیاستگذاران این ریسکها را کماهمیت جلوه میدهند. اگر چنین باشد، مردم و سیاستمداران در غرب ممکن است تهدید ظهور چین را دست کم بگیرند. چگونه میتوان بین حفاظت از خود و درگیر بودن تعادل برقرار کرد؟ در حال حاضر هیچکس کاملاً مطمئن نیست.