مدیران سرمایه و بانکها
صندوقهای شاخصی در نقش سهامداران غیرفعال
توانایی تعیین اینکه کدام بنگاهها، صنایع و افراد به سرمایه دسترسی دارند یکی از مهمترین اهرمهای قدرت اقتصادی است. حکومتهای خودکامه کنترل بانکها را در دست میگیرند تا قدرت سیاسی خود را مستحکم کنند. جان پییرپوینت مورگان از نفوذش برای سلطه بر راهآهن و صنایع فولاد استفاده میکرد. آیا بنگاههای قدرتمند مدیریت دارایی از قبیل بلکراک و ونگارد با کسب توان کنترل بانکهای آمریکایی به این جرگه پیوستهاند؟ این پرسشی است که سازمان تنظیمگری بانکی «شرکت بیمه سپرده فدرال» با نگرانی مطرح میکند. مدیران دارایی از طریق صندوقهای شاخصی، صندوقهای قابل معامله و دیگر ابزارهای بزرگ سرمایهگذاری سهام زیادی را در بانکهای آمریکا به دست آوردهاند. شرکت بیمه سپرده فدرال پیشنهاد کرد که برای بنگاههایی که سهام بسیار زیادی دارند قوانین و مقررات جدیدی وضع شود. شرکت بلکراک با ناراحتی اعلام میکند که قواعد جدید توانایی مدیران دارایی را در اداره صندوقهای شاخصی محدود میکند. هر دو طرف حق دارند. منطقی است که وقتی شرکتهای مدیریت صندوق بزرگ میشوند مقرراتگذاران بر اثربخشی آنها نظارت کنند، اما اقدامات شرکت بیمه سپرده فدرال عملکرد یکی از مهمترین نوآوریها در صنعت سرمایهگذاری را به خطر میاندازد. قوانین موجود سرمایهگذاران را ملزم میکند از 60 روز قبل برنامه خود را برای خرید بیش از 10 درصد سهام یک بانک به مقرراتگذاران اطلاع دهند. در این صورت مقرراتگذاران زمان کافی دارند تا در صورت لزوم جلوی خرید آن را بگیرند. اما مدیران بزرگ دارایی از قبیل بلکراک و ونگارد توافقنامه «غیرفعال بودن» با مقرراتگذاران دارند و در صورتی که همانند سرمایهگذاران غیرفعال (Passive) رفتار کنند، از این پایشگری و افشا مستثنی میشوند.
به عنوان مثال آنها نباید درصدد کسب کرسیهای هیات مدیره باشند. شرکت بیمه سپردهها این مقررات را کافی نمیداند. جایگاه آن تا حدی به رفتار چپگرایان شباهت دارد. بنگاههای بلکراک، ونگارد و استیت استریت
(State Street) حدود 25 تریلیون دلار دارایی را مدیریت میکنند و رشد سریع آنها نگرانیهایی را برای مسئولان آنتیتراست ایجاد کرده است. اما موضعگیری آنها به نگرانیهای جناح راست نیز شباهت دارد. آنها حداقل از اقدامات گذشته لاری فینک، مدیرعامل بلکراک، نگران هستند. راهحل شرکت بیمه سپرده فدرال ابهامآلود است. این شرکت میخواهد مدیران صندوقهای شاخصی را وادار کند به همراه دیگر سرمایهگذاران هرگونه خریدی که سهمشان در بانکهای زیر نظر شرکت بیمه سپرده را از 10 درصد بالا میبرد اطلاعرسانی کنند و برای آن تایید بگیرند. طبیعتاً این کار باید قبل از انجام معامله صورت گیرد و همچنین در صورتی اتفاق میافتد که سهام از آستانه 10 درصد پایین بیاید، اما امکان بازگشت آن وجود داشته باشد. امری که در صندوقهای شاخصی بارها تکرار میشود. این مورد کاملاً واقعی و عملی است، چون مدیران دارایی 10 درصد یا بیشتر از سهام دهها بانک را در اختیار دارند. برنامه پیشنهادی میتواند زمینه آشوب را فراهم کند. وقتی پول به صندوقهای شاخصی وارد میشود آنها برای خرید سهام بانک به تایید نیاز دارند. این کار مانع رهگیری شاخص و تنوعبخشی در سرمایهگذاری میشود. جذابیت و محبوبیت صندوقهای شاخصی صرفاً به این دلیل است که آنها راههایی ارزانقیمت و متنوع برای سرمایهگذاری در سهام ارائه میدهند. اگر این عملکرد ضعیف شود میلیونها آمریکایی متضرر خواهند شد. اگر صندوقها به این نتیجه برسند که حفظ بانکها در شاخصهایشان ارزش ندارد هزینه سرمایه برای بانکها و به تبع آن هزینه اعتبارات بالا خواهد رفت. پیشنهاد شرکت بیمه سپرده فدرال به طور تلویحی میگوید، سرمایهگذاران غیرفعال دیگر غیرفعال نخواهند ماند. اگر این فرض درست باشد باز هم راههای کمضررتری برای نظارت بر آنها وجود دارد.
به عنوان مثال، اگر توان رایدهی آنها در مجمع بالا برود مقرراتگذاران میتوانند اختیارات آنها را محدود کنند. هماکنون بلکراک در 50 درصد از داراییهای شاخصی خود حق رایدهی را به مشتری نهایی واگذار میکند. میتوان مدیران دارایی را ملزم کرد که این اختیار را به تعداد بیشتری از مشتریان انتقال دهند. اگر نگرانی آن است که مدیران دارایی بیش از حد با مدیران عامل بانکها دیدار میکنند میتوان چنین ارتباطاتی را محدود کرد. مقرراتگذاران باید این فرض را که مدیران دارایی نمیتوانند غیرفعال بمانند کنار بگذارند و در عمل آنها را به غیرفعال بودن وادار کنند.