قانون پاورقی
چارلز گودهارت چه یادگاری از خود برجای گذاشت؟
کسی که «قانون گودهارت» را پایهگذاری کرد از خانوادهای ممتاز برخوردار بود. مادربزرگ پدریاش از خانواده معروف لیمن در نیویورک بود. خانواده او علاوه بر حسن شهرت در زمینه بانک و بانکداری، مشهورترین فرمانداران و سناتورهای نیویورک و همچنین قاضی ارشد شهر را در میان خود داشتند. پدربزرگ پدریاش هم از کارگزاران ارشد بورس نیویورک بوده است.
اقتصاددانی که از دل این خانواده برآمده، چه یادگاری برای دانش اقتصادی بهجا گذاشته است؟
چارلز گودهارت، اقتصاددان انگلیسی، در 23 اکتبر 1936 در آکسفورد انگلستان به دنیا آمد. پدرش آرتور لیمن گودهارت، حقوقدان و وکیل آمریکاییتبار بود که تحصیلات خود را در رشته حقوق در دانشگاه کمبریج گذرانده بود. آرتور در سال 1914 به نیویورک بازگشت و دورهای را به عنوان مشاوره حقوقی در کمیسیون ایالات متحده در لهستان برای تحقیق درباره قومیت گذراند. سپس به کمبریج بازگشت و بهطور دائمی در کالج کورپوس کریستی به عنوان استاد حقوق مشغول شد. او با دختری انگلیسی به نام سیسلی کارتر ازدواج کرد که خانوادهاش از اعضای سرسخت کلیسای انگلستان بودند. خانواده در 1936 (سال تولد چارلز) به آکسفورد نقل مکان کردند و آرتور در دانشگاه آکسفورد به تدریس فلسفه حقوق پرداخت.
موضوع آمریکایی-انگلیسی اما در جنگ جهانی دوم تقویت شد. پدر به عنوان یکی از مخالفان صریح نازیسم در لیست سیاه نازیها قرار گرفت. به همراه بسیاری از نزدیکان، چارلز نیز به همراه دو برادر بزرگترش عازم نیویورک شد. با تمام شدن جنگ جهانی دوم آنها دوباره به شهرشان بازگشتند. برادر بزرگتر چارلز به دلیل اینکه چندین سال از همدورههای انگلیسیاش عقب مانده بود مجبور شد به مدرسه شبانهروزی سامرفیلدز برود، و چارلز نیز که میتوانست به مدرسه آکسفورد برود ترجیح داد برادرش را همراهی کند. پدرش با وجود شغل آکادمیکش شخصیتی دنیوی داشت و تمایل داشت قدرت تاثیرگذاری خود را بر رویدادها داشته باشد و میخواست آن را به فرزندانش نیز منتقل کند، اما به دلیل جنگ کمی دیر شده بود. بنابراین همه آنها را به مدرسه دولتی ایتون که یکی از برجستهترین مدارس شبانهروزی پسرانه انگلستان است فرستاد. تنها دلیل پذیرفته شدن چارلز در این مدرسه برجسته این بود که در آن زمان کریکت را خوب بازی میکرد و مدیر مدرسه نیز مشتاق بود جام کریکت را به خانه ببرد. آموزش در این مدرسه در حد عالی انجام میشد و طبقهبندی بر اساس تواناییها به این معنی بود که آنها همیشه از نظر آکادمیک تحت فشار بودند. از آنجا که در سیستم آموزشی انگلیسی تخصص یافتن زود آغاز میشد، چارلز از 16سالگی علاوه بر زبان روی تاریخ تمرکز کرد و علوم طبیعی و ریاضیات را کنار گذاشت، حتی قبل از اینکه حساب دیفرانسیل را آغاز کند.
مانند بسیاری دیگر از زمینههای زندگی انگلیسی، ایتون منبع اصلی شخصیتهای برجسته در اقتصاد بوده است، گرچه قبل از دهه 1970 اقتصاد در آن تدریس نمیشد. کینز و دنیس رابرتسون هر دو در این مدرسه تحصیل کرده بودند. گودهارت پس از پایان دوره تحصیلش در ایتون به دو سال خدمت نظامی اجباری رفت. در این دوران با انقلاب 1956 مجارستان و بحران سوئز درگیر شد و عنوان ستوان دوم را در سپاه تفنگداران سلطنتی پادشاه به دست آورد. گودهارت پس از دو سال خدمت اجباری به کمبریج رفت و تصمیم گرفت اقتصاد بخواند. به گفته خودش دلیل این تصمیم این نبود که میخواست اقتصاددان شود، بلکه بخشی از طرح بزرگ پدرش برای سه فرزندش بود. برادر بزرگتر فیلیپ حرفهای سیاسی را آغاز کرده بود؛ ویلیام نیز به واسطه هوش بالایش شایستهترین نفر برای ادامه راه پدر در زمینه دانشگاهی حقوق بود. اما دانشگاهیان و سیاستمداران درآمد چندانی نداشتند، بنابراین پدر چارلز را تشویق کرد تا به سمت امور مالی برود و احتمالاً به عنوان یک بانکدار، پا جای پای اعضای خانواده بزرگش در نیویوک بگذارد.
گودهارت سال اول دانشگاه خیلی سخت کار نکرد، با وجود این توانست رتبه اول را کسب کند؛ اتفاقی که زندگیاش را به کلی تغییر داد. او که قبلاً هرگز در چیزی برتر نبود، حالا کاری پیدا کرده بود که میتوانست برتر بودنش را در آن نشان دهد. علاوه بر این، علم اقتصاد را سرگرمکننده و چالشبرانگیز یافته بود، چراکه بهنظر میرسید از خودش مطمئن نیست و با وجود الگوهای رسمی کسی نمیداند چه چیز سطح یا نرخ رشد بیشتر متغیرهای کلیدی اقتصادی را تعیین میکند. یافتن موضوعی که در آن استادان اعتراف کنند که چندین پاسخ ممکن برای یک مساله وجود دارد و هیچ یک از آنهایی که تاکنون توسعه پیدا کردهاند ممکن است صحیح نباشند برای او عمیقاً رهاییبخش بود. در نتیجه معتقد بود که میتواند کمک کند و این کار را به شیوهای ارزشمند انجام دهد.
دانشکده اقتصاد کمبریج آن زمان تحت سلطه سهگانه نیکلاس کالدور، ریچارد کان و جون رابیتسون بود. با این حال آن زمان کمبریج اقتصاددانان جوانی چون مایکل فارل، فرانک هان و رابین متیوس را نیز داشت. گودهارت سال آخر دانشگاه با جیمز میرلس که به تازگی از ریاضیات محض به اقتصاد آمده بود همراه شد که در 1996 جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد. گودهارت دوره کارشناسی خود را با افتخارات درجه یک به پایان رساند و پس از آن در سال 1960 به آمریکا نقل مکان کرد تا تحقیقات خود را در دانشگاه هاروارد روی چرخههای تجاری آغاز کند. میان مدلهای این چرخه ناهماهنگی وجود داشت که دورههای طولانی رکود را پیشبینی میکرد، چراکه سرمایه مازاد به آرامی از بین میرفت و رونقهای کوتاه اتفاق میافتاد، در حالی که در تجربه واقعی اقتصاد رکودها بسیار کوتاهتر از رونق بودند. او به ویژه قصد داشت با جیمز دوزنبری کار کند که روی موضوعات کلان اقتصادی متمرکز بود. تمرکز رساله دکترایش بر چرایی رشد آمریکا بعد از فروپاشی سال 1907 بود و اینکه چرا در سال 1929 کشور موفق به این کار نشده بود. گودهارت در ژوئن سال 1962 پس از تکمیل پایاننامه دکترایش که تاریخ پولی ایالات متحده آمریکا را تحلیل میکرد به همراه همسر جدیدش به کمبریج بازگشت تا بورسیه کالج ترینیتی را دریافت کند و دستیاری تدریس اقتصاد را برعهده بگیرد. او دو سال بعد را با جمعآوری و تجزیه و تحلیل گزارشهای ماهانه بانکهای سهامی لندن که پس از بحران بارینگ در سال 1890 منتشر شده بود، به تفسیر تاریخ پولی انگلستان پرداخت. در سال 1964 یک دولت کارگری پس از 13 سال حکومت محافظهکاران در انگلستان قدرت را به دست آورده بود و مایل بود برای سرعت بخشیدن به نرخ رشد نسبتاً پایین انگلستان برنامهریزی کند. آنها وزارتخانه جدیدی به نام وزارت امور اقتصادی را به رهبری جرج براون و سر دونالد مکدوگال به عنوان اقتصاددان ارشد راهاندازی کردند. آنها به اقتصاددان نیاز داشتند و گودهارت ترجیح داد به آنها بپیوندد. در طول مدت کارش در وزارت امور اقتصادی، بر سازگار شدن هر یک از بخشهای اصلی با نرخ رشد هدف چهاردرصدی کار میکرد و در تهیه اوراق سفید در بخش انرژی، مسکن و ساختوساز مشارکت داشت.
پس از بازنشستگی دنیس رابرتسون، اقتصاد پولی رشته پیشرو در کمبریج نبود. در مقابل مدرسه اقتصاد لندن این رشته را به یک تخصص تبدیل کرده بود. او در سال 1966 به عنوان مدرس وارد این دانشگاه شد و تحقیقات پولی خود را ادامه داد که شامل تلاش برای تکمیل کار روی سیستم بانکی انگلستان قبل از سال 1914 بود، به همراه بسیاری تحقیقات دیگر که دو مورد از آنها بهخصوص برجسته است. اول، مطالعه درباره سیاست پولی جاری انگلستان بود که از سوی فدرالرزرو برای مطالعه تطبیقی سیاست پولی در دوازده کشور صنعتی سفارش داده شده بود. مورد دوم نیز مقالهای تجربی در زمینه اقتصاد سیاسی بود که روی سریهای متغیرهای اقتصاد کلان (چون تورم و بیکاری) و متغیرهای چرخه سیاسی کار میکرد. در سال 1968 شرایط در مدرسه اقتصاد لندن تغییر کرد؛ گرایشهای انقلابی و طغیان که در میان دانشجویان فراگیر شده بود، جو دانشگاه را به شدت تبدار کرد، بهطوری که فعالیت علمی برای گودهارت مشکل شد. بنابراین تصمیم گرفت به دعوتی که از سوی بانک مرکزی انگلستان صورت گرفته بود پاسخ دهد و به آنها ملحق شود.
او تخصص خود در اقتصاد پولی و دانشش از ایدههای میلتون فریدمن را دارای ارزش بالایی یافت. گودهارت به اداره اطلاعات اقتصادی بانک رفت که مسوول محاسبه و شبیهسازی آمارهای اقتصادی و همچنین نوشتن بولتن فصلی بانک انگلستان بود. اولین کار او در بانک مرکزی توضیح مفهوم گسترش اعتبار داخلی برای افراد داخل بانک بود. دیدگاههای بانک در مورد چنین موضوعاتی به اقتصاددانان خارجی نیز منتقل شد. در سال 1970 او وظیفه ارزیابی تجربی قابل پیشبینی بودن تقاضا برای پول را بر عهده گرفت و نتایج را در بولتن فصلی بانک انگلستان در مقالهای به نام «اهمیت پول» منتشر کرد. گودهارت در این مدت به عنوان دبیر اول کمیته بررسی پولی خدمت میکرد که دیدگاههایی از تحولات پولی را به صدراعظم و خزانهداری انگلستان ارائه میکرد.
او در این مدت مقالهای با عنوان «مشکلات مدیریت پولی: تجربه انگلستان» تهیه کرد که بیان میکرد هر نظم آماری مشاهدهشده زمانی که برای اهداف کنترلی به آن فشار وارد شود از بین میرود. این بیانیه به قانون گودهارت معروف شد و یکی از برجستهترین مشارکتهای او در اقتصاد پولی محسوب میشود. گودهارت این بیانیه را در پاورقی مقالهاش نوشت، ولی فکر اساسی در پس این مفهوم بسیار جدی گرفته شد و به نقد لوکاس از ارزیابی و مدلسازی سیاست مرتبط شد. خودش در تاملی درباره ایجاد قانون گودهارت نوشت: «این احساس کمی عجیب است که شهرت عمومی فردی عمدتاً براساس یک پاورقی باشد.» این قانون به وسیله متخصص انسانشناسی مرلین استراترن، فراتر از دنیای آمار تعمیم داده شد.
آن زمان برای اقتصاد انگلستان دوران پردردسری بود و گودهارت توانست جایگاه خود را پیدا کند. در حالی که آنچه اقتصاددانان پولی در بیرون بحث میکردند برای خود توضیح میداد، همزمان سعی داشت دیدگاههای داخلی بانک مرکزی را برای اقتصاددانان خارج از آن روشن کند. او در دوران حضورش در بانک مرکزی انگلستان نقش مهمی ایفا کرد، چراکه سیاست پولی در زمانی که تغییرات ساختاری در سیستم مالی هر قانون یا چارچوب سادهای را بسیار شکننده میکرد، بازیابی شد. او تغییر در بانک مرکزی انگلستان را به سمت وحدت بیشتر میان اقتصاد و عملیات بازار سوق داد و به ایجاد یک پایه تحلیلی محکم برای مقابله با تغییرات سریع در اقتصاد و رژیم پولی انگلستان کمک کرد. برای ارائه شواهد تجربی، گودهارت از مدلهایی اقتصادی استفاده کرد که میتوانند به شکل ریاضی بیان شوند. او ارزشی را در مدلهای ریاضی یافت، چراکه میتوان آنها را با دادههای دنیای واقعی ادغام و مفید بودن آنها را آشکار کرد. او در طول دوران حرفهای خود با تسهیل کردن دولتها و بانکهای مرکزی از طریق کاهش چرخههای اقتصادی، در بهبود عملکرد مقررات مالی و بانکداری مرکزی نقش مهمی ایفا کرد. گودهارت در سال 1980 به سمت مشاور ارشد بانک مرکزی انگلستان ارتقا یافت و تا سال 1985 نیز در این سمت باقی ماند. او پس از وقایع شنبه سیاه سال 1983 به هنگکنگ سفر کرد تا در پیادهکردن یک سیستم ارزی مشارکت کند که در نهایت به حل بحران پولی این کشور کمک کرد. او بیش از یک دهه در شورای مشورتی صندوق مبادلات هنگکنگ خدمت کرد. گودهارت پس از خروج از بانک مرکزی مجدداً به عنوان استاد بانکداری و امور مالی به مدرسه اقتصاد لندن پیوست. گودهارت در سال 1986 در کنار پروفسور مروینکینگ گروه بازارهای مالی را پایهگذاری کرد. در دوران بازگشت به دانشگاه او روی بازارهای ارز خارجی و بهطور خاص تجزیه و تحلیل فرضیه بازار کارآمد متمرکز بود و با کمک رویترز مجموعهای از دادهها را تهیه کرد. او سپس با شرکت سوئیسی اولسن اند اسوشیتز برای رهبری کنفرانسهایی در مورد اهمیت تجزیه و تحلیل دادهها با فرکانس بالا همکاری کرد، که نتایج آن در کتابش «بازار ارز: مطالعات تجربی با دادههای فرکانس بالا» منتشر شد.
گودهارت در سال 1990 به عنوان یکی از اعضای آکادمی انگلستان انتخاب شد و در سال 1997 برای خدماتش به اقتصاد پولی نشان امپراتوری بریتانیا (CBE) را دریافت کرد. او همچنین از اواخر سال 1997 تا می 2000 عضو کمیته سیاست پولی بانک مرکزی انگلستان بود. گودهارت در سال 2000 از مدرسه اقتصاد لندن بازنشسته شد. او پس از بازنشستگی هم به نگارش مقالات و کتابهای دانشگاهی ادامه داد. گودهارت چهار سال قبل از وقوع بحران مالی جهانی در سخنرانی بنیاد پرجاکوبسون ناپایداری مالی جهان را شناسایی کرده بود. در سالهای پس از بحران مالی نیز بسیاری از کارهای او بر تنظیم مقررات برای ایجاد ثبات مالی در اقتصاد متمرکز شد و به ویژه اصلاحاتی را ارائه کرد که وسعت و نوسان چرخههای اعتباری و اهرمی را کاهش میداد. در جوایز بانکداری مرکزی 2021، گودهارت به دلیل فعالیتهایش در چارچوبهای پولی، مدیریت ریسک و بازارهای ارز و همچنین مشارکت در پیوند هنگکنگ، استقلال بانک مرکزی نیوزیلند و فعالیتهایش در زمینه مدیریت ریسک و بازارهای ارز و ایجاد قانون گودهارت، جایزه یک عمر دستاورد بانکداری مرکزی را دریافت کرد.