برخاستن از خاکستر
تکنوناسیونالیسم چگونه جای ناسیونالیسم را میگیرد؟
فناوری در آستانه انقلابی بزرگ است. این انقلاب شامل هوش مصنوعی، کلاندادهها، اینترنت اشیا، روباتیک پیشرفته، فناوری نانو و سایر نوآوریهای پیشرفتهای است که نوید این را میدهند تا شیوه زندگی انسان را به صورت اساسی تغییر دهند. اگرچه احتمالاً بروز همهگیری کرونا وقوع آن را با تاخیر مواجه کرده است اما در اصل این موضوع شکی وجود ندارد. دولتها و ملتهای بسیاری در حال تحقیق برای پیشرفت در این زمینهها و همزمان در حال رقابت با یکدیگر برای دستیابی سریعتر به نقطه عطف آن هستند. اما در همین حین، یادگاری از گذشته که به نظر میرسید به تاریخ پیوسته است یعنی ناسیونالیسم، در حال سربرآوردن دوباره و این بار ترکیب شدن با فناوریهای نوین است.
در واقع جهان بعد از دههها تلاش و کوشش در جهت مخالف حرکت میکند و در حال لغزیدن از سمت جهانی شدن، به سوی ناسیونالیسم تکنولوژی است که به نوعی همان ناسیونالیسم قدیمی است، که اینبار نه درباره صادرات کالا که درباره تکنولوژی و فناوری است. هنوز بهطور قطع نمیدانیم این ملیگرایی تکنولوژی چه اثری میتواند بر اقتصاد جهان داشته باشد؛ آیا آن را پیش میبرد یا به مانعی در راه رشد اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد؟ اما میتوان با اطمینان گفت بعد از سالها روند ستایششده جهانی شدن و افزایش ارتباطات بین کشورها و برداشته شدن مرزها، اینبار مخالفان جهانی شدن در لباس جدیدی وارد کارزار شدهاند. اگرچه ناسیونالیسم تکنولوژی اولین واکنش ضدجهانیسازی نیست که سعی دارد روند ارتباط رو به رشد دولتها و کشورها را که بعد از پایان جنگ سرد آغاز شده معکوس کند و دیدگاههای دیگری نیز در همین سالها تلاش داشتهاند این کار را انجام دهند، اما ناسیونالیسم تکنولوژی را میتوان قطعاً مهمترین و پرقدرتترین این دیدگاهها در دهههای اخیر دانست که در سالهای اخیر به رویکرد مسلط در حکمرانی بسیاری کشورها، بهخصوص کشورهای توسعهیافتهای که توانایی تولید فناوریهای نو و عرضه آن را دارند، تبدیل شده است. در این دیدگاه قابلیتهای تکنولوژیک و خودکفایی در زمینه فناوری در یک کشور به امنیت دولتی، رفاه اقتصادی و ثبات اجتماعی در آن کشور پیوند داده میشود و حفاظت از تکنولوژی پشت فناوریهای ارائهشده و دقت در واردات و استفاده از دستاورد دیگر کشورها تایید میشود. در واقع میتوان ظهور ناسیونالیسم تکنولوژی را پاسخی به دوره جدیدی از رقابت سیستماتیک جهانی بین ایدئولوژیهای مختلف توسعه اقتصادی دانست. این گرایش را میتوان به عنوان پیوندی نوظهور بین نوآوری فناوری و ملیگرایی درک کرد که در نتیجه آن بخشهای مهمی مانند تولید خودروهای الکتریکی، محاسبات کوانتومی و تولید نیمههادیها و بسیاری دیگر از تکنولوژیهایی از این دست در فهرست مواردی قرار بگیرند که مقررات ملیگرایانه شدیدی از جمله کنترل صادرات و واردات بر آن وضع میشود. کارشناسان این رویکرد را به نوعی با رویکرد مرکانتیلیستی مقایسه میکنند.
الکس کاپری، پژوهشگر بنیاد هینریش سنگاپور یکی از فعالترین محققان در زمینه بررسی آثار و نتایج ظهور و تسلط ناسیونالیسم تکنولوژی بر اقتصاد جهان است. وی همچنین در دانشکده بازرگانی دانشگاه ملی سنگاپور تدریس میکند. کاپری لیسانس روابط بینالملل خود را از دانشگاه کلمبیا و فوق لیسانس اقتصاد سیاسی بینالملل را از مدرسه اقتصاد لندن دریافت کرده است. وی همچنین نویسنده کتاب «ناسیونالیسم تکنولوژی، چگونه تجارت، ژئوپولیتیک و جامعه را شکلی جدید خواهد داد؟» است که در اواخر سال 2023 انتشارات وایلی به بازار کتاب عرضه خواهد کرد. وی در این کتاب از بیش از دو دهه تجربه در زمینه بررسی تجارت میان چین و ایالات متحده استفاده کرده و نشان میدهد که چگونه ناسیونالیسم تکنولوژی باعث تسریع و شعلهور شدن جنگ سرد بین این دو کشور شده است و در حال درگیر کردن دیگر کشورهای توسعهیافته اروپایی و حتی شرق آسیا هم هست. کاپری در کتاب خود به وضوح نشان میدهد چگونه جهان در حال دور شدن از سیستم بازار باز و جهانیسازی است که دهههای متمادی برای استقرار آن زحمت کشیده شد و به تدریج به سمت سیستمی مبهم و نامشخص شبیه و بر اساس مرکانتیلیسم باز میگردد. این تغییری بزرگ در جهان است که عمده دلیل آن ظهور چین به عنوان کشوری با اقتصاد و تکنولوژی توسعهیافته در اقتصاد جهانی است. کاپری البته مخالف این ایدئولوژی جدید است و مثالهای متعددی ارائه میکند تا نشان دهد چگونه ناسیونالیسم تکنولوژی زنجیره ارزش جهانی را نهتنها برای کالاهایی با فناوری بالا مانند نیمهرساناها و هوش مصنوعی، که حتی برای مدیریت دادهها و پلتفرمهای دیجیتال هم مختل میکند. این روند به عقیده کاپری تاثیری عمیق بر همه چیز، از خودرو گرفته تا داروسازی خواهد داشت. معرفیهای ارائهشده از کتاب کاپری نشان میدهند وی خاستگاه ناسیونالیسم تکنولوژی را به شما نشان خواهد داد و توضیح خواهد داد چگونه این دیدگاه در عمق، دنیای مدرن را شکل داده است.
کاپری در گزارشی با عنوان «ناسیونالیسم تکنولوژی و دیپلماسی» که در اواخر سال 2020 بنیاد هینریش سنگاپور را چاپ کرده است، اصطلاحی با عنوان دیپلماسی تکنولوژیک را تعریف میکند. بنا به تعریف کاپری، دیپلماسی تکنولوژیک عبارت از رفتار عملی سیاسی یک کشور برای پیشبرد برنامههای ناسیونالیسم تکنولوژی است که در جریان آن تلاش میکند کشورهای دیگر را از طریق ترساندن از زیانها و پیامدهای منفی یا دادن امتیاز با خود همراه کند. به عقیده وی این روند میتواند زیانهایی غیرقابل جبران برای جهان در پی داشته باشد. کنترلهای صادراتی بر روی فناوریهای مختلف بهطور محسوسی در حال افزایش است که در سالهای اخیر با محدودیت دسترسی به اطلاعات هم همراه شده است. در واقع در فضای ناسیونالیسم تکنولوژی موجود، کنترلهای جدیدی در حال ظهور است که به نظر کاپری مانع حرکت آزاد و توسعه سرمایه انسانی میشود. کاپری ناسیونالیسم تکنولوژی را یک رفتار مرکانتیلیستی تعریف میکند که قابلیتها و شرکتهای فناوری یک کشور را با مسائل امنیت ملی، رفاه اقتصادی و ثبات اجتماعی مرتبط میکند. اما به نظر وی، همچنان ابعاد جدید و نادیدهای درباره این رویکرد جهانی وجود دارد از جمله اینکه این ایدئولوژی نسبتاً نوظهور، به زودی بر دانشگاهها و روند تولید علم تاثیر خواهد گذاشت. همین حالا هم، به دلیل محدودیتهای اعمالشده بسیاری از ارتباطات دوجانبه بین دانشگاههای سطح بالای چین با همتایان اروپایی و آمریکایی خود مختل شده است و برنامههای مطالعاتی دوجانبه دیگر به دانشجویان ارائه نمیشود. روندی که در صورت ادامهدار شدن میتواند به بازار ناهمگن نیروی کار در بخشهای با تخصص بالا بینجامد. اگرچه تمام کشورهایی که به سطحی از تولید علم رسیدهاند که میتوانند در زمینه تولید فناوریهای جدید فعالیت کنند در نهایت با ناسیونالیسم تکنولوژی برخورد خواهند داشت اما در حال حاضر جدال اصلی میان چین و آمریکا در جریان است؛ جدالی که به نوعی تداعیکننده دوران جنگ سرد است و بروز همهگیری کرونا و حتی قبل از آن، روی کار آمدن ترامپ در ایالات متحده و وضع قوانین مختلف برای محدود کردن واردات و تولید در خارج از مرزهای ایالاتمتحده از سوی وی، به این وضعیت دامن زد. بیشترین دلیل این جدال، این است که شرکتهای چینی به نوعی نماینده حکومت و حزب حاکم بر این کشور محسوب میشوند و در نتیجه این دید وجود دارد که در صورت لزوم و بنا به صلاحدید دولت، برای جاسوسی اطلاعاتی از شرکتها و کشورهایی که از تجهیزات آنها استفاده میکنند اقدام خواهند کرد. این نگاه (به درست یا غلط) در مورد شرکتهای فناوری آمریکایی یا اروپایی وجود ندارد. این ملیگرایی تکنولوژی بهخصوص در مورد فناوریهای ارتباطی به دلیل یا به بهانه احتمال وجود امکان جاسوسی بسیار سختگیرانهتر اعمال شد. محدودیتهای اعمالشده بر صادرات چین به ایالات متحده یا محدود شدن مشارکت شرکتهای چینی و استفاده از تکنولوژی شرکتهایی مانند هوآوی در آمریکا را که در زمینههایی به وسیله اروپا حمایت و دنبال شد میتوان در همین چارچوب تفسیر و درک کرد. روندی که اگرچه قبل از بروز کووید 19 شروع شده بود اما همهگیری کرونا پیشبرد آن را آسانتر کرد. در ماه می سال 2019 شرکت هوآوی در فهرست نهادهای محدودشده دولت ایالات متحده قرار گرفت. هوآوی نیز با «آمریکاییزدایی» کردن زنجیره تامین کالاهای خود به این کار پاسخ داد. با وجود اینکه این اقدام از سوی ایالات متحده آغاز شد اما به نظر میرسد در نهایت چندان به نفع این کشور نبوده است. تنها در سال 2018 شرکت هوآوی 11 میلیارد دلار نیمههادی از شرکتهای آمریکایی خریداری کرده بود و بیش از 60 درصد درآمد چهارماه اول سال 2018 شرکت کوالوکام آمریکا از قراردادهای منعقده با مشتریان چینی بود. اما این روند قبل از اینکه آسیبزدایی شود که میتوانست دولتمردان در هر دو طرف را به این نتیجه برساند که این نوع ملیگرایی احتمالاً زیانی بیش از نفع آن خواهد داشت با شروع همهگیری کرونا عملاً به یک اجبار تبدیل شد. با شروع همهگیری شرکتهای چندملیتی که در طول دهههای گذشته تلاش کرده بودند به عنوان نهادهای بدون تابعیت عمل کنند تا از دسترس مالیاتگیرنده و قانونگذار دور باشند، مجبور شدند نحوه انجام فعالیتهای خود را تغییر دهند. کرونا در واقع در این چند سال به کاتالیزوری برای جهانیزدایی و بومیسازی تبدیل شد. تولید در خارج مرزها با اختلافاتی که در این دوران بهخصوص در زمینه صنایع دارویی و تجهیزات پزشکی (به دلیل افزایش بیسابقه مصرف در زمان کوتاه) مورد شک و تردید جدی قرار گرفت و اشتهای فزایندهای برای بازگرداندن صنایع حیاتی به داخل مرزهای کشورها ایجاد شد. کاپری به عنوان یکی از پرکارترین فعالان در زمینه بررسی ناسیونالیسم تکنولوژی که البته آن را تایید نمیکند، اعتقاد دارد دوران جهانیسازی دیگر گذشته است و بروز و همهگیر شدن نگرش ناسیونالیسم تکنولوژی در نهایت گریزناپذیر خواهد بود و باید تلاش شود اثرات آن تحت کنترل باقی بماند اما کم نیستند کسانی که با این برداشت همسویی ندارند و استدلال میکنند فرآیند جهانی شدن برگشتناپذیر است و وضعیت فعلی تنها میتواند عارضهای در نهایت کوتاهمدت محسوب شود.
اگر تاریخ راهنمای ما باشد، استقرار سیل فناوری جدید هیچگاه خطی نبوده است و معمولاً پس از یک دوره آرامش و پیشرفتهای محدود تکنولوژی، با رشد انفجاری در این زمینه در مدت زمانی کوتاه روبهرو خواهیم بود. پیشبینی میشود بهرغم محدودیتهای ایجادشده به وسیله کرونا به زودی شاهد یک رشد انفجاری در این زمینه باشیم؛ رشدی که تا قبل از کووید19 انتظار میرفت بین سالهای 2020 تا 2025 میلادی اتفاق بیفتد اما در حال حاضر پیشبینیها نشان از تاخیر در آن دارد. در قرن بیست و یکم به احتمال قوی ردهبندی کشورها بر حسب ظرفیت آنها برای نوآوری و ایجاد تکنولوژی جدید و در عین حال سازگاری و جذب فناوریهای نوظهور و انطباق با آنها جهت استفاده از ظرفیتهای جدید بدون ایجاد هزینه سنجیده میشود. رتبه کشورها در این ردهبندی یقیناً مولفه مهمی در میزان رشد اقتصادی، وزن نسبی آنها در سیستم اقتصادی جهان و نفوذ ژئوپولیتیک آنها خواهد بود و این همان نقطهای است که ناسیونالیسم تکنولوژی وارد میشود و کشورها و دولتمردان را تشویق میکند تا با محدود کردن اطلاعات ارائهشده این مزیت را برای کشور حفظ کنند و رتبه خود را در این ردهبندی ارتقا دهند. در این زمینه به نظر میرسد چین و ایالات متحده در راس هستند و در رتبه بعد کشورهایی مانند آلمان، ژاپن و کره جنوبی قرار دارند. از آنجا که این انقلاب بر اساس دانش پایهریزی شده است نه موقعیت جغرافیایی و منابع طبیعی، پس اندازه در آن یک عامل تعیینکننده نیست و کشورهای کوچکی مانند سنگاپور و سوئد هم در رتبههای بسیار بالا قرار دارند. اما علاوه بر بحث روابط فیمابین کشورهای تولیدکننده فناوری جدید، ناسیونالیسم تکنولوژی بر کشورهایی که صرفاً استفادهکننده این فناوریها هستند هم اثرگذار خواهد بود و به جرات میتوان گفت اگر برای کشورهای تولیدکننده فناوری بحث میزان سود و زیان این محدودیتهاست، درباره کشورهای صرفاً مصرفکننده نتیجه تنها زیان وارد بر اقتصاد آنها به دلیل افزایش هزینه دسترسی به فناوریهای جدید است. در مجموع به نظر میرسد معایب حاکمیت ناسیونالیسم تکنولوژی برای جهان، بیشتر از فواید آن باشد اما اینکه این زیان چگونه و به چه نسبتی بین کشورها توزیع خواهد شد احتمالاً در آینده معلوم خواهد شد و بر اساس آن میتوان انتظار داشت که این دیدگاه غالب بر رفتار و سیاستگذاری کشورها باقی بماند یا برعکس، کنار گذاشته شود و جهان دوباره به مسیر جهانیسازی بازگردد.